یادداشت: نمسهایهای بیچاره
۱۹ دی ۱۳۹۹
نمسهایهای بیچاره (کاوشی در واژهٔ «نِمسه»)
محمدمهدی یزدانی
در دوران قدیم، روسها هر خارجی و اروپاییای را که زبانش را نمیفهمیدند یا روسی نمیدانست یا به زبانی نامفهوم صحبت میکرد، не́мец «نیِمِتس» مینامیدهاند، بهمعنای «گنگ» و «لال»؛ همانطور که اعراب، ایرانیان را «عجم» مینامیدند و یونانیان، غیریونانیان را «بِربِر» (barbari).
واژۀ немец از němьсь اسلاوی باستان و از němъ بهمعنای «لال» و «بیزبان» و «ناتوان در سخن گفتن» و نیز «بیگانه» و «خارجی» گرفته شدهاست. یکی از دلایل چنین نامگذاریای احتمالاً این بودهاست که افرادی که به روسیه میآمدند و روسی نمیدانستند، اغلب مجبور به سکوت بودهاند یا چندان درست به زبان روسی صحبت نمیکردهاند؛ از این رو آنها را «لال» و «گنگ» مینامیدهاند.
برخی هم Немец را اسم از ترکیب ادات نفی не (نــ، نه) و ضمیر فاعلی мы (ما) و پسوند ец اسمِفاعلساز، بهمعنیِ «نه ما»، «غیر از ما»، «ما نیستند» میدانند:
Немец= не + мы + суффик -ец (мн.ч. — Немцы) (немцы — значит не мы!)
این ریشهشناسی اگرچه توجیهگر معنای «بیگانه» و «خارجی» است؛ اما بیشتر و بهنظر ریشهتراشی و ریشهشناسی عامیانه است.
در اسناد و کتب تاریخی روسیه نیز не́мец اساساً درمعنای «خارجی» و «بیگانه» بهکار رفتهاست. بعدها دایرۀ کاربرد این واژه محدودتر شده و «نیِمِتس» را ویژه به ساکنان کشورهای آلمانیزبانِ آلمان و اتریش و لیختنشتاین و نیز سوئیس گفتهاند و اکنون تنها به آلمانیها گفته میشود و یکی از دلایل (بسیار محتمل) آن ممکن است دشمنیِ تاریخیِ روسها با امپراطوری آلمان باشد. در روسیۀ تزاری، در زبان محاوره، به معلم زبانِ آلمانی هم не́мец (نیِمِتس) میگفتهاند.
فرضیۀ دیگر در این باره این است که این واژه احتمالاً حاصل تطابق آوایی اتفاقی با نام یکی از اقوام ژرمن بهنام «نِمِتها» Nemeti است که خود ریشه در زبان سلتی* دارد. اولین کاربرد این نام را به جولیوس سزار نسبت میدهند. در زبان مجاری به آلمانیها «نِمِت» گفته میشود.
در منابع تاریخی، «نیِمِتس» را اقوام ژرمن (دانمارک، سوئد، آلمان، نروژ) و نیز ساکنان کشورهای اروپای غربی (بهویژه فرانسویها و ایتالیاییها) هم نامیدهاند. درواقع، به تمام خارجیها بهغیر از ساکنان ملل شرقی (کشورهای اسلاو و آسیا) «نیِمِتس» میگفتهاند (فرهنگ تفسیری دال). در عوض، در میان مردم عادی، شرقیها «تاتار» نامیده میشدهاند.
در روسی، معمولاً نام افراد یک کشور را از نام کشور میسازند؛ مثلاً: Америка نام کشور و американцы نام افراد آن؛ ایران: Иран و ایرانیان иранцы؛ کویت Кувейт و کویتیها кувейцы. اما آلمانیها را (nemtsy) немцы و کشورشان را Германия (Germania) مینامند که نامی لاتینی است و ریشه در زبان سلتی دارد، بهمعنای «همسایه». Германцы (Germantsy) را روسها به «ژرمنها»، که از اقوام هندواروپایی بودند، میگویند.
در دیگر زبانهای اسلاویِ شرق اروپا نیز هنوز از не́мец (نیِمِتس) برای نامیدن «آلمانیها» استفاده میشود.
نیکولای گوگال، در اثر «شبِ کریسمس» (Ночь перед Рождеством)، نیز به «نیِمِتس» اشاره کردهاست:
«Немцем называют у нас всякого, кто только из чужой земли, хоть будь он француз, или цесарец, или швед — все немец».
ترجمه:
«ما به هر کسی که اهل سرزمینی دیگر باشد، «نیِمِتس» (خارجی) میگوییم؛ چه فرانسوی باشد، چه سزاری و چه سوئدی؛ همگی «نیِمِتس» هستند.»
نکتۀ جالب در این نقلقول، واژۀ «سزاریها» است که طی قرنهای ١٧-١۹ به آلمانیها و اتریشیها گفته میشده و بعدها تنها به «اتریشیها» اطلاق شدهاست (فرهنگ تفسیری دال).
در آثار متعدد ادبیات روسی، از داستایفسکی تا تورگینف و گوگول و دیگران، بهراحتی میتوان تمسخر و کنایههای نویسندگان روس را به آلمانیها و «نامفهوم بودن» زبان و «گنگبودن» آنها مشاهده کرد. بهعنوان مثال در «آشیانۀ اشراف» تورگینف، دیالوگهای خریستوفور فیودورویچ (لِم)، پیرمرد «ساکت و بیزبان و حقیر» آلمانی و معلم موسیقی خانواده بسیار جالباند (با ترجمۀ وزین آبتین گلکار):
مرد تازهوارد با زبان روسیِ پراشتباهی گفت: «گوش نمیدهیدم» [...].
لِم پاسخ داد: «شما بهتر بود دوباره آهنگ عاشقانهتان را خواند».
[...] پیرمرد زیر لبش چیزی «بلغور کرد» [...].
پانشین: «[...] بچه که بودم نمیتوانستم آلمانیها را ببینم و کاری به کارشان نداشته باشم؛ مدام وسوسه میشوم سربهسرشان بگذارم».
یا در «بازرس» گوگول، گیبنر، پزشک آلمانی، روسی نمیداند و در تمام این اثر حتی یک کلمه هم نمیگوید.
واژه «не́мец» (نیِمِتس) وارد فارسی نیز شدهاست و در زمان قاجار به اتریش، «نَمسه» (نِمسه) میگفتهاند و به اتریشیها «نمسهای» و «نمساوی»؛ چنانکه در نامۀ امیرکبیر به داوودخان مسیحی، که هفت معلم اتریشی را برای تدریس در دارالفنون به ایران آورده بود، آمدهاست:
«بهدستور من این «نمسهایهای» بیچاره را به ایران آوردهاید. اگر صاحب قدرت بودم، وسیلۀ آسایش و رفاه آنان را فراهم میکردم؛ حال میترسم به آنها خوش نگذرد. سعی کن وسایل آسایش آنان را فراهم سازی.»
پینوشت:
- سلتی: یک گروه از قبایل هندواروپایی جنگجو و چادرنشین بودند که در حدود سال ۷۰۰ قبل از میلاد، در اروپای مرکزی ساکن شدند و در طول قرن چهارم ق. م به بالاترین نقطه نفوذ و استیلای خود رسیدند و از بریتانیا تا آسیای کوچک گسترش یافتند.(ویکیپدیا)
سرچشمهها:
- فرهنگ ریشهشناسی مکسر فاسمر
- فرهنک تفسیری دال
- فرهنگ تفسیری اُژیگف