پارسی‌شناسی: فرهنگ‌واره‌یِ املایی: تفاوت بین نسخه‌ها

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (←‏غ)
جز (←‏م)
سطر ۲٬۴۲۹: سطر ۲٬۴۲۹:
  
 
مجزّا
 
مجزّا
 +
 +
مجستی
  
 
محتوا
 
محتوا
سطر ۲٬۵۰۷: سطر ۲٬۵۰۹:
  
 
ملاقه
 
ملاقه
 +
 +
ملتیه
  
 
ملجأ
 
ملجأ

نسخهٔ ‏۲۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۶

نکته‌هایی به‌عنوانِ مقدّمه

ـ در این فرهنگ‌واره افزون‌بر صورت‌هایِ املاییِ بحث‌انگیز، به ضبطِ برخی نام‌هایِ خاصّ‌ِ کسان و جای‌ها که چند گونه‌یِ املایی و/یا تلفّظی داشته‌اند نیز پرداخته‌شده‌است. برخی واژه‌هایِ هم‌آوا، هم‌نویسه و مشابه نیز ذکر شده‌اند.

ـ تنها صورت‌هایی را که به نظرمان درست رسیده آورده‌ایم و از آوردنِ صورت‌هایِ نادرست پرهیز کرده‌ایم.

ـ درستی و قاعده‌مندی (و ملاحظه‌هایِ زبانی، ادبی و تاریخی) را بر بس‌آمدِ کاربرد ترجیح داده‌ایم و از پیش‌نهادِ صورت‌هایِ تازه اِبایی نداشته‌ایم و از تهمتِ «بی‌سوادی» نهراسیده‌ایم.

ـ اگرچه از دستورِ خط و فرهنگِ املاییِ فرهنگستان و دیگر منبع‌ها در مدخل‌گزینی بهره برده‌ایم، صورتِ توصیه‌شده‌یِ ما لزومن مطابقِ این منبع‌ها نیست و گاه سددرسد با آن‌ها مغایرت دارد.

ـ این فرهنگ‌واره ویرایش و تکمیل خواهدشد و درحال‌ِحاضر قابل‌ِاستناد نیست.

ـ مسئولیّتِ صحّتِ املایِ پیش‌نهادیِ این صفحه با سرویراستار است.

چند قاعده‌یِ کلّی

ـ نشانه‌هایِ «ۀ، اً/ـٍ/ـٌ، ة، ٰ (الفکِ رویِ کرسیِ «ی» و بدونِ آن)» به رسمیّت شناخته‌نشده‌اند. جای‌گزین‌هایِ آن‌ها به‌ترتیب عبارت‌اند از: ه‌یِ، ـَن/ ـِن/ ـُن، ت، ا.

ـ از نشانه‌هایِ «ـَ، ـِ، ـُ، ـّ، ـْ، ـٖ» می‌توان هر جا که لازم باشد بهره بُرد. پیش‌نهاد می‌شود تشدید و کسره‌یِ اضافه تا جایِ ممکن گذاشته‌شود.

ـ واوِ معدوله فعلن حفظ شده‌است.

ـ در واژه‌هایِ غیرِعربی (چه فارسی، چه ترکی، چه اروپایی) از نویسه‌هایِ «ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق» تا جایِ ممکن استفاده نمی‌شود.

ـ دو نویسه‌یِ «ث» و «ذ» در واژه‌هایِ عربی و برخی واژه‌هایِ فارسی دیده‌می‌شوند، ولی در واژه‌هایِ اروپایی و جز آن از کاربردِ آن‌ها پرهیز می‌شود.

ـ در میانِ تک‌واژهایِ سازنده‌یِ یک واژه، هر تک‌واژی که با واکه/ مصوّت آغاز شود به تک‌واژِ پیش‌از خود می‌چسبد: موش + ـَک > موشَک، گل + ـِستان > گلِستان، دست + ـه > دسته، پنج + ـُم > پنجُم، گفت + ـار > گفتار، سیم + ـین > سیمین، شکم + ـو > شکمو.

ـ در میانِ تک‌واژهایِ سازنده‌یِ یک واژه، هر تک‌واژی که با هم‌خوان/ صامت آغاز شود به تک‌واژِ پیش‌از خود نمی‌چسبد: کتاب‌خانه، گل‌سرا، کم‌تر.

ـ واژه‌هایِ بیگانه‌یِ غیرِعربی تا جایِ ممکن پیوسته نوشته‌می‌شوند، زیرا برایِ فارسی‌زبانان تجزیه‌پذیر نیستند.

ـ در میانِ واژه‌هایِ ساده‌یِ (/ بسیطِ) فارسی و غیرِفارسی از نشانه‌هایِ «آ» و «ه/ ـه» استفاده نمی‌شود: رآکتور > رئاکتور، آته‌ئیست > آتئیست.

ـ در پایانِ واژه‌هایِ ساده‌یِ (/ بسیطِ) فارسی و غیرِفارسی از نشانه‌یِ «آ» استفاده نمی‌شود: بوآ > بوا، پانته‌آ > پانتئا.

ـ عنصرهایِ سازنده‌یِ ترکیب‌هایِ اضافی، حتّا اگر ترکیب واژه‌گانی شده‌باشد و کسره‌یِ اضافه‌یِ آن‌ هم ضعیف یا حذف شده‌باشد، به یک‌دیگر نمی‌چسبند: آبِ‌رو، آب‌لیمو، پشت‌کار، دست‌ِکم، زن‌دایی.

فرهنگ‌واره‌یِ املایی

آ

آباده‌تَشک

آباسیانیک، سعید فائق

آبردینشایر [استانی در اسکاتلند]

آب‌ِرو

آپتودیت

آپدیت

آتئیست

آتئیسم

آتئیل «سالِ اسب»

آجیچای

آخور

آدیامان [استان و شهری در ترکیه]

آدیسابابا

آرایه [نادرست: آرائه ]

آرکاییسم

آرکاییک

آرکتایپ

آرکتیپ

آرکیباکتری

آرکیتایپ

آروغ

آزرمی‌دخت

آزوغه

آسان‌گذار

آسئان

آشوراده

آشورنسیرپال

آغا «عنوانی احترام‌آمیز برایِ مردان؛ عنوانی احترام‌آمیز برایِ زنان؛ عنوانی برایِ مردانِ اخته»

آغاپاشا

آغاجری

آغاخان

آغامحمّدخان

آغبلاغ

آغچای

آغسنغر

آفریغا [قارّه] [کشور]

آکبند

آکمئیسم

آگنوستیسیسم

آلاداغ

آلارکُنیمندُزا، خوان روئیز دو

آلدئید

آلکالوئید

آمپرمئابل

آمپلیفایر

آمپیسیلین

آمریکا

آمفیتئاتر

آموکسیسیلین

آن را

آناتولی

آنتیبادی

آنتیبیوتیک

آنتیپاتی

آنتیپروتون

آنتیپیرین

آنتیتز

آنتیتورس

آنتیتوکسین

آنتیدورینگ

آنتیژل

آنتیژن

آنتیسپتیک

آنتیکُر

آنتیگوا و باربودا [کشور]

آنتیلگاریم

آنتیهیستامین

آن‌جا

آن‌جور

آن‌جوری

آن‌جهان

آن‌جهانی

آن‌چون‌آن

آن‌چون‌آن‌که

آن‌چون‌آنی

آن‌چه

آندرئاس

آن‌سان

آن‌سو

آن‌طور

آنغوزه

آنفلوانزا/ آنفولانزا

آنفولانزا/ آنفلوانزا

آن‌قدر

آن‌قدرها

آن‌کاره

آنکال

آن‌کس

آن‌که [در همه‌یِ کاربردها]

آن‌گاه

آن‌گونه

آن‌وقت

آن‌ها

آن‌هم

آن‌همه

آن‌یک

آن‌یکی

آنئید

آیت‌الکرسی

آیت‌اللاه

آیستی «یخ‌چای»

آیفن

آیین

آیینه

ا

ابتدائن

ابدالآباد

ابراهیم

ابُلحسن

ابُلفضل

ابُلقاسم

ابن [همواره با الف نوشته‌می‌شود، مگر وقتی‌که بِن /ben/ تلفّظ شود.]

ابوموسا

ابی‌راهی

اپتیمیست

اپتیمیسم

اتاغ

اُترار

اُتراغ

اتریش

اتلس

اتلسی

اتلّو

اتو

اتومبیل

اَثرَت/ اَسرَت «پدرِ گرشاسب»

اثرگذار

اثناعشر

اثناعشری

اختاپوس

اَد کردن «افزودن، اضافه کردن»

اداره‌جات

ادویه‌جات

ارّابه

ارّاده

ارزروم

ارستو

اَرگ

اَروس

اَروسک

اَروسی

اُریب

اژیدهاک

اسپیدژ

است [در سوم‌شخصِ مفردِ ماضیِ نقلی نیم‌جدا از صفتِ فعلیِ پیش‌از خود نوشته‌می‌شود: رفته‌است.]

استانبول

استاینبک

استبل

استثنائن

استخر [در همه‌یِ معناها]

استرلاب

استریپتیز

استوانه

استوخودوس

استونهنج

استهبان

استهبانات

اسحاق

اَسرَت/ اَثرَت «پدرِ گرشاسب»

اسفهان

اسکِیتبُرد «تخته‌یِ اسکیت»

اسلامبول [اگر واقعن با /ل/ تلفّظ شود.]

اسماعیل

اشتاینبک

اشک

اشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

اضحا

اعلا

اعلاحضرت

اعلاعلّیّین

اعما

اغریرث/ اغریرس

اغریرس/ اغریرث

اغستوس

اِفریغا [قارّه] [کشور]

افسنتین

افکندن

افگندن

افلاتون

افلوتین

اقصا

الآن

اُلاغ

اِلاه

اِلاهه

اِلاهی

الاهیّات

الاهیّون

الرّحمان

اِلسالوادور [کشور]

الف‌با

اللاه [بدونِ تشدید]

المثنّا

اَلَمشنگه

امانت‌گزار

امپراتریس

امپراتور

اِمریکا

اَن «مدفوع»

انبه‌جات

انتر

اندیشه‌مند

انزجار

ان‌شاءاللاه [گفتاری: ایشالّا]

انغوزه

اوایل

اودئیل «سالِ گاو»

اورانگوتان

اورلئان

اوکراین [کشور]

اولا /Ɂowlâ, Ɂulâ/

اولاتر

اوّلن /Ɂavval-an/

اونوالا

اهورَمزدا

ای [حرف/نشانه‌یِ ندا همواره با فاصله‌یِ کامل از منادا نوشته‌می‌شود: ای خدا، ای دل، ای دوست، ای که.]

ایتالیا [کشور]

ایتئیل «سالِ سگ»

ایدر «هیدر»

ایدروژن «هیدروژن»

ایدئال

ایدئالیزه

ایدئالیست

ایدئالیسم

ایدئولوژی

ایدئولوژیک

ایدئولوژیکی

ایدئولوگ

ایذه

ایرانویج

ایرانویچ

ایلام [در همه‌یِ معناها]

ایلانئیل «سالِ مار»

ایلغار

این‌جا

این‌جانب

این‌جور

این‌جوری

این‌جهان

این‌جهانی

این‌چون‌این

این‌چون‌اینی

این‌سان

این‌سو

این‌سووآن‌سو

ایشالّا [صورتِ گفتاریِ «ان‌شاءاللاه»]

این‌طرف

این‌طور

این‌طوری

این‌قدر

این‌قدرها

این‌کاره

این‌که [در همه‌یِ کاربردها]

این‌وآن

این‌ها

این‌هم‌آنی

این‌همه

این‌یک

این‌یکی

ب

باآن‌که

بااین‌که

باباغوری

بابانوئل

باتری

باتلاغ

باتوم «چماغِ پلیس؛ شهری در گرجستان»

باتومی

باتون «چماغِ پلیس»

باج‌گزار

باجناغ

بادیگارد

باربیکیو

بارسئیل «سالِ پلنگ»

بارگذاری

باسلُغ

باغلوا

باللاه [گفتاری: بِلّا]

بالماسکه

بِالمئال

بالئار

بام‌غلتان

بانک «بن‌گاهِ مالی»

بانگ «صدا»

بایسنغر

بایغوش

بائوباب

بُتر «بُتری»

بُتری

بحبوحه

بُختُنَسَر (بُختُنَسَّر، بختُنَّسَر)

بدعت‌گذار

بدمسّب

بدوبی‌راه

بربت

برخاستن

برگزار

برگزاری

بستام

بستامی

بسحاقِ اطعمه

بسکتبال

بسمهی تعالا

بشخصه

بعینه

بُغ کردن

بغچه

بغرات

بقیّت‌السّیف

بقیّت‌اللاه

بکگراند

بِلّا [صورتِ گفتاریِ «باللاه»]

بِلااثر

بِلااجر

بِلااختیار

بِلااستثنا

بِلااستفاده

بِلاانقطاع

بِلاتأخیر

بِلاتردید

بِلاتشبیه

بِلاتکلیف

بِلاتکلیفی

بِلاجرعه

بِلاجواب

بِلاجهت

بِلادرنگ

بِلادفاع

بِلاسبب

بِلاشبهه

بِلاشرط

بِلاصاحب

بِلاعزل

بِلاعوض

بِلافاصله

بِلافایده

بِلافصل

بِلاقید

بِلامانع

بِلامحل

بِلامعارض

بِلامنازع

بِلانسبت

بل‌بشو

بلشویسم

بلشویک

بلعجب

بلغور

بلفضول

بلفضولی

بُلکامه

بل‌که

بلوت

بلوتوس «دندان‌آبی»

بلهوس

بلهوسانه

بلهوسی

بلیت

بمبئی

بُنجاغ «سند»

بُنچاغ «سند»

بنماری

بنیادگذار

بنیان‌گذار

بوا «نوعی مار»

بوزرجمهر

بوزرجمهری

بوسوئه

بوغ

بولاغوتی

بویفرند «دوست‌پسر»

بوییدن

بوئنوسایرس

به پا خاستن

بها «ارزش، قیمت»

بها(ء) «روشنی، درخشندگی»

بِه‌تر

بِه‌ترین

به‌جز

بهره‌مند

بهره‌ور

به‌غیرِ

به‌غیراز

به‌نام‌ایزد

بی‌تا «بی‌هم‌تا؛ نامِ خاصّ‌ِ دخترانه»

بی‌جا [در همه‌یِ معناها]

بیجن‌خان

بی‌چاره

بیچیئیل «سالِ میمون»

بی‌خود [در همه‌یِ معناها]

بی‌داد/ بیداد

بيدار

بی‌دل [در همه‌یِ معناها]

بی‌راه

بی‌راهه

بیِرویش، مانفرد [زبان‌شناسِ آلمانی]

بیزار

بیسبال

بیش‌تر

بیش‌ترین

بی‌عار

بی‌کار

بیگانه

بیلبُرد

بیمار

بیِنال «دوسالانه»

بی‌نوا

بی‌هُده/ بیهُده

بی‌هوده/ بیهوده

بی‌هوش [در همه‌یِ معناها]

بئاتریس

بئله «بله»

پ

پاپکورن

پاپوا گینه‌یِ نو [کشور]

پاتوغ

پاتیل

پاچه‌خار

پاچه‌خاری

پارکوِی

پانتئا

پانتئیست

پانتئیسم

پانسد «عددِ ۵۰۰»

پانگئا

پایه‌گان «سلسله‌مراتب»

پایه‌گذار

پایه‌ور

پاییدن

پاییز

پایین

پتاس

پترِ کبیر

پترزبورغ

پترزبورگ

پترس

پترسبورگ

پتیبور

پُخ

پرتغال «نامِ کشور؛ نامِ میوه»

پرفسور

پرملاط

پروتئین

پزشک

پزشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

پژواک

پژواگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

پستمدرن

پستمدرنیست

پستمدرنیسم

پسیمیست

پسیمیسم

پشت‌کار (پشت‌ِکار)

پنکیک

پنگوئن

پنیسیلین

پنیسیلیوم

پورداوود

پوییدن

پیِترو «نام مردانه‌یِ ایتالیایی»

پیجین «نیم‌زبان، زبانِ آمیخته»

پیچیئیل «سالِ میمون»

پیِر «اسمِ خاصّ‌ِ مردانه‌یِ فرانسوی»

پیشاور

پیشاوور

پیش‌خان «سکومانندی جلوِ مغازه‌ها»

پیش‌خوان «پیش‌خوانی، پیش‌مطالعه»

پیغام‌گذار «کسی که پیغامی در پیغام‌گیر ضبط می‌کند»

پیفام‌گزار «فرستاده»

پیلاتِس

ت

تاب «نامِ رود»

تاتوره

تاج‌گذاری

تاراغ‌وتوروغ

تارم [در همه‌یِ معناها]

تاس [در همه‌یِ معناها]

تاس‌کباب

تاغ [در همه‌یِ معناها]

تاغِ‌بستان

تاغ‌چه

تاغ‌دیس

تاغِ‌وستام

تالار

تالخونچه

تالس

تالش

تالشی

تالغان

تاول

تاووس/ طاووس

تایباد

تایر «چرخِ/لاستیکِ ماشین»

تاییس/ تائیس

تاییسی/ تائیسی

تائیس/ تاییس

تائیسی/ تاییسی

تأثیرگذار

تباشیر

تبتاب

تبر

تبرّا

تبرخون

تبرزد

تبرزه

تبرزین

تبرس

تبرستان

تبرسی

تَبَرک

تبروغ

تبری

تَبَس

تپان‌چه

تپاندن

تپش

تُپُغ

تپور

تپیدن [و مشتقّاتِ آن]

تُتُغ

تتماج

تجرشت

تجریش

تخار

تخارستان

تخاغویئیل «سالِ مرغ»

تخت‌خواب

ـ‌تر [نشانه‌یِ صفتِ برتر/ تفضیلی همواره جدا از پایه‌یِ خود نوشته‌می‌شود.]

ترابلس

ترابوزان

ترابوزن

تراز [در همه‌یِ معناها]

ترازِاوّل

ترانسنیستریا [کشور]

ترخان

ترخون

ترسوس

ترشت

ترشیز

ترغبه

ترغ‌وتوروغ

ترغّه

تُرک

ترلان

ـ‌ترین [نشانه‌یِ صفتِ برترین/ عالی همواره جدا از پایه‌یِ خود نوشته‌می‌شود.]

تزیین

تسوج

تسویه‌حساب/ تصفیه‌حساب

تشت

تَشک [دریاچه]

تُشَک

تصفیه‌حساب/ تسویه‌حساب

تغار

تغرل/ طغرل

تغرل‌جرد/ طغرل‌جرد

تقاضا

تقوا

تَک «تاختن»

تکمه

تگ «تاختن»

تل‌انبار

تلاویو

تلپات

تلپاتی

تلتایپ

تلتکس

تلتکست

تلتئاتر

تلخک

تلخند (نام خاص)

تلسکی

تلسیِژ

تلفاکس

تلفتو

تلفریک

تلفکس

تلفن

تلفیلم

تلکابین

تلکنفرانس

تلمتر

تلمتری

تلویزیون

تماشا

تمتراغ

تمر «خرما؛ پرچسبِ پستی»

تمر هندی «برچسبِ پستیِ مربوط به کشورِ هند»

تمرهندی «نوعی میوه‌یِ ترش»

تمشک

تمشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

تمغا

تمنّا

تناب

تنبور

تنبی/ طنبی

تنتور

تنجه

تنگوزئیل «سالِ خوک»

تن‌ِلش

تن‌ماهی

تو /to/

تو /tu/

تو را

توالش

توبیغا

توتی

توتیا

تورات

توس

توست (تو + است)

توسی

توشغانئیل «سالِ خرگوش»

توفان/ طوفان

توفانِ نوح/ طوفانِ نوح

تومار/ طومار

تهران

تهماسب

تهمورث/ تهمورس

تهمورس/ تهمورث

تیان «دیگ»

تیبگ

تیتوس

تیتیشمامانی

تیزتک «تندرو»

تیزتگ «تندرو»

تیسفون

تیشرت

تیفوئید

تِیکاف

تیلسان

تینیجر

تئاتر

ث

ثَرا

ثقت‌الاسلام

ج

جابلسا

جابلغا

جابه‌جا

جابه‌جایی

جُحا/ جوحا

جدوا

جرئت

جست‌وجو

جغّه

جکپات

جمادی‌الآخر

جمادی‌الاوّل

جناب‌عالی

جنّت‌المأوا

جنتیانا

جوحا/ جُحا

جیغه «جغّه»

چ

چاپِستیک

چارغ

چاغ «ضدّ‌ِ لاغر»

چاوُش

چاووش

چاییدن

چتروم

چشپش «پسرِ هخامنش»

چُغ «چوبی که بر گردنِ گاوِ گردونه نهند»

چغندر

چلغوز

چماغ

چوغ «چوب؛ چوبی که بر گردنِ گاوِ گردونه نهند»

چوغ‌الف

چون‌آن

چون‌آن‌چه

چون‌آن‌که

چون‌که

چون‌وچرا

چه

چه را [با فاصله‌یِ کامل] «چه چیزی را»

چهارسد «عددِ ۴۰۰»

چه‌جور

چه‌جوری

چه‌را [با نیم‌فاصله] «برایِ چه؛ پاسخِ مثبت به پرسشِ منفی»

چه‌رایی

چه‌سان

چه‌طور

چه‌طوری

چه‌قدر

چه‌کار

چه‌کاره

چه‌گونه

چه‌ها

چیست

چیست‌آن

چیستی

چینچیلا

ح

حتّا

حتّاالامکان

حتّاالمقدور

حجّت‌الاسلام(والمسلمین)

حُدا

حراج/ هراج

حِسبتن‌للّاه

حضرت‌عالی

حق‌تعالا

حق‌گزار

حلیم «بردبار»

حواله‌جات

حوله/ هوله

حیات

حییم

خ

خاست‌گاه

خاغان

خاغانی

خالصه‌جات

خانسار

خان‌ومان

خاییدن

خبرگزاری

ختا «نامِ سرزمین»

خدمت‌کار

خدمت‌گار

خدمت‌گزار

خراتین/ خراطین

خراج‌گزار

خراطین/ خراتین

خرجین

خُرد «کوچک، ریز»

خُردسال

خُرده «ریز، اندک»

خرسند

خسرالدّنیاوالآخره

خشایارشا

خشک

خشکار

خشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

خشنود

خشیارشا

خطمی

خلأ

خلأی

خنثا

خواربار

خواف

خودآرایی

خونسار

خیت «ضایع»

خیط «خط»

د

دادائیست

دادائیسم

داده‌گان «مجموعه‌یی از داده‌ها، پای‌گاهِ داده‌ها»

دارالشّورا

دانش‌کده‌گان «مجموعه‌یی از دانش‌کده‌ها، پردیس، پردیزه»

داوود

دایرت‌البروج

دایرت‌المعارف

دُجا

دراگستور

درایت‌الحدیث

دَرسَد

دَرسَدانه

درسدگیری

دسته‌جات

دِسیگرم

دِسیلیتر

دِسیمتر

دسینرمال

دشک

دکمه

دگمه

دل‌افکار

دل‌افگار

دلغک

دل‌فکار

دل‌فگار

دمغ

دموکرات

دموکراتیک

دموکراسی

دوچار

دوغلو

دیپورت

دیدبان/ دیده‌بان

دیده‌بان/ دیدبان

دیده‌ور

ذ

ذی‌حجّه

ذی‌قعده

ر

راحت‌الحلقوم

راشیتیسم

رافائل

راندِوو

ربدوشامبر

رُبگریِه، آلن [نویسنده‌یِ فرانسوی]

رتیل

رتیلا

رحمان

رخت‌ِخواب

رساله‌جات

رشک

رشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

رقعه‌جات

رقیمه‌جات

رمانتیسیسم

روبه‌رو

روبه‌رویی

روزنامه‌جات

روییدن

رویین

رویین‌تن

روئاتی

رئاکتانس

رئاکتور

رئال

رئالیست

رئالیسم

ز

زابه‌راه

زاییدن

زباله

زرّت

زرشک

زرشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

زغال

زکات

زکریّا

زلیخا

زِن «مکتبی در مذهبِ بودایی»

زنون

زئوس

ژ

ژان‌آلبر

ژان‌پُل

ژان‌پیِر

ژان‌روبر

ژان‌ژاک

ژان‌کلود

ژوییه/ ژوئیه

ژوئن

ژوئیه/ ژوییه

س

سابون

ساچمه

ساحل‌عاج [کشور]

ساروج

سازه‌گان «مجموعه‌یی از سازه‌ها»

ساطور

ساغدوش

سال‌خورد

سال‌خورده

ساموا [کشور]

سانتیگراد

سانتیگرم

سانتیلیتر

سانتیمتر

سانروف

سانمارینو [کشور]

ساوجبلاغ

سایه‌بان

ساییدن

سپاس‌گزار

سپاس‌گزاری

سپتیسیسم

ستبر

سترک [اگر واقعن با /ک/ تلفّظ شود.]

سترگ

سد «عددِ ۱۰۰»

سدرت‌المنتها

سده [در همه‌یِ معناها]

سِرب

سِربستان [کشور]

سربه‌دار(ان)

سِربی

سرپل‌زهاب

سرشک

سرشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

سرمایه‌گذار

سرمایه‌گذاری

سُرمه

سریلانکا [کشور]

سغد

سغرات

سغرلات

سغلاب

سغلابی

سغلمه

سفلا

سکارا

سکّه‌جات

سگ‌مسّب

سماوات

سَنّار «سَد دینار»

سنپترزبورگ

سِنج

سندل

سندلی

سُنغُر

سوررئال

سوررئالیست

سوررئالیستی

سوررئالیسم

سوغات

سوفستایی

سوفیست

سوک [اگر واقعن با /ک/ تلفّظ شود.]

سوگ

سومالیلند [کشور]

سوئد

سوئز

سؤال

سها

سیاوَش

سیاووش

سی‌تی‌اسکن

سیچغانئیل «سالِ موش»

سیسد «عددِ ۳۰۰»

سیمرغ

سیِنا

سئانس

سئول

ش

شادملک‌آغا

شاغول

شانزِلیزه

شائول

شبورغان

شترنج

شرا «خریدن»

شرایین

شَرته «نوعی باد»

شست «عددِ ۶۰»

شست‌وشو

شش‌سد «عددِ ۶۰۰»

شعایر

شِعرا

شکرگزار

شکوا

شلیته

شماته

شورا

شیء

شیئی

ص

صحنه‌آرایی

صرف‌ِنظر

صغرا

صفحه‌آرایی

صَلات «نماز»

صیغه‌گان «مجموعه‌یی از صیغه‌ها، پارادایم»

ض

ضحا

ضرب‌در

ضرب‌دری

ط

طاووس/ تاووس

طاها

طایر «پرنده»

طغرل/ تغرل

طغرل‌جرد/تغرل‌جرد

طنبی/ تنبی

طوبا

طوفان/ توفان

طوفانِ نوح/ توفانِ نوح

طومار/ تومار

ظ

ظلّ‌ِ آفتاب

ع

عاموس

عَذرا

عروت‌الوثقا

عریضه‌جات

عسکر

عظما

عقبا

علاایّ‌حال

علاحده

علارغم

علاقه‌جات

علاقه‌مند

علاکلّ‌حال

علاهاذا

علم‌الهدا

علیُف [علی + پسوند روسیِ «ـُف»]

عَمر «نام مردانه‌یِ عربی» [در عربی با واوِ زایدِ پایانی نوشته‌می‌شود.]

عَمر ابنِ عبدود

عَمر ابنِ کلثوم

عَمر ابنِ منذر

عَمر ابنِ هشام

عَمر ابنِ هند

عَمرِ عاص

عَمر و زید

عمله‌جات

عنبرِ نه‌سارا

عن‌قریب

عیسا

عیسو

عینهو

غ

غاتی

غاتیغوریاس

غارچ

غاروغور

غاز

غازغان

غال «بوته‌یِ زرگری؛ لانه‌یِ زنبور»

غال گذاشتن «سرِکار گذاشتن»

غالی «فرش»

غانفت

غائان

غائانی

غباد «نامِ شخص؛ نوعی ماهی»

غبرس [کشور]

غدّاره

غُدغُد

غدغن

غراغروت

غرت

غرتبان

غرتبه

غرتی

غرشمال

غُرُغ

غرِغروت

غرغیزستان [کشور]

غرلغ

غُرمه

غروش

غرِئاغاج

غزّاغستان [کشور]

غزغان

غزغن

غستنتنیه

غشغرغ

غشلاغ

غُلپ

غلت

غلتان

غلتاندن

غلتانیدن

غلتبان

غلتک

غلتکی

غلت‌وواغلت

غلتیدن

غُلغُل

غِلغِلک

غُلّک

غلنبه

غلّه‌جات

غلیان

غُمبُل

غنتار

غو «نوعی پرنده؛ نوعی غارچ»

غوته

غوته‌ور

غوتی

غوچ

غورباغه

غورت

غوری

غوز

غوش «پرنده‌یی شکاری»

