پارسیشناسی: فرهنگوارهیِ املایی: تفاوت بین نسخهها
جز (←ج) |
جز (←خ) |
||
سطر ۱٬۲۰۴: | سطر ۱٬۲۰۴: | ||
خرسند | خرسند | ||
+ | |||
+ | خسرالدّنیاوالآخره | ||
خشایارشا | خشایارشا |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۲
محتویات
چند نکته بهعنوانِ مقدّمه
ـ در این فرهنگواره افزونبر صورتهایِ املاییِ بحثانگیز، به ضبطِ برخی نامهایِ خاصِّ کسان و جایها که چند گونهی املایی و/یا تلفّظی داشتهاند نیز پرداختهشدهاست.
ـ تنها صورتهایی را که به نظرمان درست رسیده آوردهایم و از آوردنِ صورتهایِ نادرست پرهیز کردهایم.
ـ درستی و قاعدهمندی (و ملاحظههایِ زبانی، ادبی و تاریخی) را بر بسآمدِ کاربرد ترجیح دادهایم و از پیشنهادِ صورتهایِ تازه اِبایی نداشتهایم.
ـ اگرچه از دستورِ خط و فرهنگِ املاییِ فرهنگستان و دیگر فرهنگها در مدخلگزینی بهره بردهایم، صورتِ توصیهشدهیِ ما لزومن مطابقِ این منبعها نیست.
ـ این فرهنگواره ویرایش و تکمیل خواهد شد و درحالِحاضر قابلِاستناد نیست.
ـ مسئولیّتِ صحّتِ املایِ پیشنهادیِ این صفحه با سرویراستار است.
چند قاعدهیِ کلّی
ـ نشانههایِ «ۀ، اً/ـٍ/ـٌ، ة، ٰ (الفِ کوتاه رویِ کرسیِ «ی» و بدونِ آن)» به رسمیّت شناختهنشدهاند. جایگزینهایِ آنها بهترتیب عبارتاند از: هی، ـن، ت، ا.
ـ از نشانههای «ـَ، ـِ، ـُ، ـّ، ـْ، ـٖ» میتوان هر جا که لازم باشد بهره برد. پیشنهاد میشود تشدید و کسرهیِ اضافه تا جایِ ممکن گذاشتهشود.
ـ واوِ معدوله فعلن حفظ شدهاست.
ـ در واژههایِ غیرعربی (چه فارسی، چه ترکی، چه اروپایی) از نویسههایِ «ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق» تا جایِ ممکن استفاده نمیشود.
ـ دو نویسهیِ «ث» و «ذ» در واژههایِ عربی و برخی واژههایِ فارسی دیدهمیشوند ولی در واژههایِ اروپایی و جز آن از کاربرد آنها پرهیز میشود.
ـ در میانِ تکواژهایِ سازندهیِ یک واژه، هر تکواژی که با واکه/ مصوّت آغاز شود به تکواژِ پیشاز خود میچسبد: گل + ـِستان > گلِستان، موش + ـَک > موشَک، دست + ـه > دسته.
ـ در میانِ تکواژهایِ سازندهیِ یک واژه، هر تکواژی که با همخوان/ صامت آغاز شود به تکواژِ پیشاز خود نمیچسبد: کتابخانه، گلسرا، کمتر.
ـ واژههایِ بیگانهیِ غیرعربی تا جایِ ممکن پیوسته نوشتهمیشوند، زیرا برایِ فارسیزبانان تجزیهپذیر نیستند.
ـ در میانِ واژههایِ سادهیِ (/ بسیطِ) فارسی و غیرفارسی از نشانههایِ «آ» و «ه/ ـه» استفاده نمیشود: رآکتور > رئاکتور، آتهئیست > آتئیست.
ـ در پایانِ واژههایِ سادهیِ (/ بسیطِ) فارسی و غیرفارسی از نشانهیِ «آ» استفاده نمیشود: بوآ > بوا، پانتهآ > پانتئا.
ـ عنصرهایِ سازندهیِ ترکیبهایِ اضافیِ، حتّا اگر ترکیب واژهگانی شدهباشد و کسرهیِ اضافهیِ آن هم ضعیف یا حذف شدهباشد، به یکدیگر نمیچسبند: آبِرو، آبلیمو، پشتکار، دستکم، زندایی.
