رنگ‌باختگی معنایی

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

رنگ‌باختگی معنایی rang-bâxt-e-g-i=y-e maɁnâ-y-i [گروه اسمی] {فارسی-عربی (معنا)} (به انگلیسی: semantic bleaching)

در طول زمان، برخی واژه‌ها دستخوش «رنگ‌باختگی معنایی» یا «تهی‌شدگی معنایی» می‌شوند و نمی‌توانند مانند سابق تمامی بار معنایی خود را به مخاطب منتقل کنند (Campbell and Mixco 2007: semantic bleaching). گاهی نیز واژه‌ای پس از ورود به زبانی دیگر رنگ‌باخته می‌شود. در چنین شرایطی ممکن است سخنگویان زبان برای تقویت معنی این واژه‌ها و شفافیتِ بیشتر، پسوند یا پیشوندی به آن‌ها بیفزایند یا آن‌ها را به‌همراه واژه‌ای دیگر به‌کار ببرند. باید توجه داشت که این واژه‌ها یا وندهای افزوده «حشو» یا «غلط» نیستند و اگر آن‌ها را از متن بزداییم، از تأکید، تصریح یا شفافیت کاسته خواهد شد. مثال:

  • ﺑ: بهار تکواژ بـ را، که پیش از فعل می‌آید، «باء تأکید» می‌نامد (بهار، ۱۳۷۵: ۳۳۳): مسلمان شده بود و به موسی بگرویده (تاریخ بلعمی).
  • ـ‌باشی: در فارسی گاه برای شفافیت و تصریح بیشتر و تقویت معنی صفت‌های فاعلی / اسم‌های شغل، پسوند صفت‌فاعلی‌ساز ـ‌باشی را به آن‌ها می‌افزایند. مانند آبدارباشی، آشپزباشی، حکیم‌باشی، عکاس‌باشی، فراش‌باشی، معمارباشی، و وکیل‌باشی که معنی آن‌ها با معنی واژۀ پایه‌شان تفاوتی ندارد.
  • برعلیه: واژﮤ علیه دارای مفهوم «مخالفت» و «ضدیت» است، ولی فارسی‌زبانان برای تصریح و شفافیتِ بیشتر، حرف اضافۀ بر را نیز که بر «مخالفت» و «ضدیت» هم دلالت می‌کند (برای مثال، از ماست که بر ماست) به آن افزوده‌اند.
  • ـ‌تر: در فارسی گاه برای شفافیت و تصریح بیشتر و تقویت معنی صفت‌های برتر / تفضیلیِ عربی، مانند ارشد، اصلح، اولیٰ و ده‌ها واژﮤ مشابه، پسوند صفت‌برترساز ـ‌تر را به آن‌ها می‌افزایند. هنگامی که فارسی‌زبانان صفت‌های برتر عربی را از این زبان وام گرفتند، معنی صفت برتر را از آن‌ها درنمی‌یافتند و این جنبۀ معنایی صفت‌های برتر برایشان تیره بود. درنتیجه، برای تصریح و شفافیت بیشتر و تقویت معنی آن‌ها، پسوند سازندﮤ صفت برتر را به این واژه‌ها می‌افزودند و گاه آن‌ها را به‌صورت ارشدتر، اصلح‌تر و اولیٰ‌تر و غیره نیز به‌کار می‌بردند (صادقی، ۱۳۹۱: ۷).
  • چه (در اگرچه و آنچه و هرچه): چه در اگرچه و آنچه و هرچه دستخوش رنگ‌باختگی معنایی شده و معنی آن تیره گردیده‌است. درنتیجه، فارسی‌زبانان برای تقویت اگرچه یا تأکید بر آن، در ساخت نحوی جمله، ولی و مترادف‌های آن را افزوده‌اند و می‌گویند «اگرچه ...، ولی ...» و برای تقویت آنچه و هرچه نیز که افزوده‌اند و می‌گویند «آنچه که» و «هرچه که».
  • گَر: گَر در فارسی کهن به‌معنی «کچلی، جَرَب» بوده‌است، ولی فارسی‌زبانان برای تقویت معنی اسم‌مصدری آن و شفافیت و تصریح بیشتر، پسوند -ی را به آن افزوده‌اند و امروزه گَر را در معنی «کچل» و گری را در معنی «کچلی، جَرَب» به‌کار می‌برند (تذکر شفاهی دکتر وحید عیدگاه).
  • ـ‌گر: جادو در فارسی کهن به‌معنی «جادوگر» بوده (مثلاً در «نرگس جادو»)، ولی فارسی‌زبانان برای تقویت معنی فاعلی آن، پسوند صفت‌فاعلی‌سازِ ـ‌گر را به آن افزوده‌اند و جادوگر می‌گویند.
  • ـ‌گری: در فارسی گاه برای شفافیت و تصریح بیشتر و تقویت معنی اسم‌مصدرها، پسوند اسم‌سازِ «ـ‌گری» را، که خود مشتق از دو پسوند «ـ‌گر» و «ـ‌ی» است، به آن‌ها می‌افزایند، مانند اخلالگری، تصدی‌گری (تذکر شفاهی دکتر مهدی کمالی)، تکدی‌گری، رامشگری، عشوه‌گری، و لابه‌گری که معنی آن‌ها با معنی واژه‌های اخلال، تصدی، تکدی، رامش، عشوه، و لابه تفاوتی ندارد.
  • مانستن: مانستن دستخوش رنگ‌باختگی معنایی شده‌است و فارسی‌زبانان برای تقویت آن، «مثلِ» یا «مانندِ» را به آن می‌افزایند و به‌جای «به ... می‌ماند» می‌گویند «مثل ... می‌ماند».
  • مورچه: مور به‌تنهایی در زبان ادبی امروز به‌معنی «حشره‌ای کوچک» است و بنابراین، مورچه تصغیر مور نیست، بلکه فارسی‌زبانان برای تأکید بر کوچک بودن مور پسوندِ ـ‌چه را به آن افزوده‌اند (صادقی، ۱۳۷۱: ۲۳).
  • ناغافل: در برخی موارد واژﮤ مورد نظر دستخوش رنگ‌باختگی معنایی نشده، ولی برای تأکید بیشتر بر آن، وندی به آن می‌افزایند یا آن را در کنار واژه‌ای دیگر به‌کار می‌برند. برای مثال، در فارسی صفت‌ها می‌توانند با تغییر مقوله به‌راحتی به قید تبدیل شوند، ولی در واژﮤ قیدی ناغافل، برای تأکید و تصریح بیشتر، پیشوند ناـ نیز به واژﮤ صفتی غافل افزوده شده‌است (در فارسی کهن غافل در معنی قیدی نیز به‌کار می‌رفته‌است). ساخت واژﮤ ناغافل را می‌توان با واژﮤ نه‌خیر سنجید. خیر (که در اصل به‌معنی «نیکویی» است و در معنی «نَه» به‌گویی یا حُسن تعبیر است) به‌تنهایی معنی منفی دارد، ولی فارسی‌زبانان واژﮤ نَه را نیز به آن افزوده‌اند تا معنی آن را تقویت و بر منفی بودن آن تأکید کنند.

منابع

- بهار، محمدتقی (۱۳۷۵). سبک‌شناسی. ۳ج. تهران: امیرکبیر.

- صادقی، علی‌اشرف (۱۳۷۱). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (۷)». نشر دانش، س۱۲، ش۶، ص۱۹-۲۳.

- صادقی، علی‌اشرف (۱۳۹۱). «اضافه شدن پسوند īh مصدری به اسامی معنی». دستور، ش۸، ص۲-۹.

- Campbell, Lyle and Mauricio J. Mixco (2007). A Glossary of Historical Linguistics. Edinburgh: Edinburgh University Press.

{توضیح: این مدخل برگرفته از مقالۀ زیر است:

- قربان‌زاده، فرهاد (۱۳۹۸). «نقد و بررسی غلط ننویسیم». فرهنگ‌نویسی، ش۱۴، ص۱۵۷-۲۰۳.}

فرهاد قربان‌زاده

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی