یادداشت: دربارۀ دو همریشۀ کاذب فارسی و روسی: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز |
||
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
برخی هم این پسوندواره را همان واژۀ ''گرد'' به معنی «مدوّر» پنداشتهاند؛ چراکه برخی شهرهای دارای این پسوندواره دایرهایشکل ساخته شدهاند؛ مانند ''دارابگرد'' در فارس. | برخی هم این پسوندواره را همان واژۀ ''گرد'' به معنی «مدوّر» پنداشتهاند؛ چراکه برخی شهرهای دارای این پسوندواره دایرهایشکل ساخته شدهاند؛ مانند ''دارابگرد'' در فارس. | ||
− | اما این | + | اما این پسوندوارۀ ''-گرد'' در واقع گونهای از ''کِرد''، صفت مفعولی از فعل ''کردن'' (با تلفظ ''کِردن'')، بهمعنای «کرده» و «ساخته» است. ''-گرد'' وقتی بعد از اسم خاص بیاید، به شهر و آبادی دلالت میکند و نشان میدهد که چه کسی آن را بنا نهادهاست. در فارسی دری، صورتهای دیگری همچون ''-ورد''، ''-جرد'' و ''-گرد'' نیز بهکار رفتهاست. فعل ''کردن'' فارسی از ریشۀ هندواروپایی kʷer* بهمعنای «ساختن» و «انجامدادن» است که در روسی واژۀ чары بهمعنای «سحر» و «جادو» از این ریشۀ هندواروپایی مشتق شده و واژههای чаровать «سِحر کردن» و разочарование «ناامیدی» از دیگر مشتقات آن هستند. در فارسی قدیم، ترکیب «شهر کردن» یعنی «بنانهادن شهر»؛ مثلاً |
− | + | <blockquote> | |
+ | «چون پادشاهی بدو رسید … شهر ''دارابگرد'' از پارس دارا بِکَرد.» (''فارسنامه''ی ابن بلخی، ص۵۵) | ||
+ | </blockquote> | ||
− | پسوندوارۀ | + | پسوند ''-گِرد'' در معنای «سازنده» (و نه «شهر») پس از اسمهای خاص میآید؛ مثلاً ''بهرامجرد''، ''طغرلجرد''، ''سوسنگرد''، ''دارابگرد''، ''سیاوشگرد''، ''فیروزگرد''، ''خسروگرد''، ''هرمزجرد''، ''فرهادجرد'' و غیره. با گذر زمان، معنای «ساختن» و «بنانهادن» در ''-گرد'' کمرنگ شده و از آنجا که ''-گرد'' بیشتر به شهرها اطلاق شده و بسیاری از شهرها و آبادیها درون قلعه و حصار شکل گرفتهاند، مجازاً معنای «شهر» و «حصار» و «قلعه» نیز یافتهاست. به همین علت، در برخی جاینامها معنای «شهر» و «قلعه» دارد؛ مثلاً: ''هشتگرد'' («شهر دارای هشت قلعه»)، ''خرگرد'' (بهروایتی، «شهر طلوع خورشید»)، ''ویشگرد'' (بهروایتی، «قلعهٔ پرجمعیت») و نامهای پر شمار دیگر. باید توجه داشت که «شهر» و «قلعه» و «حصار» معانی مجازی ''-گرد''/''-جرد'' هستند، نه معانی لفظی آن. |
+ | |||
+ | پسوندوارۀ ''-گراد'' در روسی، صورت اسلاوی باستانِ градъ است که در روسی امروز، واکهدار شده و بهصورت город /gorât (و همچنین град /grad) «شهر» و در صربی و برخی دیگر از زبانهای اسلاوی، بهصورت град /grad (مثل ''بِلگراد'') تحول یافتهاست. این واژه در اسلاوی باستان بهمعنای «شهر»، «باغ»، «دیوار» بودهاست و در روسی بهمعنای «شهر» و «استحکامات» و «قلعه». | ||
''-گراد'' اسلاوی از ریشههای فرضی هندواروپایی gʰordʰos* یا gʰerdʰ* بهمعنای «محاصرهکردن»، «احاطهکردن»، «فراگرفتن» و «دربرگرفتن» مشتق شدهاست. از آنجایی که اساساً شهرهای قدیمی دارای قلعه و استحکاماتی بودهاند، ''-گراد'' مجازاً معنای «استحکامات» و «قلعه» نیز پیدا کردهاست. از همین ریشه، واژۀ огород «باغچه» (یعنی «جای کوچک و محصور») نیز مشتق شدهاست. ''-گراد'' اسلاوی با garden «باغ» و yard «حیاط، محوطه» انگلیسی و -gǝrǝδa «غار» اوستایی و ''کَرت''/''کَرد'' فارسی نو (فارسی کرمانی: ''کُرت'') بهمعنای «هر یک از بخشهای تقریباً مساوی مزرعه یا باغچه» همریشه است. | ''-گراد'' اسلاوی از ریشههای فرضی هندواروپایی gʰordʰos* یا gʰerdʰ* بهمعنای «محاصرهکردن»، «احاطهکردن»، «فراگرفتن» و «دربرگرفتن» مشتق شدهاست. از آنجایی که اساساً شهرهای قدیمی دارای قلعه و استحکاماتی بودهاند، ''-گراد'' مجازاً معنای «استحکامات» و «قلعه» نیز پیدا کردهاست. از همین ریشه، واژۀ огород «باغچه» (یعنی «جای کوچک و محصور») نیز مشتق شدهاست. ''-گراد'' اسلاوی با garden «باغ» و yard «حیاط، محوطه» انگلیسی و -gǝrǝδa «غار» اوستایی و ''کَرت''/''کَرد'' فارسی نو (فارسی کرمانی: ''کُرت'') بهمعنای «هر یک از بخشهای تقریباً مساوی مزرعه یا باغچه» همریشه است. |
نسخهٔ ۲۱ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۸
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
«-گرد» و «-گراد»؛ دربارۀ دو همریشۀ کاذب فارسی و روسی
در فارسی، پسوندها و پسوندوارههای مختلفی به مکان اشاره میکنند؛ مانند -ستان، -آباد، -کند/-جند (در تاشکند و بیرجند)، -گان/-کان/-جان (در گرگان، اردکان و سیرجان) و نیز -گِرد و گونۀ (معرب) آن -جِرد و غیره.
سالهاست در نوشتههای مختلف پسوندوارۀ -گرد/-جرد فارسی را، که در نام شهرها و روستاها و آبادیهای زیادی در ایران کاربرد دارد (مانندِ سوسنگرد و بروجرد)، با پسوندوارۀ -گراد در زبانهای اسلاوی (مانندِ لنینگراد و بلگراد) مرتبط میدانند و حتی برخی صورت اسلاوی را نوعی اقتباس از زبانهای ایرانی پنداشتهاند. -گرد/-جرد در نام بسیاری از شهرها و روستاهای ایران وجود دارد که بنابر قرائن موجود، پیشینهٔ کاربرد آن به دوران اشکانیان بازمیگردد. این پسوند در برخی از جاینامها میتواند نشانهای از قدمت زیاد آن شهر و آبادی باشد.
-گرد (-جرد) را برخی، از جمله دهخدا، بهمعنای «شهر» و «حصار» و «قلعه» میدانند:
مزید مؤخر [= پسوند] امکنه قرار میگیرد و بهمعنی «قلعه» و «حصار» و «شهر» است.
برخی هم این پسوندواره را همان واژۀ گرد به معنی «مدوّر» پنداشتهاند؛ چراکه برخی شهرهای دارای این پسوندواره دایرهایشکل ساخته شدهاند؛ مانند دارابگرد در فارس.
اما این پسوندوارۀ -گرد در واقع گونهای از کِرد، صفت مفعولی از فعل کردن (با تلفظ کِردن)، بهمعنای «کرده» و «ساخته» است. -گرد وقتی بعد از اسم خاص بیاید، به شهر و آبادی دلالت میکند و نشان میدهد که چه کسی آن را بنا نهادهاست. در فارسی دری، صورتهای دیگری همچون -ورد، -جرد و -گرد نیز بهکار رفتهاست. فعل کردن فارسی از ریشۀ هندواروپایی kʷer* بهمعنای «ساختن» و «انجامدادن» است که در روسی واژۀ чары بهمعنای «سحر» و «جادو» از این ریشۀ هندواروپایی مشتق شده و واژههای чаровать «سِحر کردن» و разочарование «ناامیدی» از دیگر مشتقات آن هستند. در فارسی قدیم، ترکیب «شهر کردن» یعنی «بنانهادن شهر»؛ مثلاً
«چون پادشاهی بدو رسید … شهر دارابگرد از پارس دارا بِکَرد.» (فارسنامهی ابن بلخی، ص۵۵)
پسوند -گِرد در معنای «سازنده» (و نه «شهر») پس از اسمهای خاص میآید؛ مثلاً بهرامجرد، طغرلجرد، سوسنگرد، دارابگرد، سیاوشگرد، فیروزگرد، خسروگرد، هرمزجرد، فرهادجرد و غیره. با گذر زمان، معنای «ساختن» و «بنانهادن» در -گرد کمرنگ شده و از آنجا که -گرد بیشتر به شهرها اطلاق شده و بسیاری از شهرها و آبادیها درون قلعه و حصار شکل گرفتهاند، مجازاً معنای «شهر» و «حصار» و «قلعه» نیز یافتهاست. به همین علت، در برخی جاینامها معنای «شهر» و «قلعه» دارد؛ مثلاً: هشتگرد («شهر دارای هشت قلعه»)، خرگرد (بهروایتی، «شهر طلوع خورشید»)، ویشگرد (بهروایتی، «قلعهٔ پرجمعیت») و نامهای پر شمار دیگر. باید توجه داشت که «شهر» و «قلعه» و «حصار» معانی مجازی -گرد/-جرد هستند، نه معانی لفظی آن.
پسوندوارۀ -گراد در روسی، صورت اسلاوی باستانِ градъ است که در روسی امروز، واکهدار شده و بهصورت город /gorât (و همچنین град /grad) «شهر» و در صربی و برخی دیگر از زبانهای اسلاوی، بهصورت град /grad (مثل بِلگراد) تحول یافتهاست. این واژه در اسلاوی باستان بهمعنای «شهر»، «باغ»، «دیوار» بودهاست و در روسی بهمعنای «شهر» و «استحکامات» و «قلعه».
-گراد اسلاوی از ریشههای فرضی هندواروپایی gʰordʰos* یا gʰerdʰ* بهمعنای «محاصرهکردن»، «احاطهکردن»، «فراگرفتن» و «دربرگرفتن» مشتق شدهاست. از آنجایی که اساساً شهرهای قدیمی دارای قلعه و استحکاماتی بودهاند، -گراد مجازاً معنای «استحکامات» و «قلعه» نیز پیدا کردهاست. از همین ریشه، واژۀ огород «باغچه» (یعنی «جای کوچک و محصور») نیز مشتق شدهاست. -گراد اسلاوی با garden «باغ» و yard «حیاط، محوطه» انگلیسی و -gǝrǝδa «غار» اوستایی و کَرت/کَرد فارسی نو (فارسی کرمانی: کُرت) بهمعنای «هر یک از بخشهای تقریباً مساوی مزرعه یا باغچه» همریشه است.
با توجه به موارد ذکرشده، مشخص است که -گرد/-جرد فارسی به -گراد اسلاوی هیچ ارتباط ریشهشناختیای ندارد و تطابقِ واژهساختی و آوایی و معناییِ این دو کاملاً اتفاقی است.
- منابع:
Фасмер М. Этимологический словарь русского языка = Russisches etymologisches Wörterbuch / пер. с нем. и доп. О. Н. Трубачёва. — 2-е изд., стер. — М. : Прогресс, 1986–1987. — Т. 1—4.
А. В. Семёнов. Этимологический словарь русского языка. — М. : Русский язык от А до Я. Издательство «ЮНВЕС», 2003
Кретов А. А. Славянская этимология "Гордый". Институт русского языка: http://www.ruslang.ru.
Derksen, Rick, “*gȏrdъ”, in Etymological Dictionary of the Slavic Inherited Lexicon (Leiden Indo-European Etymological Dictionary Series; 4), Leiden, Boston: Brill, 2008, page 178.
Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Part II: Glossary, Wiesbaden: Otto Harrassowitz, 1974, page 80.
- حسندوست، محمد (۱۳۹۳). فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی. تهران: فرهنگستان زبان فارسی.
- دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷). لغتنامه. تهران: دانشگاه تهران و روزنه.
- صادقی، علیاشرف (۱۳۸۴). «ریشهشناسی نامهای جغرافیایی فارس». فارسشناخت. دورۀ جدید. ش۳. تابستان و پاییز، ص۷-۱٢.
- عمید، حسن (۱۳۵۹). فرهنگ فارسی عمید. تهران: امیرکبیر.
- ویکیپدیای فارسی. «دارابگرد».
محمدمهدی یزدانی