یادداشت: کجا بودنی بود و شد کار بود: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۷۸: | سطر ۷۸: | ||
====منابع==== | ====منابع==== | ||
− | ـ آیدنلو، سجاد، | + | ـ آیدنلو، سجاد، ۱۳۹۴، «کَرز (karz) واژهای از گویش خراسان در شاهنامه؟ (طرح مسأله و اقتراح)»، ''پژوهشنامۀ ادب حماسی''، س۱۱، ش۲۰، ص۱۱ـ۲۴. |
− | ـ ابوالقاسمی، محسن، | + | ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۵، ''دستور تاریخی زبان فارسی''، تهران، سمت. |
− | ـ برومند سعید، جواد، | + | ـ برومند سعید، جواد، ۱۳۷۹، ''دگرگونیهای آوایی واژگان در زبان فارسی''، ج۱، چ۳، کرمان، دانشگاه شهید باهنر. |
− | ـ بهار، مهرداد، | + | ـ بهار، مهرداد، ۱۳۴۵، ''واژهنامۀ بندهش''، تهران، بنیاد فرهنگ ایران. |
− | ـ بیهقی، محمد بن حسین، | + | ـ بیهقی، محمد بن حسین، ۱۳۹۰، ''تاریخ بیهقی''، به کوشش خلیل خطیبرهبر، ج۱، چ۱۵، تهران، مهتاب. |
− | ـ پورمختار، محسن و منوچهر فروزنده فرد، | + | ـ پورمختار، محسن و منوچهر فروزنده فرد، ۱۳۹۶، «همچو گلبرگ طری بودِ وجود تو لطیف: پیشنهاد خوانشی نو برای بیتی از حافظ بر پایۀ شواهد گویشی»، ''شعرپژوهی (بوستان ادب)''، س۹، ش۴ (پیاپی ۳۴)، ص۳۹ـ۵۶. |
− | ـ چرمگی عمرانی، مرتضی، | + | ـ چرمگی عمرانی، مرتضی، ۱۳۸۹، «بازخوانی مصراعی از شاهنامه: "هَم" یا "هُم"»، ''جستارهای ادبی''، س۴۳، ش۱ (پیاپی ۱۶۸)، ص۱۳۵ـ۱۴۶. |
− | ـ حسندوست، محمد، | + | ـ حسندوست، محمد، ۱۳۹۳، ''فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی''، ج۱، چ۲، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. |
− | ـ خالقی مطلق، جلال، | + | ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۸۱، «نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی»، ''سخنهای دیرینه (سی گفتار دربارۀ فردوسی و شاهنامه)''، به کوشش علی دهباشی، تهران، افکار، ص۳۲۹ـ۴۰۶. |
− | ـ خالقی مطلق، جلال، | + | ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۸۹، ''یادداشتهای شاهنامه''، ج۲، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. |
− | ـ خرمشاهی، بهاءالدین، | + | ـ خرمشاهی، بهاءالدین، ۱۳۸۷، «صد واژه از فارسی قزوینی»، ''از واژه تا فرهنگ''، تهران، ناهید، ص۳۵۹ـ۳۷۵. |
− | ـ خطیبی، ابوالفضل، | + | ـ خطیبی، ابوالفضل، ۱۳۹۷، «هیون مَری: دربارۀ مصراعی بحثانگیز در شاهنامه»، ''فرهنگنویسی''، ش۱۳، ص۱۵۵ـ۱۵۹. |
− | ـ دقیقی، محمد بن احمد، | + | ـ دقیقی، محمد بن احمد، ۱۳۷۳، ''دیوان دقیقی طوسی''، به اهتمام محمدجواد شریعت، چ۲، تهران، اساطیر. |
− | ـ دهخدا، علیاکبر، | + | ـ دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، ''لغتنامه''، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، ج۴، تهران، دانشگاه تهران و روزنه. |
− | ـ راستارگویوا، و. س.، | + | ـ راستارگویوا، و. س.، ۱۳۴۷، ''دستور زبان فارسی میانه''، ترجمۀ ولیالله شادان، تهران، بنیاد فرهنگ ایران. |
− | ـ رواقی، علی، | + | ـ رواقی، علی، ۱۳۸۱، ''ذیل فرهنگهای فارسی''، با همکاری مریم میرشمسی، تهران، هرمس. |
− | ـ سلامی، عبدالنبی، | + | ـ سلامی، عبدالنبی، ۱۳۹۰، ''گنجینۀ گویششناسی فارس''، ج6، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. |
ـ شریعت، محمدجواد، 1373، نک. دقیقی. | ـ شریعت، محمدجواد، 1373، نک. دقیقی. |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۷
محتویات
کجا بودنی بود و شد کار بود (تأملی در خوانش و معنای بیتی از گشتاسپنامۀ دقیقی)
قطرهای پیشکشِ جیحونِ دانش، استاد مصطفی جیحونی
منوچهر فروزنده فرد
مقدمه
در ابیاتی از دقیقی که در شاهنامه نقل شدهاست، آنجا که جاماسپ فرجام نبرد ایرانیان با ارجاسپ را پیشگویی میکند، سخنی به گشتاسپ میگوید که قصد داریم بر جملهای از آن درنگ کنیم. مطابق چاپ استاد جیحونی جاماسپ به گشتاسپ میگوید:
تو زین خاک برخیز و برشو به گاه
مکن فرّه پادشاهی تباه
که دادِ خدای است و زین چاره نیست
خداوند گیتی ستمگاره نیست
ز اندوه خوردن نباشدْت سود
کجا بودنی بود و شُدکار بود
(نک. فردوسی، 1379: 1068)
استاد توضیحی دربارۀ این خوانش و معنای آن ندادهاند. خوانش استاد کزازی نیز مانند استاد جیحونی است (اختلاف مصراع اول در بحث ما اهمیتی ندارد):
... کجا بودنی بود و شُدکار بود (نک. همو، 1384: 63).
ایشان در گزارش بیت مینویسند:
شُدْکار در معنی شدْیار است: زمین شیارکرده و شکافته و شخمزده؛ اما، در بیت، برابر با «بودنی» به کار رفته است و در معنی کاری که بیگمان روی خواهد داد. این واژه، در آغاز، جملهای بوده است: شد کار؛ کار شد: کار انجام گرفت. شدن در این جمله، با کاربردی که آن را «بودنیِ بیگمان» (= مستقبل محققالوقوع) مینامیم، در ساختِ گذشته به کار رفته است. نمونهای دیگر از کاربرد این واژه سراغ نداریم. [...] شگرفی در واژۀ «شد کار» انگیزهای شده است که در ژ به «این کار» دگرگون گردد (کزازی، 1384: 439).
اشکال خوانش استاد کزازی همان است که خود متذکر شدهاند: «نمونهای دیگر از کاربرد این واژه سراغ نداریم»، ضمن اینکه به لحاظ دستوری هم توجیه ساختار واژه دشوار مینماید.
همچنین استاد خالقی مطلق بیت را در هر دو چاپ قدیم و جدید خود بهصورت زیر ضبط کردهاند:
... کجا بودنی بود و شد کارِ بود! (نک. فردوسی، 1375: 117؛ همو، 1394: 3/ 56).
ایشان در یادداشتهای شاهنامه مینویسند:
بودنی یعنی «آنچه مقدّر» است، فعل ماضی بجای مضارع بکار رفته است: آنچه مقدّر است روی دهد و کار رویدادنی رخ دهد! و یا: آنچه مقدّر است بشود و آنچه شده است، دیگر شده است! (خالقی مطلق، 1389: 2/ 229).
به نظر میرسد استاد رندانه از پیچش بیت گذشتهاند وگرنه آشکار است که با توضیحات ایشان «بودنی بود» و «شد کارِ بود» به یک معنا و حشو خواهد بود. ضمن اینکه شاهدی برای «کارِ بود» عرضه نکردهاند. مرحوم استاد شریعت، مصحح و شارح دیوان دقیقی طوسی نیز نظری مشابه دارند. ایشان در متن مصحح خود بیت موردبحث را نشانهگذاری نکردهاند (نک. دقیقی، 1373: 67)، اما در یادداشتهای شرحگونۀ خود دربارۀ آن چنین مینویسند:
«شد» [...] ماضی است که در معنی مستقبل بکار رفتهاست یعنی خواهد شد. امّا کلمۀ «بود» پس از کار صفت است برای کار یعنی «بودنی و واقعشدنی». و معنی مصراع این است: زیراکه آنچه باید واقع شود واقع خواهد شد و کار واقعشدنی به انجام خواهد رسید (شریعت، 1373: 218).
گفتنی است که در چاپ مسکو نیز بیت بهصورت زیر و بدون هیچ نشانهگذاریای ضبط شدهاست:
... کجا بودنی بود و شد کار بود (نک. فردوسی، 1967: 95؛ همو، 1391: 6/ 69).
جنیدی نیز بیت را به نشانۀ الحاقی/ افزوده بودن با حروف ریز و ایرانیک چاپ کرده و در پایان بیت نشانۀ پرسش گذاشتهاست:
... کجا بودنی بود و شد کار بود (؟) (نک. همو، 1387: 3/ 393).
راهکار جنیدی تازه نیست. از دیرباز نیز برخی کاتبان که معنای این بیت را درنیافتهاند آن را کنار گذاشته و برخی دیگر ـ چنانکه پیشتر در گزارش کزازی دیدیم ـ «شد کار» را به «این کار» ساده کردهاند (نک. دقیقی، 1373: 141؛ فردوسی، 1967: 95؛ همو، 1375: 117، پانوشت؛ همو، 1391: 6/ 385؛ همو، 1394: 4/ 1125).
پیشنهاد نگارنده
نگارنده با توجه به کاستیهای دو خوانش یادشده، و بهعنوان خوانشی در کنار آنها، پیشنهاد میکند که در جملۀ «شد کار بود» کلمۀ «بود» را صفت و به معنی «تمام» در نظر بگیریم که در اینجا نقش مسندی دارد و بر این اساس «شد کار بود» را به معنی «کار تمام شد» بدانیم. اما شرح این پیشنهاد و قرائنی که میتوان در تأیید آن عرضه کرد:
1. بودن: «بودن» در لغتنامه به معنی «به آخر رسیدن، به انتها کشیدن» آمده و این شاهد از تاریخ بیهقی نیز برای آن ذکر شدهاست: «[خواجه حسن] چون دانست که کار خداوندش [یعنی امیر محمد] ببود دل در آن مال نبست و خویشتن را به دست شیطان نداد» (نک. دهخدا، 1377: ذیل «بودن»؛ نیز نک. بیهقی، 1390: 1/ 78 و توضیحات شارح، همان: 144، که «بودن» را به معنی «به پایان رسیدن، سپری شدن، به سر آمدن» دانستهاست). چنانکه ملاحظه میشود، «کار ببودن» معادل «کار بود شدنِ» پیشنهادی ماست (نیز سنج. عطار، 1388: 131 بیت 488 و توضیحات مصحح، همان: 512).
2. بوده/ بیده: از معنای یادشده برای «بودن» میتوان صفت فاعلی گذشتۀ «بوده» را در فارسی به معنی «تمام، کامل» فرض کرد. این فرض بر شواهد زیر استوار است:
الف) واژۀ «بوده» (bu:da) به معنی «کامل» در گویش روستای «بلوچی» از توابع دهستان دُرز شهرستان لار استان فارس (نک. سلامی، 1390: 230 و 23ـ25).
ب) واژۀ «بیده» به معنی «کامل» در فارسی که ـ به شرط اصالت ـ گونهای از «بوده» مینماید (سنج. حسندوست، 1393: 1/ 564).
3. بود: کلمۀ «بود» به معنی «تمام» نیز صفت فاعلی گذشتۀ مرخم است از «بودن». «بود» به این معنی در کاربرد صفتی و اسمی خود (به ترتیب به معنی «کامل» و «همه، کل») در گویشهای ایرانی ـ از جمله در استانهای کرمان، فارس، خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان ـ زنده است (نک. پورمختار و فروزنده فرد، 1396).
چنانکه پورمختار و فروزنده فرد (1396) نشان دادهاند، کلمۀ «بود» را بهعنوان اسم (به معنی «تمام، همه، کل») در برخی متون فارسی نیز میتوان یافت، از جمله در این بیت حافظ: «همچو گلبرگ طری بودِ وجود تو لطیف/ همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش». به نظر نگارنده کاربرد صفتی آن را نیز در بیت موردبحث از دقیقی شاهد هستیم.
4. بونده/ بوندگ: از دیگر کلمات مرتبط با «بود»، به معنی پیشنهادی نگارنده، میتوان به واژۀ «بوندگ» (bo(a)wandag) به معنی «کامل» در فارسی میانه و پهلوی اشکانی اشاره کرد که ظاهراً صفت فاعلی مضارع از فعل «بودن» است (نک. راستارگویوا، 1347: 36). این کلمه بهصورت «بونده» به فارسی رسیدهاست (نک. رواقی، 1381: 71-72 و 412).
5. بُتُن: واژۀ دیگری که احتمالاً به بحث ما مربوط است صفت «بُتُن» به معنی «کامل، درسته، ناکاسته» در فارسی قزوینی است (نک. خرمشاهی، 1387: 364).
با توجه بدانچه ذکر شد، به نظر نگارنده، در بیت دقیقی میتوان خوانش سومی به خوانشهای پیشین (یعنی خوانش شریعت ـ خالقی مطلق و خوانش جیحونی ـ کزازی) افزود و آن همانا خوانش «شد [فعل] کار [نهاد] بود [مسند]» به معنی «کار تمام شد» است. همچنین، در صورت صحت وجه پیشنهادی ما، واژۀ «بود» را با مقولۀ دستوری صفت به معنی «تمام، کامل» (با شاهد بیت دقیقی) و با مقولۀ دستوری اسم به معنی «تمام، همه، کل» (با شاهد بیت حافظ) میتوان به فرهنگهای فارسی وارد کرد.
پینوشتها
منابع
ـ آیدنلو، سجاد، ۱۳۹۴، «کَرز (karz) واژهای از گویش خراسان در شاهنامه؟ (طرح مسأله و اقتراح)»، پژوهشنامۀ ادب حماسی، س۱۱، ش۲۰، ص۱۱ـ۲۴.
ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۵، دستور تاریخی زبان فارسی، تهران، سمت.
ـ برومند سعید، جواد، ۱۳۷۹، دگرگونیهای آوایی واژگان در زبان فارسی، ج۱، چ۳، کرمان، دانشگاه شهید باهنر.
ـ بهار، مهرداد، ۱۳۴۵، واژهنامۀ بندهش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
ـ بیهقی، محمد بن حسین، ۱۳۹۰، تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیبرهبر، ج۱، چ۱۵، تهران، مهتاب.
ـ پورمختار، محسن و منوچهر فروزنده فرد، ۱۳۹۶، «همچو گلبرگ طری بودِ وجود تو لطیف: پیشنهاد خوانشی نو برای بیتی از حافظ بر پایۀ شواهد گویشی»، شعرپژوهی (بوستان ادب)، س۹، ش۴ (پیاپی ۳۴)، ص۳۹ـ۵۶.
ـ چرمگی عمرانی، مرتضی، ۱۳۸۹، «بازخوانی مصراعی از شاهنامه: "هَم" یا "هُم"»، جستارهای ادبی، س۴۳، ش۱ (پیاپی ۱۶۸)، ص۱۳۵ـ۱۴۶.
ـ حسندوست، محمد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ج۱، چ۲، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۸۱، «نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی»، سخنهای دیرینه (سی گفتار دربارۀ فردوسی و شاهنامه)، به کوشش علی دهباشی، تهران، افکار، ص۳۲۹ـ۴۰۶.
ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۸۹، یادداشتهای شاهنامه، ج۲، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
ـ خرمشاهی، بهاءالدین، ۱۳۸۷، «صد واژه از فارسی قزوینی»، از واژه تا فرهنگ، تهران، ناهید، ص۳۵۹ـ۳۷۵.
ـ خطیبی، ابوالفضل، ۱۳۹۷، «هیون مَری: دربارۀ مصراعی بحثانگیز در شاهنامه»، فرهنگنویسی، ش۱۳، ص۱۵۵ـ۱۵۹.
ـ دقیقی، محمد بن احمد، ۱۳۷۳، دیوان دقیقی طوسی، به اهتمام محمدجواد شریعت، چ۲، تهران، اساطیر.
ـ دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، ج۴، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.
ـ راستارگویوا، و. س.، ۱۳۴۷، دستور زبان فارسی میانه، ترجمۀ ولیالله شادان، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
ـ رواقی، علی، ۱۳۸۱، ذیل فرهنگهای فارسی، با همکاری مریم میرشمسی، تهران، هرمس.
ـ سلامی، عبدالنبی، ۱۳۹۰، گنجینۀ گویششناسی فارس، ج6، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ شریعت، محمدجواد، 1373، نک. دقیقی.
ـ صادقی محسنآباد، محسن، 1393، «مری، واژهای نادر در شاهنامه»، فرهنگنویسی، ش8، ص124ـ129.
ـ عطار، محمد بن ابراهیم، 1388، الاهینامه، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، ویرایش 2، چ5، تهران، سخن.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1967، شاهنامۀ فردوسی، ج6، به اهتمام م. ن. عثمانوف، زیر نظر ع. نوشین، مسکو، دانش.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1375، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، ج5، کالیفرنیا و نیویورک، مزدا و بنیاد میراث ایران.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1379، شاهنامۀ فردوسی: تصحیح انتقادی، مقدمۀ تحلیلی، نکتههای نویافته، به کوشش مصطفی جیحونی، ج3، اصفهان، شاهنامهپژوهی.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1384، نک. کزازی.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1387، شاهنامۀ فردوسی، ویرایش و گزارش فریدون جنیدی، ج3، تهران، بلخ.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1391، شاهنامه، به تصحیح و اهتمام ا. پ. چلیشف و دیگران، زیر نظر مهدی قریب، ج6، تهران، سروش و مسکو، فرهنگستان علوم روسیه، انستیتوی خاورشناسی.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، 1394، شاهنامه، پیرایش جلال خالقی مطلق، ج3و4، تهران، سخن.
ـ کزازی، میرجلالالدین، 1384، نامۀ باستان: ویرایش و گزارش شاهنامۀ فردوسی، ج6، تهران، سمت.
ـ نولدکه، تئودور، 2537 {=1357}، حماسۀ ملی ایران، ترجمۀ بزرگ علوی، چ3، تهران، سپهر.
ـ وفایی، عباسعلی و یاسر دالوند، 1395، «دو واژۀ محل نظر در شاهنامه»، متنپژوهی ادبی، س20، ش67، ص37ـ49.
Boyce, M., 1977, A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian (=Acta Iranica 9a), Téhéran-Liège, Bibliothéque Pahlavi and Leiden, Brill
Durkin-Meisterernst, D., 2004, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, Brepols
MacKenzie, D. N., 1971, A Concise Pahlavi Dictionary, London, Oxford
Nyberg, H. S., 1974, A Manual of Pahlavi, Vol. II, Wiesbaden, Otto Harrassowitz