آ
آبادهتَشک
آباسیانیک، سعید فائق
آبردینشایر [استانی در اسکاتلند]
آبِرو
آپتودیت
آپدیت
آتئیست
آتئیسم
آتئیل «سال اسب»
آجیچای
آخور
آدیامان [استان و شهری در ترکیه]
آدیسابابا
آرکاییسم
آرکاییک
آرکتایپ
آرکتیپ
آرکیباکتری
آرکیتایپ
آروغ
آزرمیدخت
آزوغه
آسئان
آشوراده
آشورنسیرپال
آغا «عنوانی احترامآمیز برای مردان؛ عنوانی احترامآمیز برای زنان؛ عنوانی برای مردان اخته»
آغاپاشا
آغاجری
آغاخان
آغامحمّدخان
آغبلاغ
آغچای
آغسنغر
آفریغا [قارّه] [کشور]
آکبند
آکمئیسم
آگنوستیسیسم
آلاداغ
آلارکُنیمندُزا، خوان روئیز دو
آمپرمئابل
آمپلیفایر
آمپیسیلین
آمریکا
آمفیتئاتر
آموکسیسیلین
آن را
آناتولی
آنتیبادی
آنتیبیوتیک
آنتیپاتی
آنتیپروتون
آنتیپیرین
آنتیتز
آنتیتورس
آنتیتوکسین
آنتیدورینگ
آنتیژل
آنتیژن
آنتیسپتیک
آنتیکُر
آنتیگوا و باربودا [کشور]
آنتیلگاریم
آنتیهیستامین
آنجا
آنچه
آنغوزه
آنفلوانزا/ آنفولانزا
آنفولانزا/ آنفلوانزا
آنکال
آنکه [در همهی معناها و کاربردها]
آنگاه
آنها
آنئید
آیتالکرسی
آیتاللاه
آیستی «یخچای»
آیفن
آیین
آیینه
ا
ابتدائن
ابدالآباد
ابُلحسن
ابُلفضل
ابُلقاسم
ابن [همواره با الف نوشتهمیشود، مگر وقتیکه بِن /ben/ تلفّظ شود]
ابوموسا
اپتیمیست
اپتیمیسم
اتاغ
اُترار
اُتراغ
اتریش
اتلس
اتلسی
اتلّو
اتو
اتومبیل
اَثرَت/ اَسرَت «پدر گرشاسب»
اثناعشر
اثناعشری
اختاپوس
اَد کردن «افزودن، اضافه کردن»
ارّابه
ارّاده
ارزروم
ارستو
اَرگ
اَروس
اَروسک
اَروسی
اُریب
اژیدهاک
اسپیدژ
است [در سومشخص مفرد ماضی نقلی نیمجدا از صفت مفعولی پیش از خود نوشتهمیشود: رفتهاست]
استانبول
استاینبک
استبل
استثنائن
استخر [در همهی معناها]
استرلاب
استریپتیز
استوانه
استوخودوس
استونهنج
استهبان
استهبانات
اسحاق
اَسرَت/ اَثرَت «پدر گرشاسب»
اسفهان
اسکِیتبُرد «تختهی اسکیت»
اسلامبول
اشتاینبک
اشک
اشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
اضحا
اعلا
اعلاحضرت
اعلاعلّیّین
اعما
اغریرث/ اغریرس
اغریرس/ اغریرث
اِفریغا [قارّه] [کشور]
افسنتین
افلاتون
اقصا
الآن
اُلاغ
اِلاه
اِلاهه
اِلاهی
الاهیّات
الاهیّون
الرّحمان
اِلسالوادور [کشور]
الفبا
اللاه [بدون تشدید]
المثنّا
اَلَمشنگه
امپراتریس
امپراتور
اِمریکا
اَن «مدفوع»
انتر
اندیشهمند
انشاءاللاه
انغوزه
اودئیل «سال گاو»
اورانگوتان
اوکراین [کشور]
اولا /Ɂowlâ, Ɂulâ/
اولاتر
اوّلن /Ɂavval-an/
اهورَمزدا
ای [حرف/نشانهی ندا همواره با فاصلهی کامل از منادا نوشتهمیشود: ای خدا، ای دل، ای دوست، ای که]
ایتالیا [کشور]
ایتئیل «سال سگ»
ایدر «هیدر»
ایدروژن «هیدروژن»
ایدئال
ایدئالیزه
ایدئالیست
ایدئالیسم
ایدئولوژی
ایدئولوژیک
ایدئولوژیکی
ایدئولوگ
ایذه
ایرانویج
ایرانویچ
ایلام [در همهی معناها]
ایلانئیل «سال مار»
اینجا
اینجانب
اینکه [در همهی معناها و کاربردها]
اینها
ب
باآنکه
بااینکه
باباغوری
باتری
باتلاغ
باتوم «چماغ پلیس؛ شهری در گرجستان»
باتومی
باتون «چماغ پلیس»
باجناغ
بادیگارد
باربیکیو
بارسئیل «سال پلنگ»
بارگذاری
باسلُغ
بالماسکه
بامغلتان
بایسنغر
بایغوش
بُتر «بُتری»
بُتری
بُختُنَسَر (بُختُنَسَّر، بختُنَّسَر)
بدمسّب
بدوبیراه
بربت
برخاستن
برگزار
برگزاری
بستام
بستامی
بسحاق اطعمه
بسکتبال
بسمهی تعالا
بشخصه
بعینه
بُغ کردن
بغچه
بقیّتالسّیف
بقیّتاللاه
بکگراند
بِلااثر
بِلااجر
بِلااختیار
بِلااستثنا
بِلااستفاده
بِلاانقطاع
بِلاتأخیر
بِلاتردید
بِلاتشبیه
بِلاتکلیف
بِلاتکلیفی
بِلاجرعه
بِلاجواب
بِلاجهت
بِلادرنگ
بِلادفاع
بِلاسبب
بِلاشبهه
بِلاشرط
بِلاصاحب
بِلاعزل
بِلاعوض
بِلافاصله
بِلافایده
بِلافصل
بِلاقید
بِلامانع
بِلامحل
بِلامعارض
بِلامنازع
بِلانسبت
بلبشو
بلشویسم
بلشویک
بلعجب
بلغور
بلفضول
بلفضولی
بُلکامه
بلکه
بلوت
بلوتوس «دندانآبی»
بلهوس
بلهوسانه
بلهوسی
بلیت
بُنجاغ «سند»
بُنچاغ «سند»
بنماری
بوا «نوعی مار»
بوزرجمهر
بوزرجمهری
بوغ
بولاغوتی
بویفرند «دوستپسر»
بوییدن
به پا خاستن
بِهتر
بِهترین
بهجز
بهرهمند
بهرهور
بهغیرِ
بهغیراز
بهنامایزد
بیجا [در همهی معناها]
بیجنخان
بیچاره
بیچیئیل «سال میمون»
بیخود [در همهی معناها]
بیداد/ بیداد
بیدل [در همهی معناها]
بیراه
بیزار
بیسبال
بیشتر
بیشترین
بیعار
بیکار
بیگانه
بیلبُرد
بیمار
بیِنال «دوسالانه»
بینوا
بیهُده/ بیهُده
بیهوده/ بیهوده
بیهوش [در همهی معناها]
بئله «بله»
پ
پاپکورن
پاپوا گینهی نو [کشور]
پاتوغ
پاتیل
پاچهخار
پاچهخاری
پارکوِی
پانتئا
پانتئیست
پانتئیسم
پانسد «عدد ۵۰۰»
پانگئا
پایهگان «سلسلهمراتب»
پایهور
پاییدن
پاییز
پایین
پتاس
پتر کبیر
پترزبورغ
پترزبورگ
پترس
پترسبورگ
پتیبور
پُخ
پرتغال «نام کشور؛ نام میوه» [کشور]
پرفسور
پرملاط
پستمدرن
پستمدرنیست
پستمدرنیسم
پسیمیست
پسیمیسم
پشتکار
پنکیک
پنیسیلین
پنیسیلیوم
پورداوود
پوییدن
پیجین «نیمزبان، زبان آمیخته»
پیچیئیل «سال میمون»
پیِر «اسم خاصّ مردانهی فرانسوی»
پیشاور
پیشاوور
پیشخان «سکومانندی جلو مغازهها»
پیشخوان «پیشخوانی، پیشمطالعه»
پیلاتِس
ت
تاب «نام رود»
تاتوره
تاراغوتوروغ
تارم [در همهی معناها]
تاس [در همهی معناها]
تاسکباب
تاغ [در همهی معناها و کاربردها]
تاغچه
تاغدیس
تالار
تالخونچه
تالس
تالش
تالشی
تالغان
تاول
تاووس/ طاووس
تایباد
تایر «چرخ/لاستیک ماشین»
تائیس
تباشیر
تبر
تبرخون
تبرزد
تبرزه
تبرزین
تبرستان
تَبَرک
تبری
تَبَس
تپانچه
تپش
تُپُغ
تپور
تپیدن [و مشتقّاتِ آن]
تُتُغ
تتماج
تخار
تخارستان
تخاغویئیل «سال مرغ»
تختخواب
ـتر [نشانهی صفت برتر/ تفضیلی همواره جدا از پایهی خود نوشتهمیشود]
ترابلس
ترابوزان
تراز [در همهی معناها و کاربردها]
ترازاوّل
ترانسنیستریا [کشور]
ترخان
ترخون
ترسوس
ترشیز
ترغبه
ترغوتوروغ
ترغّه
ترلان
ـترین [نشانهی صفت برترین/ عالی همواره جدا از پایهی خود نوشتهمیشود]
تزیین
تسوج
تسویهحساب/ تصفیهحساب
تشت
تَشک [دریاچه]
تُشَک
تصفیهحساب/ تسویهحساب
تغار
تغرل/ طغرل
تغرلجرد/ طغرلجرد
تقوا
تکمه
تلانبار
تلاویو
تلپات
تلپاتی
تلتایپ
تلتکس
تلتکست
تلتئاتر
تلسیِژ
تلفاکس
تلفتو
تلفکس
تلفیلم
تلسکی
تلفریک
تلفن
تلکابین
تلکنفرانس
تلمتر
تلمتری
تلویزیون
تمتراغ
تمر «خرما؛ پرچسب پستی»
تمر هندی «برچسب پستی مربوط به کشور هند»
تمرهندی «نوعی میوهی ترش»
تمغا
تناب
تنبور
تنبی/ طنبی
تنتور
تنجه
تنگوزئیل «سال خوک»
تنلش
تنماهی
تو /to/
تو /tu/
تو را
توالش
توبیغا
توتی
توتیا
تورات
توس
توست (تو + است)
توسی
توشغانئیل «سال خرگوش»
توفان/ طوفان
توفان نوح/ طوفان نوح
تومار/ طومار
تهران
تهماسب
تهمورث/ تهمورس
تهمورس/ تهمورث
تیان «دیگ»
تیبگ
تیتوس
تیتیشمامانی
تیسفون
تیشرت
تِیکاف
تیلسان
تینیجر
ث
ثَرا
ثقتالاسلام
ج
جابلسا
جابلغا
جابهجا
جابهجایی
جُحا/ جوحا
جدوا
جرئت
جستوجو
جغّه
جکپات
جمادیالآخر
جمادیالاوّل
جنابعالی
جنّتالمأوا
جنتیانا
جوحا/ جُحا
جیغه «جغّه»
چ
چاپِستیک
چارغ
چاغ «ضدِّ لاغر»
چاییدن
چتروم
چرا «برای چه؛ پاسخ مثبت به پرسش منفی»
چرایی
چشپش «پسر هخامنش»
چُغ «چوبی که بر گردنِ گاوِ گردونه نهند»
چغندر
چلغوز
چماغ
چنان
چنانچه
چنانکه
چوغ «چوب؛ چوبی که بر گردنِ گاوِ گردونه نهند»
چوغالف
چونکه
چونوچرا
چه
چه را «چه چیزی را»
چهارسد «عدد ۴۰۰»
چهجور
چهجوری
چهسان
چهطور
چهطوری
چهقدر
چهکار
چهکاره
چهگونه
چهها
چیست
چیستی
چیستان
چینچیلا
ح
حتّا
حتّاالامکان
حتّاالمقدور
حجّتالاسلام(والمسلمین)
حُدا
حراج/ هراج
حِسبتنللّاه
حقتعالا
حضرتعالی
حلیم «بردبار»
حوله/ هوله
حیات
حییم
خ
خاستگاه
خاغان
خاغانی
خانسار
خاییدن
ختا «نام سرزمین»
خراتین/ خراطین
خراطین/ خراتین
خرجین
خُرد «کوچک، ریز»
خُردسال
خُرده «ریز، اندک»
خرسند
خسرالدّنیاوالآخره
خشایارشا
خشکار
خشنود
خشیارشا
خطمی
خلأ
خلأی
خنثا
خواربار
خواف
خونسار
خیت «ضایع»
خیط «خط»
د
دادائیست
دادائیسم
دادهگان «مجموعهای از دادهها، پایگاه دادهها»
دارالشّورا
دانشکدهگان «مجموعهای از دانشکدهها، پردیس، پردیزه»
داوود
دایرتالبروج
دایرتالمعارف
دُجا
دراگستور
درایتالحدیث
دَرسَد
دَرسَدانه
درسدگیری
دِسیگرم
دِسیلیتر
دِسیمتر
دسینرمال
دشک
دکمه
دگمه
دموکرات
دموکراتیک
دموکراسی
دوچار
دوغلو
دیپورت
دیدبان/ دیدهبان
دیدهبان/ دیدبان
دیدهور
ذ
ذیحجّه
ذیقعده
ر
راحتالحلقوم
راشیتیسم
راندِوو
ربدوشامبر
رتیل
رتیلا
رحمان
رختخواب
رشک
رشگ
رمانتیسیسم
روبهرو
روبهرویی
روییدن
رویین
رویینتن
رئاکتانس
رئاکتور
رئال
رئالیست
رئالیسم
ز
زابهراه
زاییدن
زباله
زرشک
زرشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
زغال
زکات
زکریّا
زلیخا
زِن «مکتبی در مذهبِ بودایی»
زنون
ژ
ژانآلبر
ژانپُل
ژانپیِر
ژانروبر
ژانژاک
ژانکلود
س
سابون
ساچمه
ساحلعاج [کشور]
ساروج
سازهگان «مجموعهای از سازهها»
ساطور
ساغدوش
سالخورد
سالخورده
ساموا [کشور]
سانتیگراد
سانتیگرم
سانتیلیتر
سانتیمتر
سانروف
سانمارینو [کشور]
ساوجبلاغ
سایهبان
ساییدن
سپتیسیسم
ستبر
سد «عدد ۱۰۰»
سدرتالمنتها
سده [در همهی معناها]
سِرب
سِربستان [کشور]
سربهدار(ان)
سِربی
سرپلزهاب
سرشک
سرشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
سُرمه
سریلانکا [کشور]
سغد
سغلمه
سفلا
سغرات
سغرلات
سغلاب
سغلابی
سکارا
سگمسّب
سماوات
سَنّار «سَد دینار»
سنپترزبورگ
سِنج
سندل
سندلی
سُنغُر
سوررئال
سوررئالیست
سوررئالیستی
سوررئالیسم
سوغات
سوفستایی
سوفیست
سوک
سوگ
سومالیلند [کشور]
سؤال
سها
سیاوَش
سیاووش
سیتیاسکن
سیچغانئیل «سال موش»
سیسد «عدد ۳۰۰»
سیِنا
سئانس
ش
شادملکآغا
شاغول
شانزِلیزه
شبورغان
شترنج
شرا «خریدن»
شرایین
شرته «نوعی باد»
شست «عدد ۶۰»
شستوشو
ششسد «عدد ۶۰۰»
شِعرا
شکوا
شلیته
شماته
شورا
شیء
شیئی
ص
صرفنظر
صغرا
صَلات «نماز»
صیغهگان «مجموعهای از صیغهها، پارادایم»
ض
ضحا
ضربدر
ضربدری
ط
طاووس/ تاووس
طاها
طایر «پرنده»
طغرل/ تغرل
طغرلجرد/تغرلجرد
طنبی/ تنبی
طوبا
طوفان/ توفان
طوفان نوح/ توفان نوح
طومار/ تومار
ظ
ظلّ آفتاب
ع
عاموس
عَذرا
عروتالوثقا
عظما
عقبا
علاایّحال
علاحده
علارغم
علاقهمند
علاکلّحال
علاهاذا
علمالهدا
عَمر «نام مردانۀ عربی» [در عربی با واو زاید پایانی نوشتهمیشود]
عَمر ابن عبدود
عَمر ابن کلثوم
عَمر ابن منذر
عَمر ابن هشام
عَمر ابن هند
عَمرِ عاص
عَمر و زید
عنبر نهسارا
عنقریب
عیسا
عیسو
عینهو
غ
غاتی
غارچ
غاروغور
غازغان
غال «بوتهی زرگری؛ لانهی زنبور»
غال گذاشتن «سرکار گذاشتن»
غالی «فرش»
غانفت
غائان
غائانی
غباد «نام شخص؛ نوعی ماهی»
غبرس [کشور]
غدّاره
غُدغُد
غدغن
غراغروت
غرت
غرتبان
غرتی
غرشمال
غُرُغ
غرغیزستان [کشور]
غرلغ
غُرمه
غروش
غرهآغاج
غرهغروت
غزّاغستان [کشور]
غزغان
غزغن
غشغرغ
غشلاغ
غُلپ
غلت
غلتان
غلتاندن
غلتانیدن
غلتبان
غلتک
غلتکی
غلتوواغلت
غلتیدن
غُلغُل
غِلغِلک
غُلّک
غلنبه
غلیان
غُمبُل
غو «نوعی پرنده؛ نوعی غارچ»
غوته
غوتهور
غوتی
غوچ
غورباغه
غورت
غوری
غوز
غوش «پرندهای شکاری»
غویئیل «سال گوسفند»
غُهِستان «کوهستان»
غیرذالک
غیشلاغ
غیغاج
غیماغ
ف
فتا
فتوا
فتیشیست
فتیشیسم
فحوا
فرادا
فرغون
فرمول
فَرَوَشی
فستفود
فطیر
فلستین [کشور]
فمینیست
فمینیسم
فنّاوری
فُنِتیک «آواشناسی؛ آواشناختی»
فوتبال
فوتسال
فوته
فولتایم
فیساغورس
ق
قُرا
قرّتالعین
قرونوسطا
قرونوسطایی
قفس
قیسی
ک
کاووس
کبرا
کذالک
کرونا
کریستنسن
کسرا
کلانتر [صفت/اسم]
کلانتری
کمتر
کمترین
کُمک
کونگفو
کُوید
کِهتر
کِهترین
کیبُرد
کیبوتس
کِیپوِرد [کشور]
کِیروش
کیِف «پایتخت اوکراین»
کیخسرو
کیِرکگور
کیست
کیغباد
کیکاووس
کیومرث/ کیومرس
کیومرس/ کیومرث
کیی «کیانی»
گ
گاییدن
گرامافُن
گرلفرند «دوستدختر»
گریپفروت
گفتوگو
گلینآغا
گنوستیسیسم
گویی
گیلگمش
گینهبیسائو [کشور]
ل
لاتاری
لاکِن «لیکِن، ولی، امّا»
لامسّب
لایبنیتس
لایتجزّا
لپتاپ
لسانجلس
لشکر
لشگر [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
لَغ
لَغلَغ
لَغولوغ
لقوه
لوت «کویر»
لوط «پیامبر و قوم»
لوطی
لویئیل «سال نهنگ»
لِهاذا
لهاوور
لیختنِشتاین [کشور]
لیفتراک
لیلیپوت
م
ماباِزا
ماسوا
مانعتالجمع
مانیتیسم
مأوا
مبدأ
مبدأی
مبرّا
متوفّا
مثنّا
مجتبا
مجزّا
محتوا
مرا
مرتضا
مزغان
مستثنا
مستکی
مستوره «نمونه(ی کالا)»
مِسر [کشور]
مسمّا
مسیّب
مشتومال
مشک
مشکات
مشکاتالدّینی
مشکی
مشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
مشگی [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]
مصطفا
مصلّا
معاییر
معتنابه
معلّا
معهاذا
مُغان/ موغان
مغدونیه [کشور]
مغناتیس
مغنتیس
مقفّا
مکنّا
ملاط
ملاقه
ملجأ
ملجأی
ملغا
ملغمه
مِنبابِ
مِنبعد
منتها
مِنجمله
منشأ
منشأی
موسا
موغان/ مُغان
مولا
مونتِنگرو [کشور]
موییدن
مویین
مویینگی
مویینه
مِهتر [صفت/ اسم]
مِهترین
می ـ [همواره جدا از فعل پس از خود نوشتهمیشود: میرفت، میروم، میآره، میآم]
میسیسیپی
میکاپ
میلیارد
میلیگرم
میلیلیتر
میلیمتر
میلیون
مینیبوس
مینیژوپ
مئه
ن
ناسور
ناطور
ناطورِ دشت
ناووس
نایین
نایینی
نتبوک
نستوری
نشانهگان «مجموعهای از نشانهها، سَندرُم»
نعنا/ نعناع
نعناع/ نعنا
نفت
نفتالین
نِغنِغ
نوخاسته
نوستالژی
نهایی
نهخیر
نهتنها
نُهسد «عدد ۹۰۰»
نیست
نیی «نیین، از جنسِ نی»
نیین «از جنسِ نی»
و
واترپولو
واژهگان «مجموعهای از واژهها، قاموس»
واکمن
والیبال
وانگهی
وایتبُرد
وبسایت
وبلاگ
وَرته
ورغلنبیدن
وسطا
وغوغ
ویکِند
ویلچر
ویولونسل
ه
ـها [نشانهی جمع همواره جدا از پایهی خود نوشته میشود]
هاتداگ
هافبک
هافتایم
هاکذا
هدا
هراج/ حراج
هشتسد «عدد ۸۰۰»
هفتخان/ هفتخوان
هفتخوان/ هفتخان
هفتسد «عدد ۷۰۰»
هلیم «نوعی غذا»
همان
همانجا
همانجور
همانکه
همانگونه
همتراز
همچنان
همچنانکه
همچنین
همچنینکه
همی ـ [همواره جدا از فعل پس از خود نوشتهمیشود: همیرفت، همیروم]
همین
همینجا
همینجور
همینکه
همینگونه
هندیکَم
هوا [در همهی معناها و کاربردها]
هوله/ حوله
هیز
ی
ی [یای میانجی همواره بهصورتِ «ی» نوشتهمیشود: خانهی دوست]
یاتاغان
یاسین
یالغوز
یحیا
یُد
یُرغه
یزغل
یغور
یوغ
یونتئیل «سال اسب»
ئ
[هیچ واژهای در فارسی با «ئـ» آغاز نمیشود و بنابراین «ئیدر»، «ئیدروژن» و مانند آن نادرستاند و باید بهصورت «ایدر»، «ایدروژن» و ... نوشتهشوند. البتّه در فارسی امروز این واژهها با «ه» آغازی رایجترند: هیدر، هیدروژن.]
منبعها
ـ «املایِ فارسی»، احمدِ بهمنیار
ـ دستورِ خطِّ فارسی
ـ «زبانپژوهی» (سلسلهنوشتارهایِ نگارنده در فصلنامهیِ قلمِ کرمانشاه)
ـ غلط ننویسیم
ـ فرهنگِ املاییِ خطِّ فارسی
ـ فرهنگِ بزرگِ سخن
ـ فرهنگِ درستنویسیِ سخن
ـ فرهنگِ واژههایِ اروپایی در فارسی
ـ فرهنگنامهیِ فارسی: واژ[ه]گان و اعلام
ـ نگارش و ویرایش
ـ ویکیپدیایِ فارسی و انگلیسی
منوچهرِ فروزنده فرد