یادداشت: زبان باستانی و زبان غیرباستانی

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۳۰ اسفند ۱۳۹۹

زبان باستانی و زبان غیرباستانی

آندری زالیزنیاک/ ترجمۀ محمدمهدی یزدانی

زبان‌شناسی، و به‌ویژه زبان‌شناسی تاریخی، متأسفانه در دورۀ پیش از دانشگاه و مدارس تدریس نمی‌شود. آموزش و فهم زبان در دوران پیش از دانشگاه تنها منتهی می‌شود به آموزش و یادگیری یک سری قانون و قاعدۀ معیَنِ مربوط به زبان مادری و تا حدی، دانشی نسبی از یک زبان خارجی. اگرچه این‌ها را نیز افراد، بسته به شرایطشان، کمابیش خودشان نیز می‌توانند فرابگیرند. اما در هر حال، از این‌که سرگذشت زبان‌ها چگونه بوده و از کجا آمده‌اند و وضعیت و صورتِ کنونی آن‌ها، در این مورد، زبان روسی معاصر یا انگلیسی معاصر، چگونه شکل گرفته است، عملاً هیچ صحبتی نمی‌شود. با نگاهی اجمالی به جامعه و افراد و علایق آن‌ها در بحث زبان و پرسش‌هایی که مطرح می‌کنند، می‌بینیم که بسیاری از افراد، یا شاید بهتر باشد بگویم، غالبِ افراد جامعه، به منشاء زبان‌ها و تغییرات درون آن‌ها علاقه‌مندند؛ این‌که زبان از کجا آمده و تغییرات آن به چه شکلی بوده‌است. غالباً، به‌عنوان مثال، مردم عادی می‌پرسند: «ریشۀ نام من چیست؟» یا که فلان واژه از کجا آمده‌است. بیشتر بحث‌ها در این باره است. یا که اغلب می‌پرسند: «کدام زبان از همه باستانی‌تر و قدیمی‌تر است؟» یا «آیا درست است که زبان روسی، کهن‌ترین زبانِ دنیاست؟ من در جایی خواندم (یا شنیدم) که زبان روسی از باقی زبان‌ها کهن‌تر است. آیا این حقیقت دارد؟». برای بسیاری از افراد اغلب چنین پرسش‌هایی به‌وجود می‌آید و علت طرح این پرسش‌ها این است که مدرسه هیچ اطلاعات پایه‌ و ابتدایی‌ای از این‌که علمِ امروز چگونه به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد، در اختیار دانش‌آموزان قرار نمی‌دهد. سعی می‌کنم در این باره توضیحاتی مختصر ارائه بدهم.

ابتدا به این پرسش می‌پردازیم که «کدام زبانْ کهن‌ترین زبان است؟». بارها از من مستقیماً این سؤال‌ را پرسیده‌اند و هر بار مجبور شده‌ام چیزهایی را که دیگران در این باره می‌گویند بشنوم. در این مورد مطالب زیادی هم نوشته شده. هم نوشته شده و هم بسیار راجع‌به آن بحث می‌شود. تعداد نشریات و کتاب‌ها و مقالات در این حوزه نسبت‌به ۱۵ سال پیش، چندین برابر شده و چیزهای زیادی در این باره می‌شود خواند؛ دربارۀ تحولِ واژه‌ها و زبان‌ها و این‌که کدام کهن‌تر است و کدام جدیدتر و جوان‌تر. با کمال تأسف، باید بگویم بسیاری از این مطالب، از منظر علم زبان‌شناسی حرف‌هایی پوچ و بی‌اساس هستند. خب، برویم سراغ این پرسش سنتی: «کدام زبانْ کهن‌ترین زبان است؟». معمولاً افرادی که دربارۀ این پرسش بحث می‌کنند، متوجه نیستند که در حقیقت، اگر عمیق‌تر به این مسئله بنگریم، می‌بینیم که این پرسش بی‌معنا است. اصلاً یعنی چه این‌که یک زبان باستانی است و دیگری غیرباستانی؟

