ترصیع

از پارسی‌شناسی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۱۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ترصیع

در ترجمان البلاغه

پارسیِ ترصیع گوهر به رشته کردن بوَد و تفسیر وی بدین جایگه آن است که دبیر و شاعر اندر نظم و نثر بخشش‌های سخن خانه‌خانه آرند چنان‌که هر دو کلمه برابر بوَد و متفق به وزن و حرفی از اول وی همچون آخر بوَد، هم‌چنانکه ابوالطیب مصعبی گفت:

شکرشکن است یا سخن‌گوی من است

عنبرذقن است یا سمن‌بوی من است

اندر این بیت هر دو کلمه برابر افتادند و یکسان اند به وزن چون «شکر» با «عنبر» و «شکن» با «ذقن» و «سخن» با «سمن» و گوی با «بوی». و چون اقسام سخن بدین مثال بوَد که یاد کردم آن را ترصیع خوانند و این قسم را اندر بلاغت درجه‌ای بلند است و منزلتی شریف، ازیرا که به دام هر خاطری اندرنیاید و دست هر خردی به وی نرسد. مثال دیگر، عنصری گوید:

گره گذاشته از قیر بر صحیفۀ سیم

زره نگاشته از مشک بر گل بادام

رودکی گوید:

کس فرستاد به سرّ اندر عیار مرا

که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا

عبدالجبار زینبی گفت:

روز بزمت نامدارا فاخته انباز باز

روز رزمت کامکارا شیر شاگرد شبان

عنصری گوید:

به دیدار ماهی، به کردار شاهی

به فرهنگ پیری، به دولت جوانی

به فرمان قضایی، به میدان بلایی

به نعمت زمینی، به قدر آسمانی

بیتی سراسر مرصّع بر سبیل دعای پایان قصیده. قمری جرجانی گوید:

علو تختت، کفو بختت، فری کارت، پری یارت

کرین مشکن، گزین مسکن، قرین خوبان، معین یزدان

عنصری گوید:

از دولت و عشق است به من بر دو موکل

هر دو متقاضی به دو معنی نه به همتا

این وصف دلارام تقاضا کند از من

وآن باز کند مدح جهاندار تقاضا

بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک

شایسته امین ملل آن خسرو دنیا

مراد بیت آخرین است. منجیک گفت:

نگذاشت چو تو هیچ رزم رستم

ناراست چو تو هیچ بزم دارا

هم منجیک گوید:

به روی شمع فروزی مرا به گرد سرای

به موی عنبر سوزی ز فرق تا به قدم

و نظیر این بسیار توان یافت، ولیکن بدین قدر اختصار کرده آمد تا کتاب از غرض خویش بیرون نشود.

(ترجمان البلاغه، ص7-9)

این صفحه تکمیل خواهد شد.