غویئیل «سالِ گوسفند»

غُهِستان «کوهستان»

غیرات «واحدِ جِرمِ سنگ‌هایِ قیمتی»

غیرذالک

غیرهم

غیشلاغ

غیغاج

غیماغ

ف

فتا

فتوا

فتیشیست

فتیشیسم

فحوا

فرادا

فرغون

فرمول

فَرَوَشی

فریضه‌گزار

فستفود

فطیر

فلاتون

فلستین [کشور]

فلوتین

فمنیست

فمنیسم

فمینیست

فمینیسم

فنّاوری

فُنِتیک «آواشناسی؛ آواشناختی»

فوتبال

فوتسال

فوته

فولتایم

فیساغورس

فیسبوک

ق

قانون‌گذار

قباله‌جات

قُرا

قرّت‌العین

قرون‌ِوسطا

قرون‌ِوسطایی

قُرئان

قفس

قلعه‌جات

قیسی

قیمت‌گذاری

ک

کارخانه‌جات

کارگزار

کافئین

کاکائو

کام‌کار

کام‌گار

کاووس

کائوچو

کبرا

کذالک

کُرد

کرونا

کریستنسن

کسرا

کشف‌الآیات

کشک

کشکول

کشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

کشگول [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

کش‌مَکش

کلان‌تر [صفت/اسم]

کلان‌تری

کلئانت

کم‌تر

کم‌ترین

کُمک

کوشک

کوشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

کونگفو

کُوید

کِه‌تر

کِه‌ترین

کیبُرد

کیبوتس

کِیپوِرد [کشور]

کی‌خسرو

کیِرکگور

کِیروش

کیست

کی‌غباد

کیِف «پای‌تختِ اوکراین»

کی‌کاووس

کیومرث/ کیومرس

کیومرس/ کیومرث

کیی «کیانی»

گ

گاییدن

گرامافُن

گرلفرند «دوست‌دختر»

گریپفروت

گفت‌وگو

گلین‌آغا

گنوستیسیسم

گویی

گیلگمش

گینه‌بیسائو [کشور]

ل

لاتاری

لاکِن «لیکِن، ولی، امّا»

لامسّب

لایبنیتس

لایتجزّا

لائوس

لپتاپ

لُر

لسانجلس

لشکر

لشگر [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

لَغ

لَغ‌لَغ

لَغ‌ولوغ

لقوه

لوت «کویر»

لوط «پیامبر و قوم»

لوطی

لویئیل «سالِ نهنگ»

لِهاذا

لهاوور

لیختنِشتاین [کشور]

لیفتراک

لیلیپوت

لئال

لئالی

م

ماباِزا

ماسوا

ماشالّا [صورتِ گفتاریِ «ماشاءاللاه»]

ماشاءاللاه [گفتاری: ماشالّا]

ماکیاولّی

مانعت‌الجمع

مانیتیسم

مائومائو

مأوا

مبدأ

مبدأی

مبرّا

متوفّا

مثنّا

مجتبا

مجزّا

مجستی

محتوا

مرا

مرتضا

مرئات

مزغان

مستثنا

مستکی

مستوره «نمونه(یِ کالا)»

مِسر [کشور]

مسمّا

مسیّب

مشت‌ومال

مَشک

مُشک

مشکات

مشکات‌الدّینی

مشکل

مشکی

مَشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

مُشگ [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

مشگی [اگر واقعن با /گ/ تلفّظ شود.]

مصطفا

مصلّا

مطلّا

معاییر

معتنابه

معجزآسا

معجزه‌آسا

معروضه‌جات

معلّا

مع‌هاذا

مُغان/ موغان

مغدونیه [کشور]

مغناتیس

مغنتیس

مقفّا

مکنّا

ملاط

ملاقه

ملتیه

ملجأ

ملجأی

ملغا

ملغمه

ملفوفه‌جات

مِلیارد

مِلیون

مُنا «نامِ دخترانه»

مِن‌بابِ

مِن‌بعد

منتها

مِن‌جمله

منزجر

منشأ

منشأی

منشئات

منلائوس

موسا

موغان/ مُغان

مولا

مونتِنگرو [کشور]

موییدن

مویین

مویینگی

مویینه

مِه‌تر [صفت/ اسم]

مِه‌ترین

می ـ [همواره جدا از فعلِ پس‌از خود نوشته‌می‌شود: می‌رفت، می‌روم، می‌آره، می‌آم.]

میسیسیپی

میکاپ

میلیارد

میلیگرم

میلیلیتر

میلیمتر

میلیون

مینیبوس

مینیژوپ

میوه‌جات

ـ مئاب

ـ مئابانه

ـ مئابی

مِئات

مَئاتِم

مَئاثر

مَئاثم

مَئاخِذ

مئارب

مئاکل

مئاکم

مئال

مئالن

مئالی

مئامِن

مئه

ن

ناسور

ناطور

ناطورِ دشت

نام‌گذاری

ناووس

ناهار «غذایِ ظهر»

نایین

نایینی

نتبوک

نستوری

نشانه‌گان «مجموعه‌یی از نشانه‌ها، سَندرُم»

نعنا/ نعناع

نعناع/ نعنا

نِغ‌نِغ

نفت

نفتالین

نمازگزار

نوخاسته

نوستالژی

نوشته‌جات

نوئل

نهار «روز»

نهایی

نه‌تنها

نه‌خودی

نه‌خیر

نُه‌سد «عددِ ۹۰۰»

نیاکان

نیاگان

نیست

نیی «نیین، از جنسِ نی»

نیین «از جنسِ نی»

نئاندرتال

و

وآن‌گهی

واترپولو

واتساپ

واتسَپ

واژه‌گان «مجموعه‌یی از واژه‌ها، قاموس»

واکمن

والّا [صورتِ گفتاریِ «واللاه»]

واللاه [گفتاری: والّا]

والیبال

وایتبُرد

وبسایت

وبلاگ

وَرته

ورغلنبیدن

وسطا

وغ‌وغ

وهله

ویکِند

ویلچر

ویولونسل

ه

ـ‌ ها [نشانه‌یِ جمع همواره جدا از پایه‌یِ خود نوشته‌می‌شود.]

هاتداگ

هارون

هافبک

هافتایم

هاکذا

هَتک

هُدا

هراج/ حراج

هشت‌سد «عددِ ۸۰۰»

هفت‌خان/ هفت‌خوان

هفت‌خوان/ هفت‌خان

هفت‌سد «عددِ ۷۰۰»

هلوییز/ هلوئیز

هلوئیز/ هلوییز

هلیم «نوعی غذا»

هم‌آن

هم‌آن‌جا

هم‌آن‌جور

هم‌آن‌که

هم‌آن‌گونه

هم‌او

هم‌این

هم‌این‌جا

هم‌این‌جور

هم‌این‌که

هم‌این‌گونه

هم‌تراز

هم‌چون‌آن

هم‌چون‌آن‌که

هم‌چون‌این

هم‌چون‌این‌که

همی ـ [همواره جدا از فعلِ پس‌از خود نوشته‌می‌شود: همی‌رفت، همی‌روم.]

هندیکَم

هوا [در همه‌یِ معناها]

هوله/ حوله

هیز

ی

ی [یایِ میانجی پیش‌از کسره‌یِ اضافه همواره به‌صورتِ «یِ» نوشته‌می‌شود: نَه‌یِ (نادرست: نۀ، نهء) قاطع، خانه‌یِ (نادرست: خانۀ، خانهء ) بزرگ، رادیویِ کهنه، جایِ زیبا، آبیِ (نادرست: آبی‌یِ) تیره، گیسویِ بلند. یای میانجی پیش‌از نشانه‌یِ نکره/ وحدت نیز همواره به‌صورتِ «ی» می‌آید: نَه‌یی (نادرست: نه‌ای، نه‌ئی، نه‌ایی، نۀ، نهء) قاطع، خانه‌یی (نادرست: خانه‌ای، خانه‌ئی، خانه‌ایی، خانۀ، خانهء ) بزرگ، رادیویی (نادرست: رادیوئی ) کهنه، جایی (نادرست: جائی) زیبا، آبیی (نادرست: آبی‌یی، آبی‌ئی، آبیئی، آبئی) تیره، گیسویی (نادرست: گیسوئی) بلند.]

یااللاه [گفتاری: یالّا]

یاتاغان

یاسین

یالّا [صورتِ گفتاریِ «یااللاه»]

یالغوز

یحیا

یَدِ طولا

یُد

یُرغه

یزغل

یغور

یوغ

یونتئیل «سالِ اسب»

ییدیش

ئ

[هیچ واژه‌یی در فارسی با «ئـ» آغاز نمی‌شود و بنابراین «ئیدر»، «ئیدروژن» و مانندِ آن‌ها نادرست‌اند و باید به‌صورتِ «ایدر»، «ایدروژن» و ... نوشته‌شوند. البتّه در فارسیِ امروز این واژه‌ها با «ه» رایج‌ترند: هیدر، هیدروژن.]

منبع‌ها

ـ املا، نگارش و ویرایش، خسرو فرشیدورد

ـ «املایِ فارسی»، احمدِ بهمن‌یار

ـ دستورِ خطّ‌ِ فارسی

ـ «زبان‌پژوهی» (سلسله‌نوشتارهایِ نگارنده در فصل‌نامه‌یِ قلمِ کرمان‌شاه)

ـ غلط ننویسیم

ـ فرهنگِ املاییِ خطِ‍ّ فارسی

ـ فرهنگِ بزرگِ سخن

ـ فرهنگِ درست‌نویسیِ سخن

ـ فرهنگِ واژه‌هایِ اروپایی در فارسی

ـ فرهنگ‌نامه‌یِ فارسی: واژ[ه]گان و اعلام

ـ نگارش و ویرایش

ـ ویکیپدیایِ فارسی و انگلیسی

منوچهرِ فروزنده[یِ] فرد