یادداشت: گواهی بر تأثر مستقیم حافظ از شاهنامه
۲۰ مهر ۱۴۰۰
گواهی بر تأثّر مستقیم حافظ از شاهنامه
علی شاپوران
دربارهٔ توجّه ویژهٔ حافظ به داستانهای حماسهٔ ملّی ایران، تأثیرپذیری او از شاهنامه، و انواع این تأثیرپذیری چند مقالهٔ مفید نوشته شدهاست. در دیوان حافظ اشاره به داستانهای شاهنامه و قهرمانان آن کم نیست و همین اشارات منشأ بیشتر بررسیها بودهاست. ظاهراً میتوان مطمئن بود (۱) که در بیت
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بهجز از کشته ندرَوی
(دیوان حافظ، ص۹۸۰، ب۸)
منظور حافظ از «دهقان سالخورده» فردوسی است و نظرش به بیت زیر است (۲)، از خطبهٔ آغاز داستان سیاوش:
نگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
(شاهنامه، ج۲، ص۲۰۲، ب۱۷)
حافظ یک بار هم عبارت «دهقان پیر» را بهکار برده و گمان میکنم باز منظورش فردوسی باشد:
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است و پیر دهقان گفت
(دیوان حافظ، ص۱۹۲، ب۸)
در شاهنامه این مضمونیست آشنا. فردوسی چند بار از غلبه بر اندوه با کمک می گفتهاست، بیشتر از زبان پهلوانان و شاهان، ولی با چنان لحن طبیعی و صمیمیّت و اعتقادی که میتوان آن را باور خود او هم دانست. به گمان من از تمام آن دفعات، سه مورد، یک خردهحکایت، و دو بیت، و دو تایشان در داستان رستم و اسفندیار، با بیت حافظ سخت سازگارند و به احتمال فراوان یکی از اینها (و بلکه ترکیب دو یا هر سه مورد با هم و سایر موارد مشابه) حافظ را به سرودن بیت فوق برانگیخته است:
آن خردهحکایت این است که اسفندیار، دلزده از بهانههای پدر و پندهای مادر نشنیده، راهی زابلستان شده، در دز گنبدان شتر پیش کاروان خفته، این را به فال بد گرفته و دستور داده شتر را بکشند و «غمی گشت از آن اشتر اسفندیار ...» و سپس خود را دلداری داده که «بد و نیک هردو ز یزدان بود»...
وز آنجا بیامد سوی هیرمند
همیبود ترسان ز بیم گزند
بر آیین ببستند پردهسرای
بزرگان لشکر گزیدند جای...
می آورد و رامشگر اسفندیار
نشسته پشوتن بر نامدار
به رامش دل خویشتن شاد کرد
دل زادمردانش آباد کرد
چو گل بشکفید از «می سالخوَرد»
رخ نامداران و شاه نبرد
(شاهنامه، ج۵، ص ۳۱۰، ب ۲۰۹ تا ۲۱۴)
بیت نخست در پادشاهی منوچهر است، جایی که سام نخست بار نوهاش، رستم، را میبیند و پس از ابراز شادمانی و تحسین فراوان و یاد تولّد معجزهآسای رستم میگوید:
بدین شادمانی کنون می خوریم
به می انده از جان خود بشکریم
که گیتی سپنج است پُرآیورو
کهن شد یکی، دیگر آرند نو
(شاهنامه، ج۱، ص۲۷۴، ب۱۵۶۰ و ۱۵۶۱)
مضمون مشابه دیگر در بخشی از شاهکارترین گفتوگوهای ادب فارسیست. در همان داستان رستم و اسفندیار، آخرین جملهٔ رستم است به اسفندیار، در پایان یکی از احتجاجاتش:
چو بسیار شد گفتها می خوریم
به می جان اندیشه را بشکریم
(شاهنامه، ج۵، ص۳۴۹، ب۶۸۵)
در این بیت، سه نسخه از نسخ تصحیح خالقی مطلق-که دو تایشان در نیمهٔ دوم شاهنامه کاملاً خویشاوند هستند و نسبشان به شیراز میرسد- بهجای «اندیشه»، «اندوه» دارند (و جالب است که یکی از آنها در بیت قبلی بهجای «اندوه» «اندیشه» دارد). به نظر من طبیعیتر است که این بیت اخیر با ضبط «اندوه» به یاد حافظ ماندهباشد، و اساساً بیت حافظ نتیجهٔ دو باری باشد که مضمون آشنای «زدودن زنگ غم با می کهن» را در داستان رستم و اسفندیار خوانده یا شنیده و بیان «دهقان سالخورده» به دلش نشستهباشد.
شیراز قرن هفتم و هشتم شهر شاهنامه بوده. هم نسخهپردازی شاهنامه در این شهر به اوجی رسید که پیش و پس از آن نظیر نداشت، و هم اهالی شهر دورانی از خودآگاهی تاریخی و فرهنگی را گذراندهاند که درست بین یورش چنگیز و تیمور، نوابغی چون سعدی و حافظ پرورده که تأثّر هردو از شاهنامه آشکار است. پژوهش به کنار، دیدن گردآمدن این نمادهای فرهنگ ایرانی حول مضمونی مشترک (از بیآزاری تا میخواری) حقّاً لذتبخش است.
- پینوشتها
۱- به این بیت پیشتر اشاره شدهاست. این یادداشت را درواقع از فیشی هنگام مطالعه به تلگرام آوردهام و در پی جستوجو نبودهام. اگر بررسی نسخهها نتایجی بدهد که بخواهم به قصد انتشار بنویسمش ارجاعات و سابقهٔ بحث را تکمیل خواهمکرد. حالا به خاطر نمیآورم کسی به بیتی که موضوع این یادداشت است پرداختهباشد، ولی راستش برایم عجیب است که بهخصوص فروغی، مینوی و معین به آن (و ازجمله خردهحکایت اسفندیار) اشاره نکردهباشند.
۲- عبارت بیتی از بوستان سعدی به بیت حافظ نزدیکتر است:
چو دشنام گویی دعا نشنوی
بجز کشتهٔ خویشتن ندروی
ولی به قرینهٔ «دهقان سالخورده» قاعدتاً منظور حافظ فردوسی است و همین بیت مورد اشاره در این یادداشت نشان میدهد گویا اساساً تصورش از فردوسی همین بوده. گرچه بعید است، شاید هم بیت بوستان و شاهنامه در ذهنش خلط شدهباشد.
- ارجاعات به شاهنامه ۸جلدی تصحیح خالقی مطلق و دیوان حافظ ۲جلدی تصحیح زندهیاد خانلری (ویرایش دوم) است.
این یادداشت پیشتر در کانال تلگرامی نویسنده] منتشر شدهاست.
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی