حافظ: غزل ۱۹
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
متن غزل براساس چاپ قزوینی ـ غنی با حفظ رسمالخط
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشقکش عیّار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد بجهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگوئید که هشیار کجاست
آنکسست اهل بشارت که اشارت داند
نکتها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کارست
ما کجائیم و ملامتگر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکندرشکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسلۀ مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیّاست ولی
عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بیخار کجاست