یادداشت: تحصیل «فنّ تصحیح» آسان نماید امّا...

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۲۸ فروردین ۱۴۰۰

تحصیل «فنّ تصحیح» آسان نماید امّا...

علی شاپوران

پیش‌تر، در مطلبی که با عنوان «کف "فضل" کجاست» نوشتم، گفتم که دانستن دستور و آرایه و عروض و قافیه «مقدّمات» و «ضرورات» ورود به عرصهٔ پژوهش در ادب کهن است و پژوهش (که تصحیح هم نوعی از آن است) از اینجا به بعد آغاز می‌شود. در آن مطلب وعده دادم که دربارهٔ تصحیح مطلبی جداگانه بنویسم. حال در نادرستی دو گزاره بحث خواهم‌کرد:

گزارهٔ نادرست نخست: ناقدِ چیره‌دستِ آثار تصحیح‌شده الزاماً خود مصحّحی قابل است(۱)!

- در دشواری نوشتن نقد باکیفیّت و در ارزش آن تردیدی نیست، امّا روشن است که نقدِ متنِ مصحَّحْ قدم نهادن در جاده‌ای است که مصحّح کشیده و خود دست‌کم یک بار آن را به پایان رسانده و جوی و جرها و پست و بلندهایش را آشکار ساخته‌است. کار منتقد اصولاً تذکار خطاهای موردی تصحیح است. اینکه منتقد توانسته خطاهای موردی (چه خطاهای اساسی و چه اشکالات جزئی) متعدّدی را نشان دهد، اگر هم محتاج دانشی وسیع و عمیق باشد، نشانۀ آن نیست که حتماً از عهدۀ کوفتن و هموار کردن این راه (و پیمودن آن به تنهایی) نیز برمی‌آید.

گزارهٔ نادرست دوم: نسخه‌شناسی و تصحیح متن زمینه‌های پژوهشی بسیار نزدیک و وابسته‌ای هستند!

- تقریباً هر نسخه‌شناسی می‌داند (و گاه به‌تکرار می‌گوید) که «مصحّح بودن به‌معنی نسخه‌شناس بودن نیست»، امّا عجیب است که گویا غالب نسخه‌شناسان نمی‌دانند که «نسخه‌شناس بودن هم هیچ نشانهٔ مصحّح بودن نیست»! سخن تنها بر سر آن نیست که نسخه‌شناسی (جز برخی مقدمات و کلّیّات که در صحیح خواندن و استخراج دقایق متنی یاری‌رسان است) از «لوازم» تصحیح متن نیست، بلکه تعبیر دقیق‌تر آن است که هیچ نسخه‌شناسی (اگر به‌واقع نسخه‌شناس باشد) مصحّح قابلی نیست و هیچ مصحّحی هم نمی‌تواند نسخه‌شناس ورزیده‌ای باشد! این نکته را می‌توان به تجربه و با مثال نیز به‌سادگی دریافت (کافی‌ست یکی از تصحیح‌های مرحومان دانش‌پژوه یا افشار را بررسی کنید (۲))، و بر عقل نیز آشکار است؛ چرا که مهارت‌های نسخه‌شناختی (شناخت دقیق خطوط، صحّافی، کاغذ، جلدسازی، تذهیب و تزیین، نگاره‌ها و...) از دانش‌های مورد نیاز در امر تصحیح (لغت، دستور، بیان و بدیع، عروض و قافیه، سبک‌شناسی و...) کاملاً مجزّا و حتّی دور است. آشنایی اجمالی و عمومی با هردو عرصه ممکن است برای افراد معدودی میسّر باشد، ولی اگر کسی مدّعی «تسلّط کامل» بر این هر دو باشد، یا گسترۀ این دانش‌ها (و ازجمله مهارت‌های لازم در تصحیح) را دست‌کم می‌گیرد، یا توانایی‌های نوع بشر (ازجمله خودش) را دست بالا.

حال اگر کسی بر مجموعۀ علوم زبانی و ادبی تسلّط داشت و بعضی مقدّمات نسخه‌شناسی را نیز آموخته‌بود آیا «حتماً» مصحّح قابلی است؟ پاسخ من «نه»ای قاطع است! آنچه گفته‌شد مقدمات کار است و تازه بعدش باید دید آیا آن شخص:

- حوصله دارد نسخه‌ها را با یکدیگر مقابله کند و به‌دقّت نسخه‌بدل بدهد (و البته نسخه‌بدل‌ها را گزیده نکند و از روی دست مصحّح قبلی نبیند)؟

- می‌تواند روشی برگزیند که با کشف نسخه‌ها یا ویژگی‌های زبانی جدید، اعتبار خود را حفظ کند و بتوان همین تصحیح را در چارچوب آن، و خود آن روش را با توجه به آن یافته‌ها تکامل بخشید؟

- احتیاط لازم را در پای‌بندی به نسخ و پرهیز از دست‌کاری متن دارد؟

- می‌تواند زبان و سبک «شخصی» نویسنده/ شاعر را از «سبک دوره» تشخیص دهد و از میان واریانت‌های مختلف کشفش کند؟

- در تشخیص (و تحلیل) تحریف‌ها و تصحیف‌ها به اندازۀ کافی ورزیده هست؟

- می‌تواند متنی را از سر تا بن بخواند و حتی یک جمله‌اش را حل‌ناشده نگذارد (و دلش می‌آید اگر مطلبی حل‌ناشده ماند به ناتوانی‌اش در حلّ آن اعتراف کند)؟

- بر سر دوراهی صورت دشوارتر/ ساده‌تر می‌تواند بین صورت «غلط» و «دشوار» فرق بگذارد و در مقابل صورت شاذ و کمترشناخته و دیریاب را ساده نکند؟

- در گیرودار انتخاب بین چندین صورتِ صحیح و به‌ظاهر هم‌طراز، توانایی انتخاب یا قدرت ابتکارِ راه حل دارد؟

- و عاقبت، تصحیح متن شغل شاغل و دغدغۀ اصلی او هست (که در تمام مطالعاتش در پس ذهنش باشد و روزبه‌روز در آن ورزیده‌تر شود)؟

این تازه مهارت‌های لازم برای تصحیح متون ادبی است و هر گاه با متون علمی، فلسفی، تاریخی... سروکار داشته‌باشیم دردسر مضاعف می‌شود و به احتمال بسیار کار از توان یک تن بیرون می‌رود. همانطور که متن طبّی کهن را متخصص طب سنتی یا مدرن نمی‌تواند و نباید تصحیح کند، تصحیح متن فلسفی هم کار فیلسوف نیست. مصحّحی لازم است (با خصایصی که گفتیم) که از یاری متخصّص طب یا فلسفه هم برخوردار باشد، که هیچ وجه کار فدای دیگری نشود.

شاید خواننده گمان کند من مصحّح ایده‌آل را موجود غریبی می‌دانم فراتر از هر پژوهشگری، و نتیجه بگیرد اگر محقّقی تصحیح نکند از نظر من حتماً پژوهشگر ضعیف، یا حدّاکثر متوسطی است! چنین نیست. مثالی می‌زنم: من می‌توانم تشخیص دهم کسی سرطان دارد، امّا مهارت جراحی و برداشتن غدّۀ سرطانی را ندارم (و شاید اصلاً دستانم از هر کار ظریفی ناتوان باشد و هرگز نتوانم این مهارت را کسب کنم). شاید بیمارم -که ادامهٔ حیاتش را مدیون من است- جرّاحی را که غدّه‌اش را برداشته‌ از من که بیماری‌اش را تشخیص داده‌ام و راه درمانش را نشان‌داده‌ام تواناتر بپندارد؛ آیا من پزشک هم باید چنین تصوری داشته‌باشم؟ یافتن نکات لغوی و بلاغی و ... در متون یا نسخه‌ها به ذات خود ارزشمند است. نسخه‌شناسی (و هر شاخهٔ آن، از تخصّص در نگاره‌ها بگیرید تا شناخت جلدهای چرمی) خود دانشی‌ست محترم و معتبر، و می‌توان این سیاهه را بسیار طولانی‌تر کرد. بحث من این است که تصحیح «تخصّصی ویژه» است و کیفیّات خاصّی می‌طلبد.

بزرگان نسل‌های قبل بسیاری از متون را با دقّت کم تصحیح و چاپ کرده‌اند. آن روز آن کار ضروری بود و ما هنوز مدیون زحمات اقبال آشتیانی، نفیسی، دبیرسیاقی و دیگرانیم. امروز که عمدهٔ متون اصلی ادبیّات فارسی چاپ شده‌است دیگر آن ضرورت برطرف شده‌است، ولی «ضرورت فارغ‌التّحصیل شدن» در کنار یک «واقعیّت» -که «ناتوانی دانشجوی دکترا از سامان دادن هرگونه پژوهش باسروتهی» باشد- باعث شده صدها پایان‌نامهٔ دکترا، با عنوان «تصحیح...»، رونویسی پرغلط نسخه‌ای یا بُر زدن ضبط‌های نسخه‌های دیوان و دفتری باشد. همان‌طور که هرکس بتواند شکم دیگری را بشکافد و بدوزد جرّاح نیست، این ابزارهای مدرک‌گیری هم «تصحیح» نیستند. نسخه‌شناسان و منتقدان باید حاصل بالفعل و بالقوهٔ تصحیح‌هایشان را با نمونه‌های کمیاب ولی مطلوب قیاس کنند. اگر کسی سودای تصحیح دارد باید ابتدا مهارت‌هایی را کسب کند که باعث می‌شوند تصحیحش تا زمان کشف نسخهٔ مهمّی یا تا زمان دگرگونی عظیمی در فهم ما از متون و زبان، تصحیح تقریباً نهایی باشد، وگرنه کارش جز اتلاف وقت و سرمایهٔ خودش و ناشر و خواننده نخواهدبود.


  • پی‌نوشت‌ها

(۱). در اینجا درباب ناقدی سخن می‌گویم که تصحیحی به‌قاعده و معقول را نقد کرده‌باشد. نقد تصحیح‌های مغلوط غالباً به گوشزد کردن خطاهای ناشی از نبودِ «کف فضل» در مصحّح اختصاص می‌یابد (مثل نقد خود من بر منشآت اسفزاری) و تنها می‌تواند نشان دهد که منتقد «مقدّمات» تحقیق را می‌داند. دربارهٔ «سقف» دانش و توانایی منتقد (در این مثال، خود من) از چنین نقدهایی نتیجه‌ای نمی‌توان گرفت.

(۲). ارج خدمات زنده‌یادان افشار و دانش‌پژوه انکارناپذیر است و حتّی شاید برخی از تصحیح‌های ایشان را بتوان در شمار همان تصحیح‌های لازم دانست که متنی را از زندان نسخه و موزه به عرصهٔ عمومی آورده و پژوهش بر آن را ممکن کرده‌است. بحث اینجا صرفاً در باب «کیفیّت تصحیح» است.


دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


کانال تلگرامی علی شاپوران


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی