یادداشت: واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
 
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
===واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی===
+
===''واژیدن''/ ''واتیدن'': یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی===
 
<pre style="color: blue">منوچهر فروزنده فرد
 
<pre style="color: blue">منوچهر فروزنده فرد
 
</pre>
 
</pre>
سطر ۸: سطر ۸:
 
<blockquote>
 
<blockquote>
 
آن‌چه از زبان خرقانی در متن «اسرارالتوحید» نقل شده است، این نمونه‌هاست:
 
آن‌چه از زبان خرقانی در متن «اسرارالتوحید» نقل شده است، این نمونه‌هاست:
۱) شیخ بلحسن شیخ بوسعید را گفت: «سخن بواژ، مرا نصیحتی کن.» [...] و «سخنی بواژ، مرا نصیحتی بکن.» [...] (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۸۵).
+
۱) شیخ بلحسن شیخ بوسعید را گفت: «'''سخن بواژ'''، مرا نصیحتی کن.» [...] و «'''سخنی بواژ'''، مرا نصیحتی بکن.» [...] (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۸۵).
 
</blockquote>
 
</blockquote>
  
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
  
 
<blockquote>
 
<blockquote>
«[...] گفت: تا چند از سخن‌های بایزید گویی؟ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟» که در نسخه‌های دیگر به صورت «دروغ نتواند گفت» در آمده است و نشان می‌دهد که واژیدن/ واتیدن هر دو در زبان قومسی به کار می‌رفته است. به بند شماره ۱ همین مقاله و صَرفِ فعلِ واژیدن مراجعه شود. (همان: ۹۴).
+
«[...] گفت: تا چند از سخن‌های بایزید گویی؟ '''پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟'''» که در نسخه‌های دیگر به صورت «'''دروغ نتواند گفت'''» در آمده است و نشان می‌دهد که واژیدن/ واتیدن هر دو در زبان قومسی به کار می‌رفته است. به بند شماره ۱ همین مقاله و صَرفِ فعلِ واژیدن مراجعه شود. (همان: ۹۴).
 
</blockquote>
 
</blockquote>
  
چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفته‌است. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفته‌است ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساخته‌است؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟!  وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشده‌است که واژ و وات می‌توانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند.  
+
چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *''واژیدن'' و *''واتیدن'' است که اوّلی در جملۀ ''سخن/ سخنی بواژ'' و دومی در جملۀ ''پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟'' به کار رفته‌است. گیریم که با توجّه به بن مضارع ''واژ'' ـ که در فعل امر ''بواژ'' به کار رفته‌است ـ بتوان مصدر جعلی *''واژیدن'' را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی ''وات'' مصدر *''واتیدن'' را برساخته‌است؟! چگونه معادل فارسی ''گفت'' برای ''وات'' و ساختار رایج «''توانستن'' + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که ''وات'' بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ''ـ یدن'' به بن ماضی ـ بازدارد؟!  وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشده‌است که ''واژ'' و ''وات'' می‌توانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند.  
  
چنان‌که بر آشنایان با زبان‌های ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ wāž- به معنی «گفتن» کاربرد داشته‌است (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکین‌‌مایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغ‌بیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیش‌تر درباب مشتقّات این ریشه در زبان‌های ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل *u̯ač) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن  (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن.
+
چنان‌که بر آشنایان با زبان‌های ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر ''واختَن''/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن ''واخت''/ wāxt است ـ با بن مضارع ''واژـ''/ -wāž به معنی «گفتن» کاربرد داشته‌است (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکین‌‌مایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغ‌بیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیش‌تر درباب مشتقّات این ریشه در زبان‌های ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل u̯ač*) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر ''واتَن'' (با حذف ''خ''/x از ''واختَن'') با بن مضارع ''واژ'' است و نه مصدرهای موهوم *''واتیدن'' و *''واژیدن''.
  
گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار به‌صورت‌های واج‌ـ، وازـ و واژـ آمده‌است (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)).
+
گفتنی است ''واتَن'' در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار به‌صورت‌های ''واج‌ـ''، ''وازـ'' و ''واژـ'' آمده‌است (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. ''واج'' «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل ''واج'')).
  
می‌دانیم که واژه‌های فارسی زیر نیز جملگی با واتن هم‌ریشه‌اند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور):
+
می‌دانیم که واژه‌های فارسی زیر نیز جملگی با ''واتن'' هم‌ریشه‌اند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل ''آوا''، ''آواز''، ''آوازه''، ''بانگ''، ''نوا''، ''نواختن''، ''وخشور''، ''هوخت''؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل ''آباز''، ''آوا[ی]''، ''آواز''، ''آوازه'' {۱}؛ حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل ''آوا''، ''آواز''، ''باژ''، ''بانگ''، ''پیواز''، ''فروختن''، ''گواژه'' {۱}، ''نوا'' {۱}، ''نواختن''، ''وات''، ''واژیدن''، ''وخشور''، ''ونگ''؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل ''آوا''، ''آواز''، ''بانگ''، ''فروختن''، ''نواختن''، ''واج''، ''وخشور''):
  
آباز (= آواز)، آوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژ)، باز (= باژ)، باژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگ)، بانگ، بانگه (= بانگ)، پیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژ)، وخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک».
+
<blockquote>
 +
''آباز'' (= ''آواز''''آوا(ی)''، ''آواز''، ''آوازه''، ''آوازیدن''، ''باج'' (= ''باژ''''باز'' (= ''باژ''''باژ'' «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، ''بان'' (= ''بانگ''''بانگ''، ''بانگه'' (= ''بانگ''''پیواز'' «پاسخ»، ''پیوازیدن'' «پاسخ دادن»، ''فروختن''، ''گواژه'' «سرزنش، طعنه»، ''گواژیدن'' «سرزنش کردن، طعنه زدن»، ''نوا''، ''نواختن''، ''وات'' «حرف، سخن»، ''واژ'' (= ''باژ''''وخشور'' «پیغمبر»، ''ونگ'' «صدا، آواز»، ''هوخت'' «گفتار نیک».
 +
</blockquote>
  
کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وام‌واژه‌ای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبان‌شناختی جدید واج  «کوچک‌ترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ  «کوچک‌ترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک  «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه‌ گرفته شده‌اند (این واژه‌ها را فرهنگستان نیز تصویب کرده‌است. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژه‌ها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷:  ۵۱ به بعد).
+
کلمۀ ''واژه''، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وام‌واژه‌ای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبان‌شناختی جدید ''واج'' «کوچک‌ترین واحد آوایی ممیّز معنا»، ''واژ'' «کوچک‌ترین واحد دارای معنی یا نقش» و ''واک'' «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه‌ گرفته شده‌اند (این واژه‌ها را فرهنگستان نیز تصویب کرده‌است. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژه‌ها). واژۀ ''خنیا'' نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل ''خنیا''؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷:  ۵۱ به بعد).
 
----
 
----
 
* منابع  
 
* منابع  

نسخهٔ ‏۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵

۱۰ اسفند ۱۴۰۱

واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی

منوچهر فروزنده فرد

در مقالۀ «بازمانده‌های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی» آمده‌است:

آن‌چه از زبان خرقانی در متن «اسرارالتوحید» نقل شده است، این نمونه‌هاست: ۱) شیخ بلحسن شیخ بوسعید را گفت: «سخن بواژ، مرا نصیحتی کن.» [...] و «سخنی بواژ، مرا نصیحتی بکن.» [...] (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۸۵).

در ادامۀ مقالۀ یادشده می‌خوانیم:

«[...] گفت: تا چند از سخن‌های بایزید گویی؟ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟» که در نسخه‌های دیگر به صورت «دروغ نتواند گفت» در آمده است و نشان می‌دهد که واژیدن/ واتیدن هر دو در زبان قومسی به کار می‌رفته است. به بند شماره ۱ همین مقاله و صَرفِ فعلِ واژیدن مراجعه شود. (همان: ۹۴).

چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفته‌است. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفته‌است ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساخته‌است؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟! وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشده‌است که واژ و وات می‌توانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند.

چنان‌که بر آشنایان با زبان‌های ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن واخت/ wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ -wāž به معنی «گفتن» کاربرد داشته‌است (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکین‌‌مایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغ‌بیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیش‌تر درباب مشتقّات این ریشه در زبان‌های ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل u̯ač*) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن.

گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار به‌صورت‌های واج‌ـ، وازـ و واژـ آمده‌است (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)).

می‌دانیم که واژه‌های فارسی زیر نیز جملگی با واتن هم‌ریشه‌اند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور):

آباز (= آوازآوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژباز (= باژباژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگبانگ، بانگه (= بانگپیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژوخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک».

کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وام‌واژه‌ای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبان‌شناختی جدید واج «کوچک‌ترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ «کوچک‌ترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه‌ گرفته شده‌اند (این واژه‌ها را فرهنگستان نیز تصویب کرده‌است. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژه‌ها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷: ۵۱ به بعد).


  • منابع

ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۴، ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)، تهران، ققنوس.

ـ برهان، محمّدحسین بن خلف، ۱۳۴۲، برهان قاطع، ۵ج، به اهتمام محمّد معین، تهران، ابن‌سینا.

ـ بویس، مری، ۱۳۸۶، فهرست واژگان ادبیّات مانوی در متن‌های پارسی میانه و پارتی، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، بندهش.

ـ تفضّلی، احمد، ۱۳۸۵، «فهلویّات»، ترجمۀ فریبا شکوهی، نامۀ فرهنگستان، س۸، ش۱ (پیاپی: ۲۹)، ص۱۱۹ـ۱۳۰.

- چنگیزی، سیف‌اللٰه، ۱۳۸۷، «ریشه‌شناسی واژگان موسیقی [نقدی بر کتاب ”ریشه‌شناسی چند واژۀ موسیقی“ نوشتۀ اکبر یاوریان]»، کتاب ماه هنر، ش۱۱۹، ص۴۶ـ۵۵.

ـ حسن‌دوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ رضایی باغ‌بیدی، حسن، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، [همراه با واژه‌نامۀ پارتی به کوشش عسکر بهرامی،] چ۲، تهران، ققنوس.

ـ شفیعی کدکنی، محمّدرضا، ۱۳۸۳، «بازمانده‌های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، س۱، ش۳ـ۴، ص۸۱ـ۱۰۰.

- صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۸۲، «فهلویّات شیخ صفی‌الدّین اردبیلی»، مجلّۀ زبان‌شناسی، س۱۸، ش۲، ص۱ـ۳۳.

ـ صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷، هزارواژۀ زبان‌شناسی (۱)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ مکنزی، دیوید نیل، ۱۳۷۳، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

ـ منصوری، یداللٰه، ۱۳۸۴، بررسی ریشه‌شناختی فعل‌های زبان پهلوی (فارسی میانۀ زردشتی)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ هرن، پاول، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواه‌های فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز.

Boyce, M., 1977, A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian (=Acta Iranica 9a), Téhéran-Liège, Bibliothéque Pahlavi and Leiden, Brill

Cheung, J., 2007, Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden, Brill

Durkin-Meisterernst, D., 2004, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, Brepols

MacKenzie, D. N., 1986 [1971], A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, Oxford University Press

Tafażżoli, A., 1999, “Fahlavīyāt,” Encyclopædia Iranica, E. Yarshater (ed.), Vol. IX. New York, Bibliotheca Persica, pp. 158-162