حافظ: غزل ۱۸

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

متن غزل براساس چاپ قزوینی ـ غنی با حفظ رسم‌الخط

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی مرواد از یادت

در شگفتم که درین مدّت ایام فراق

برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت

برسان بندگی دختر رز گو بدر آی

که دم و همّت ما کرد ز بند آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم تست

جای غم باد مران دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد

طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت