حافظ: غزل ۴

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

متن غزل براساس چاپ قزوینی ـ غنی با حفظ رسم‌الخط

صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را

که سر بکوه و بیابان تو دادۀ ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

تفقّدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

ببند و دام نگیرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنائی نیست

سهی‌قدان سیه‌چشم ماه‌سیما را

چو با حبیب نشینی و باده پیمائی

بیاد دار محبّان بادپیما را

جز این‌قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

در آسمان نه عجب گر بگفتۀ حافظ

سرود زهره برقص آورد مسیحا را