فارسی کرمانی: واژه‌نامه: تفاوت بین نسخه‌ها

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۴۵: سطر ۴۵:
  
 
'''بود''' bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از ''بودن'' به معنی «به پایان رسیدن» که در متون قدیم شاهد دارد> کامل؛ همه، کل
 
'''بود''' bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از ''بودن'' به معنی «به پایان رسیدن» که در متون قدیم شاهد دارد> کامل؛ همه، کل
 +
 +
===پ===
 +
'''پپرمه''' peperme <از انگلیسی peppermint به معنی «آب‌نبات نعناعی»> (نوعی) آب‌نبات
 +
 +
'''پت''' pot <گونه‌ای از ''پَت'' در فارسی معیار به معنی «کُرک، پشم نرم پشت بز»؛ سنج. پتو> مو
 +
 +
'''پرک''' park <ظاهراً از pārak/g «پاره» فارسی میانه> نیم
 +
 +
'''پق''' paq <گونه‌ای از ''پخ'' و ''پَخت'' در فارسی معیار> پهن
  
  

نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۵۲

واژه‌نامۀ مختصر فارسی کرمانی

محتویات

آ

آب‌پاش ʔâb-pâš آبسه

آجیر کردن ʔâjir kerd-an <«آجیر» گونه‌ای از آژیر فارسی به معنی «زیرک، هوشیار؛ آماده» است.> بیدار کردن

آدرشکو ʔâderešk-u لرز

آدریمون ʔâdereymun مسکین

آدور ʔâdur <شاید از ādur «آذر، آتش» فارسی میانه که مجازاً به علاقۀ مجاورت به این معنی درآمده‌است.> خار

آدوربند ʔâdur-band آلاچیقی از خار

آریک ʔârik <گونه‌های دیگر در فارسی: آروک، آروگ، اروک، اَروج؛ نیز سنج. آرُک به معنی «دندان آسیا»> لثه

آستینو ʔâstin-u آستینچه، آستینک، پوشش آستین‌مانندی برای بیرون آوردن نان از تنور

آسمون‌لحاف ʔâsemun-lehâf آسمان‌جل

آفک ʔâfk تاول

آفوک ʔâfuk هیچ

آگیرا ʔâgirâ شاخه‌های کوچک و نازک برای روشن کردن آتش

الف

ابرام‌خانی ʔebrâm-xân-i <ظاهراً منسوب به ابراهیم‌خان ظهیرالدوله، حاکم کرمان> شُله‌زرد

اسپریچو ʔesperiču پرستو

اق ʔaq اَه

اماچو ʔomâč-u <اُماج کلمه‌ای ترکی است که در فارسی نیز به معنی «نوعی آش» به کار رفته‌است. + پسوند ـو> نوعی آش، شولی <در کرمان و یزد>

اوگرمو ʔow-garm-u <«او» گونه‌ای از آب است.> اشکنه

ب

بادو bâd-u <باد به معنی «تکبر، غرور» که در فارسی نیز به کار می‌رود + پسوند ـو> متکبر

باشو bâšu پدربزرگ

بلیت boleyt ساده، ابله

بود bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از بودن به معنی «به پایان رسیدن» که در متون قدیم شاهد دارد> کامل؛ همه، کل

پ

پپرمه peperme <از انگلیسی peppermint به معنی «آب‌نبات نعناعی»> (نوعی) آب‌نبات

پت pot <گونه‌ای از پَت در فارسی معیار به معنی «کُرک، پشم نرم پشت بز»؛ سنج. پتو> مو

پرک park <ظاهراً از pārak/g «پاره» فارسی میانه> نیم

پق paq <گونه‌ای از پخ و پَخت در فارسی معیار> پهن


  این صفحه تکمیل خواهد شد.
مجید باغینی‌پور - منوچهر فروزنده فرد

دربارۀ مجید باغینی‌پور و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

دربارۀ منوچهر فروزنده فرد و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی