یادداشت: واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی

از پارسی‌شناسی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ===واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی=== <pre style="...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۱۰ اسفند ۱۴۰۱

واژیدن/ واتیدن: یادآوری قاعدۀ مصدرسازی در زبان فارسی

منوچهر فروزنده فرد

در مقالۀ «بازمانده‌های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی» آمده‌است:

آن‌چه از زبان خرقانی در متن «اسرارالتوحید» نقل شده است، این نمونه‌هاست: ۱) شیخ بلحسن شیخ بوسعید را گفت: «سخن بواژ، مرا نصیحتی کن.» [...] و «سخنی بواژ، مرا نصیحتی بکن.» [...] (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۸۵).

در ادامۀ مقالۀ یادشده می‌خوانیم:

«[...] گفت: تا چند از سخن‌های بایزید گویی؟ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟» که در نسخه‌های دیگر به صورت «دروغ نتواند گفت» در آمده است و نشان می‌دهد که واژیدن/ واتیدن هر دو در زبان قومسی به کار می‌رفته است. به بند شماره ۱ همین مقاله و صَرفِ فعلِ واژیدن مراجعه شود. (همان: ۹۴).

چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید نویسندۀ مقاله قائل به وجود دو مصدر متفاوت *واژیدن و *واتیدن است که اوّلی در جملۀ سخن/ سخنی بواژ و دومی در جملۀ پنداری که بایزید دروغ بنتوانه وات؟ به کار رفته‌است. گیریم که با توجّه به بن مضارع واژ ـ که در فعل امر بواژ به کار رفته‌است ـ بتوان مصدر جعلی *واژیدن را ساخت ، امّا نویسندۀ مقالۀ یادشده چگونه و با چه استدلالی از بن ماضی وات مصدر *واتیدن را برساخته‌است؟! چگونه معادل فارسی گفت برای وات و ساختار رایج «توانستن + مصدر مرخّم» نتوانسته وی را به این نکته که وات بن ماضی/مصدر مرخّم است رهنمون شود و از این خطای فاحش دستوری ـ یعنی افزودنِ ـ یدن به بن ماضی ـ بازدارد؟! وانگهی عجیب است که نویسنده متوجّه نشده‌است که واژ و وات می‌توانند دو بن/مادّه/ستاک از یک مصدر باشند. چنان‌که بر آشنایان با زبان‌های ایرانی آشکار است در پهلوی اشکانی مصدر واختَن/ wāxtan ـ که متأسّفانه باید یادآوری کرد که بن ماضی آن wāxt است ـ با بن مضارع واژـ/ wāž- به معنی «گفتن» کاربرد داشته‌است (نک. مکنزی ، ۱۹۸۶: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۵)؛ بویس ، ۱۹۷۷: ۸۹ (ترجمۀ فارسی: بویس، ۱۳۸۶: ۱۴۵)؛ دورکین‌‌مایسترارنست ، ۲۰۰۴: ۳۳۳ـ۳۳۴؛ رضایی باغ‌بیدی، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]: ۲۰۴؛ برای آگاهی بیش‌تر درباب مشتقّات این ریشه در زبان‌های ایرانی، نک. چونگ : ۲۰۰۷: ۴۰۲ـ۴۰۴، ذیل *u̯ač) و آنچه در جملات خرقانی آمده دقیقاً همین مصدر واتَن (با حذف خ/x از واختَن) با بن مضارع واژ است و نه مصدرهای موهوم *واتیدن و *واژیدن. گفتنی است واتَن در فهلویّات نیز کاربرد دارد (نک. تفضّلی ، ۱۹۹۹؛ ترجمۀ فارسی: تفضّلی، ۱۳۸۵) و بن مضارع آن در این اشعار به‌صورت‌های واج‌ـ، وازـ و واژـ آمده‌است (برای نمونه، نک. صادقی، ۱۳۸۲: ۸ و ۱۱؛ سنج. واج «امر به گفتن باشد یعنی بگوی» (برهان، ۱۳۴۲: ذیل واج)). می‌دانیم که واژه‌های فارسی زیر نیز جملگی با واتن هم‌ریشه‌اند (نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۵۹ به بعد، ذیل آوا، آواز، آوازه، بانگ، نوا، نواختن، وخشور، هوخت؛ صادقی، ۱۳۹۲: ذیل آباز، آوا[ی]، آواز، آوازه {۱}؛ حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، باژ، بانگ، پیواز، فروختن، گواژه {۱}، نوا {۱}، نواختن، وات، واژیدن، وخشور، ونگ؛ هرن، ۱۳۹۳: ذیل آوا، آواز، بانگ، فروختن، نواختن، واج، وخشور): آباز (= آواز)، آوا(ی)، آواز، آوازه، آوازیدن، باج (= باژ)، باز (= باژ)، باژ «نیایش آهستۀ مخصوص زردشتیان»، بان (= بانگ)، بانگ، بانگه (= بانگ)، پیواز «پاسخ»، پیوازیدن «پاسخ دادن»، فروختن، گواژه «سرزنش، طعنه»، گواژیدن «سرزنش کردن، طعنه زدن»، نوا، نواختن، وات «حرف، سخن»، واژ (= باژ)، وخشور «پیغمبر»، ونگ «صدا، آواز»، هوخت «گفتار نیک». کلمۀ واژه، از مصوّبات فرهنگستان نخست که درواقع وام‌واژه‌ای تاریخی است (نیز نک. ابوالقاسمی، ۱۳۷۴: ۷۲)، و اصطلاحات زبان‌شناختی جدید واج «کوچک‌ترین واحد آوایی ممیّز معنا»، واژ «کوچک‌ترین واحد دارای معنی یا نقش» و واک «لرزش تارآواها هنگام تولید واج» نیز از همین ریشه‌ گرفته شده‌اند (این واژه‌ها را فرهنگستان نیز تصویب کرده‌است. نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷: ذیل واژه‌ها). واژۀ خنیا نیز ممکن است به این ریشه مربوط باشد (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل خنیا؛ برای دیدگاهی متفاوت نک. چنگیزی، ۱۳۸۷: ۵۱ به بعد).

منابع این بخش ـ ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۴، ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)، تهران، ققنوس. ـ برهان، محمّدحسین بن خلف، ۱۳۴۲، برهان قاطع، ۵ج، به اهتمام محمّد معین، تهران، ابن‌سینا. ـ بویس، مری، ۱۳۸۶، فهرست واژگان ادبیّات مانوی در متن‌های پارسی میانه و پارتی، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، بندهش. ـ تفضّلی، احمد، ۱۳۸۵، «فهلویّات»، ترجمۀ فریبا شکوهی، نامۀ فرهنگستان، س۸، ش۱ (پیاپی: ۲۹)، ص۱۱۹ـ۱۳۰. - چنگیزی، سیف‌اللٰه، ۱۳۸۷، «ریشه‌شناسی واژگان موسیقی [نقدی بر کتاب ”ریشه‌شناسی چند واژۀ موسیقی“ نوشتۀ اکبر یاوریان]»، کتاب ماه هنر، ش۱۱۹، ص۴۶ـ۵۵. ـ حسن‌دوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ـ رضایی باغ‌بیدی، حسن، ۱۳۸۸ [۱۳۸۵]، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، [همراه با واژه‌نامۀ پارتی به کوشش عسکر بهرامی،] چ۲، تهران، ققنوس. ـ شفیعی کدکنی، محمّدرضا، ۱۳۸۳، «بازمانده‌های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات ادبی، س۱، ش۳ـ۴، ص۸۱ـ۱۰۰. - صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۸۲، «فهلویّات شیخ صفی‌الدّین اردبیلی»، مجلّۀ زبان‌شناسی، س۱۸، ش۲، ص۱ـ۳۳. ـ صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۷، هزارواژۀ زبان‌شناسی (۱)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ـ مکنزی، دیوید نیل، ۱۳۷۳، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ـ منصوری، یداللٰه، ۱۳۸۴، بررسی ریشه‌شناختی فعل‌های زبان پهلوی (فارسی میانۀ زردشتی)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ـ هرن، پاول، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواه‌های فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز. - Boyce, M., 1977, A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian (=Acta Iranica 9a), Téhéran-Liège, Bibliothéque Pahlavi and Leiden, Brill. - Cheung, J., 2007, Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden, Brill. - Durkin-Meisterernst, D., 2004, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, Brepols. - MacKenzie, D. N., 1986 [1971], A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, Oxford University Press. - Tafażżoli, A., 1999, “Fahlavīyāt,” Encyclopædia Iranica, E. Yarshater (ed.), Vol. IX. New York, Bibliotheca Persica, pp. 158-162.