البته، این نکته را هم بگویم که کاربرد صحیحی نیز از عبارت «زبان باستانی» و «ملت و قوم باستانی» نیز وجود دارد. مثلاً اگر بگوییم که سکاها قومی باستانی هستند و زبان سکایی، زبانی باستانی است، این چه معنایی دارد؟ یعنی این قوم و زبانشان در دوران باستان موجودیت داشته و امروزه نه اثری از زبان سکایی باقی مانده و نه اثری از قوم سکایی. این کاربرد «زبان باستانی» یا «قوم باستانی» قابل‌ِفهم و صحیح و منطقی است. اما اغلب می‌بینیم که راجع‌به زبانی معاصر حرف از باستانی‌بودن و زبان باستانی می‌زنند؛ مثلاً می‌پرسند «روسیْ زبانی کهن است یا خیر؟» یا که «ارمنی، زبانی کهن و باستانی است یا نه». در اینجا دیگر با حرف‌های بی‌معنا و غیرعلمی روبه‌رو هستیم. به چه دلیلی این حرف بی‌معنا است؟ با هم به پاسخِ این پرسش فکر می‌کنیم. هر نسل از افراد بشر، والدینی دارند. هر نسلی را که شما بررسی کنید، می‌بینید که نسلی پیش از آن‌ها وجود داشته و همین‌طور این توالی نسل‌ها ادامه پیدا می‌کند تا مثلاً آدمِ ابوالبشر. همۀ این‌ نسل‌ها قادر به صحبت‌کردن بوده‌اند. [درواقع]، فصل تمایز بشر با دیگر موجودات، همین قوۀ ناطقۀ اوست. موجودیت‌یافتن بشر و شکل‌گیری زبان، تقریباً دو فرآیند موازی و هم‌زمان هستند. پس، از همان ابتدای موجودیتِ بشر امروزی، کلام و قوۀ نطق و زبان‌هایی وجود داشته‌اند و هر نسلی را که بررسی کنید، چه نسل‌ امروز و چه افرادِ نسلی از بشر که مثلاً دوازده قرن پیش زندگی می‌کرده‌اند، می‌بینید که همگی به زبان والدین خودشان صحبت می‌کنند. زبان کودکان اما، همان‌طور که می‌دانید، تفاوت‌های بسیار جزئی‌ای [با زبان بزرگسالان] دارد: برخی از واژه‌ها را کودکان متفاوت به‌کار می‌برند و برخی صداها را نیز متفاوت با والدینشان تلفظ می‌کنند. با این همه، این تفاوت‌ها بسیار ناچیز است و چندان مشهود نیستند. در زبان، هیچگاه چنین تغییرِ ناگهانی و عمیقی روی نمی‌دهد که باعث بشود با گذشت یک نسل، زبانی جدید به‌وجود بیاید و امکان فهمِ‌متقابل بین فرزندان و والدین از بین برود. (البته، نارضایتی [والدین] از ایجاد واژه‌های جدید در زبان کودکان [که ممکن است باعث عدم فهم‌متقابل بشود] چیزی جزئی و بی‌اهمیت است). در حقیقت می‌توان گفت، در طول زندگی نسل‌های متعدد، تغییراتی کوچک [در زبان‌(ها)] به‌جود می‌آید و کم‌کم زبان نسل‌هایِ دورتر غیرقابل درک می‌شود؛ اما برای افراد و نسل‌های همان دوره و همان زمان این فرآیند و این تغییراتِ کوچکِ زبانْ قابل‌ِدرک و مشاهده نیست. از این رو، زبان برایشان همیشه چیزی یکسان و ثابت و بدون تغییر احساس می‌شود. در تاریخ اقوام و ملل گوناگون، گاهی پیش آمده که در یک سرزمینْ یک زبان با زبانی دیگر جایگزین شده. برای رخ‌دادن چنین چیزی، دست‌ِ‌کم باید دو تا سه نسل و گاهی بیشتر بگذرد و گاهی هم ممکن است این فرآیند صدها سال طول بکشد. در تاریخ بشر، مواردی بسیار شناخته‌شده وجود دارد که کشوری توسط بیگانگان تسخیر می‌شود و محیطی با دو زبان متفاوت شکل می‌گیرد: زبان ساکنانِ اصلیِ آن سرزمین و زبان خارجی‌ها. میان آن دو زبان نیز کشمکش و درگیری رخ می‌دهد و ممکن است پس از مدتی، همۀ افراد آن سرزمین به یکی از دو زبان روی آوردند. این زبان لزوماً زبانِ فاتحان نیست. نمونه‌هایی وجود دارد که افراد به زبان فاتحان روی می‌آورند و در مواقعی هم برعکس این اتفاق رخ می‌دهد: فاتحان، زبان کشوری را که به تصرف خود درآورده‌اند فرامی‌گیرند. برای هر دوی این موارد، نمونه‌های بسیاری وجود دارد. در هر صورت، وقتی چنین انتقالی از یک زبان به زبان دیگر صورت می‌گیرد، این بدان معناست که پس از دو، سه، یا چهار نسل، نسلی از فرزندان شروع به صحبت‌کردن به زبانی متفاوت با زبان پدرانشان می‌کنند. این زبانِ دومِ جدید این‌گونه نیست که از هیچ به‌وجود آمده باشد؛ بلکه از قبل کاملاً در نزد قوم و افرادی که به آن متعلق بوده‌است، وجود داشته‌. بر این اساس، هیچ شکل‌گیری و ایجاد زبان جدیدی رخ نداده. البته، یک زبان قدیمی ممکن است در معرض نابودی قرار بگیرد. نابودیِ زبان‌ها در نتیجۀ درگیری و کشمش بین ‌آن‌ها در طول تاریخ و در سرزمین‌های گوناگون بارها اتفاق افتاده‌است. زبان‌های بسیاری در جهان دقیقاً به‌همین علت موجودیتشان را از دست داده‌اند. به‌عنوان مثل، اقوام وحشیِ بِربرْ هر جا را که تصرف می‌کرده‌اند، تمام ساکنان آن را نیز از دم تیغ می‌گذرانده‌اند. در چنین شرایطی، بدیهی‌ست که زبان آن افراد نیز نابود می‌شود. اما حتی زمانی که فاتحانْ ساکنانِ سرزمینِ مغلوب را قتل‌عام و نابود نکنند و تنها سرزمین و کشورشان را تسخیر و تملیک کنند، کاملاً محتمل است که مغلوب‌شدگان به‌تدریج به زبان فاتحان روی بیاورند و زبان خودشان فراموش شود. تعداد زبان‌های فراموش‌شدۀ این‌چنینی، که از وجودشان باخبر هستیم، بسیار است و همچنین زبان‌های فراموش‌شدۀ زیادی وجود دارد که هیچ اثری از آن‌ها باقی نمانده. با این حال، سرنوشت آن‌ها نیز کمابیش همین‌گونه بوده‌است. در این صورت، این تعداد عظیم زبان‌ها از کجا آمده‌است؟ پاسخ: [تعدد زبان‌ها] ابداً به این دلیل نیست که یک زبان ناگهان به‌وجود آمده؛ بلکه این تعدد، نتیجۀ منشعب و شاخه‌شاخه‌شدن زبانی واحد و باستانی است و همین شاخه‌شاخه‌شدن زبانِ واحدِ باستانی، اغلب در نتیجۀ تقسیم‌شدن ساکنان یک کشور یا قوم رخ می‌دهد. یعنی، بخشی از ساکنان به جای جدیدی نقلِ‌مکان می‌کنند و به‌تدریج ارتباط میان ساکنان این سرزمین یا قومِ دوشقه و دونیمه‌شده، ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شود. البته، در ابتدا، همگیِ آن‌ها به یک زبان سخن می‌گویند؛ اما با گذشت قرن‌ها در زبان هر کدام از این دو نیمه‌ تغییراتی رخ می‌دهد و تدریجاً فهمِ متقابل میان آن‌ها از میان می‌رود. حال با دو زبان متفاوت روبه‌رو هستیم. سرچشمه و علت اصلی تعدد و پرشماری زبان‌ها در جهان، همین است. از همین رو، مفهوم «زبان باستانی» و «زبان‌ غیرباستانی» تنها در صورتی معنادار است که در لحظه‌ای از تاریخْ زبانی به‌وجود بیاید و مثلاً برفرض بتوانیم بگوییم که زبان ارمنی در فلان قرن به‌وجود آمده و پیش از آن وجود نداشته. اما چنین حرفی کاملاً بی‌معنا است. همان‌طور که گفته شد، هیچ زبانی در لحظه و ناگهانی به‌وجود نیامده و در نتیجه، تمام زبان‌های موجودِ بشر، می‌شود گفت، هم‌سن‌وسال هستند و عمر یکسانی دارند و ریشۀ همۀ آن‌ها به زبانِ نیایِ بسیار کهن و ژرف در تاریخ بشر بازمی‌گردد. به همین دلیل است که می‌گویم، مفهومِ «کهن‌ترین زبان» عملاً بی‌معنا است.

اما مردم به چه علتی این موضوع را این‌چنین باعلاقه دنبال می‌کنند و دربار‌ه‌اش بحث می‌کنند و به‌نظرشان می‌آید که راجع‌به موضوعی بامحتوی و درست صحبت می‌کنند؟ دلیلش این است که اینجا درواقع، تفاوت زبان‌ها در این نیست که کدام زبان دیرپاتر است و کدام نوپاتر؛ بلکه تفاوت و بحث بر سر عمر و دیرپاییِ «نام» و «عنوان» آن زبان است. چیز عجیبی است؛ اما [در این موضوع] اصل و اساس، خودِ زبان و ده‌ها و صدها هزار واژه و دستورِ زبان و غیره نیست؛ بلکه موضوع به عنصری بسیار کوچک مربوط است: نام این زبان و [قدمت آن]. پس، در حقیقت، ما زبان‌هایی را باستانی و کهن می‌نامیم و درک می‌کنیم که از قرن‌ها قبل همان نامی را داشته‌اند که اکنون دارند. این فَکت از لحاظ روانی بر ما تأثیری دارد و در نتیجه باعث می‌شود از عبارت «زبان باستانی یا کهن» استفاده ‌کنیم. برای نمونه می‌توان زبان فارسی را شاهد آورد. واژۀ «پارس/پارسا»، نام زبان فارسی، قرن ششم پیش از میلاد [در منابع تاریخی] ثبت شده‌است؛ درست با همین ترکیب آوایی. همین مورد کافی است تا زبان فارسی را، زبانی باستانی بنامیم؛ دست‌کم بر اساس چیزی که احساس می‌کنیم. و این یعنی این‌که زبان فارسی طی سده‌های متمادی نام و عنوان خود را تغییر نداده‌است. در حقیقت، همین موضوعِ به‌نظر ظاهری و سطحی، اساس این تصور است که برخی زبان‌ها را جوان‌تر و برخی دیگر را قدیمی‌تر و باستانی بنامیم. این [قدمت‌گذاریِ] زبان‌ها برای زبان و ماهیت آن، بی‌اهمیت است؛ اما برای گویشوران آن زبان، از اهمیت زیادی برخوردار است. بر این اساس، در مورد نام زبان‌ها و قدمت‌ آن‌ها باید چیزهایی را دانست و در نظر داشت. [مسلماً ممکن است دربارۀ زبان روسی و قدمت آن نیز این پرسش مطرح شود. پاسخ: روسی، یا شاید بهتر باشد بگوییم واژۀ «روس»، قدمتی نزدیک به هزار سال دارد؛ زیرا اولین بار در منابع قرن‌‌ نهم میلادی این نام‌ به‌ثبت رسیده‌است.]

بخشی از سخنرانی پروفسور آندری زالیزنیاک، زبان‌شناس و فیلولوگ روس، در باب «زبان‌شناسی تاریخی»، مدرسۀ «مومی‌ترول»، مسکو، سال ۲۰۰۸.

دربارۀ مترجم و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی