یادداشت: واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ===واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی=== <pre style="...» ایجاد کرد) |
جز |
||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
چنانکه ملاحظه میفرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفتهاست. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفتهاست ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساختهاست؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟! وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشدهاست که واژ و وات میتوانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند. | چنانکه ملاحظه میفرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفتهاست. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفتهاست ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساختهاست؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟! وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشدهاست که واژ و وات میتوانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند. | ||
+ | |||
چنانکه بر آشنایان با زبانهای ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ wāž- به معنی «گفتن» کاربرد داشتهاست (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکینمایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغبیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیشتر درباب مشتقّات این ریشه در زبانهای ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل *u̯ač) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن. | چنانکه بر آشنایان با زبانهای ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ wāž- به معنی «گفتن» کاربرد داشتهاست (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکینمایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغبیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیشتر درباب مشتقّات این ریشه در زبانهای ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل *u̯ač) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن. | ||
+ | |||
گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار بهصورتهای واجـ، وازـ و واژـ آمدهاست (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)). | گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار بهصورتهای واجـ، وازـ و واژـ آمدهاست (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)). | ||
+ | |||
میدانیم که واژههای فارسی زیر نیز جملگی با واتن همریشهاند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور): | میدانیم که واژههای فارسی زیر نیز جملگی با واتن همریشهاند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور): | ||
+ | |||
آباز (= آواز)، آوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژ)، باز (= باژ)، باژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگ)، بانگ، بانگه (= بانگ)، پیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژ)، وخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک». | آباز (= آواز)، آوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژ)، باز (= باژ)، باژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگ)، بانگ، بانگه (= بانگ)، پیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژ)، وخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک». | ||
+ | |||
کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وامواژهای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبانشناختی جدید واج «کوچکترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ «کوچکترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه گرفته شدهاند (این واژهها را فرهنگستان نیز تصویب کردهاست. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژهها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷: ۵۱ به بعد). | کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وامواژهای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبانشناختی جدید واج «کوچکترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ «کوچکترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه گرفته شدهاند (این واژهها را فرهنگستان نیز تصویب کردهاست. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژهها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷: ۵۱ به بعد). | ||
+ | ---- | ||
+ | * منابع | ||
+ | ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۴، ریشهشناسی (اتیمولوژی)، تهران، ققنوس. | ||
− | |||
− | |||
ـ برهان، محمّدحسین بن خلف، ۱۳۴۲، برهان قاطع، ۵ج، به اهتمام محمّد معین، تهران، ابنسینا. | ـ برهان، محمّدحسین بن خلف، ۱۳۴۲، برهان قاطع، ۵ج، به اهتمام محمّد معین، تهران، ابنسینا. | ||
+ | |||
ـ بویس، مری، ۱۳۸۶، فهرست واژگان ادبیّات مانوی در متنهای پارسی میانه و پارتی، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، بندهش. | ـ بویس، مری، ۱۳۸۶، فهرست واژگان ادبیّات مانوی در متنهای پارسی میانه و پارتی، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، بندهش. | ||
+ | |||
ـ تفضّلی، احمد، ۱۳۸۵، «فهلویّات»، ترجمۀ فریبا شکوهی، نامۀ فرهنگستان، س۸، ش۱ (پیاپی: ۲۹)، ص۱۱۹ـ۱۳۰. | ـ تفضّلی، احمد، ۱۳۸۵، «فهلویّات»، ترجمۀ فریبا شکوهی، نامۀ فرهنگستان، س۸، ش۱ (پیاپی: ۲۹)، ص۱۱۹ـ۱۳۰. | ||
+ | |||
- چنگیزی، سیفاللٰه، ۱۳۸۷، «ریشهشناسی واژگان موسیقی [نقدی بر کتاب ”ریشهشناسی چند واژۀ موسیقی“ نوشتۀ اکبر یاوریان]»، کتاب ماه هنر، ش۱۱۹، ص۴۶ـ۵۵. | - چنگیزی، سیفاللٰه، ۱۳۸۷، «ریشهشناسی واژگان موسیقی [نقدی بر کتاب ”ریشهشناسی چند واژۀ موسیقی“ نوشتۀ اکبر یاوریان]»، کتاب ماه هنر، ش۱۱۹، ص۴۶ـ۵۵. | ||
+ | |||
ـ حسندوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ـ حسندوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ||
+ | |||
ـ رضایی باغبیدی، حسن، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، [همراه با واژهنامۀ پارتی به کوشش عسکر بهرامی،] چ۲، تهران، ققنوس. | ـ رضایی باغبیدی، حسن، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، [همراه با واژهنامۀ پارتی به کوشش عسکر بهرامی،] چ۲، تهران، ققنوس. | ||
+ | |||
ـ شفیعی کدکنی، محمّدرضا، ۱۳۸۳، «بازماندههای زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، س۱، ش۳ـ۴، ص۸۱ـ۱۰۰. | ـ شفیعی کدکنی، محمّدرضا، ۱۳۸۳، «بازماندههای زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، س۱، ش۳ـ۴، ص۸۱ـ۱۰۰. | ||
+ | |||
- صادقی، علیاشرف، ۱۳۸۲، «فهلویّات شیخ صفیالدّین اردبیلی»، مجلّۀ زبانشناسی، س۱۸، ش۲، ص۱ـ۳۳. | - صادقی، علیاشرف، ۱۳۸۲، «فهلویّات شیخ صفیالدّین اردبیلی»، مجلّۀ زبانشناسی، س۱۸، ش۲، ص۱ـ۳۳. | ||
+ | |||
ـ صادقی، علیاشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ـ صادقی، علیاشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ||
+ | |||
ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷، هزارواژۀ زبانشناسی (۱)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷، هزارواژۀ زبانشناسی (۱)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ||
+ | |||
ـ مکنزی، دیوید نیل، ۱۳۷۳، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. | ـ مکنزی، دیوید نیل، ۱۳۷۳، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. | ||
+ | |||
ـ منصوری، یداللٰه، ۱۳۸۴، بررسی ریشهشناختی فعلهای زبان پهلوی (فارسی میانۀ زردشتی)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ـ منصوری، یداللٰه، ۱۳۸۴، بررسی ریشهشناختی فعلهای زبان پهلوی (فارسی میانۀ زردشتی)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. | ||
+ | |||
ـ هرن، پاول، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواههای فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز. | ـ هرن، پاول، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواههای فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز. | ||
− | + | ||
− | + | Boyce, M., 1977, A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian (=Acta Iranica 9a), Téhéran-Liège, Bibliothéque Pahlavi and Leiden, Brill | |
− | + | ||
− | + | Cheung, J., 2007, Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden, Brill | |
− | + | ||
+ | Durkin-Meisterernst, D., 2004, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, Brepols | ||
+ | |||
+ | MacKenzie, D. N., 1986 [1971], A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, Oxford University Press | ||
+ | |||
+ | Tafażżoli, A., 1999, “Fahlavīyāt,” Encyclopædia Iranica, E. Yarshater (ed.), Vol. IX. New York, Bibliotheca Persica, pp. 158-162 |
نسخهٔ ۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۲
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی
منوچهر فروزنده فرد
در مقالۀ «بازماندههای زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی» آمدهاست:
آنچه از زبان خرقانی در متن «اسرارالتوحید» نقل شده است، این نمونههاست: ۱) شیخ بلحسن شیخ بوسعید را گفت: «سخن بواژ، مرا نصیحتی کن.» [...] و «سخنی بواژ، مرا نصیحتی بکن.» [...] (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۸۵).
در ادامۀ مقالۀ یادشده میخوانیم:
«[...] گفت: تا چند از سخنهای بایزید گویی؟ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟» که در نسخههای دیگر به صورت «دروغ نتواند گفت» در آمده است و نشان میدهد که واژیدن/ واتیدن هر دو در زبان قومسی به کار میرفته است. به بند شماره ۱ همین مقاله و صَرفِ فعلِ واژیدن مراجعه شود. (همان: ۹۴).
چنانکه ملاحظه میفرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفتهاست. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفتهاست ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساختهاست؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟! وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشدهاست که واژ و وات میتوانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند.
چنانکه بر آشنایان با زبانهای ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ wāž- به معنی «گفتن» کاربرد داشتهاست (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکینمایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغبیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیشتر درباب مشتقّات این ریشه در زبانهای ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل *u̯ač) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن.
گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار بهصورتهای واجـ، وازـ و واژـ آمدهاست (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)).
میدانیم که واژههای فارسی زیر نیز جملگی با واتن همریشهاند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور):
آباز (= آواز)، آوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژ)، باز (= باژ)، باژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگ)، بانگ، بانگه (= بانگ)، پیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژ)، وخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک».
کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وامواژهای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبانشناختی جدید واج «کوچکترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ «کوچکترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه گرفته شدهاند (این واژهها را فرهنگستان نیز تصویب کردهاست. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژهها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسندوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷: ۵۱ به بعد).
- منابع
ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۴، ریشهشناسی (اتیمولوژی)، تهران، ققنوس.
ـ برهان، محمّدحسین بن خلف، ۱۳۴۲، برهان قاطع، ۵ج، به اهتمام محمّد معین، تهران، ابنسینا.
ـ بویس، مری، ۱۳۸۶، فهرست واژگان ادبیّات مانوی در متنهای پارسی میانه و پارتی، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، بندهش.
ـ تفضّلی، احمد، ۱۳۸۵، «فهلویّات»، ترجمۀ فریبا شکوهی، نامۀ فرهنگستان، س۸، ش۱ (پیاپی: ۲۹)، ص۱۱۹ـ۱۳۰.
- چنگیزی، سیفاللٰه، ۱۳۸۷، «ریشهشناسی واژگان موسیقی [نقدی بر کتاب ”ریشهشناسی چند واژۀ موسیقی“ نوشتۀ اکبر یاوریان]»، کتاب ماه هنر، ش۱۱۹، ص۴۶ـ۵۵.
ـ حسندوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ رضایی باغبیدی، حسن، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، [همراه با واژهنامۀ پارتی به کوشش عسکر بهرامی،] چ۲، تهران، ققنوس.
ـ شفیعی کدکنی، محمّدرضا، ۱۳۸۳، «بازماندههای زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، س۱، ش۳ـ۴، ص۸۱ـ۱۰۰.
- صادقی، علیاشرف، ۱۳۸۲، «فهلویّات شیخ صفیالدّین اردبیلی»، مجلّۀ زبانشناسی، س۱۸، ش۲، ص۱ـ۳۳.
ـ صادقی، علیاشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷، هزارواژۀ زبانشناسی (۱)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ مکنزی، دیوید نیل، ۱۳۷۳، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ـ منصوری، یداللٰه، ۱۳۸۴، بررسی ریشهشناختی فعلهای زبان پهلوی (فارسی میانۀ زردشتی)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ـ هرن، پاول، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشهشناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواههای فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز.
Boyce, M., 1977, A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian (=Acta Iranica 9a), Téhéran-Liège, Bibliothéque Pahlavi and Leiden, Brill
Cheung, J., 2007, Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden, Brill
Durkin-Meisterernst, D., 2004, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, Brepols
MacKenzie, D. N., 1986 [1971], A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, Oxford University Press
Tafażżoli, A., 1999, “Fahlavīyāt,” Encyclopædia Iranica, E. Yarshater (ed.), Vol. IX. New York, Bibliotheca Persica, pp. 158-162