یادداشت: آیا حافظ آثار مولانا را خواندهاست؟
۲۰ مهر ۱۴۰۰
آیا حافظ آثار مولانا را خوانده است؟
محسن احمدوندی
مولانا بارها در آثارش به داستان آفرینش و رویارویی ابلیس و آدم اشاره میکند، اما در دو جا مشخّصاً با مطرح کردن این داستان میخواهد برتری آدم بر ابلیس را نشان دهد. عامل اصلی برتری آدم بر ابلیس از منظر مولانا «ادب» است، کلیدواژهای که در منظومهٔ فکری مولانا نقشی اساسی دارد. مولانا در دفتر اوّل مثنوی آنجا که به بحث دربارهٔ افعال انسان میپردازد و خدا را خالق افعال او میداند، رویارویی آدم و ابلیس را مطرح میکند تا از طریق آن نشان دهد که اگرچه این دو آگاهند که خالق افعال آنها خداست، اما تفاوتی اساسی میان آنها وجود دارد. درحالیکه ابلیس با بیادبیِ تمام در برابر خدا میایستد و میگوید که خدایا تو مرا گمراه کردی؛ آدم به گناه خود اعتراف میکند و خود را خطاکار میداند و بگومگو با خدا دراینباره را دور از ادب میداند:
گفت شیطان که بِمَا اَغْوَیْتَنِی
کرد فعلِ خود نهان دیو دَنی
گفت آدم که ظَلَمْنَا نَفْسَنَا
او ز فعل حق نَبُد غافل چو ما
در گُنَه او از ادب پنهانْش کرد
زان گُنَه برخود زدن او بَر بِخَورد
بعدِ توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جُرم و مِحَن
نه که تقدیر و قضای من بُد آن
چون به وقت عذر کردی آن نهان؟
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت من هم پاس آنَت داشتم
(مولوی، ۱۳۹۰: ۶۹)
مولانا در فیهمافیه نیز یک بار دیگر از این دیدگاه به داستان رویارویی آدم و ابلیس اشاره و ماجرا را اینبار به نثر اینگونه بیان میکند:
ابلیس چون آدم را سجود نکرد و مخالفت امر کرد گفت: خَلَقْتَنیْ مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِیْن. ذات من از نار است و ذات او از طین. چون شاید که عالیْ اَدنی را سجود کند!؟ چون ابلیس را به این جرم و مقابلگی نمودن و با خدا جدال کردن لعنت کرد و دور کرد؛ گفت یا رب آه همه تو کردی و فتنهٔ تو بود، مرا لعنت میکنی و دور میکنی. و چون آدم گناه کرد، حق تعالی آدم را از بهشت بیرون کرد. حق تعالی به آدم گفت که ای آدم، چون من بر تو گرفتم و بر آن گناه که کردی زجر کردم، چرا با من بحث نکردی؟ آخر تو را حجّت بود، نمیگفتی که همه از توست و تو کردی، هرچه تو خواهی در عالَم آن شود و هرچه نخواهی هرگز نشود. این چنین حجّت راستِ مُبینِ واقع داشتی، چرا نگفتی؟ گفت یارب میدانستم، الا ترک ادب نکردم در حضرت تو و عشق نگذاشت که مؤاخذه کنم (مولوی، ۱۳۸۹: ۱۰۱-۱۰۲)
وقتی شما این دو بخش از مثنوی و فیهمافیه را میخوانید ناگزیر به یاد این بیت از حافظ میافتید:
گناه اگرچه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب کوش و گو گناه من است
(حافظ، ۱۳۶۲: ۱۲۴)
چنانکه میبینید حافظ هم مانند مولانا خالق افعال آدمی را خدا میداند و همچون او معتقد است که ادب اقتضا میکند که آدمی گناهانش را به خودش منتسب کند نه به خدا. هرچند حافظ در اشعارش به مولانا اشارهای نکرده است، اما به ضرسقاطع نمیتوان گفت که شاعر جستوجوگری چون او آثار مولانا را نخوانده است؛ آن هم مولانایی که در عصر حافظ شهرتی عالمگیر داشته است. شباهت مضمون این بیت حافظ با آنچه مولانا دربارهٔ نقش ادب در ماجرای رویارویی آدم و ابلیس با خدا مطرح میکند به قدری است که مخاطب را بر آن میدارد که حافظ را در این بیت متأثر از مولانا و منظومهٔ فکریاش بداند. البته این فرض را هم میتوان مطرح کرد که این دو شاعر مضمون مذکور را از شخص سومی گرفته باشند، الله اعلم.
- منابع:
ـ حافظ، شمسالدّین محمّد، ۱۳۶۲، دیوان حافظ، به تصحیح و توضیح پرویز ناتل خانلری، ج۱، چ۲، تهران، خوارزمی.
ـ مولوی، جلالالدّین محمّدبن محمّد، ۱۳۸۹، فیهمافیه، با تصحیحات و حواشی بدیعالزّمان فروزانفر، چ۱۳، تهران، امیرکبیر.
ـ مولوی، جلالالدّین محمّدبن محمّد، ۱۳۹۰، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد ا. نیکلسون، چ۵، تهران، هرمس.
این یادداشت پیش از این در شمارهٔ نهم فصلنامهٔ قلم در صفحات ۱۳و ۱۴ منتشر شده است.
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی