یادداشت: چرا مردم کرمانشاه پرتو را دوست داشتند؟

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۵ بهمن ۱۴۰۰

چرا مردم کرمانشاه پرتو را دوست داشتند؟

محسن احمدوندی

زان پیش که دردهند آوازهٔ مرگ

ماییم و نشسته پشت دروازهٔ مرگ

ای زندگی، ای فسانهٔ بود و نبود

می‌خواهمت اما نه به اندازهٔ مرگ

کرمانشاه امروز یکی از شاعران محبوب و خوش‌نامش را از دست داد. «علی‌اشرف نوبتی» که کرمانشاهیان بیشتر او را با تخلصش یعنی «پرتو» می‌شناختند. پرتوِ کرمانشاهی به دو زبان فارسی و کُردی شعر می‌سرود و ماحصل لحظه‌های شاعرانه‌اش در دیوانی با نام «کوچه باغی‌ها» بارها در سال‌های متعدد و هر بار با افزودن‌ها و کاستن‌هایی منتشر شده است. پرتو در شعر فارسی اگرچه در قالب‌های قصیده، چهارپاره، رباعی و دوبیتی طبع‌آزمایی کرده است اما اغلب اشعار دیوانش در قالب غزل است. غزل‌های پرتو در همان حال و هوای اشعار سنتی فارسی است و در حوزهٔ زبان و تخیل اغلب تقلیدی به شمار می‌آیند. او اغلب این غزل‌ها را به تقلید و تتبع از شاعران سبک اصفهانی (هندی) سروده است و از آن میان ارادت ویژه‌ای به صائب دارد؛ غزل‌هایی با ردیف اسمی که در هر بیت شاعر به سراغ مضمونی خاص می‌رود تا هنر شاعری خود را از این طریق به تصویر بکشد. شاعر در کنار غزل‌هایی که به تقلید از شاعران سبک اصفهانی (هندی) سروده، در برخی غزل‌هایش نیز به استقبال دو شاعر بزرگ سبک عراقی یعنی حافظ و سعدی‌ رفته است. بر این اساس پرتو در قلمرو غزل، شاعری سنت‌گرا و مقلّد است و شاید یکی از دلایلی که در غزل معاصر ایران نتوانسته است به جایگاهی قابل تأمل دست یابد، گذشته از فروتنی و خاکساری و گوشه‌گیری او، همین زبان و بیان سنت‌گرا و تقلیدی باشد که او را در ردیف غزل‌سرایانی چون کریم امیری فیروزکوهی، ابوالحسن ورزی، علی اشتری، هادی رنجی، محمد قهرمان، احمد گلچین معانی، نوذر پرنگ، یدالله بهزاد، ذبیح‌الله صاحبکار، پروین دولت‌آبادی، مسعود فرزاد، مهرداد اوستا و پرتو بیضایی قرار می‌دهد. از این منظر باید بپذیریم که او چیزی به غزل معاصر فارسی نیفزوده است و اگر می‌افزود باید در حافظهٔ ایرانیان شعرشناس بیتی یا غزلی از او می‌ماند. داوری من دربارهٔ قصاید، چهارپاره‌ها، رباعیات و دوبیتی‌های او نیز همین است.

اما چرا پرتو در بین همشهریانش این‌همه محبوب بود؟ چرا مردم کرمانشاه از عام و خاص او را دوست داشتند و به او ارادت می‌ورزیدند؟ من دلیل این مسئله را دو چیز می‌دانم: یک دلیل متنی و یک دلیل فرامتنی، یکی اشعار او به زبان کُردی جنوبی و دیگری شرف و آزادگی او. بیشتر شُهرت پرتو در میان کُردزبانان و به‌ویژه کرمانشاهیان به دلیل سروده‌های محدودی است که از این شاعر به زبان کُردی جنوبی باقی مانده است. تلفیق این اشعار با موسیقی محلی در این سال‌ها موجب شده است که کمتر کرمانشاهی‌ای یک یا چند بیت کُردی پرتو را از بر نباشد و گاه گاه در خلوت و جلوت آن را با خود زمزمه نکند در حالی که این اتفاق دربارهٔ شعرهای فارسی او در میان خود کرمانشاهیان هم نیفتاده است. این نکته را نباید از یاد برد که شعر و ادبیات کُردی جنوبی برخلاف کُردی مرکزی قدمت و پشتوانهٔ متنی چندانی ندارد و یکی از معدود کسانی که چیزی بر ادبیات این گویش کُردی افزوده پرتو است. او با سرودن به این زبان، گام بزرگی در حفظ آن برداشته است و دین عظیمی بر گردن این شاخه از ادبیات کُردی دارد. دلیل دیگرِ محبوبیتِ پرتو دلیلی فرامتنی است و رابطهٔ مستقیمی با شعر و شاعری او ندارد. او در طول عمرش کوشید که از نهادهای قدرت دور باشد و آلودهٔ بازی‌های سیاسی نشود. مردم کرمانشاه نیز ـ که مانند بسیاری دیگر از ایرانیان یکی از اصلی‌ترین ملاک‌هایشان برای سنجش مقام شاعر، این جملهٔ معروفِ اخوان ثالث بوده است: «شاعران همواره بر سلطه بوده‌اند نه با سلطه»؛ ـ پرتو را شاعری آزاده و مردمی دانسته‌اند که در جبههٔ آنهاست و تحت سلطهٔ نهادهای قدرت قرار نگرفته است‌. سخنم را با شعری از شاعر فقید آغاز کردم، پس اجازه بدهید که با شعری از این مردِ شریف و آزاده نیز به پایان ببرم:

در اوجِ بیستون چون مرغی آزاد

ز جان فریاد کردم: «آی فرهاد

تو را گر عاشقی آموخت این کوه

مرا هم درسی از آزادگی داد»

نامش بلند و یادش جاودان باد


دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی