پسوند: پسوندهای زبان فارسی

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محتویات

پسوندها و پسوندواره‌های فارسی

آباد

âbâd (پسوندواره) با اسم یا صفت می‌آید و اسم مکان می‌سازد: خرم‌آباد، عشق‌آباد، نجف‌آباد.

-آسا

âsâ- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: برق‌آسا، جنون‌آسا، غول‌آسا، معجزه‌آسا‌.

-آگین

âgin- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) آغشته به ...: دودآگین، زهرآگین، عطرآگین.

â- (پسوند)

  1. با بن حال می‌آید و صفت فاعلی می‌سازد: پویا، دانا، رسا، زیبا، فریبا.
  2. با بن حال می‌آید و صفت لیاقت می‌سازد: پذیرا، خوانا.

â- [عربی: -اً] (پسوند) با اسم، صفت یا قید می‌آید و قید می‌سازد: ابدا، حقا، اصلا، مطلقا.

â- (پسوند) با صفت می‌آید و اسم حالت می‌سازد: پهنا، خنکا، درازا، راستا، گرما.

â- (پسوند) (با برخی مصدرهای حرکتی می‌آید و قید زمان می‌سازد) هنگامِ ...: آمدنا، برگشتنا، رفتنا.

â- (پسوند) با برخی اسم‌های دخترانه یا پسرانه می‌آید و اسم دخترانه می‌سازد: بارانا، سهیلا، کیانا.

â- [گونۀ دیگرِ ـ ها (نشانۀ جمع)] (پسوند) [غيررسمی] (فقط به واژه‌هایی که واج پایانی آن‌ها صامت (همخوان) است می‌پیوندد): پولا (= پول‌ها)، کتابا (= کتاب‌ها)، لیوانا (= لیوان‌ها).

â- (واژه‌بست) نشانۀ ندا که به پایان اسم می‌پیوندد و آن را منادا می‌کند: پروردگارا، خدایا.

-اً

an- (پسوند) با اسم، صفت یا قید می‌آید و قید می‌سازد: اتّفاقاً، عملاً، معمولاً، واقعاً.

-ار

âr- (پسوند)

  1. با بن گذشته می‌آید و اسم مصدر می‌سازد: دیدار، رفتار، کردار، کشتار.
  2. با بن گذشته می‌آید و صفت فاعلی می‌سازد: خریدار، خواستار، نمودار.
  3. با بن گذشته می‌آید و صفت مفعولی می‌سازد: گرفتار، مردار.
  4. با بن حال می‌آید و صفت فاعلی می‌سازد [ظاهراً به دلیل شباهت بن حالِ پرستیدن (پرست) به بن گذشته، فارسی‌زبانان آن را بن گذشته پنداشته‌اند]: پرستار.

-ات

ât- [عربی] (پسوند)

  1. (در آن گروه از واژه‌های عربی که به ـ ـَّة (-at) پایان می‌پذیرد، هنگام جمع بستن، a تبدیل به ā می‌شود) نشانۀ جمع، به‌ویژه در واژه‌های مؤنث عربی: ادبیات (جمعِ ادبیَّة)، دفعات (جمعِ دفعَة)، زوجات (جمعِ زوجَة)، عملیات (جمعِ عملیَّة).
  2. (با اسم معنیِ فارسی می‌آید و آن را جمع می‌سازد) ...ها: آزمایشات، پیشنهادات، سفارشات، فرمایشات، گزارشات.
  3. (با جمع مکسر عربی می‌آید و اسم مجموعه می‌سازد) انواعِ ...‌هایی که با یکدیگر شباهت یا رابطه دارند و یک مجموعه را تشکیل می‌دهند: امورات، حبوبات، رسومات، وجوهات.
  4. (با اسم مکان می‌آید و اسم یک مجموعه را می‌سازد) مجموعه‌ای از چند ... که نزدیک به هم قرار دارند: باغات، دهات.
  5. (با اسم مکان می‌آید و اسم مجموعه‌ای از مناطق را به مرکزیت یک شهر یا سرزمین مهم‌تر می‌سازد) منطقۀ ... و ناحیه‌های کوچک‌ترِ اطراف آن: اصطهبانات، شمیرانات، لواسانات.

-اک

âk- (پسوند) با بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: پوشاک، خوراک.

-ال

-الاصل

-ان

ân- (پسوند)

  1. (با بن حال می‌آید و صفت یا قید می‌سازد) دارای حالتِ ...: آویزان، درخشان، سوزان، لرزان، هراسان.
  2. (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) می‌آید و قید می‌سازد) در حینِ ...: اشک‌ریزان، شادی‌کنان، نفس‌زنان.
  3. (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) می‌آید و اسم می‌سازد) آیین، جشن یا مراسمی که در آن عملِ ... انجام می‌شود: آشتی‌کنان، شیرینی‌خوران، عقدکنان، حنابندان.
  4. (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) می‌آید و اسم می‌سازد) زمانی که در آن عمل یا وضعیتِ ... با شدت یا تعداد زیاد اتفاق می‌افتد: خرماپزان، راه‌بندان، یخبندان.
  5. (با قید زمان می‌آید و قید زمان می‌سازد) هنگامِ ...: بهاران، سحرگاهان.
  6. با صفت می‌آید و صفت می‌سازد: آبادان، جاویدان، شادان، مستان.
  7. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به ...: آبله‌مرغان، بابکان، جانان.
  8. با اسم، به‌ویژه اسم قوم، می‌آید و اسم مکان می‌سازد: باختران، توران، چناران، سپاهان، گیلان.

-ان

ân- [در واژه‌هایی که به e- پایان می‌پذیرند، هنگام جمع بستن با نشانۀ جمعِ ân-، در پایانِ واژه واج g ظاهر می‌شود، مانند فرشتگان: ferešteg-ân] (پسوند)

  1. [رسمی] نشانۀ جمع برای جانداران: آقایان، بانوان، درختان، گیاهان.
  2. [رسمی] نشانۀ جمع برای صفت‌های جانشین اسم: خوبان، نیکان.
  3. [رسمی] نشانۀ جمع برای نام قوم‌ها، مذهب‌ها و مانند آن‌ها: ترکان، مسلمانان.
  4. [رسمی] نشانۀ جمع برای اسم زمان: روزگاران.
  5. [رسمی] نشانۀ جمع برای برخی چیزهای بی‌جان: ستارگان.
  6. [رسمی] نشانۀ جمع برای برخی اعضای بدن: انگشتان، چشمان، دستان.
  7. (با اسم می‌آید و اسم جمع می‌سازد) گروهی از حیوانات یا جانورانِ ...: پستانداران.
  8. با اسم می‌آید و اسم جمع برای گروهی از سربازان می‌سازد: گردان، گروهان.

-انه

âne- (پسوند)

  1. (با اسم / صفت می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ ...ان یا منسوب به ...ان: داوطلبانه، دخترانه، دلیرانه، سرسختانه، مهربانانه.
  2. (با اسم / صفت می‌آید و قید می‌سازد) با رفتاری مانندِ ...ان: پسرانه، دوستانه، شاهانه، عاشقانه، محترمانه.
  3. (با اسم زمان می‌آید و صفت / قید می‌سازد) در هر ...: روزانه، سالانه، ماهانه.
  4. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) سازندۀ وعدۀ غذایی‌ای که در ... خورده می‌شود: صبحانه، عصرانه.

-انی

âni- [عربی: ـ انیّ] (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به ...: جسمانی، طولانی، عصبانی، عقلانی، نورانی.

-بار

bâr- (پسوند) (با اسم مکان می‌آید و اسم مکان می‌سازد) ساحلِ ...: جویبار، رودبار.

بار

bâr (پسوندواره) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) همراه با ...: اسف‌بار، اندوه‌بار، حقارت‌بار، سرزنش‌بار.

باران

bârân (پسوندواره) (با اسم می‌آید و اسم‌مصدر می‌سازد) ریزش پیاپیِ ...: تیرباران، سنگ‌باران، گلباران، گلوله‌باران، موشک‌باران.

-باره

-bâre- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) بسیار علاقه‌مند به ...: زنباره، شکمباره.

-باز

بازی

bâzi (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) بازی با ...: آب‌بازی، برف‌بازی، تاب‌بازی، کاغذبازی، شطرنج‌بازی.
  2. (با اسم / صفت می‌آید و اسم می‌سازد) کاری که معمولاً ...ها انجام می‌دهند: ایرانی‌بازی، تنبل‌بازی، شلوغ‌بازی، لوس‌بازی، قرتی‌بازی.
  3. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) وقت‌گذارانی با ...: پسربازی، خانم‌بازی، دختربازی، رفیق‌بازی، نامزدبازی.

-باشی

bâši- [ترکی] (پسوند)

  1. [طنز] (با اسم / صفت می‌آید و اسم می‌سازد) کسی که شغل او ...ـی است: آشپزباشی، نقاش‌باشی.
  2. (با اسم / صفت می‌آید و اسم می‌سازد) در گذشته، کسی که شغل او سرپرستی ...ها بوده‌است: آبدارباشی، باغبان‌باشی، معمارباشی.

-بان

bân- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) محافظ یا نگهبانِ ...: باغبان، جنگلبان، دروازه‌بان، زندانبان.
  2. (با بن حال یا گذشته می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) انجام‌دهندۀ عملِ ...: پاسبان، دیدبان.
  3. (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) کسی که کار یا شغل او ... کردن است: نگهبان.
  4. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارایِ ...: مهربان.
  5. با اسم می‌آید و اسم ابزار می‌سازد: بادبان، سایه‌بان.
  6. با اسم می‌آید و درجۀ نظامی می‌سازد: دریابان، گروهبان.

-بُد

بُر

bor [بن حالِ بریدن] (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) ازبین‌برندۀ یا قطع‌کنندۀ ...: تب‌بر، نفس‌بر.
  2. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) بُرندۀ ...: آهن‌بر، شیشه‌بر.

-بندی

پاره

pâre (پسوندواره) (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) قطعۀ ... یا تکۀ ...: آتش‌پاره، آهن‌پاره، تخته‌پاره.

پذیر

pazir [بن حالِ پذیرفتن] (پسوندواره) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای قابلیت پذیرفتنِ ...: آسیب‌پذیر، انعطاف‌پذیر، تربیت‌پذیر، زوال‌پذیر، مسئولیت‌پذیر.

پرست

parast [بن حالِ پرستیدن] (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و صفت فاعلی می‌سازد) پرستندۀ ...: بت‌پرست، خداپرست، شیطان‌پرست.
  2. (با اسم می‌آید و صفت فاعلی می‌سازد) دارای علاقۀ افراطی به ...: پول‌پرست، دنیاپرست، نژاد‌پرست، وطن‌پرست.

تبار

tabâr (پسوندواره) (با صفت می‌آید و صفت می‌سازد) دارای نژاد یا ملیتِ ...، روسی‌تبار، ژاپنی‌تبار.

-جات

jât- (پسوند) (با اسم‌هایی می‌آید که واج پایانی آن‌ها مصوت است و اسم مجموعه می‌سازد) مجموعه‌ای از چند ... یا انواعِ ...ها: ترشیجات، سبزیجات، طلاجات، کارخانجات، میوه‌جات.

جماعت

جماعت jamâ’at (پسوندواره) [غيررسمی] (با اسم می‌آید و اسم جمع می‌سازد) گروهِ ...ها: ایرانی‌جماعت، دخترجماعت، راننده‌جماعت، معلم‌جماعت، نظامی‌جماعت.

-چه

če- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ...‌ کوچک: بازارچه، باغچه، درختچه، دریاچه.
  2. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) شبیه یا مانندِ ...: پاچه، تربچه، ماهیچه، میخچه.

-چی

či- [ترکی] (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) کسی که شغل او مرتبط با ... است: آبدارچی، تأسیساتچی، تلفنچی، درشکه‌چی، قهوه‌چی.
  2. (با اسم مکان می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) کسی که در ... کار می‌کند: پستچی، شهرداریچی، کافه‌چی، مسافرخانه‌چی، معدنچی.
  3. (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) کسی که ... می‌کند: تماشاچی، کودتاچی، هوچی.

خانه

xâne (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جایی که ...‌ها در آن اقامت دارند: سربازخانه، مریض‌خانه.
  2. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جایی که در آن عملِ ... انجام می‌شود: چاپخانه، تصفیه‌خانه، کارخانه، نمازخانه، تماشاخانه.
  3. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ساختمانِ ...: سفارتخانه، وزارتخانه.
  4. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جای انبار کردن یا نگهداریِ ...: اسلحه‌خانه، گلخانه، بتخانه.
  5. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جای فروختنِ ...: چایخانه، داروخانه، قهوه‌خانه.
  6. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جایی که ... در آن کار می‌کند: سقاخانه‌، عکاس‌خانه، سلاخ‌خانه.
  7. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) اتاق یا ساختمان ...ی که کاربری خاصی دارد: تاریک‌خانه، سردخانه.

خواه

xâh [بن حالِ خواستن] (پسوندواره) (با اسم یا صفت می‌آید و صفت می‌سازد) خواهندۀ ...: آزادی‌خواه، خیرخواه، دادخواه، مشروطه‌خواه.

خیز

xiz [بن حالِ خاستن] (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) بیدارشونده در ...: سحرخیز.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) خزنده بر روی ...: سینه‌خیز.
  3. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: نفت‌خیز.

دار

dâr (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارندۀ ...: پول‌دار، خال‌دار، غصه‌دار، لعاب‌دار.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) اداره‌کنندۀ ...: انباردار، خانه‌دار، شهردار، کتاب‌دار.

-دان

dân- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) عضوی از بدن که ... در آن جای دارد: تخمدان، چشمدان، سنگدان، شیردان.
  2. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) جای نگهداری یا ظرفِ ...: زباله‌دان، شمعدان، گلدان، نمکدان.

دان(٢)

-دانی/ -دونی

duni/ -dâni- (پسوند) (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جای نگهداریِ ...: آشغالدونی، خوکدونی، زباله‌دانی، مرغدونی.

-درد

دوست

dust (پسوندواره) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) علاقه‌مند به ...: خانواده‌دوست، زن‌دوست، شوهردوست، کشوردوست، مهمان‌دوست.

-دیس

dis- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیه یا مانندِ ...: تندیس، طاقدیس.

-زار

zâr- (پسوند) (با اسم گیاه یا پدیدۀ طبیعی می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن ... فراوان است: شنزار، گُلزار، لاله‌زار، نمکزار، نیزار.

-سار

ساز

sâz (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) سازندۀ ...: خون‌ساز، فیلم‌ساز، قالب‌ساز، کابینت‌ساز، مجسمه‌ساز.
  2. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) تعمیرکنندۀ ...: دوچرخه‌ساز، ساعت‌ساز، عینک‌ساز، قفل‌ساز، موتورساز.
  3. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) ساخته‌شده با ...: دست‌ساز.
  4. (با قید زمان می‌آید و صفت مفعولی می‌سازد) ...ساخته‌شده: تازه‌ساز.
  5. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) جعل‌کنندۀ ...: پرونده‌ساز، سندساز.
  6. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) فراهم‌کنندۀ ...: چاره‌ساز، زمینه‌ساز.

-سا

-سان

sân- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: دیوسان، کشسان، لعل‌سان.

-ـِستان

estân- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن ...های بسیاری وجود دارد: باغستان، قبرستان، کوهستان.
  2. (با اسم قوم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) سرزمین، کشور، یا منطقه‌ای که در آن ...ها زندگی می‌کنند: افغانستان، بلغارستان، کردستان، هندوستان.
  3. (با اسم روییدنی‌ها می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن تعداد زیادی ... می‌روید: تاکستان، گلستان، نارنجستان، نیستان.
  4. (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جای نگهداری و مراقبت از ...ها: بیمارستان، کودکستان.
  5. (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن به ... می‌پردازند: فرهنگستان، نگارستان، هنرستان.
  6. (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) محلِ ... کردن: تیمارستان.

سرا

sarâ (پسوندواره)

  1. (با اسم به‌کار می‌رود و اسم می‌سازد) جای پرداختن به ...: دادسرا، دانش‌سرا، فرهنگ‌سرا، هنرسرا.
  2. (با اسم به‌کار می‌رود و اسم می‌سازد) جای اقامت یا سکونتِ ...: حرم‌سرا، کاروان‌سرا، مهمان‌سرا.
  3. (با اسم به‌کار می‌رود و اسم می‌سازد) جای فروشِ ...: جگرسرا، دیزی‌سرا، شیرینی‌سرا، کباب‌سرا.
  4. [اديبانه] (با اسم به‌کار می‌رود و اسم می‌سازد) جایی که در آن ... وجود دارد: ماتم‌سرا، محنت‌سرا، وحشت‌سرا.

سنج

sanj [بن حالِ سنجیدن] (پسوندواره) (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ... سنجنده: تب‌سنج، دماسنج، زمان‌سنج، نکته‌سنج.

-سیر

sir- (پسوند)

  1. (با صفت‌های «گرم» و «سرد» می‌آید و اسم می‌سازد) جایی با آب‌وهوای ...: سردسیر، گرمسیر.
  2. (با صفت‌های «گرم» و «سرد» می‌آید و صفت می‌سازد) با آب‌وهوای ...: سردسیر، گرمسیر.

-ـِش

eš- (پسوند)

  1. با بن حال می‌آید و اسم مصدر می‌سازد: آموزش، بینش، ریزش، لرزش، نگرش.
  2. با بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: پوشش، خورش.
  3. با صفت می‌آید و اسم می‌سازد: پیدایش، نرمش.

-شَن

شکن

šekan (پسوندواره) شکنندۀ ...: استخوان‌شکن، بت‌شکن، سنت‌شکن، قانون‌شکن، قندشکن.

شناس

šenâs [بن حالِ شناختن] (پسوندواره) (به اسم اضافه می‌شود و اسم یا صفت می‌سازد) شناسندۀ ...: ایران‌شناس، جامعه‌شناس، حافظ‌شناس، روان‌شناس، زن‌شناس.

صفت

sefat [عربی: صفة] (پسوندواره) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ویژگی‌های ...: حیوان‌صفت، دیوصفت، شیطان‌صفت، گربه‌صفت، گرگ‌صفت.

طلب

talab [عربی] (پسوندواره) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) خواستار و جویندۀ ...: تنوع‌طلب، سلطنت‌طلب، شهرت‌طلب، فرصت‌طلب.

-فام

fâm- (پسوند) (با اسم یا صفت می‌آید و صفت می‌سازد) به رنگِ ...: آبی‌فام، زرین‌فام، سرخ‌فام، نقره‌فام.

-قلو

-ـَک

ak- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ...‌ِ کوچک، حقیر، و مانند آن‌ها: مرغک، تیرک، گروهک، تخمک، پسرک، دخترک، جوانک، مردک، زنک.
  2. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: طفلک، جوانک، حیوانک.
  3. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: آدمک، پستانک، چنگک، قوزک، عروسک.
  4. با دو اسم می‌آید و اسم می‌سازد: نی‌لبک.
  5. (با صفت می‌آید و اسم می‌سازد) به رنگِ ...: برفک، زردک، سرخک، سفیدک.
  6. با دو صفت می‌آید و قید می‌سازد: خوش‌خوشک، نرم‌نرمک، کم‌کمک، نم‌نمک.
  7. با صفت فاعلی می‌آید و اسم می‌سازد: دلخوش‌کنک، گول‌زنک.
  8. (با صفت می‌آید و اسم می‌سازد) با طعمِ ...: ترشک، تلخک، قندک.
  9. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: کرمک، شپشک.
  10. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) انجام حرکتی با ...: انگلک، پشتک، جفتک، چشمک، سرک.
  11. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ساخته شده با ...: جگرک، سنگک.
  12. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) وسیله‌ای که تواناییِ ... را بیشتر می‌کند: سمعک، عینک.
  13. با بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: غلتک، پوشک، مترسک.
  14. با مصدر می‌آید و اسم می‌سازد: سرشکستنک.
  15. با دو بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: روروک، سرسرک.
  16. با دو اسم می‌آید و اسم می‌سازد: بادبادک.
  17. با اسم / صفت می‌آید و اسم / صفت می‌سازد: آب‌دزدک.
  18. (با اسم می‌آید و اسم یا صفت می‌سازد) منسوب به: دستک، گیلک.

-ـَکی

aki- (پسوند)

  1. [غيررسمی] (با قید یا صفت می‌آید و قید یا صفت می‌سازد) با حالتِ ... یا به‌صورتِ ...: دروغکی، قایمکی، کجکی، مفتکی، یواشکی.
  2. [غيررسمی] (با مصدر می‌آید و قید می‌سازد) با حالتِ ...: ایستادنکی، خوابیدنکی، نشستنکی.
  3. [غيررسمی] (با دو اسم یا دو صفت مکرر می‌آید و قید می‌سازد) با حالتِ ...: راست‌راستکی، زورزورکی، هول‌هولکی.
  4. [غيررسمی] (با اسم می‌آید و قید می‌سازد) با حالتِ ...: دروغکی، زورکی، شانسکی.
  5. [غيررسمی] (با اسم مکان یا اسم مکان مکرر می‌آید و قید می‌سازد) با حالتِ ...: پسکی، پیشکی، زیرزیرکی، عقبکی.
  6. [غيررسمی] (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به ...: آبکی، پولکی (= پول‌دوست)، خرکی، پفکی.
  7. [غيررسمی] با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: پولکی (= نوعی آب‌نبات).
  8. [غيررسمی] با اسم می‌آید و اسم محبت‌آمیز می‌سازد: حیوونکی، طفلکی.

-کار

-کاری

-کده

kade- (پسوند) (همراه با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) محلِ ...: آتشکده، دانشکده، دهکده.

-گار

gâr- (پسوند)

  1. (با بن گذشته یا حال می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) انجام‌دهندۀ عملِ ...: آفریدگار، آموزگار، پرهیزگار، خواستگار.
  2. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: روزگار، یادگار.
  3. با بن گذشته می‌آید و صفت لیاقت می‌سازد: ماندگار.

-گان

gân- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به ...: خدایگان، رایگان (منسوب به راه)، شایگان (منسوب به شاه).
  2. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) مجموعه‌ای از چند ...: رمزگان، فهرستگان، ناوگان، نوشتگان، واژگان (مجموعه‌ای از چند واژه).
  3. با عدد اصلی می‌آید و اسم می‌سازد: یکان / یگان (یک + گان)، دهگان، صدگان.
  4. با اسم یا صفت می‌آید و اسم / صفت می‌سازد: بازارگان / بازرگان، گروگان.
  5. با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد: آذرآبادگان، جنوبگان، شمالگان، هرمزگان.
  6. با نام ماه خورشیدی می‌آید و نام جشن می‌سازد: بهمنگان، مهرگان.

-گانه

gâne- (پسوند)

  1. با عدد می‌آید و صفت می‌سازد‌: یگانه (یک + گانه)، دوگانه.
  2. با صفت می‌آید و قید می‌سازد: جداگانه.

-گاه

gâh- (پسوند)

  1. (با اسم مصدر می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن ... انجام می‌شود: آرایشگاه، تعمیرگاه، کشتارگاه.
  2. (با اسم می‌آید و اسم مکان می‌سازد) جایی که در آن ... وجود دارد: آتشگاه، خرمنگاه، لشکرگاه، لنگرگاه.
  3. با اسم مکان می‌آید و اسم مکان می‌سازد: بندرگاه، جایگاه، قبله‌گاه، منزلگاه، میدانگاه.
  4. (با اسم یا صفت می‌آید و اسم عضو بدن می‌سازد) جای ...: آبگاه، تهیگاه، شرمگاه، گلوگاه، گیجگاه.
  5. با بن حال می‌آید و اسم مکان می‌سازد: ایستگاه، خوابگاه، فروشگاه، گذرگاه، گریزگاه.
  6. با بن گذشته می‌آید و اسم مکان می‌سازد: خاستگاه، دیدگاه، زادگاه، زیستگاه.
  7. با اسم / قید زمان می‌آید و اسم / قید زمان می‌سازد: سحرگاه، شامگاه، صبحگاه، عصرگاه.

-گر

gar- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) کسی که شغل او ساختنِ ... یا کار کردن با ... است: آهنگر، زرگر، سفالگر، شیشه‌گر، کوزه‌گر.
  2. (با اسم مصدر می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) ...کننده: اخلالگر، بازیگر، پرخاشگر، شناگر، غارتگر.
  3. (با صفت می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) ...کننده: روشنگر، نمایانگر، ویرانگر.
  4. (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) دارندۀ ...: توانگر، حیله‌گر.
  5. (با بن گذشته می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) کسی که شغل او ...ـَن است: رفتگر.

گرا

ga(/e)râ [بن حالِ گراییدن] (پسوندواره) (با اسم می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) دارای تمایل یا گرایش به ...: اخلاق‌گرا، چپ‌گرا، واقعیت‌گرا، همجنسگرا.

