یادداشت: یاد مجتبی عبدالله‌نژاد در سالگرد رفتنش

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۱۵ آذر ۱۳۹۹

مجتبی عبدالله‌نژاد

یاد مجتبی عبدالله‌نژاد در سالگرد رفتنش

سایه اقتصادی‌نیا

با رفتن مجتبی عبدالله‌نژاد، ایران یکی از عاشقان صدیق و زبان فارسی یکی از کوشندگان خدومش را از دست داد: عاشقی بی‌ریا و رونده‌ای بی‌ادعا، که چه در خلوت و چه در جَلوت، جز برای ایران نگفت و ننوشت. برای ایران، این نام جادویی، که عطر حروف سحرآمیزش عبدالله‌نژاد را مست و سرمست می‌کرد، چون گردش رنگ و رایحۀ شراب در تُنگ بلور عتیق.

ایرانِ عبدالله‌نژاد یگانه بود و متنوع. هم سبز شمال داشت و هم زرد کویر. هم شکوه جم داشت و هم اشک فقر و جبر. نه چندان بزرگ بود که در دل و دیده نگنجد، نه چندان کوچک که خوار و حقیرش گیرند. نه چندان اساطیری که هیبتش آهوبرگان را برماند، نه صیدی چنان لاغر که شیران از او چشم برگیرند. آنچه نقطۀ آغاز دوستی ما و پیوند فکری عمیقی میانمان شد هم در اصل همین بود: همانندیِ ما در درک مفهومی به نام ایران، و پروراندن و دوستداری این مفهوم از راه غرق شدن و غوطه خوردن در یکی از تابان‌ترین جلوه‌های آن، یعنی زبان فارسی. ایران ما را با هم دوست کرد. زبان فارسی قلم‌ها و جان‌هایمان را به هم پیوند داد، و همین است که بعد از رفتن او، سرگردانم که من و ایران چنین دوستی را دیگر کجا بازخواهیم یافت.

امیدوارم ما، دوستان هم‌قلم و همکارش، در آبیاری زمینی که او سر و سرمایه‌اش را وقف آن کرد، چون خودش کوشا و شکیبا باشیم.

رفت آن یار و داغ صد افسوس

بر دل داغدار یار گذاشت

ما سپس‌ماندگانِ قافله‌ایم

او به منزل رسید و بار گذاشت

او به پایان راه خویش رسید

همرهان را در انتظار گذاشت

اشک خونین من از این ره دور

گل سرخی بر آن مزار گذاشت.


دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی