نیمهراه بهشت: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | کتابی از سعید نفیسی. این کتاب داستان و گزارشی از اوضاع | + | کتابی از سعید نفیسی. این کتاب داستان و گزارشی از اوضاع آشفتۀ ایران در دهۀ بیست شمسی است که حکایتگر فساد و جنایاتِ سیاستمداران، نوکیسگان و شخصیتهایی است که به قولِ نویسندۀ آن جز به حلق و جلق و دلق نمیاندیشند! (نفیسی، ۱۳۴۴: ۴۲) |
− | نویسنده در این | + | نویسنده در این داستانِ ظاهراً واقعی متعرض افراد و گروههای مختلفی شده و ضمن ترسیم چهرهای پست و وحشیانه از پادشاهان ایران و حکومت پهلوی (همان: ۱۱۹ و ۲۳۶)، آمریکاییها را همهکارۀ ایران دانسته (همان: ۱۶۰) و انگلیسیها را دوروترین و مزوّرترین مردم جهان معرّفی میکند (همان: ۴۰). |
− | سعید نفیسی در این | + | سعید نفیسی در این رمان فراماسونستیز خویش که در برخی مواقع جنبۀ طنزآمیزی به خود میگیرد بسیاری از فراماسونرها را دستنشاندۀ بیاطّلاع دستگاه جاسوسی انگلستان شمرده (همان: ۴۲) و بر آن اعتقاد است که اشخاص گمنامِ بیبووخاصیّت، عزیزترین افراد مورد نیاز فراماسونرها هستند (همان: ۵۸). او فراماسونرها را بیاندازه مرموز و دوستدار رنگِ سیاه میپندارد (همان: ۳۸) و تا آنجا پیش میرود که مینویسد: "اگر در زندگی روزانۀ خویش به گرد خود بنگرید میبینید هرچه مردم مزوّرتر و خائنتر و نابکارترند بیشتر در رنگ سیاه اصرار دارند و حتی مردم دورویِ خیانتپیشۀ جنایتشعار عینکهای دودی پررنگِ سیاه را میپسندند... و همواره ریش سیاه را دوست داشته و با رنگِ حنا سفیدی آن را کتمان کردهاند و میکوشد سیاهی را که بهترین نمایش درونِ تاریک و سیاه اوست از دست ندهد" (همان: ۳۹). |
− | این استادِ فقید در بخش دیگری از کتابِ خود از مهندس بازرگان با عنوان "آخوند آقا شیخ مهندس مهدی باتنگان، رئیس محترم | + | این استادِ فقید در بخش دیگری از کتابِ خود از مهندس بازرگان با عنوان "آخوند آقا شیخ مهندس مهدی باتنگان، رئیس محترم دانشکدۀ فنی" یاد کرده و او را مؤلّف دو کتابِ مرتبط با تخصّصِ ترمودینامیکش یعنی مطهّرات در اسلام و فلسفۀ رجعت میخواند که بچهبازِ هفتخطی است که مثل سگ، یعنی مثل خودش، دروغ میگوید (همان: ۸۸ و ۸۹ و ۲۶۶). |
− | نفیسی احمد کسروی را نیز به سگی تشبیه کرده، میآورد: "سید احمد کجروی خدابیامرز سه-چهار تا زن جورواجور هم از سه-چهار نژاد و زبان مختلف گرفت و آخر آتشش فروننشست و زیر دست آنها هم توسریخور شد. این بود که دیگر چارهای جز این نداشت که | + | نفیسی احمد کسروی را نیز به سگی تشبیه کرده، میآورد: "سید احمد کجروی خدابیامرز سه-چهار تا زن جورواجور هم از سه-چهار نژاد و زبان مختلف گرفت و آخر آتشش فروننشست و زیر دست آنها هم توسریخور شد. این بود که دیگر چارهای جز این نداشت که پروپاچۀ حافظ و تالستوی و آناتول فرانس و هر کس که در دنیا اسمش به خوبی برده میشد بگیرد و حتی دین تازه بیاورد" (همان: ۲۸۹ و ۲۹۰). |
− | از دیگر مباحث ذکر شده در این رمان میتوان به کوچک شمردن زنان در | + | از دیگر مباحث ذکر شده در این رمان میتوان به کوچک شمردن زنان در اندیشۀ فردوسی اشاره کرد. جایی که سعید نفیسی مینویسد این عقیدۀ فردوسی است که: |
زن بلا باشد به هر کاشانهای بیبلا هرگز مبادا خانهای (همان: ۶۱ و ۶۲) | زن بلا باشد به هر کاشانهای بیبلا هرگز مبادا خانهای (همان: ۶۱ و ۶۲) | ||
حال این پرسش پیش میآید که آیا نفیسی نمیدانستهاست که این بیت از نسیم شمال است (نک. اشرفالدین حسینی، ۱۳۷۵: ۲۶۷) یا چنانکه در کتاب آوردهاست فردوسی را معتقد به معنا و مفهوم این بیت میدانستهاست؟ (نیز نک. جهانبخش، ۱۳۹۹) همان گونه که در شاهنامه از زبان رسـتم در نکوهش زنان میخوانیم: | حال این پرسش پیش میآید که آیا نفیسی نمیدانستهاست که این بیت از نسیم شمال است (نک. اشرفالدین حسینی، ۱۳۷۵: ۲۶۷) یا چنانکه در کتاب آوردهاست فردوسی را معتقد به معنا و مفهوم این بیت میدانستهاست؟ (نیز نک. جهانبخش، ۱۳۹۹) همان گونه که در شاهنامه از زبان رسـتم در نکوهش زنان میخوانیم: | ||
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
منابع: | منابع: | ||
− | - اشرفالدین حسینی، محسن (۱۳۷۵). کلیات سید اشرفالدین گیلانی | + | - اشرفالدین حسینی، محسن (۱۳۷۵). کلیات سید اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال). به اهتمام احمد ادارهچی گیلانی، تهران: نگاه. |
- جهانبخش، جویا (۱۳۹۹). "زن بلا باشد به هر کاشانهای!". وبگاه یادگارستان به نشانی https://yadegarestan.kateban.com/post/4607 | - جهانبخش، جویا (۱۳۹۹). "زن بلا باشد به هر کاشانهای!". وبگاه یادگارستان به نشانی https://yadegarestan.kateban.com/post/4607 |
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۴
کتابی از سعید نفیسی. این کتاب داستان و گزارشی از اوضاع آشفتۀ ایران در دهۀ بیست شمسی است که حکایتگر فساد و جنایاتِ سیاستمداران، نوکیسگان و شخصیتهایی است که به قولِ نویسندۀ آن جز به حلق و جلق و دلق نمیاندیشند! (نفیسی، ۱۳۴۴: ۴۲)
نویسنده در این داستانِ ظاهراً واقعی متعرض افراد و گروههای مختلفی شده و ضمن ترسیم چهرهای پست و وحشیانه از پادشاهان ایران و حکومت پهلوی (همان: ۱۱۹ و ۲۳۶)، آمریکاییها را همهکارۀ ایران دانسته (همان: ۱۶۰) و انگلیسیها را دوروترین و مزوّرترین مردم جهان معرّفی میکند (همان: ۴۰).
سعید نفیسی در این رمان فراماسونستیز خویش که در برخی مواقع جنبۀ طنزآمیزی به خود میگیرد بسیاری از فراماسونرها را دستنشاندۀ بیاطّلاع دستگاه جاسوسی انگلستان شمرده (همان: ۴۲) و بر آن اعتقاد است که اشخاص گمنامِ بیبووخاصیّت، عزیزترین افراد مورد نیاز فراماسونرها هستند (همان: ۵۸). او فراماسونرها را بیاندازه مرموز و دوستدار رنگِ سیاه میپندارد (همان: ۳۸) و تا آنجا پیش میرود که مینویسد: "اگر در زندگی روزانۀ خویش به گرد خود بنگرید میبینید هرچه مردم مزوّرتر و خائنتر و نابکارترند بیشتر در رنگ سیاه اصرار دارند و حتی مردم دورویِ خیانتپیشۀ جنایتشعار عینکهای دودی پررنگِ سیاه را میپسندند... و همواره ریش سیاه را دوست داشته و با رنگِ حنا سفیدی آن را کتمان کردهاند و میکوشد سیاهی را که بهترین نمایش درونِ تاریک و سیاه اوست از دست ندهد" (همان: ۳۹).
این استادِ فقید در بخش دیگری از کتابِ خود از مهندس بازرگان با عنوان "آخوند آقا شیخ مهندس مهدی باتنگان، رئیس محترم دانشکدۀ فنی" یاد کرده و او را مؤلّف دو کتابِ مرتبط با تخصّصِ ترمودینامیکش یعنی مطهّرات در اسلام و فلسفۀ رجعت میخواند که بچهبازِ هفتخطی است که مثل سگ، یعنی مثل خودش، دروغ میگوید (همان: ۸۸ و ۸۹ و ۲۶۶).
نفیسی احمد کسروی را نیز به سگی تشبیه کرده، میآورد: "سید احمد کجروی خدابیامرز سه-چهار تا زن جورواجور هم از سه-چهار نژاد و زبان مختلف گرفت و آخر آتشش فروننشست و زیر دست آنها هم توسریخور شد. این بود که دیگر چارهای جز این نداشت که پروپاچۀ حافظ و تالستوی و آناتول فرانس و هر کس که در دنیا اسمش به خوبی برده میشد بگیرد و حتی دین تازه بیاورد" (همان: ۲۸۹ و ۲۹۰).
از دیگر مباحث ذکر شده در این رمان میتوان به کوچک شمردن زنان در اندیشۀ فردوسی اشاره کرد. جایی که سعید نفیسی مینویسد این عقیدۀ فردوسی است که: زن بلا باشد به هر کاشانهای بیبلا هرگز مبادا خانهای (همان: ۶۱ و ۶۲) حال این پرسش پیش میآید که آیا نفیسی نمیدانستهاست که این بیت از نسیم شمال است (نک. اشرفالدین حسینی، ۱۳۷۵: ۲۶۷) یا چنانکه در کتاب آوردهاست فردوسی را معتقد به معنا و مفهوم این بیت میدانستهاست؟ (نیز نک. جهانبخش، ۱۳۹۹) همان گونه که در شاهنامه از زبان رسـتم در نکوهش زنان میخوانیم:
کسـی کـو بـود مـهـتر انجمن
کفن بـهتر او را ز فرمان زن
سیاوش ز گفتار زن شد به باد
خجسته زنی کو ز مادر نزاد (فردوسی، ۱۳۶۹: ۲/ ۳۸۲)
منابع:
- اشرفالدین حسینی، محسن (۱۳۷۵). کلیات سید اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال). به اهتمام احمد ادارهچی گیلانی، تهران: نگاه.
- جهانبخش، جویا (۱۳۹۹). "زن بلا باشد به هر کاشانهای!". وبگاه یادگارستان به نشانی https://yadegarestan.kateban.com/post/4607
- فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۶۹). شاهـنـامـه. به تصحیح جلال خالقی مطلق، ج۲، کالیفرنیا: بنیاد میراث ایران.
- نفیسی، سعید (۱۳۴۴). نیمهراه بهشت. تهران: گوهرخای و امیرکبیر.
<میثم موسوی>