حافظ: غزل ۶

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

متن براساس چاپ قزوینی ـ غنی با حفظ رسم‌الخط

بملازمان سلطان که رساند این دعا را

که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت بخدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژۀ سیاهت ار کرد بخون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو ازین چه سود داری که نمیکنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که بعاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

بخدا که جرعۀ ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را