-گرایی

-گری

gari- (پسوند)

  1. (با اسم یا اسم / صفت می‌آید و اسم شغل می‌سازد) عملِ ...: روسپیگری، منشیگری، نظامیگری.
  2. (با اسم / صفت می‌آید و اسم مصدر می‌سازد) رفتار، منش یا عملِ ...: لوطیگری، موذیگری، ناشیگری، وحشیگری، یاغیگری.
  3. (با اسم / صفت می‌آید و اسم مصدر می‌سازد) روش، مذهب یا مکتبِ ...: بهاییگری، صوفیگری، مادّیگری.

-گون

gun- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا به رنگِ ...: آتشگون، سرخ‌گون، گندم‌گون، گلگون، نیلگون.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای وضع یا حالتِ ...: دیگرگون، واژگون.
  3. (با اسم می‌آید و اسم مصدر می‌سازد) مانندِ ...: نیشگون.

-گی

gi- (پسوند) با اسم یا صفت می‌آید و اسم می‌سازد: بی‌تجربگی، خانگی، درماندگی، زندگی.

-گین

gin- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای حالت روحیِ ...: اندوهگین، خشمگین، شرمگین، غمگین.

-لاخ

-ـُم

om- (پسوند)

  1. با عدد اصلی می‌آید و اسم، صفت یا قید می‌سازد: دوم، هزارم.
  2. با واژۀ «چند» يا «هيچ» می‌آید و صفت می‌سازد: چندم، هيچم.

-مآب

ma’âb- (پسوند) (با اسم / صفت می‌آید و صفت می‌سازد) دارای گرایش به ...ها: انگلیسی‌مآب، جاهل‌مآب، عربی‌مآب، فرنگی‌مآب.

-مان

mân- (پسوند)

  1. با بن حال می‌آید و اسم یا اسم مصدر می‌سازد: ریسمان، زایمان، سازمان.
  2. با بن گذشته می‌آید و اسم می‌سازد: ساختمان.
  3. با صفت می‌آید و صفت می‌سازد: شادمان.
  4. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: آسمان.

مدار

madâr (پسوندواره) (با اسم به‌کار می‌رود و اسم / صفت می‌سازد) دارای علاقه، توجه و گرایش به ...: ایران‌مدار، سیاست‌مدار.

-مند

mand- (پسوند) (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) دارای ...: ثروتمند، علاقه‌مند، کارمند، هنرمند، هوشمند.

-ـَن

an- (پسوند) (با بن گذشته می‌آید و مصدر می‌سازد): خوردن.

-نا

nâ- (پسوند) با صفت می‌آید و اسم می‌سازد: تنگنا.

-نامچه

نامه

nâme (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) نوشتۀ دربردارندۀ ...: کتابنامه، لغت‌نامه، شجره‌نامه، فیلمنامه، نمایشنامه.
  2. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) نوشتۀ با موضوعِ ...: تقاضانامه، رضایت‌نامه، سفرنامه، عهدنامه، وصیّت‌نامه.
  3. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) نشریه‌ای که در هر ... چاپ می‌شود، روزنامه، فصل‌نامه، هفته‌نامه.

-ـَند

and- (پسوند)

  1. با بن حال ساده یا مرکّب می‌آید و اسم مصدر می‌سازد: روند، فرایند، گزند.
  2. با بن حال ساده یا مرکّب می‌آید و صفت می‌سازد: برآیند، خوشایند، مانند.

-ـَنده

ande- (پسوند) (با بن حال می‌آید و اسم / صفت فاعلی می‌سازد) انجام‌دهندة عملِ ...: خواننده، شنونده، فرستنده، نویسنده، یابنده.

-ناک

nâk- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: اندوهناک، ترسناک، خشمناک، دردناک، وحشتناک.
  2. (با بن حال می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به ...: اندیشناک، تابناک.

نشین

nešin (پسوندواره)

  1. ساکنِ ...: آپارتمان‌نشین، روستانشین، شهرنشین، غارنشین، ویلانشین.
  2. نشسته یا قرارگرفته بر / در ...: ته‌نشین، ویلچرنشین.

نما

namâ (پسوندواره)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا دارای شباهت به ...: روحانی‌نما / زن‌نما / طبیعی‌نما / کاسب‌نما.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) نشان‌دهندۀ یا نمایش‌دهندۀ ...: بدن‌نما، تن‌نما، راست‌نما، قطب‌نما، نخ‌نما.
  3. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) نشان‌داده‌شده با ...: انگشت‌نما.

u- (پسوند)

  1. [غيررسمی] (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: ریشو، سبیلو، شپشو، کرمو.
  2. [غيررسمی] (با جزء غیرفعلیِ فعلِ مرکّب یا بن حال می‌آید و صفت می‌سازد) انجام‌دهندۀ همیشگیِ عملِ ...: اخمو، ترسو، غرغرو، نق‌نقو.

-وار

vâr- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و صفت یا قید می‌سازد) شبیه یا مانندِ ...: پروانه‌وار، دیوانه‌وار، راهبه‌وار، طوطی‌وار، کولی‌وار.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: امیدوار، سزاوار، سوگوار، عیال‌وار.

-واره

vâre- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: جشنواره، سنگواره، گهواره، ماهواره.
  2. (با اسم می‌آید و اسم ابزار می‌سازد) مناسبِ ... يا مربوط به ...: گوشواره.

-ـُور

ur- (پسوند) (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: رنجور، شرور، کیفور، مزدور، نمور.

-وَر

var- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) دارای ...: بارور، جانور، دانشور، هنرور.
  2. با اسم می‌آید و صفت می‌سازد: شناور، غوطه‌ور.

-وش

vaš- (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: پریوش، مهوش، هیولاوش.

-وند

vand- (پسوند) (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) منسوب به ...: پيوند، خداوند، شهروند.

-ـَوی

-ـه

e- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: دهانه، دندانه، ریشه، زبانه، گردنه.
  2. با اسم یا حرف اضافه می‌آید و اسم می‌سازد: میانه، کناره، زیره، رویه، سویه.
  3. (با گروه اسمی می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: همه‌کاره، بی‌کاره، هیچ‌کاره، این‌کاره.
  4. با گروه اسمی می‌آید و قید می‌سازد: هر روزه، پنج ساعته، همه ساله، هرباره.
  5. با اسم می‌آید و صفت می‌سازد: بهاره، پاییزه، زمستانه، تابستانه.
  6. با صفت می‌آید و اسم می‌سازد: زرده، سبزه، شوره، پوکه، جوانه.
  7. با عدد اصلی می‌آید و اسم می‌سازد: هفته، دهه، دوازدهه، چلّه، سده.
  8. با بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: آویزه، گیره، ماله، تابه، رنده.
  9. با بن گذشته می‌آید و صفت یا قید می‌سازد: گذشته، پوشیده، سنجیده، زنگ‌زده، آبداده.
  10. (با صفت می‌آید و صفت می‌سازد) که ... است: بدکاره، بیکاره.
  11. (با صفت شمارشی و اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: دوسره، سه‌روزه، دوسویه، دوچرخه، چهارپایه.
  12. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: ترقه، غرغره، فرفره.
  13. با اسم جمع می‌آید و اسم می‌سازد: شاگردانه.
  14. جای ...: سردابه، گرمابه.
  15. با بن حال می‌آید و اسم می‌سازد: آموزه، انگیزه، گستره.
  16. (در واژه‌هایی که با e پایان می‌پذیرد، پس از e و پیش از i، واج g ظاهر می‌شود) با اسم یا صفت می‌آید و اسم یا صفت می‌سازد: آشیانه، شادمانه.

-ی (مصدری)

i- (پسوند)

  1. با صفت می‌آید و اسم می‌سازد: زیبایی، شادی، عروسی.
  2. (در واژه‌هایی که با e پایان می‌پذیرد، پس از e و پیش از i، واج g ظاهر می‌شود) با صفت می‌آید و اسم می‌سازد: آلودگی، شیرینی، راحتی، پارگی، سوختگی.
  3. (با صفت می‌آید و اسم می‌سازد) شغلِ ... یا جایی که ... در آن کار می‌کند: بقالی، کتاب‌فروشی، عکاسی، مکانیکی، شهرداری.
  4. با بن حال مرکّب یا عبارت فعلی می‌آید و اسم مرکّب می‌سازد: سربازگیری، خودکشی، اسم‌نویسی، دست‌بوسی.
  5. اسکناسِ یا چکِ ...تومانی، دلاری، و مانند آن‌ها: پنجاهی، دویستی.
  6. (با صفت می‌آید و اسم می‌سازد) وسیله‌ای که موجبِ ... بودن، شدن، یا کردن است: راحتی، صافی.
  7. با صفت مفعولی می‌آید و اسم می‌سازد: بریدگی، سوختگی.
  8. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) که با ... کار می‌کند: روغنی، زغالی، کوکی، موتوری، نفتی.
  9. هدیه‌ای که به هنگام ... ردوبدل می‌شود: عیدی.
  10. (با اسم می‌آید و اسم می‌سازد) ...ـی که ترحم‌انگیز، قابل دلسوزی، مهربان و مانند آن‌هاست: حیوونی، طفلی.

-ی (نسبت)

i- (پسوند)

  1. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای شغل مرتبط با زمینۀ ...: افتصادی، هنری، سیاسی، تجاری.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) معتاد یا دارای تمایل شدید به ... یا انجام ...، تریاکی، الکلی، سیگاری، تعارفی، مقرراتی، افاده‌ای.
  3. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای ...: عینکی، زخمی، عصایی، سمّی.
  4. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) تهیه‌شده یا ساخته‌شده از ... یا از جنسِ ...: گیاهی، حیوانی، معدنی، میکروبی، شیمیایی، دامی، لبنی، سنگی، شیشه‌ای، پشمی، مسی.
  5. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) مناسب برای ...: پیراهنی، دامنی، ورزشی، باری، آموزشی.
  6. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) غذایی که به هنگام ... خورده می‌شود یا برای ... است: نذری، افطاری، سحری.
  7. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: کتابی، آخوندی، افسری، ژیگولی.
  8. (با اسم می‌آید و صفت یا قید می‌سازد) از طریقِ یا به‌وسیلۀ ...: تلفنی، هوایی، زمینی، پستی، ماهواره‌ای.
  9. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) پیروی‌کننده از ... یا علاقه‌مند به ...: زردشتی، مسیحی، یهودی، بودایی، حزب‌اللّهی.
  10. (با اسم می‌آيد و صفت می‌سازد) منسوب به ...: نوحی، ابراهیمی، محمّدی، کریمی.
  11. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) به رنگِ ...: طلایی، نقره‌ای، لیمویی.
  12. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد‌) آغشته یا آلوده به ...: آردی، جوهری، خونی، رنگی.
  13. (با نام قوم یا سرزمین می‌آید و صفت می‌سازد) از مردمِ ...: ایرانی، بلوچی، کردی.
  14. کسی که در ... کار می‌کند: ارتشی، دانشگاهی، بسیجی، سازمان‌آبی.
  15. (با اسم می‌آید و قید می‌سازد) به اندازۀ یک ...: متری، کیلویی، سطلی، مشتی، ساعتی.
  16. (با اسم می‌آید و قید می‌سازد) به هنگامِ ...: تابستانی، جمعه‌ای، صبحی.
  17. (با بن حال مرکّب می‌آید و صفت می‌سازد) مناسبِ برای عملِ ...: چایخوری، غذاخوری، میوه‌خوری.

یار

yâr (پسوندواره) (با اسم / صفت می‌آید و اسم / صفت می‌سازد) کسی که سِمَت او پایین‌تر از ... است: استادیار، پزشکیار، دادیار.

-یت

iy(y)at- [عربی: ـ ـیّة] (پسوند) (با صفت، به‌ویژه صفت عربی، می‌آید و اسم مصدر می‌سازد) وضع یا حالتِ ... بودن: ایرانیت، حاکمیت، حساسیت، عصبانیت، محدودیت.

-ین

in- (پسوند)

  1. با اسم می‌آید و صفت می‌سازد: اولین، دومین، صدمین، آخرین، چندمین.
  2. با صفت می‌آید و صفت می‌سازد: راستین، دروغین.
  3. (با اسم یا قید می‌آید و صفت می‌سازد) منسوب به: آخرین، امروزین، پیشین، دیرین.
  4. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) دارای یا دچارِ ...: غمین، ننگین.
  5. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) ساخته‌شده از ... یا از جنس ...: آهنین، پشمین، چوبین، زرین، سیمین.
  6. با اسم می‌آید و صفت می‌سازد: سنگین، شیرین، نمکین.

-ینه

ine- (پسوند)

  1. با اسم می‌آید و اسم می‌سازد: گنجینه.
  2. (با اسم می‌آید و صفت می‌سازد) از جنسِ ... یا ساخته‌شده از آن: پشمینه، زرینه.

-یه


  • منابع

- سامعی، حسین (١٣٩٣). الگوهای ساخت واژه در زبان فارسی. با همکاری ملیحه تفسیری. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٠الف). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (١)». نشر دانش، س١١، ش٤ (پیاپی ‌٦٤)، ص١٢-١٨.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٠ب). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٢)». نشر دانش، س١١، ش٥ (پیاپی ٦٥)، ص٦-١٢.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٠پ). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٣)». نشر دانش، س١٢، ش١ (پیاپی ‌٦٧)، ص٢٨-٣٣.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧١الف). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٤)». نشر دانش، س١٢، ش٣ (پیاپی ‌٦٩)، ص٢١-٢٥.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧١ب). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٥)». نشر دانش، س١٢، ش٤ (پیاپی ٧٠)، ص٣٩-٤٥.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧١پ). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٦)». نشر دانش، س١٢، ش٥ (پیاپی ٧١)، ص١٥-١٩.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧١ت). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٧)». نشر دانش، س١٢، ش٦ (پیاپی ٧٢)، ص١٩-٢٣.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧١ث). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٨)». نشر دانش، س١٣، ش٢ (پیاپی ٧٤)، ص٢٢-٢٩.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٢الف). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (٩)». نشر دانش، س١٣، ش٣ (پیاپی ٧٥)، ص٩-١٥.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٢ب). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (١٠)». نشر دانش، س١٣، ش٤ (پیاپی ٧٦)، ص١٥-٢٣.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٢پ). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (١١)». نشر دانش، س١٣، ش٥ (پیاپی ٧٧)، ص٢١-٢٥.

- صادقی، علی‌اشرف (١٣٧٢ت). «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (١٢)». نشر دانش، س١٤، ش١-٢ (پیاپی ٧٩-٨٠)، ص١٢-١٥.

- طباطبایی، علاءالدین (١٣٩٥). فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی. تهران: فرهنگ معاصر.

- کشانی، خسرو (١٣٧١). اشتقاق پسوندی در زبان فارسی امروز. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

- کلباسی، ایران (١٣٧١). ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

فرهاد قربان‌زاده

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی