یادداشت: نبیره جهاندار رویین‌تنم

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۸ فروردین ۱۴۰۰

نبیره جهاندار رویین‌تنم (تفسیری دیگر از یک مصراعِ داستان رستم و اسفندیار)

ابوالفضل خطیبی

در داستان رستم و اسفندیار پس از آنکه اسفندیار به نزدیکی زاولستان می‌رسد و بر کرانۀ هیرمند سراپرده برمی‌افرازد، پسرش بهمن را راهی زاولستان می‌کند تا پیغام او را به رستم برساند. در غیاب رستم، که به شکار رفته بود، زال به پذیرۀ بهمن می‌رود ولی او را نمی شناسد، فقط از ظاهر او درمی‌یابد که از خاندان شاهی است. پس، نام او را می‌پرسد و پاسخ می‌شنود:

چنین داد پاسخ که من بهمنم / نبیره جهاندار رویین‌تنم [۱]

در معنی مصراع دوم استاد خالقی مطلق توضیحی نداده‌اند، ولی شارحان دیگر همگی نوشته‌اند «نبیره» به معنی فرزندزاده و نوه ولی در اینجا به معنی پسر [٢]. چنین می‌نماید که شارحان با دیدن «رویین‌تن» در این مصراع، تردید نکرده‌اند که مرادْ اسفندیار است که به رویین‌تنی نامبردار بوده‌است. اما مشکل اینجاست که «نبیره» به معنی پسر، به‌جز یک شاهد مبهم [۳] نه در شاهنامه شاهدی دارد و نه در متون منظوم و منثور دیگر. نکتۀ قابل توجه این است که چنانچه از واژه‌ای شاذ و نادر یک شاهد داشته باشیم، می‌توانیم آن را اصیل انگاریم. زیرا تصور بر این است که واژۀ مذکور بعدها از رواج افتاده و واژۀ دیگری جای آن را گرفته و از قضا در یک شاهد باقی مانده‌است، ولی در مورد واژه‌های متداول و پرکاربرد زبان، مانند «نبیره»، همه‌جا نمی‌توان چنین حکمی صادر کرد. به‌ویژه آنکه «نبیره» بر نسبت‌های خانوادگی دلالت دارد و معانی آن قاعدتاً نباید کم‌کاربرد باشد. فردوسی بارها و بارها «نبیره» را به معنی نواده به کار برده‌است، پس چگونه می‌توان فرض کرد که فقط در یک جا به معنی پسر به کار برده باشد؟ چنانکه نبیره در این معنی در بین اهل زبان رایج بود، مانند نسبت‌های خانوادگی دیگر، باید شواهدی از آن در متون کهن باقی می‌ماند و یا حتی به زبان فارسی امروز نیز می‌رسید. اِشکال دیگر این است که «جهاندار» که معمولاً صفت یا لقب پادشاهان است، در اینجا در مورد اسفندیارِ ولیعهد به کار رفته‌است. در همین بخشِ پادشاهی گشتاسپ بیش از چهل بار به این پادشاه «جهاندار» اطلاق شده [۴]، حال آنکه فقط در دو بیت، اسفندیار با لقب «جهاندار» آمده‌است [۵].

شایسته است یک نکتۀ دیگر را هم یادآور شوم و سپس به ادامۀ بحث بپردازم. در برخی بیت‌های شاهنامه که اندک نیستند، امروزه مفهوم موردنظر شاعر بر ما پوشیده است و از این روی، در دریافت معنی آنها با احتمالات سروکار داریم و بهترین شیوه آن است که شواهد و قراین هر پیشنهاد احتمالی را کنار هم بنهیم تا ببینیم کفۀ ترازوی معنی به کدام سوی سنگین‌تر می‌شود. مثلاً در مورد اِشکال بالا، با توجه به اینکه بیش از چهل بار «جهاندار» به گشتاسپ و تنها دو بار به «اسفندیار» اضافه شده، احتمال اینکه مراد شاعر از «جهاندار» گشتاسپ باشد بیشتر است و یا اینکه بر پایۀ صفت یا لقب «رویین‌تن»، احتمال اینکه صاحب لقب اسفندیار باشد بیشتر است.

در مورد این بیت، خوانش محتمل‌تر این است که مراد از «جهاندارِ رویین‌تن» گشتاسپ باشد. در این خوانشِ پیشنهادی، هم «نبیره» به معنی اصلی و متداول خود به کار رفته‌است و هم «جهاندار». تنها اشکال این خوانش، لقب «رویین‌تن» برای گشتاسپ است. به گمان من، این لقب برای گشتاسپ چندان اشکالی پدید نمی‌آورد؛ زیرا در شاهنامه نه رویین‌تنی برای اسفندیار چندان اهمیتی دارد و نه تصریح شده‌است که اسفندیار حقیقتاً رویین‌تن بوده و هیچ سلاحی بدو کارگر نبوده‌است. رویین‌تنیِ خاصِّ اسفندیار، در منابع بیرون از شاهنامه است که اهمیتی اساسی می‌یابد. بعد از بیت موردنظر ما، تنها در سه بیت به رویین‌تنی اسفندیار اشاره شده‌است: یکی در بیت ۱۱۶۹ که اسفندیار خطاب به رستم می‌گوید: «بدو گفت: رویین‌تن اسفندیار» و سپس از زبان سیمرغ به رستم گفته می‌شود:

چرا رزم جستی از اسفندیار/ گَوی تند، رویین‌تن و نامدار

و سرانجام رستم به اسفندیار یادآوری می‌کند که: «تو آنی که گفتی که رویین‌تنم».

چنین می‌نماید که در شاهنامه «رویین‌تن» صفت عامی باشد به معنای قوی و نیرومند و آسیب‌ناپذیر که در مورد پهلوانان دیگر نیز به کار رفته‌است. برای نمونه، بیژن می‌گوید: «به جنگ اندرون گُردِ رویین‌تنم» [۶]؛ بنابر این صفت «رویین‌تن» می‌تواند در مورد گشتاسپ هم به کار رفته باشد. نکتۀ مهم دربارۀ این خوانش و معنی این است که بنداری اصفهانی نیز مصراع را به همین صورت فهمیده‌است. ترجمۀ او چنین است: «أنا بهمن بن اسفندیار حافد الملک کشتاسب»[۷]: من بهمن پسر اسفندیار نوادۀ گشتاسپ هستم». از آنجا که بنداری حدودِ دویست سال پس از فردوسی می‌زیسته، خوانش و معنای او از این مصراع، نسبت به ما که حدود هزاروصد سال پس از شاعر زندگی می‌کنیم، اهمیت بسیاری دارد و در بسیاری موارد شاید دقیق‌تر هم باشد. دو قرینۀ دیگر، این خوانش را محتمل‌تر می‌کند: یکی اینکه در بیت پیش از این بیت زال دربارۀ سوارِ تازه‌وارد چنین می‌گوید:

بر آنم که تو خویش لهراسپی/ گر از تخمۀ شاه‌گشتاسپی

بر این اساس، پاسخِ بهمن، قاعدتاً باید مناسبِ مضمون این بیت باشد که نوادۀ گشتاسپ‌شاه بودن، مناسب‌تر از پسر اسفندیار بودن است؛ گذشته از این، بهمن با انتساب به گشتاسپ‌شاه – به‌جای اسفندیار- طبعاً مقام بالاتر و افتخارِ بیشتری برای خود در نظر داشته‌است؛ قرینۀ دوم اینکه، به‌جز بیت موردِ بحث در شاهنامه، هفت بار دیگر ترکیبِ اضافی «نبیره جهاندار» آمده‌است [۸] که درستی معنای نواده برای «نبیره» را در همین بیت اندکی تقویت می‌کند. در پایان باز هم تأکید می‌کنم که هیچ‌یک از شواهد و قراین بالا به‌تنهایی بر درستی پیشنهاد ما گواهی نمی‌دهند، بلکه مجموع آنهاست که کفۀ پیشنهادِ ما را سنگین‌تر می‌کند.

از مصراعِ موردِ بحث، خوانش دیگری نیز می‌توان در نظر داشت و آن اینکه مراد از «جهاندار» بازهم، مانند خوانش پیشین، گشتاسپ‌شاه باشد؛ منتها، «رویین‌تن» به بهمن بازگردد نه گشتاسپ. به بیان دیگر، «جهاندار» به سکون راء خوانده شود. یعنی: «من نوۀ گشتاسپ و رویین‌تن هستم»؛ درست مانند بیژن که می‌گوید: «به جنگ اندرون گُردِ رویین‌تنم» (نک. بالاتر).


  • پی‌نوشت‌ها:

[۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایرۃ‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۶: ۵/۳۱۸/۳۱۵.

[٢] شعار، جعفر و حسن انوری، رزم‌نامۀ رستم و اسفندیار، ویرایش دوم، تهران، قطره، ۱۳۷۴: ۹۶؛ اسلامی نُدوشن، محمدعلی، داستانِ داستان‌ها: رستم و اسفندیار در شاهنامه، تهران، نشر آثار، ۱۳۷۶: ٢۶۵؛ کزازی، میرجلال‌الدین، نامۀ باستان، تهران، سمت، ۱۳۸۴: ۶/۶۷۵. در فرهنگ بزرگ سخن (زیر نظر حسن انوری، تهران، سخن، ۱۳۸۱) «نبیره» به چهار معنی آمده‌است: ۱. فرزند نتیجه، پشت چهارم؛ ٢. فرزندزاده هرچند دور باشد؛ ۳. فرزندزاده، نوه؛ ۴. (مجاز) فرزند با همین بیت موردبحث برای شاهدِ آن.

[۳] سجاد آیدنلو (شاهنامه ٢، تهران، سمت، ۱۳۹۴: ٢۰۶) با پذیرش همان معنای «نبیره»، شاهد زیر را برای معنی پسر، از کوش‌نامه، سرودۀ ایرانشان بن ابی‌الخیر (به کوشش جلال متینی، تهران، ۱۳۷۷: ب ۷۶٢۷) نقل می‌کند:

نبیره‌ست مر کوش را، شاه، گفت/ نژادی که بر خیره نتوان نهفت

در این بیت گفته شده‌است که کوش پیل‌دندان، که ماجراهای او در بیت‌های پیشین آمده، پسر کوش است، ولی چنانکه متینی در پانوشت همین بیت خاطرنشان کرده، سرایندۀ کوش‌نامه خود (ب ۷۵۳۶) این روایت را نمی‌پذیرد و معتقد است که کوشِ پیل‌دندان در واقع همان کوش است و از همین رو، متینی به معنی پسر برای «نبیره» مشکوک است. شاید هم این بیت بازگوکنندۀ روایتی باشد که بنا بر آن، کوشِ پیل‌دندان به‌واقع نوادۀ کوش بوده باشد. در هر صورت، برای درستی معنای یک واژه در مصراعِ مبهمی از شاهنامه نمی‌توان به معنای همان واژه در مصراعِ مبهم دیگری استناد کرد.

[۴] نک. فردوسی، ۵/۵/٢۷/۳۵۹؛ ۹۵/۱۹۵ و جاهای مختلف دیگر.

[۵] همان، ۵/٢۳٢/۱۴۸: بپوشید خفتان جهاندار گرد/ سپه را به فرّخ پشوتن سپرد

۵/۳۳۳/۴۹۵: بدو گفت رستم که ای پهلوان/ جهاندار و بیدار و روشن‌روان

[۶] همان، ۳/۶۱/۵۵۳.

[۷] همان، ۵/۳۱۸، پانوشت ۱۵.

[۸] همان، ۱/٢٢۴؛ ٢/۱۹۳؛ ۴/۳۴۵، ۳۶۰؛ ۵/۶۷؛ ۶/۱۴٢؛ ۸/۴٢۴.


این یادداشت پیش‌تر در صفحۀ فیس‌بوک و کانال تلگرامی نویسنده منتشر شده‌است.

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی