پارسیشناسی: فرهنگوارهی املایی
- در این فرهنگواره افزونبر صورتهای املایی بحثانگیز، به ضبط برخی اعلام که چند گونهی املایی و/یا تلفّظی داشتهاند نیز پرداخته شدهاست. ـ تنها صورتهای درست آورده شده و از آوردن صورتهای نادرست پرهیز کردهایم. ـ اگرچه از «دستور خط» و «فرهنگ املایی» فرهنگستان و دیگر فرهنگها در مدخلگزینی بهره بردهایم، صورت توصیهشدهی ما لزوماً مطابق این منابع نیست. ـ این فرهنگواره ویرایش و تکمیل خواهد شد و درحالحاضر قابلاستناد نیست.
محتویات
آ
آبرو
آتئیست
آتئیسم
آخور
آرکائیسم
آرکائیک
آروغ
آزرمیدخت
آزوقه
آغا «عنوان احترامآمیز برای بانوان و مردان اخته»
آغاجری
آغامحمّدخان
آقا «عنوان احترامآمیز برای مردان»
آقاخان
آلاداغ
آمپرمئابل
آمپلیفایر
آمفیتئاتر
آنجا
آنچه
آنکه [در همهی معناها و کاربردها]
آنگاه
آنها
آیین
آیینه
ا
ابن [همواره با الف نوشته میشود]
اتاق
اترار
اتراق
اتریش
اتلس
اتو
اثناعشر
اثناعشری
اَرگ
اُریب
است [در سومشخص مفرد ماضی نقلی نیمجدا از صفت مفعولی پیش از خود نوشته میشود: رفتهاست]
استانبول
استبل
استخر [در همهی معناها]
استرلاب
استوانه
استهبان
استهبانات
اسحاق
اعلا
اِلاه
اِلاهه
اِلاهی
الاهیّات
الاهیّون
الرّحمان
اللـٰه [بدون تشدید]
المشنگه
امپراتریس
امپراتور
اَن «مدفوع»
انتر
اندیشهمند
انشاءاللـٰه
اودئیل «سال گاو»
اهورَمزدا
ایتالیا
ایتئیل «سال سگ»
ایدئال
ایدئالیزه
ایدئالیست
ایدئالیسم
ایدئولوژی
ایدئولوژیک
ایدئولوژیکی
ایدئولوگ
ایذه
ایلانئیل «سال مار»
اینجا
اینجانب
اینکه [در همهی معناها و کاربردها]
اینها
ب
باآنکه
بااینکه
باباغوری
باتری
باتلاق
باتوم «چماق پلیس؛ شهری در گرجستان»
باتومی
باتون
باجناغ
بادیگارد
باربیکیو
بارسئیل «سال پلنگ»
بارگذاری
باسلق
بالماسکه
بُتر «بُتری»
بُتری
بُختُنَصَر (بُختُنَصَّر)
بدمسّب
بربت
برگزار
برگزاری
بستام
بستامی
بسحاق اطعمه
بسمهی تعالا
بشخصه
بعینه
بقچه
بقیّتالسّیف
بقیّتاللـٰه
بلشویسم
بلشویک
بلعجب
بلغور
بلفضول
بلفضولی
بُلکامه
بلکه
بلوت
بلهوس
بلهوسانه
بلهوسی
بلیت
بوزرجمهر
بولاغوتی
بویفرند «دوستپسر»
بوییدن
بهجز
بهرهمند
بهرهور
بهنامایزد
بیچیئیل «سال میمون»
بیلبُرد
بیِنال «دوسالانه»
پ
پاتوق
پاتیل
پاچهخار
پارکوِی
پانتئا
پانتئیست
پانتئیسم
پانگئا
پایهور
پاییدن
پاییز
پایین
پتاس
پتر کبیر
پترزبورگ
پترس
پُخ
پرفسور
پرملاط
پستمدرن
پستمدرنیست
پستمدرنیسم
پشتکار
پنکیک
پنیسیلین
پنیسیلیوم
پورداوود
پوییدن
پیجین
پیچیئیل «سال میمون»
پیِر «اسم خاصّ مردانهی فرانسوی»
پیشخان «سکومانندی جلو مغازهها»
پیشخوان «پیشخوانی»
پیلاتِس
ت
تاب «نام رود»
تارم [در همهی معناها]
تاس
تاسکباب
تاق [در همهی معناها و کاربردها]
تاقدیس
تالار
تالخونچه
تالس
تالش
تالشی
تالقان
تاول
تایباد
تایر «چرخ/لاستیک ماشین»
تباشیر
تبرخون
تبرزد
تبرزه
تبرزین
تبرستان
تَبَرک
تبری
تپانچه
تپق
تپور
تپیدن
تتماج
تخار
تخارستان
تخاقویئیل «سال مرغ»
تختخواب
ترابلس
ترابوزان
تراز [در همهی معناها و کاربردها]
ترسوس
ترشیز
ترقبه
ترقوتوروق
ترقّه
ترلان
تزیین
تسوج
تسویهحساب/ تصفیهحساب
تشت
تشک
تصفیهحساب/ تسویهحساب
تغار
تقوا
تلانبار
تلاویو
تلپات
تلپاتی
تلتایپ
تلتکس
تلتکست
تلتئاتر
تلسیژ
تلفاکس
تلفتو
تلفکس
تلفیلم
تلسکی
تلکابین
تلکنفرانس
تلمتر
تلمتری
تمر «خرما؛ پرچسب پستی»
تمرهندی
تمغا
تناب
تنماهی
تنبور
تنجه
تنگوزئیل «سال خوک»
تنلش
تو /to/
تو /tu/
توالش
توتیا
تو را
توس
توست (تو + است)
توسی
توشقانئیل «سال خرگوش»
توفان/ طوفان
تهران
تهماسب
تهمورث/ تهمورس
تهمورس/ تهمورث
تیتیشمامانی
تیسفون
تیشرت
تینیجر
ج
جابلسا
جابهجایی
جرئت
جستوجو
جقّه
جنابعالی
جنتیانا
چ
چارق
چرا «برای چه؛ پاسخ مثبت به پرسش منفی»
چرایی
چشپش «پسر هخامنش»
چغندر
چلغوز
چنان
چنانچه
چنانکه
چونکه
چونوچرا
چه
چه را «چه چیزی را»
چهجور
چهجوری
چهسان
چهطور
چهطوری
چهقدر
چهکار
چهکاره
چهگونه
چهها
چیست
چیستی
چیستان
ح
حتّا
حتّاالامکان
حتّاالمقدور
حِسبتاًلله
حضرتعالی
حلیم «بردبار»
حوله/ هوله
حیات
خ
خاییدن
ختا «نام سرزمین»
خرجین
خرسند
خشایارشا
خشنود
خطمی
خلأ
خلأی
خنثا
خواف
د
دادائیست
دادائیسم
دارالشّورا
داوود
دایرتالبروج
دایرتالمعارف
درایتالحدیث
دَرسَد
دَرسَدانه
درسدگیری
دِسیگرم
دِسیلیتر
دِسیمتر
دشک
دموکرات
دموکراتیک
دموکراسی
دوقلو
ذ
ذیحجّه
ذیقعده
ر
ربدوشامبر
رتیل
رحمان
رختخواب
روبهرو
روبهرویی
روییدن
رئاکتانس
رئاکتور
رئال
رئالیست
رئالیسم
ز
زاییدن
زباله
زغال
زکات
زکریّا
زلیخا
زنون
س
ساروج
ساطور
سانتیگراد
سانتیگرم
سانتیلیتر
سانتیمتر
ساوجبلاغ
سایهبان
ساییدن
ستبر
سد «عدد ۱۰۰»
سدرتالمنتها
سرپلزهاب
سرشک
سُرمه
سریلانکا
سغد
سفلا
سقلاب
سقلابی
سگمسّب
سماوات
سنپترزبورگ
سِنج
سندل
سوررئال
سوررئالیست
سوررئالیستی
سوررئالیسم
سوغات
سوگ
سیچقانئیل «سال موش»
ش
شاقول
شبورغان
شترنج
شرایین
شرته «نوعی باد»
شست «عدد ۶۰»
شستوشو
شلیته
شماته
شورا
شیء
شیئی
ص
صرفنظر
صغرا
صَلات
ض
ضربدر
ضربدری
ط
طاووس
طاها
طغرلجرد
طنبی
طوبا
طوفان/ توفان
طومار
ع
عَذرا
عقبا
علاایّحال
علاحده
علارغم
علاقهمند
علاکلّحال
علاهاذا
عَمر «نام مردانۀ عربی» [در عربی با واو زاید پایانی میآید]
عیسا
عیسو
غ
غدغن
غلتان
غلتک
غلتیدن
غلیان
غوته
غوری
ف
فرغون
فطیر
فنّاوری
فوته
ق
قاتی
قاروقور
قباد
قدّاره
قُدقُد
قراقروت
قرتی
قرشمال
قرق
قرلق
قُرمه
قروش
قرونوسطا
قرونوسطایی
قرهآغاج
قرهقروت
قزقان
قشقرق
قشلاق
قفس
قلپ
قلّک
قلنبه
قورباغه
قورت
قوز
قوتی
قویئیل «سال گوسفند»
قیقاج
قیماق
ک
کاووس
کبرا
کذالک
کرونا
کریستنسن
کسرا
کونگفو
کُوید
کیبُرد
کیِف «پایتخت اوکراین»
کیخسرو
کیقباد
کیکاووس
کیومرث/ کیومرس
کیومرس/ کیومرث
گ
گریپفروت
گفتوگو
گیلگمش
ل
لاتاری
لاکِن «لیکِن، امّا»
لامسّب
لپتاپ
لسانجلس
لق
لقلق
لقولوق
لقوه
لوت «کویر»
لوط «پیامبر و قوم»
لوطی
لویئیل «سال نهنگ»
لِهاذا
م
مبدأ
مبدأی
مثنّا
مجتبا
مرا
مرتضا
مستثنا
مسمّا
مشکات
مشکاتالدّینی
مصطفا
مصلّا
معاییر
معهاذا
مقفّا
مکنّا
ملاط
ملجأ
ملجأی
ملغمه
منتها
منشأ
منشأی
موسا
مولا
موییدن
میلیارد
میلیگرم
میلیلیتر
میلیمتر
میلیون
ن
ناسور
نتبوک
نستوری
نعنا/ نعناع
نفت
نفتالین
نقنق
و
واترپولو
واکمن
وانگهی
وایتبُرد
ورقلنبیدن
وسطا
وغوغ
ویلچر
ه
ـها [نشانهی جمع همواره جدا از پایهی خود نوشته میشود]
هاتداگ
هافبک
هدا
هلیم «نوعی غذا»
همان
همانجا
همانجور
همانکه
همانگونه
همین
همینجا
همینجور
همینکه
همینگونه
هوله/ حوله
هیز
ی
یاتاقان
یاسین
یالقوز
یحیا
یُرغه
یغور
یوغ
یونتئیل «سال اسب»
منابع
ـ دستور خط فارسی
ـ «زبانپژوهی» (فصلنامۀ قلم)
ـ فرهنگ املایی خط فارسی
ـ فرهنگ بزرگ سخن
ـ فرهنگ درستنویسی سخن
ـ فرهنگنامۀ فارسی: واژگان و اعلام
ـ غلط ننویسیم