قلتشندیوان
قلتشندیوان qoltašan-divân [اسم خاص] {؟ (قلتشن)- فارسی}
کتابی از محمدعلی جمالزاده. این کتاب شامل پنج داستان بههمپیوسته است که برای اوّلین بار در سال ۱۳۲۵ چاپ شدهاست.
داستان نخست مجموعه با عنوان «کوچهٔ بینام» به وصف کوچهای بنبست و کوتاه و باریک و شرح حال مختصری از ساکنان آن میپردازد. این داستان در حکم زمینه و مقدّمه برای داستانهای بعدی است.
داستان دوم مجموعه با عنوان «آدم خوشنام» به روایت زندگی یکی از ساکنان کوچهٔ مذکور با نام حاج شیخ سقطفروش میپردازد؛ مردی درستکار و بااخلاق که از سوی صنف سقطفروشان بهعنوان نمایندۀ مردم در مجلس شورای ملّی انتخاب میشود، اما به دلیل فساد حاکم بر فضای مجلس استعفا میدهد. بعد از مشروطه او برای دادخواهی و مطالبهٔ حقّ جوانی دستفروش و تنگدست که مورد ستم قرار گرفته است، به نزد حاکم تهران میرود، اما با پاسخ تند حاکم روبهرو میشود. حاکم تهران، که از سخنان بیپردهٔ حاج شیخ سقطفروش به جوش آمده است، یکی از اشرار و قمهبندهای مشهور پایتخت به نام اللهوردیخان را مسئول چشمزخم گرفتن از او میکند. اللهوردیخان نیز حاج شیخ را حسابی کتک میزند و آشولاش میکند. جمالزاده در این داستان میکوشد شکست نهضت مشروطه و بر باد رفتن آرمانها و آرزوهای مردم را به تصویر بکشد.
داستان سوم مجموعه با عنوان «آدم بدنام» به روایت زندگی یکی دیگر از اهالی کوچهٔ مذکور با نام افراسیابخانِ قلتشندیوان میپردازد. قلتشندیوان گندهلات و قلدری است که همهٔ شهر از او حساب میبرند. او افرادی را اجیر کرده و دارودستهای فراهم آورده است تا از طریق باجگیری از مردم روزگار بگذارند. قلتشندیوان، که از آن دست آدمهای نانبهنرخروزخوری است که در هر زمانی به رنگی درمیآیند، در عصر مشروطه حامی مشروطهخواهان بوده و حالا که استبداد برگشته حامی مستبدان شده است. در این حیصوبیص، جوانکی به نام میرزا عنایتالله، که مدّتی برای او کار کرده است، از او حقّش را مطالبه میکند. قلتشندیوان تهمت دزدی بر او مینهد تا حقّش را ندهد، اما میرزا عنایتالله، که این ظلم را برنمیتابد، به روی او ششلول میکشد و با تهدید حقش را میگیرد.
دو داستان بعدیِ مجموعه با عنوانهای «نبرد یزدان و اهریمن» و «داوری مخلوق» به روایت حیلهگریهای قلتشندیوان در سالهای مقارن جنگ جهانی اوّل میپردازد. او که با انگلیسیها در ارتباط است باخبر میشود که بهزودی واردات قند به ایران قطع خواهد شد و قیمت آن در کشور افزایش خواهد یافت. پس مقدار زیادی قند را با واسطهگری حاج شیخ سقطفروش میخرد و آن را در انبار حاج شیخ انبار میکند و بعد از کمیاب و گران شدن، آن را با قیمت چندبرابر میفروشد و نام حاج شیخ سقطفروش را به عنوان احتکارگر بر سر زبانها میاندازد و آبروی چندینوچندسالهاش را به باد میدهد.
نثر سالم و روان، پرهیز از رودهدرازی و اطناب مُمِل و عرضۀ تصویری گویا از جامعهای که داستانها در آن اتّفاق میافتند از ویژگیهایی است که قلتشندیوان را از دیگر مجموعههای جمالزاده برتر مینشاند.
- منبع
- جمالزاده، محمدعلی (۱۳۲۵). قلتشندیوان. تهران.
محسن احمدوندی