یادداشت: نگاهی به رباعیات شمس طبسی

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۷ تیر ۱۴۰۰

نگاهی به رباعیات شمس طبسی

سید علی میرافضلی

دیوان شمس طبسی، تصحیح علیرضا شانظری، تهران، انتشارات سخن، ۱۴۰۰ش.

شمس‌الدین محمد بن عبدالکریم طبسی از شاعران اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است. تقی اوحدی گوید که در بدایت حال از طبس به هرات رفت و در آنجا نشو و نما یافت و کسب علوم کرد و سرآمد گشت (عرفات العاشقین، ۳: ۱۸۲۱). بااین‌همه، شهرت شاعری شمس مربوط به دوران زندگی او در ماوراءالنهر به‌ویژه در دو شهر سمرقند و بخارا بوده‌است. وی در بخارا به دیدن قاضی شمس‌الدین منصور اوزجندی رفت. از قاضی منصور قصیده‌ای شهرت یافته بود، با قافیه‌ای خاص (رک. لباب الالباب، ۱۶۵-۱۶۶):

برخیز که شمع است و شراب است و من و تو

آواز خروس سحری خاست ز هر سو

شمس در آن مجلس، قصیدۀ او را به طریق بدیهه جواب گفت و موجب شگفتی و تحسین قاضی و دیگر حاضران شد (تذکرة الشعراء دولتشاه، ۱۶۱-۱۶۳). شمس طبسی سپس به سمرقند رفت و در آنجا به دستگاه خواجه صدرالدین محمد وزیر معروف به نظام‌الملک راه یافت. خواجه محمد نظام‌الملک شمس طبسی را زیر بال و پر گرفت و شمس در مدح او قصاید بسیار گفت (لباب الالباب، ۴۶۲). بیشترین اشعار شمس در مدح همین وزیر است (حدود ۳۰ قصیده و چند قطعه). تقی کاشانی مرگ شمس طبسی را به سال ۶۲۶ در هرات دانسته‌است (خلاصة الاشعار، ۳۱۶ر). عوفی که با شاعر در سمرقند دیدار داشته، از او به گونه‌ای سخن گفته که گویی پیش از ۶۱۸ ق. (سال نگارش لباب الالباب) از دنیا رفته بوده‌است.

از شمس طبسی دیوان کوچکی در حد ۲۲۰۰ بیت شعر باقی مانده‌است. بیشتر اشعار شمس طبسی را قصاید او تشکیل می‌دهد که جملگی در مدح شاهان و امرا و صدور و بزرگان زمانه است. اگرچه تسلّط شاعر بر سخن‌وری و زبان‌آوری حقیقتی مسلّم است، اما شعر او از معانی بلند و افکار عمیق تهی است. از وی معدودی غزل باقی مانده که فاقد شور و حال عاشقانه است و از تشبیب قصاید او نیز چنین استنباط می‌شود که وی تجربۀ عاشقانۀ ژرفی نداشته یا فرصت آن را نیافته‌است که این تجربه را در شعرش منعکس کند.

از دیوان شمس طبسی سه نسخۀ کهن باقی مانده و او از این لحاظ جزو شاعران نیک‌بخت قرن ششم و هفتم به شمار می‌رود: نسخه‌ای جزو مجموعه دواوین مورّخ ۶۹۹ ق. چستربیتی، دستنویس مورخ ۷۱۳-۷۱۴ ق. ایندیا آفیس و مجموعه دواوین شمارۀ ۶۶۹ حکیم اوغلو که در قرن هفتم یا هشتم ق. کتابت شده‌است. سایر نسخ دیوان او متعلّق به قرن دهم و یازدهم هجری به بعد است و اغلب از روی همین سه دستنویس نسخه‌برداری شده‌است. تقی کاشانی گزیده‌ای در حدود ۱۷۹۰ بیت از اشعار شمس طبسی را در تذکرۀ خلاصة الاشعار نقل کرده که اغلب اشعار او را در بر می‌گیرد. در برخی سفینه‌های ادبی نیز منتخبی از اشعار او یافت می‌شود. سفینۀ شمارۀ ۹۰۰ مجلس، مونس الاحرار محمد بن بدر جاجرمی، سفینۀ شمس حاجی، جُنگ گنج‌بخش، جُنگ بیاض و جُنگ نظم و نثر چلبی عبدالله از جملۀ آن‌هاست که همگی در قرن هشتم فراهم شده‌اند.

دیوان شمس طبسی تا کنون دو نوبت تصحیح و چاپ شده‌است: نخست، به اهتمام تقی بینش بر مبنای ده نسخه از جمله دستنویس چستربیتی و ایندیا آفیس (مشهد، زوار، ۱۳۴۳) و دوم، به تصحیح علیرضا شانظری استاد دانشگاه یاسوج (تهران، سخن، ۱۴۰۰). دکتر شانظری تصحیح خود را بر ده نسخه بنیان نهاده، و در کار خود از دستنویس کهن حکیم اوغلو نیز بهره‌‌مند بوده‌است. متأسفانه، مصحح کتاب به جُنگ‌ها و سفینه‌های کهن بی‌مهر بوده و بهره‌ای از آن‌ها نبُرده‌است. از تذکرۀ خلاصة الاشعار نیز که از حیث تعداد شعر و قدمت و دقت، بر بعضی نسخه‌های تصحیح برتری دارد، استفاده نشده‌است.

دیوان شمس طبسی فقط ۳۰ رباعی دارد و اگر از رباعیاتی که میان او و دیگر شاعران مشترک است چشم‌پوشی کنیم، جایگاه بلندی برای این شاعر در تاریخ رباعی فارسی نمی‌توان متصوّر شد. ما در این یادداشت، برخی از رباعیات شمس طبسی را از نظر می‌گذرانیم.

بی آنکه جست‌وجوی تمامی کرده باشم، می‌توانم گفت که رباعیات شمس طبسی در لباب الالباب (دو رباعی) و پنج جُنگ قدیمی قرن هفتم و هشتم با ذکر نام نقل شده‌است: نزهة المجالس (دو رباعی)، سفینۀ کهن رباعیات (سه رباعی)، خلاصة‌الاشعار فی الرباعیات (یک رباعی)، جُنگ گنج‌بخش (دو رباعی) و جُنگ نظم و نثر چلبی عبدالله مورخ ۷۶۳ ق. (یک رباعی). آن‌ها که در دیوان او یافت می‌شود، بدین قرار است:

- با آنکه همیشه یار در کینۀ ماست (جُنگ چلبی، ۲۶پ)

- دی آن مَه من چو روی از مهر بتافت (لباب الالباب، ۴۶۴)

- گیسوی تو در سیه‌گری موی شکافت (لباب الالباب، ۴۶۴)

- آن خط که طواف گرد مَه خواهد کرد (جُنگ گنج‌بخش، ۲۲۴ پ)

- بستان ارم به گرد کویت نرسد (نزهة المجالس، ۲۸۱)

- بر عارض مَه گرد شب انگیخته‌ای (نزهة المجالس، ۲۸۱؛ جُنگ گنج‌بخش، ۲۲۴ پ)

چهار رباعی زیر را در منابع کهن به نام شمس طبسی یافتیم که در دیوان او دیده نشد:

شمس طبس

گفتم: سر زلفت ای صنم ناباک است

در خوردنِ شکّر لبت چالاک است

در پاش فکند، گفت کین طوطی نیست

تا خاک خورَد که قوتِ ماران خاک است!

و له

گر زلف تو سلسله‌ست، دیوانه منم

ور عشق تو آتش است، پروانه منم

پیمان تو را به شرط پیمانه منم

با درد تو خویش، وز تو بیگانه منم

(سفینۀ کهن رباعیات، ۱۷۸)

رباعی دوم در سوانح احمد غزالی نقل شده (پورجوادی، ۴۷) و انتساب آن به شمس طبسی درست نیست.

شمس طبس

گفتم به شکسته دل که چون داری کار

با زلف شکستۀ خم اندر خم یار

دل گفت: تو فارغی از این دست بدار

ما هر دو شکسته را به هم باز گذار

(سفینۀ کهن رباعیات، ۱۸۵)

پیش از این رباعی، رباعی «آنی که ز مَه گرد شب انگیخته‌ای» بی نام گوینده نقل شده و این احتمال که کاتب نام شاعر را بالا پایین نوشته باشد، منتفی نیست.

شمس طبس

تا مشک سیه گرد رخت حلقه ببست

از چشم خوشت شیفته شد نرگس مست

از تابش رویت جگر لاله بسوخت

وز شرم قد تو سرو در خاک نشست

(سفینۀ تبریز، ۶۰۴)

مصراع سوم در اصل نسخه، «رویش» است. متن، تصحیح قیاسی است.

کرکس سخنانت ناصواب افتاده است

میلت همه بر ایر ذئاب افتاده است

تو جغد نه‌ای، کرکسی ای مادر غر

چون است که موضعت خراب افتاده است؟

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۵)

شمس طبسی بیشترین هجو خود را نثار شخصی با شهرت «کرکس» (کرگس) کرده‌است. علاوه بر رباعی فوق، سه قطعۀ دیوان او نیز در هجو این شخص است (ص ۲۵۲، ۲۵۵، ۲۶۹). هیچ کدام از دو مصحح در مورد هویت این شخص بحث و فحصی نکرده‌اند. از اشعار شمس دانسته می‌شود که کرکس لقب شاعری بوده که در محفل بزرگان رفت‌وآمد داشته و احتمالاً خود را بالاتر از شمس طبسی می‌دیده‌است. در قطعه‌ای که شاعر خطاب به قاضی سیف‌الدین گفته (ص ۲۵۵-۲۵۶)، چنین برداشت می‌شود که شمس از طبس به هوای درگاه او آمده، ولی متوجه شده که کرکس شاعر نیز مورد توجه سیف‌الدین است. در تذکرۀ لباب الالباب، دو شخص با شهرت «کرکس» وجود دارد. یکی شرف الافاضل کرکس خوارزمی که شمس مبارکشاه رباعیی در هجو او گفته است (ص ۴۸۹) و دیگری، ابوالفضل عثمان هروی که از لطیف‌طبعان خراسان بود و شعر هم می‌گفت و یکی از شاعران (رفیع) او را «کرکس» لقب داده بود (ص ۴۸۶-۴۸۷). نفیسی در فهرست نام‌ها، کرکس خوارزمی و عثمان هروی را ذیل یک نام فهرست کرده (ص ۸۳۵) که به نظر خطا می‌آید. من حدس می‌زنم آن کرکسی که شمس طبسی هجوش کرده، همین «ابوالفضل عثمان هروی» است که شاعر حرفه‌ای نبوده، اما خود را در ردیف شعرا به شمار می‌آورده‌است. این را از ‌آن جهت می‌گویم که در شرح حال شمس آورده‌اند در بدایت امر، از طبس به هرات رفت. احتمالاً در هرات او را با عثمان هروی رقابت در گرفته و کار به هجو کشیده‌است. ‏ ای آنکه رخت گلشن سودای دل است

وصل لب تو اصل تماشای دل است

هم زلف تو پای‌دام بند فلک است

هم خط خوش تو آل‌طمغای دل است

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۶) کلمۀ «تماشا» در مصراع دوم با بقیۀ اجزای مصراع همخوانی ندارد و وصل لب معشوق، اصل تماشا نمی‌تواند باشد. در خلاصة الاشعار (برگ ۳۳۱ پ)، «اصل تمنّای دل» قید شده که در بافت معنا درست می‌نشیند. ‏ گردون که به عشوه طاق چون ابروی است

در بند جفا و جور چون گیسوی است

بر حاشیۀ سوسن آزاد به مشک

بنوشته خطی که یاسمن هندوی است

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۶)

ردیف شعر در نسخۀ کهن اینیا آفیس و دو نسخۀ دیگر، «توست» است. ابرو و گیسو بدون پیوند با کسی (اینجا معشوق) بسیار غرابت دارد. در نسخۀ چستربیتی که مأخذ این ضبط غریب است نیز کاتب به گونه‌ای نوشته که ابرو تست/ گیسو تست می‌توان خواند و گویا اصل نسخۀ مورد استفادۀ کاتب، به قرار بعضی نسخ قدیمی، فاقد یاء‌ وصل بوده است و این بدخوانی از‌ آنجا ناشی شده است. ‏ بر برگ گلت مورچه ره خواهد کرد

بر لاله بنفشه تکیه‌گه خواهد کرد

جانا ز سیه‌گری بدان‌جای رسید

خطّ تو که ماه را سیه خواهد کرد

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۷)

رباعی در نزهة المجالس (ص ۳۱۵) به نام سلیمان‌شاه ایوه‌ای است. وی از امرای هم‌عصر شمس طبسی است و میان او و کمال اسماعیل اصفهانی مشاعره بوده‌است. در دیوان شمس طبسی رباعی دیگری با همین قافیه و ردیف و حال و هوا وجود دارد (ص ۲۷۸):

آن خط که طواف گرد مه خواهد کرد

در شب ز سر طنز نگه خواهد کرد

بر آتش رخسار تو می‌دانی چیست

دودی که هزار دل سیه خواهد کرد

از آنجا که رباعی نخست، در نسخۀ اساس مصحح وجود ندارد، می‌توان این حدس را مطرح کرد که شمس طبسی، رباعی دوم را در پاسخ رباعی اول سروده‌است و در برخی نسخ دیوان او، رباعی اول را آورده‌اند برای آنکه مشخص شود رباعی در مجابات کدام رباعی است.

یادم چو از آن عزم سفر می‌آید

بر من همه خوشدلی به‌سر می‌آید

گلگون سرشکم که چو آب است روان

از گرم‌روی به روی در می‌آید

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۹)

این رباعی، با آنکه رباعی ویژه‌ای هم نیست، چهار مدعی دارد. کاتب نسخۀ چستربیتی که آن را به اسم شمس طبسی آورده‌است. عوفی رباعی را به اسم شرف‌الدین شفروه ثبت کرده‌است (لباب الالباب، ۲۲۵). در نزهة المجالس به اسم «سید اشرف» است (ص ۴۷۴) و مصحح دیوان سید حسن غزنوی، به اتکای این منبع، آن را به دیوان این شاعر منتقل کرده‌است (بگ‌جانی، ۳۴۹). در این بخش نزهة المجالس ۱۱۵ رباعی پشت سر هم به اسم سید اشرف است و جز سه رباعی اول، هیچ کدام در دیوان سید حسن نیست. کاشانی رباعی را به اسم کمال اسماعیل نقل کرده (روضة الناظر، ۲۳۱ ر) و در بعضی نسخ دیوان کمال اسماعیل هم یافت می‌شود (رک. دیوان کمال، ‌محمدرضا ضیاء، ۳۴۲). ‏ از هر سخنی که در غمت دارد در

بر خاک ز دیده می‌بارد بر

ره ره چو چکیده خون ببینی جایی

پی بر که ز چشم من برون آرَد سر

(دیوان شمس طبسی، ۲۷۹)

مصراع دوم رباعی به این ضبط، ایراد وزنی دارد. در دو نسخه از سه نسخۀ مورد استفادۀ مصحح، بعد از کلمۀ دیده، «اینک» (طبق خوانش مصحح) بوده که مورد توجه قرار نگرفته‌است. مرحوم تقی بینش این کلمه را به‌درستی «اشک» خوانده و مصراع را چنین ضبط کرده‌است: بی خاک ز دیده اشک می‌بارد بر. ارتباط اشک و دیده و چشم و خون کاملاً واضح است. رباعی در دیوان رضی‌الدین نیشابوری هم آمده (ص ۱۷۶) و مصراع دوم در آنجا چنین است: بر خاک ز دیده لعل می‌بارد تر. در دیوان امامی هروی هم درج شده (خوئینی، ۲۲۵) و ما در مقاله‌ای نشان داده‌ایم که چگونه رباعیات رضی نیشابوری از دیوان چاپی امامی هروی سر در آورده است (رک. «رباعیات رضی نیشابوری در دیوان امامی هروی»، گزارش میراث، ش ۷۴-۷۵). ‏ با ابر همیشه در عتابش بینم

جویندۀ آب و آفتابش بینم

گر مردمک دیدۀ من نیست چرا

چندان که نگه کنم در آبش بینم

(دیوان شمس طبسی، ۲۸۰)

این رباعی لطیف عاشقانه در نسخۀ کهن چستربیتی به اسم شمس طبسی است؛ اما دو مدعی دیگر هم دارد. یکی بانو مهستی گنجوی که اغلب رباعیات ناب شهرآشوب بدو پیوسته است (رک. مونس الاحرار، ۲: ۱۱۵۴). رباعی در دیوان سنایی غزنوی هم موجود است (مدرس رضوی، ۱۱۵۶) و ما آن را در نسخۀ کهن کلیات سنایی متعلّق به بایزید ولی‌الدین نیز دیده‌ایم (برگ ۲۹۶ ر). این نسخه در ۶۸۴ ق کتابت شده و قدیم‌ترین نسخۀ تاریخ‌دار دیوان سنایی است و بیست سال از دستنویس چستربیتی کهن‌تر است. علاوه بر آن، در سفینۀ کهن رباعیات (ص ۱۶۶) و روضة الناظر (برگ ۲۳۶ ر) نیز رباعی به نام سنایی است. با توجه به این شواهد، در انتساب رباعی مذکور، جانب سنایی غزنوی از شمس طبسی و مهستی گنجوی قوی‌تر است. سنایی جزو پیشگامان رباعیات شهرآشوب در زبان فارسی است و از شاعران قدیم، تنها ازرقی هروی است که پیش از او رباعی شهرآشوب گفته‌است. ‏ شمس طبسی یک رباعی زیبای عاشقانه دارد که مدعی جدّی برای آن پیدا نشده‌است (دیوان شمس طبسی، ۲۸۰):

کو آن شب خلوت که غنودیم به‌هم

وآن راز که گفتیم و شنودیم به‌هم

آیا بودا که باز بینیم شبی

یک‌بار دگر چنان‌که بودیم به‌هم

خوشگو این رباعی را به اسم رای چندربهان برهمن (د. ۱۰۷۷ ق) آورده (سفینۀ خوشگو، دفتر دوم، ۱۲۱) که بطلان این انتساب با توجه به ذکر رباعی در نسخۀ کهن چستربیتی که در ۶۹۹ ق کتابت شده، آشکار است.

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی