آمیزه: تفاوت بین نسخه‌ها

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
سطر ۶: سطر ۶:
 
۱. قید «معمولاً» افزودۀ نگارنده است و با توجه به مثال‌هایی چون «آشغالانس» افزوده شده‌است که جزء «آشغال» را در آن می‌توان تکواژ در نظر گرفت.
 
۱. قید «معمولاً» افزودۀ نگارنده است و با توجه به مثال‌هایی چون «آشغالانس» افزوده شده‌است که جزء «آشغال» را در آن می‌توان تکواژ در نظر گرفت.
  
٢. مواردی چون ''قندان'' و ''سپیدار'' را به نظر نگارنده هم می‌توان نوعی [[ادغام]] دانست و هم نوعی [[آمیزه]]. اما مواردی چون «''مشانیر'' = مشاور نیرو»، «''هوانیروز'' = هواپیمایی نیروی زمینی»، «''توانیر'' = تولید و انتقال نیرو»، «''آبفا'' = آب و فاضلاب»، «''چوکا'' = چوب و کاغذ ایران» و مانند آنها به نظر نگارنده از مقولۀ اختصارسازی و [[سرواژه‌سازی]]‌اند، نه [[آمیزه‌‌سازی]].   
+
٢. مواردی چون ''قندان'' و ''سپیدار'' را به نظر نگارنده هم می‌توان نوعی [[ادغام]] دانست و هم نوعی [[آمیزه]]. اما مواردی چون «''مشانیر'' = مشاور نیرو»، «''هوانیروز'' = هواپیمایی نیروی زمینی»، «''توانیر'' = تولید و انتقال نیرو»، «''آبفا'' = آب و فاضلاب»، «''چوکا'' = چوب و کاغذ ایران» و مانند آنها به نظر نگارنده از مقولۀ اختصارسازی و سرواژه‌سازی‌اند، نه آمیزه‌‌سازی.   
  
 
معادل amalgam ظاهراً تنها در کتاب نجفی (۱۳۸۷: ۹۸-۹۹) آمده و در منابع انگلیسی‌زبان به این معنا یافت نشد. البتۀ واژۀ فرانسوی amalgame در کتاب مارتینه (۱۳۸۷: فهرست راهنما) به همین معنی به کار رفته‌است.
 
معادل amalgam ظاهراً تنها در کتاب نجفی (۱۳۸۷: ۹۸-۹۹) آمده و در منابع انگلیسی‌زبان به این معنا یافت نشد. البتۀ واژۀ فرانسوی amalgame در کتاب مارتینه (۱۳۸۷: فهرست راهنما) به همین معنی به کار رفته‌است.

نسخهٔ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۸

آمیزه Ɂâmiz-e [اسم] {فارسی}

  1. (= آمیخته، منحوته) (به انگلیسی: blend، همچنین: amalgam، fusion، hybrid و telescoped word) واژه‌ای که با چسباندن جزء آغازی یک صورت زبانی به جزء پایانی یک صورت زبانی دیگر ساخته می‌شود (نک. متیوز، ۲۰۱۱: ۴۲). معمولاً۱ هیچ‌یک از این اجزا تکواژ نیستند (نک. شقاقی، ۱۳۹۴: ۱۵). نکتۀ مهم در آمیزه‌ها وجود واج یا واج‌های مشترک است؛ برای نمونه واژۀ فجازی آمیزه‌ای از فضا(ی) و مجازی است که حداقل یک واج (یعنی a) در آنها مشترک است. در فوتسال نیز که آمیزه‌ای از فوتبال و سالن است دو واج âl مشترک است. نمونه‌هایی دیگر از آمیزه‌های فارسی (واج‌های مشترک داخل {} قرار گرفته‌است): آشغالانس Ɂâšγâ{l}âns: آشغال + آمبولانس ◾️ انسایشی Ɂen{s}âyeš{i}: انسدادی + سایشی ◾️ پیکاژو peykâžo: پیکان + پژو ◾️ تورکود tavar{ro}kud: تورم + رکود ◾️ رزمایش ra{zm}âyeš: رزم + آزمایش ◾️ ضابلو z{â}blo: ضایع + تابلو ◾️ عکاشی Ɂ{a}kk{â}š{i}: عکاسی + نقاشی ◾️ فجازی f{a}jâzi: فضا(ی) + مجازی ◾️ فوتسال futs{âl}: فوتبال + سالن ◾️ نثم na}sm}: نثر + نظم (برخی مثال‌ها برگرفته از شقاقی، ۱۳۸۹: ۱۰۹-۱۱۰؛ شقاقی، ۱۳۹۴: ۱۵؛ طباطبایی، ۱۳۹۵: ۳-۴). برخی نمونه‌ها از مقولۀ شوخی و طنزند (مثلاً آشغالانس و ضابلو)٢. نیز نک. آمیزش، آمیزه‌سازی.


۱. قید «معمولاً» افزودۀ نگارنده است و با توجه به مثال‌هایی چون «آشغالانس» افزوده شده‌است که جزء «آشغال» را در آن می‌توان تکواژ در نظر گرفت.

٢. مواردی چون قندان و سپیدار را به نظر نگارنده هم می‌توان نوعی ادغام دانست و هم نوعی آمیزه. اما مواردی چون «مشانیر = مشاور نیرو»، «هوانیروز = هواپیمایی نیروی زمینی»، «توانیر = تولید و انتقال نیرو»، «آبفا = آب و فاضلاب»، «چوکا = چوب و کاغذ ایران» و مانند آنها به نظر نگارنده از مقولۀ اختصارسازی و سرواژه‌سازی‌اند، نه آمیزه‌‌سازی.

معادل amalgam ظاهراً تنها در کتاب نجفی (۱۳۸۷: ۹۸-۹۹) آمده و در منابع انگلیسی‌زبان به این معنا یافت نشد. البتۀ واژۀ فرانسوی amalgame در کتاب مارتینه (۱۳۸۷: فهرست راهنما) به همین معنی به کار رفته‌است.


این صفحه تکمیل خواهد شد.