گفت‌وگو: فردوسی اسوۀ ایران‌دوستی، شرف، نجابت و عزت است

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فردوسی اسوۀ ایران‌دوستی، شرف، نجابت و عزّت است

گفت‌وگوی محسن احمدوندی با استاد مصطفی جیحونی (منتشرشده در فصل‌نامۀ قلم، ش۱۴، تابستان ۱۳۹۹، ص۱ـ۶)

استاد جیحونی عزیز سلام، اگر برایتان مقدور است در آغاز گفت‌وگو، مختصری از زندگی‌تان برایمان بگویید. 
استاد مصطفی جیحونی

ـ هفدهم مهرماه سال ۱۳٢۴ در کرمانشاه و در خانواده‌ای متوسط زاده شدم. چهار سال ابتدایی دانش‌آموز دبستان منوچهری بودم که آموزگارانش خانم بودند. احداث خیابان جوانشیر این مدرسه را ویران کرد. نکتۀ درخور توجه این است که پس از گذراندن کلاس چهارم دبستان به ما ورقه‌ای به نام شهادت‌نامۀ پایان چهار سال تحصیلات ابتدایی دادند، یعنی که درس چهارساله اهمیتی داشته است. دو سال بعد را در دبستان محمدیه گذراندم و سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان پهلوی که محل آن استیجاری بود و پس از انقلاب به جای دیگری منتقل شد و نام مصطفی پروینی جایگزین نام پهلوی گشت. مرحوم پروینی مدیر دبیرستان ما صاحب شخصیت یک انسان وارسته بود. سه سال دوم برای تحصیل در رشتۀ ریاضی به دبیرستان محمدرضا شاه رفتم. سال ۱۳۴۳ در دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و دوره چهارسالۀ مهندسی راه و ساختمان را گذراندم و با مدرک فوق لیسانس آمادۀ کار در رشتۀ خود گشتم. در آن روزگار صنعت فولاد و ایجاد کارخانۀ ذوب‌آهن چشم‌وچراغ و آرزوی حکومت وقت بود و به همین سبب طرحی گذراندند که خدمت در کارخانۀ ذوب‌آهن به منزلۀ طی دوران سربازی بود و من همچون بسیاری از همدرسان دانشکده از این طرح بهره بردم و با طی ۲۴ هفته آموزش سربازی، به کار در آن کارخانه مشغول شدم. در آغاز سال ۱۳۵۳ از ذوب‌آهن استعفا دادم و در شرکت خصوصی دی که فرودگاه اصفهان را می‌ساخت مشغول کار شدم. در سال ۱۳۵۶ به اتفاق دو تن از دوستان، شرکتی ساختمانی تأسیس کردیم و تا سال ۱۳۶۵ در پروژه‌های تصفیه‌خانه‌های آب در استان اصفهان مشغول فعالیت بودم و این بود که به قول دوست درگذشته‌ام، شاعر گرانمایه شادروان محمد قهرمان، «کرمانشاهی‌الأصلِ اصفهانی‌المسکن» شدم.

از آثار پژوهشی‌تان برای مخاطبان ما بگویید.

ـ پژوهش بنده در زمینۀ شاهنامۀ فردوسی بوده است. متن شاهنامه در چهار مجلّد به همراه یک مجلّد به نام کتاب صفر شامل مقدّمه و برخی نکته‌ها در سال ۱۳۷۹ منتشر شد که به سه صورت یکی با جلد سخت و دیگری با جلد نرم و سومی در سی دفتر کوچک عرضه شد. سپس گزیدۀ شاهنامه را در هزار صفحه تهیه و عرضه کردم. کتاب دیگر حماسه‌آفرینان شاهنامه است که شرح حال و کار شخصیت‌های شاهنامه است.

بیشتر تحقیقات شما در حوزۀ شاهنامۀ فردوسی بوده است. چرا از میان این همه شاعر و این‌ همه متن به سراغ فردوسی و شاهنامه رفتید؟

ـ عشق و مهر «با شیر اندرون شد و با جان به در رود»؛ شاید قصه‌ گفتن پدرم در بستر هنگامی که سه ـ چهار سال داشتم و شاید جوّ مصدقی خانۀ ما در شش تا هشت‌سالگی و فردوسی و مصدق را تجلی ایران دانستن و شاید تعلیمات عمویم، شادروان خان‌بابا جیحونی که دبیر ادبیات بود و در یک خانه زندگی می‌کردیم، و شاید اثر ایران‌دوستی شادروان یدالله بهزاد کرمانشاهی که دبیر مورد علاقۀ من بود و شاید حدود صدوبیست بیت نامۀ رستم هرمزان (فرخ هرمزد) به برادرش در کتاب درسی سال نهمِ ما در این علاقه مؤثر بوده باشند. به هر روی مرحوم عمویم بیش از همه موجد علاقۀ من به شعر و ادبیات بود و سبب شد که در سال‌های چهارم و پنجم دبستان به خواندن غزل حافظ روی بیاورم، هرچند که بسیاری از مفاهیم را درنمی‌یافتم. باید گفت که شاهنامه حماسۀ ملی ایرانیان و سند هویت ماست و اگر کسی توان گام نهادن در تحقیق و پژوهش این متن را در خود ببیند و خودبینی هم در کار نباشد باید مقدم او را گرامی داشت. پاسخ قطعی این است که حوزۀ موردعلاقه‌ام شاهنامه بوده و هست.

اگر به عقب برگردید آیا باز هم به سراغ فردوسی و شاهنامه خواهید رفت یا شاعر دیگری را برمی‌گزینید؟ این پرسش را می‌توان به گونه‌ای دیگر بیان کرد و آن این‌که آیا از انتخاب خود راضی هستید؟

ـ پاسخ این است که از انتخاب راه خود راضی هستم.

چه شد که به فکر تصحیح مجدّد شاهنامه افتادید و برای این کار طاقت‌فرسا چقدر وقت گذاشتید؟

ـ اگر چاپ‌های ماکان و مل را ناکافی بدانیم و قدیم به حساب آوریم، پیش از اقدام بنده باید چاپ معروف به چاپ مسکو را تصحیح به حساب آورد که مدتی از چاپ آن نگذشته به نقایص آن معترف شدند و برای اصلاح از دو تن آکادمیسین‌های شوروی دعوت شد که با اصلاحاتی دو جلد نخست در ایران چاپ شد. کار بنیاد شاهنامه هم منحصر به داستان رستم و سهراب و در زمانی دیگر داستان سیاوش بود که ارائه شد. سال ۱۳۶۵ که کار مهندسی را کنار نهادم، تصمیم گرفتم که برای شاهنامه فرهنگ لغات و ترکیبات تهیه کنم و از چاپ مسکو که نسخه‌بدل داشت استفاده کردم. برگه‌نویسی را آغاز کردم و هنوز برگه‌های جلد اول آن چاپ به پایان نرسیده بود که متوجه شدم در بسیاری جاها ضبط نسخه‌بدل از ضبط متن منتخب بهتر است. همین امر شوق تصحیح جدیدی از شاهنامه را در من برانگیخت. برای انجام کار از دو جهت اقدام کردم، یکی دست‌ یافتن و تهیۀ عکس برخی نسخه‌های خطی کهن و دیگری فراهم آوردن ابزار انجام پژوهش؛ روشی که انتخاب کردم بی‌فاصله مقایسۀ نسخه‌ها نبود، بلکه ابتدا از روی چاپ مسکو بیت‌هایی را که در نسخه‌ها تفاوت ضبط نداشتند یادداشت کردم. سپس که جلدهای نخست چاپ آقای خالقی فراهم شد با آن چاپ مقابله کردم. نتیجه حدود هفت هزار بیت شد که در تمام نسخه‌ها یکسان بود و آن را سخن فردوسی به حساب آوردم که جملگی روان و دور از تعقید بودند. دوم فراهم آوردن فرهنگی از قافیه‌های حدود هشت‌هزار بیت شاهنامه بود که روشن می‌کرد فردوسی چه کلماتی را در اغلب موارد با هم قافیه کرده است و ابزار دیگر برگه‌هایی بود که از واژه‌های دشوار و ترکیبات خاص شاهنامه فراهم کردم که از موارد روشن می‌توانستم موارد تاریک را روشن کنم. به هر حال گمان می‌کنم که این روش نو است و در مقابلۀ نسخه‌ها و دست یافتن به وجه اصح راهنماست. پس تصحیح و انتخاب متن از سال ۱۳۶۷ آغاز شد و کارم در سال ۱۳۷۹ به پایان رسید. چون در دفتری ساعات کار و استراحت را یادداشت می‌کردم، جمعاً پنجاه‌هزار ساعت برای تصحیح متن وقت صرف شد.

محسن احمدوندی
فردوسی را از ورای تاریخ و از خلال تنها اثر برجای‌مانده از او چگونه انسانی می‌بینید؟

ـ فردوسی خداوندگار و پیشوای من است و زبانم از وصفش عاجز. اسوۀ ایران‌دوستی، شرف، نجابت و عزّت است. نوشته‌های راجع به فردوسی را شادروان دکتر محمدامین ریاحی در کتابی به نام سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی فراهم آورده است که در آن معدودی فردوسی را نپسندیده و بدِ او گفته‌اند، ولی اغلب وصف نیکی فردوسی و شاهنامه است. بنابر مصراع مثنوی «هرکسی بر طینت (خلقت) خود می‌تند» یا مناسب‌تر و به قول حافظ: «وصف خورشید به شب‌پرّۀ اعمی نرسد». باید گفت که کتابی همسنگ شاهنامه نداریم و انسانی بزرگ مانند فردوسی هم کم داشته‌ایم.

از میان شاعران کلاسیک غیر از فردوسی به کدام شاعر یا شاعران دیگر علاقه‌مندید و چرا؟

ـ از خواندن غزل سعدی و غزل حافظ بسیار لذت برده و می‌برم. علاقه داشتن به این دو شاعر و شعر آنان دلیل نمی‌خواهد، غزل هر دو جلادهندۀ روح و روان هر فارسی‌زبان است.

عموم پژوهشگران ادبیات کهن ما نسبت به ادبیات معاصر خیلی خوشبین نیستند یا خیلی پیگیر آن نمی‌شوند. نظر شما دربارۀ ادبیات معاصر (شعر و داستان) چیست؟ آیا آثار شاعران و نویسندگان معاصر را می‌خوانید؟

ـ اگر مراد از ادبیات معاصر شعر و نثر از انقلاب مشروطیت به این سو باشد، بنده از قصاید مرحوم ملک‌الشعرا بهار و از غزل مرحوم قهرمان و شعرهای مرحوم یدالله بهزاد و چند غزلسرای خوب دیگر بسیار لذت می‌برم. اگر مراد شعر در قالب نیمایی باشد خواندن شعرهای مرحوم اخوان ثالث برایم لذت‌بخش بوده و هست. اگر منظور شعر منثور یا شعر سپید باشد در عمرم نتوانسته‌ام آن را درک کنم. شاید ذهن من موزون و مقفّی را بیشتر می‌پسندد. من نوشته‌های نثر کوتاه و تحقیقی را بیشتر می‌پسندم و اگر نثر زیبا مد نظر باشد نثر مرحوم دکتر خانلری و مرحوم دکتر یارشاطر را دوست می‌دارم. و اما داستان، متأسفانه تاکنون تعدادی را که خوانده‌ام به لحاظ نثر نپسندیده‌ام. از نظر من نثری که در آن اصول زبان مراعات نشده باشد و نحو غیر متعارف داشته باشد آزاردهنده است. زبان فارسی زبان شعر است.

میانۀ شما با ادبیات غرب چگونه است؟

ـ روزگاری که سه سال اول دبیرستان را می‌گذراندم، دبیرستان ما کتابخانه نداشت و مرحوم عمو که در دبیرستان محمدرضاشاه تدریس می‌کرد، کتاب‌های داستان بنگاه ترجمه و نشر کتاب را از کتابخانۀ دبیرستان به امانت می‌گرفت و برایم به خانه می‌آورد و می‌خواندم که در سه سال بعد که خودم دانش‌آموز همان دبیرستان شدم داستان خواندنم ادامه یافت. ولی این کار دوام نیاورده و اکنون هم گاهی کتاب داستان می‌خوانم و ترجیح می‌دهم که ترجمه‌های مرحوم محمد قاضی را بخوانم. اضافه کنم که خود را در داستان خواندن پیاده می‌بینم.

بگذارید کمی هم دربارۀ آیندۀ شاهنامه‌پژوهی از شما بپرسم. آیندۀ این حوزۀ پژوهشی را چگونه می‌بینید؟ از میان جوانانی که در این حوزه تازه‌کار هستند و در این سال‌ها نخستین پژوهش‌هایشان را منتشر کرده‌اند چه کسانی را می‌شناسید و چقدر به آن‌ها امیدوارید؟

ـ به نظرم آیندۀ این حوزه بسیار روشن و امیدوارکننده است. در شهرهای مختلف جلسات شاهنامه‌خوانی و بحث دربارۀ درستی ضبط چاپ‌ها و تفسیر و تحلیل برقرار است که از دل هر گروه بالفعل یکی دو تن به تحقیق خواهند پرداخت. شاهنامه حماسۀ ملی ایرانیان است و متعلّق به تمام کسانی است که می‌توانند این کتاب را بخوانند. تحقیق هم منحصر به تصحیح متن نیست، از بررسی دقیق یک واژه و تحلیل یک بیت تا تحلیل و تفسیر داستان‌ها می‌تواند موضوع پژوهش باشد. علاوه بر جنبۀ نوشتاری می‌توان از هنرها و ابزارهای دیگری هم برای خدمت به شاهنامه و ایران بهره برد، مانند: فیلم و نمایش و کتاب کودک و سایه‌بازی و... . اما باید عرض کنم که یک تن را می‌شناسم که در سال جوان است و به دانش پیر؛ با آقای دکتر سجاد آیدنلو بیش از بیست سال است که افتخار دوستی دارم، از زمانی که دانش‌آموز دبیرستانی بود تاکنون که استاد دانشگاه و نویسندۀ چندین کتاب و چندین مقاله است. به ایشان همانند فرزندان خود علاقه دارم و از خداوند برایشان عمر دراز و توفیق خدمت به ایران و شاهنامه آرزو دارم و امیدوارم در تمام شهرها و روستاهای ایران جوانان به صف شاهنامه‌پژوهان بپیوندند و روزی برسد که صدها محقّق شاهنامه داشته باشیم. شاهنامه کتاب ملی ماست و به تمام اقوام ایرانی تعلّق دارد.

اگر حرفی مانده است که دوست دارید آن را با مخاطبان فصل‌نامۀ قلم در میان بگذارید بفرمایید.

ـ در سخنان پایانی دو نکته را عرض می‌کنم؛ یکی نکته‌ای عام است و دیگری خطاب به شما و شاید دوستانتان:

۱. بسیاری از مردم عادت دارند که برنامه‌های تلویزیون را تماشا کنند و این کار را در حد متعارف رعایت نمی‌کنند، بلکه ساعات زیادی به این جعبۀ جادو چشم می‌دوزند. تلویزیون داخلی که گسترش‌دهندۀ غم و غصه است و تلویزیون‌های خارجی هم اغلب برنامه‌های ناخوشایند دارند. آرزوی من این است که خانواده‌ها برنامۀ داخلی خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که در شبانه‌روز نیم‎ ساعت تلویزیون و گوشی‌های همراه را خاموش کنند و یکی از اعضای خانواده شاهنامه بخواند و دیگران گوش کنند. از هر چاپی که باشد گو باش و تا هر حدی هم که درست یا نادرست خوانده شود اشکال ندارد. این امر سبب می‌شود که گوش کودکان خانواده با شاهنامه بیشتر آشنا شود و علاقۀ آنان به زبان فارسی و ایران بیشتر شود.

٢. اخیراً کتابی نوشتۀ آقای دکتر سجاد آیدنلو به نام آذربایجان و شاهنامه منتشر شده است و ایشان در پایان پیشنهاد کرده است که مانند آن تحقیق سترگ در دیگر شهرها و استان‌ها عملی شود. شما هم همّت کنید یا خود یا مشترکاً با دوستان ادبیاتی چنین تحقیقی را آغاز کنید. سابقاً تعداد استان‌های ایران ده بوده و منطقۀ غرب (ماد بزرگ) استان پنجم بود که شامل استان‌های کنونی کرمانشاه و همدان و سنندج و ایلام بود. می‌توانید این تحقیق را در این زمینه و با نام «شاهنامه و سرزمین ماد بزرگ (نام استان‌های کنونی در حاشیه)» به دوستداران ایران و شاهنامه عرضه کنید. توفیق شما را آرزومندم.

از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید بسیار متشکریم. صمیمانه برایتان سلامتی و سربلندی را آرزومندیم.