یادداشت: «و بعد از ما هم امید است...»
۱۸ تیر ۱۴۰۰
«و بعد از ما هم امید است...»
علی شاپوران
در فعّالیّت انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار در سالیان اخیر چند تغییر مشهود است. تغییر نخست ـ که بیگمان مثبت است ـ افزایش آشکار کتابهای جدید است. شاید بتوان گفت حالا در چاپ کتب زبان و ادب کلاسیک فارسی، سهم انتشارات موقوفات بهتنهایی (البته اگر این عبارت را بتوان دربارهاش بهکار برد: نک. ادامه) کمتر از مجموع ناشران دیگر نیست.
تغییر دوم «همکاری» موقوفات با نشر «سخن» است. اخیراً نام و لوگوی «سخن» بر جلد و شناسنامهٔ تمام کتابهای موقوفات ظاهر شدهاست. در عطف کتاب هم لوگوی «سخن» پایینتر (آنجا که چشم بیننده عادت دارد لوگوی ناشر را ببیند) چاپ میشود. این لوگوی خود موقوفات را بالاتر بردهاست، تقریباً به انتهای دوسوم فوقانی عطف. همراه (یا پیروِ) این همکاری، ظاهر کتابها هم تغییر کرده. طرح و رنگهای آشنای سابق جای خود را به طرح جدیدی داده که خود در آینده مألوف خواهدشد.
سومین تغییر ـ که به گمان من مهمتر از دو مورد پیشگفته است ـ تغییر در سیاست قیمتگذاری کتابهاست. کتابهای موقوفات همیشه آشکارا ارزانتر از کتب مشابه بود. اساساً هدف واقف همین بودهاست، ولی امروز این کتابها نه فقط ارزانتر نیست، بلکه حتّی غالباً ده الی پانزده درصد گرانتر از کتب مشابهی است که یک ناشر آزاد، بدون پشتوانهٔ اقتصادی موقوفات، با کاغذ آزاد و با هدف انتفاع چاپ میکند! فقط یک مثال میزنم: کتاب تلفّظ در شعر کهن فارسی ۸۵۲ صفحه دارد و قیمتش ۱۷۵۰۰۰ تومان است: تقریباً صفحهای ۲۰۵ تومان. در همان تابستان که این کتاب چاپ شده، سرمایهی مارکس را نشر «لاهیتا» در همان قطع، با همان کاغذ و همان نوع جلد و «کاور» و همان قیمت در ۹۳۸ صفحه (۸۶ صفحه بیشتر از تلفّظ...) چاپ کردهاست. عجیب است که قیمتگذاری «لاهیتا» با حدود پانزده درصد تفاوت، از «موقوفات» منصفانهتر باشد! نشر نو هم کتاب من بامدادم سرانجام را در ۸۴۸ صفحه (۴ صفحه کمتر از تلفّظ...، ولی با ۴۸ صفحه «عکس رنگی») باز با همان کاغذ و قطع و جلد و کاور، به قیمت ۱۶۲۰۰۰ تومان چاپ کردهاست، که لابد اگر عکسهای رنگی را نداشت باز چندهزار تومان ارزانتر میبود.
تازه بعید نیست این دو کتاب چون نوشتهٔ/دربارهٔ شخصیّتهای معروفی هستند که علاقهمندان خاصّ خود را دارند قدری گرانتر از معمول هم عرضه شدهباشند (مانند قیمتگذاری همکار موقوفات، نشر سخن، بر کتابهای استاد شفیعی کدکنی).
این سیاست مختص این کتاب نیست. برای تقریباً تمام کتابهای اخیر موقوفات میتوان در کتابهای نشرهای دیگر چنین مشابههای ارزانتری پیدا کرد. خیال میکنم این خلاف و بلکه عکس خواستهٔ واقف باشد.
در «بند چهارم یادداشت واقف» ـ که در ابتدای کتابهای موقوفات چاپ میشود ـ آمده:
«چون نظر بازرگانی در انتشارات این موقوفات نیست و تا حدّی تحمل زیان هم جایز است طبق مادۀ ۲۷ وقفنامه هیچ کتاب و رساله نباید کمتر از قیمت تمامشده و همچنین مبلغی زائد از بهای تمامشده با افزایش صدی ده تا بیستوپنج قیمتگذاری شود... این افزایش ۲۵ درصد بهواسطهٔ حداقل حقالزحمهٔ فروشندگان و هزینهای است که برای پست و غیره تحمیل میشود».
یادداشت واقف در اواخر عمر (آذر ۱۳۶۲) در «تکمله و تبصره» باز صریحتر است:
«برای چاپ و انتشار کتب و رسالات نه تنها هزینه و حقالزحمه نمیخواهیم بلکه... جایزه هم میپردازیم. این بنیاد در چاپ و انتشار کتابهای خود بهطور مسلم ضرر مادی دارد زیرا کمتر از ارزش تمامشدن، از کاغذ و چاپ و غیره، از راه فروش درآمد دارد.... عقیدهٔ ما بر این است که اگر از این سو ضرر مادی و مالی میکنیم سود معنوی که منظور ماست میبریم و آن اینکه عقیدهٔ خود را که ترویج زبان دری و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران است رواج میدهیم. این زیان را به حساب مصارف وقف در راه ایدهآل و هدف ملی خود محسوب میداریم.» (گفتنیست که ظاهراً این «تکمله و تبصره» در دورهٔ جدید فعّالیّت موقوفات از تعدادی از کتابها حذف شدهاست، ظاهراً بدون توضیحی).
هدف واقف و آنچه در نظر داشته آشکار است. خوانندگان کتب موقوفات غالباً یا استادانی هستند که کتاب «به دستشان میرسد» یا پژوهشگران مستقل که کتاب را «میخرند» و همه میدانیم که عموماً چه وضع اقتصادیای دارند. این قیمتگذاریها به «رواج عقیدهٔ واقف» نمیانجامد. برعکس، دستدردست وضع کلّی اقتصادی و شرایط و الزامات جذب هیئتهای علمی میگذارد و عرصه را بر این دسته از پژوهشگران تنگ و تنگتر میکند!
این یادداشت را با نقل عبارتی از «تکملهٔ سوم» واقف به پایان میبرم (این یادداشت اخیراً از ابتدا به انتهای کتابهای چاپ موقوفات منتقل شدهاست):
«تا زمانی که نویسندۀ این سطور متولی هستم و فرزند دانشمند من ایرج افشار ... سرپرست انتشارات این بنیاد است موجبی برای نگرانی نخواهدبود و بعد از ما هم امید است که این روش ادامه یابد. ان شاء الله.»
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی
صفحههای مرتبط
یادداشت: بازار نشر، «موقوفات/سخن»، و «اثر والمارت»
یادداشت: باغ فردوس به پاداش عمل بستانند