به بهانۀ سالگردِ درگذشتِ دکتر محمد طباطبایی

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«یادداشت:» به بهانۀ سالگردِ درگذشتِ دکتر محمد طباطبایی برایِ ما که در محضرِ استادانِ ارجمندی چون دکتر محمد طباطبایی و بسیاری بزرگانِ دیگر درس خوانده¬ایم، دیدنِ برخی کلیپ¬هایِ ارسالی دوستان، که با واژه¬هایِ پیشنهادیِ فرهنگستان شوخی می¬کنند، بسیار زجرآور است. سالِ 1365 در دانشگاهِ کرمان در محضرِ دکتر محمدِ طباطبایی درسِ ترجمه داشتیم و حتّی مرورِ خاطراتم از آن ترمِ دانشگاهی برایم مفید و آموزنده است. برایِ یادداشتِ حاضر تنها یک نکته¬اش کافی است و آن این که دکتر طباطبایی مقالۀ «روش¬هایِ مقابلۀ زبانِ فارسی با واژه¬هایِ علمی» را در کنارِ دیگر تکالیف برایمان در نظر گرفتند و باید خود می¬خواندیم و در پایانِ ترم امتحان می¬دادیم. مقاله¬ای است بس دقیق و مفصل که تقریباً به تمامیِ اشکالاتی که به امرِ واژه¬گزینی می¬گیرند، می¬تواند پاسخ ¬دهد. و امّا یکی از آن کلیپ¬ها! در کانالِ کرمانه در تلگرام، آقایی ایستاده و دارد با «یارانه و «رایانه» شوخی می¬کند و صدایِ خندۀ حاضران نشان از موفقیتِ وی دارد. وی مدعی است که باید همان «کامپیوتر» را به کار برد زیرا «مگه اونا به قرمه¬سبزیِ ما چی میگن؟» «کباب مالِ ایرانیاست.» «خوب کامپیوتر را اونا ساخته¬اند و بهش میگن کامپیوتر»؛ این دلیلِ ایشان است برایِ این که ما هم نباید واژه¬سازی کنیم و باید همان «کامپیوتر» را به کار ببریم. به این که این آقا کیست و تحصیلاتش چیست، کار ندارم. امّا به چه حقّی دارد با زحماتِ استادانِ بزرگِ این مملک شوخی می¬کند. نقدِ منصفانۀ معادل¬یابی¬هایِ فرهنگستان حقِّ هر پژوهشگری است که سواد و اطلاعاتِ لازم را دارد، امّا استدلالِ این آقا صرفاً از بی¬اطلاعاتی وی ناشی می¬شود و بس. «قرمه-سبزی» و «کباب» (بر خلافِ کامپیوتر) از مقولاتِ آشپزی¬اند و بخشی از فرهنگِ ما محسوب می¬شوند و ما برایِ مقولاتِ فرهنگی همچون نامِ غذاها و لباس¬ها هیچگاه معادل¬یابی نمی¬کنیم و مثلاً «پیتزا» را «پیتزا» می¬گوییم و لباس¬هایِ سنّتیِ «ساری» و «کیمونو» را در فارسی معادل¬یابی نمی¬کنیم. ایشان سپس کلّی رویِ «بالابر» معادلِ «آسانسور» و «درازآویزِ زینتی» در مقامِ معادلِ فرهنگستان برایِ «کراوات» مانور می¬دهد و آن قدر از خندۀ شدیدِ حضار ذوق¬زده می¬شود که در بارۀ «بالابر» می¬گوید: «مگر پایین نمی¬بره؟» باز هم همان بی¬اطلاع بودن از اصولِ واژه¬سازی و این اصلِ مسلم که نه امکان دارد و نه ضرورت دارد که تمامیِ کاربردها و ویژگی¬هایِ یک پدیده در معادلِ پیشنهادی لحاظ شود. از آن گذشته، مگر در خودِ واژۀ «آسانسور» مفهومِ پایین رفتن هم هست که در معادلِ پیشنهادی حتماً باید بیاید. خنداندنِ حاضران در شرحِ معادلِ «درازآویزِ زینتی» رنگ و بوی تهوع¬آوری به خود می¬گیرد و حاضران غافل از این نکته¬اند که این ترکیب اصلاً پیشنهاد فرهنگستان نبوده و نیست و یکی مثلِ خود این آقا برای گرم کردنِ محفلش آن را ساخته است. ادامۀ کلیپ به معادل¬هایِ پیشنهادیِ «سلفی» و «اتوبوس»، یعنی «خویش¬انداز» و «خودرویِ بزرگِ دسته¬جمعی (!)» می¬پردازد و بسیار آزاردهنده است. حتّی اگر با برخی پیشنهادهایِ فرهنگستان برایِ برخی واژه¬ها موافق نباشیم، این که به هر فردی که تواناییِ خنداندنِ مردم را دارد اجازه دهیم فرهنگِ به تمسخر گرفتنِ معادل¬هایِ پیشنهادیِ فرهنگستان را نهادینه کند، خود مایۀ تأسف است. به یاد دارم که دکتر طباطبایی می¬گفت در فرانسه برایِ اعضایِ آکادمیِ خود ارزشِ بسیار قائلند و کوچکترین توهین به آنان مجازاتِ سختی دارد. مجموعه مقالاتِ دکنر طباطبایی را انتشاراتِ کتابِ بهار در کتابی با عنوانِ شانزده گفتار در واژه¬سازی و زبانِ فارسی و فرهنگ¬نویسی (و البته به همّتِ آقایِ محمدِ خندان) در 268 صفحه چاپ کرده است. مقالۀ «روش¬هایِ مقابلۀ زبانِ فارسی با واژه¬هایِ علمی» نیز در این مجموعه (از ص 81 تا 120) آمده است. دکتر طباطبایی در 19 ابان ماه 1368 در چهل و هشت سالگی درگذشت. یادش گرامی. مجید باغینی¬پور