بدل: بدل‌پژوهی در ایران: تفاوت بین نسخه‌ها

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
بدل¬پژوهی در ایران
+
در ایران درباره‌ی بدل کتابی نوشته نشده است ولی بخشی از کتاب، یا مقالاتی در این باره نوشته شده است. تمام کتاب‌های دستور حداکثر یک یا دو صفحه درباره‌ی بدل مطلب دارند ولی بی‌شک دستورنویسان به این ساخت دستوری اعتنای چندانی نداشته‌اند. البته در این بین، دکتر خسرو فرشیدورد با اختصاص دادن یک فصل از کتاب خود به ساخت بدل یک استثناء است.
 
 
در ایران در باره¬ی بدل کتابی نوشته نشده است ولی بخشی از کتاب، یا مقالاتی در این باره نوشته شده¬ است. تمام کتاب¬های دستور حداکثر یک یا دو صفحه در باره¬ی بدل مطلب دارند ولی بی¬شک دستورنویسان به این ساخت دستوری اعتنای چندانی نداشته¬اند. البته در این بین، دکتر خسرو فرشیدورد با اختصاص دادن یک فصل از کتاب خود به ساخت بدل یک استثناء است.
 
 
1) خسرو فرشیدورد
 
1) خسرو فرشیدورد
 
مقاله( بخشی از کتاب):
 
مقاله( بخشی از کتاب):

نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۵۰

در ایران درباره‌ی بدل کتابی نوشته نشده است ولی بخشی از کتاب، یا مقالاتی در این باره نوشته شده است. تمام کتاب‌های دستور حداکثر یک یا دو صفحه درباره‌ی بدل مطلب دارند ولی بی‌شک دستورنویسان به این ساخت دستوری اعتنای چندانی نداشته‌اند. البته در این بین، دکتر خسرو فرشیدورد با اختصاص دادن یک فصل از کتاب خود به ساخت بدل یک استثناء است. 1) خسرو فرشیدورد مقاله( بخشی از کتاب): دکتر خسرو فرشیدورد در سال 1308 در ملایر متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر زادگاهش به پایان رسانید و وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرد و در سال 1342 با ارائه¬ی پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «قید در زبان فارسی و مقایسه آن با قیود عربی و فرانسه و انگلیسی» مدرک دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دریافت کرد. از سال 1343 در دانشگاه اصفهان تدریس کرده و در سال 1347 به دانشگاه تهران آمد و دستور زبان فارسی و نقد شعر و متون فارسی تدریس کرد. وی به زبانهای عربی و فرانسه تسلط داشت و با زبان¬های انگلیسی، پهلوی، اوستا و فارسی باستان آشنایی زیادی داشت. فصل سوم کتاب گفتارهایی در باره¬ی دستور زبان فارسی ایشان، «بدل و گروه اسمی بدلی در زبان فارسی» نام دارد. این نوشته صفحات 227 تا 248 کتاب را به خود اختصاص داده است. از نظر دکتر فرشیدورد «گروه اسمی بدلی یکی از اقسام گروه¬های اسمی چند¬هسته¬ای است که از بدل و بدل¬دار (مُبدل مِنه) به وجود می¬آید، مانند «پسر او، فرهاد» و «فردا، چهارشنبه»» و «بدل گروه اسمی یا اسمی است غیرمکرر و توأم با درنگی خاص که با اسم یا گروه اسمی دیگری به نام بدل¬دار دارای یک مرجع و یک نقش واحد دستوری است و حذف آن خللی به ساختمان جمله وارد نمی¬سازد.» از نظر ایشان «بدل دارای دو درنگ است، یکی پیشین که پس از بدل و پیش از بدل¬دار است، دیگر پسین که بعد از بدل¬دار و در آخر گروه است.» در ارتباط با ترتیب «هسته¬ی بدل ـ بدل» يا « بدل ـ هسته¬ی بدل» و ترجمه¬ی ساخت بدل متأسفانه نوشته ایشان چندان باثبات نمی¬نماید. ( به نوشته «هسته¬ی بدل ـ بدل» يا « بدل ـ هسته¬ی بدل» در همین کتاب مراجعه کنید.)

    دکتر فرشیدورد از لحاظ معنوی سه نقش برای بدل قائل است: 1)توصیف، 2)تأکید، 3)رفع ابهام: «بدل یا بدل¬دار از لحاظ معنوی غالباً بر شغل، لقب، کنیه، مقام، اسم خاص یا یکی دیگر از خصوصیات اسم دلالت می¬کند و برای توصیف یا تأکید یا رفع ابهام می¬آید.» و «بدل معمولاً بدون واسطه¬ی حروف و ادوات به بدل¬دار مربوط می¬شود و بعد از آن نیز می¬آید.» ایشان این نوع بدل را «بدل لفظی» می¬نامد و از نظر ایشان «بدل معنوی باتعریفی که در باره بدل کردیم سازگاری ندارد؛بنابراین بدل واقعی نیست، بلکه تنها از لحاظ معنوی بدل به شمار می¬رود.»
    گروه بدلی لفظی از نظر ویژگی¬های اجزاء و عناصر به وجودآورنده¬ی آن به این اقسام تقسیم می¬شود: 1-گروه بدلی ضمیری: در این نوع گروه بدل¬دار ضمیر یا گروه ضمیری است و بدل اسم یا گروه اسمی است، مانند ما دانشجویان، شما آزادمردان، اینجانب فریدون بهرامی، حضرت مستطاب عالی، سرور مخلص. 

که او را تو دادگر نسپرد / کسی را ز گیتی بکس نشمرد (شاهنامه بروخیم، ص1381، ج5) 2-بدل¬دار لقب یا عنوان یا کنیه کسی است و بدل اسم خاص و نام اوست: مانند شمس¬الدین محمد حافظ شیرازی، شیخ مصلح¬الدین سعدی شیرازی، خسرو انوشیروان، ابو علی حسن. آورده¬اند که روزی سلطان یمین¬الدوله محمود رحمه الله رسولی فرستاد به ماوراءالنهر به نزدیک بغراخان (چهار مقاله، ص،40 چاپ معین). 3- بدل¬دار اسم عام یا گروه اسمی عام و بدل اسم خاص یا گروه اسمی خاص است، مانند: برادر من هوشنگ، ارادتمند خسرو، دوست عزیزم فریدون. بنقدا پسر قیصر روم شاه¬نوش به دست عیاران ایران به هلاک آمد ( داراب¬نامه¬ی¬ بیغمی، ص ،354 ج 1، تصحیح دکتر صفا، چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب). 4- عکس گروه¬های پیش است، یعنی بدل¬دار اسم خاص یا گروه اسمی خاص است و بدل اسم عام یا گروه اسمی عام است که متضمن عنوان یا لقب یا خصوصیت دیگر بدل¬دار است. مانند: هوشنگ برادر من. کوه تن رعد آواز دیوبی معنی بصورت گراز آن عمود هزار منی فرو کوفت(دارابنامه بیغمی ج2 ص 643 تصحیح دکتر صفا چاپ اول). 5- بدل و بدل¬دار هر دو معنی عام دارند و هیچ یک اسم خاص نیستند و بدل ممکن است با «آن» و «این» و «همان» بیاید مانند: برادر من آن مرد مهربان. و پاره ای از بنات آن سه که سوی دنبالند بمکه و یمن همی برآیند (التفهیم ص 179 تصحیح همائی چاپ 1318). 6- بدل¬دار گروه اسمی عددی است و بدل نیز گروهی است که برای رفع ابهام از آن می¬آید، مانند آن دو نفر، هوشنگ و فریدون به بازار رفتند. . 7- بدل¬دار گروه اسمی عام یا اسم عام جمع است و بدل گروه اسمی همپایگی است، مانند: برادران من، هوشنگ و فریدون باینجا آمدند. 8- عکس حالت پیش مانند: هوشنگ و فریدون برادران من به اینجا آمدند. 9- بدل¬دار یا خود کلمه اشاری است و یا واژه¬ای است که با صفات اشاری این و همین می¬آید و بدل کلمه یا جمله ای است که برای رفع ابهام ذکر می¬شود: مانند این مصراع: عبادت بجز خدمت خلق نیست. این حکایت .... از گلستان است: 10- بدل بعضی دیگر از کلمات و گروه¬ها نیز گاهی جمله و گاهی کلمه و گروه است. این کلمات و گروه¬ها عبارت¬اند از: مثال، نمونه، خبر، اخبار و مانند آن¬ها. آغاز اخبار... اینک خلاصه اخبار... اینک اخبار امروز... حافظ ثریا را بعقد تشبیه کرده است. مثال: غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را 11- بدل صفت یا صفت جای موصوف است و آن موصوف همان بدل¬دار یا بدل بدل¬دار است، مانند:«سیر حکمت در اروپا، تألیف فروغی»، یعنی «کتاب تألیف شده بوسیله فروغی». 12- بدل¬دار اسم است و بدل گروهی است اسمی که از کلماتی مانند: آن، آنچه، آنکس، آنکه، آنجا، چیزی، کسی، مردی، جائی، روزی، وقتی به اضافه¬ی جمله¬واره¬ی توضیحی به وجود آمده است. مانند: «به اصفهان، آن جا که آن همه زیباست رفتم.» دکتر فرشیدورد سپس به بررسی گروه¬های گسسته بدلی می¬پردازد: «گروه¬های گسسته بدلی اقسامی دارند از این قرار:1- بدل¬دار معدود است و بدل گروهی است که برای رفع ابهام از آن به کار می¬رود، مانند: «کلمه بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف». 2- بدل¬دار از عناصر و گروه¬های مبهم است، مانند «این قبیل» و «از این قرار» و غیره و بدل از عناصری است که بعد از فعل و به صورت گسسته می¬آید مانند: اقسام کلمه در عربی از این قرار است: اسم و فعل و حرف.»

   در ادامه¬ی مقاله، دکتر فرشیدورد به تعریف بدل معنوی می¬پردازند: «بعضی از سخنان و جمله¬ها، برخی از ویژگی¬های بدل را دارند ولی فاقد پاره¬ای دیگر از خصوصیات آن هستند و ما آن¬ها را بدل معنوی یا ملحقات بدل می¬نامیم و آن¬چه بدل معنوی دارد، بدل¬دار معنوی می¬گوییم. گاهی بدل معنوی جمله¬ای است و آن یا جمله عادی است یا جمله¬واره.» در ادامه ایشان در هشت بخش، اقسام بدل معنوی را توضیح می¬دهند. بخش پایانی نوشته¬ی ایشان، نظر دستور¬نویسان و زبان¬شناسان در باره¬ی بدل نام دارد که نظرات واگنر(Wagner)، پنشن(Pinchon)، و نسفیلد( Nesfield) را به اختصار بیان می¬کنند و سپس به بررسی بدل در نحو زبان عربی می¬پردازند. در ادامه ایشان به نقل از زبان¬شناسی به نام نلسن ((Nelsonاهمیتِ درنگ (Juncture) ساخت¬های بدلی را ذکر می¬کنند.

2) مجید باغینی¬پور پایان¬نامه¬ی کارشناسی ارشد: عنوان پایان¬نامه¬ی کارشناسی ارشد مجید باغینی¬پور، که به راهنمایی دکتر سیدعلی میرعمادی و به زبان انگلیسی نگاشته شده است،Juxtaposition in Persian (همتانشینی/ همتاگذاری در زبان فارسی) است و در آذرماه 1371 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران ارائه و از آن دفاع شده است. بخشی از این پایان¬نامه به بررسی ساخت¬های بدلی اختصاص دارد. چکیده¬ی این پایان¬نامه به قرار زیر است: Baghinipour, Majid. (1992). »Juxtaposition in Persian«, M.A. Dissertation in Linguistics, Supervised by Dr. Seyyed Ali Miremadi. Tehran: University of Alam-e Tabataba’i.

This work is designed to introduce the reader to juxtapositional (appositional & correlative) constructions in Persian. Juxtaposition has not been discussed at length by Iranian grammarians so far. This is exactly the case for English, as Matthews (1981 , p. 235) in the end of the discussion of apposition claims: “It may also be asked why apposition should be considered at such length. Most introductions to Linguistics either do not mention it or dispose of it very briefly, nor it is certain that the type is universal.” Most Persian grammarians explain what we call it “the paradigm case of apposition” very briefly in a few pages. The possible relationship between two appositives has not been taken into consideration so far; no criteria have been given by which one can claim that any given construction is appositive and not, for example, coordinative. The work has two basic objectives. The first is to give a clear picture of juxtapositional constructions in Persian by describing such constructions. The second is to provide a coherent picture of indeterminacies available in such constructions. Accordingly, special emphasis has been given to a careful and clear characterization of such uncertainties which are according to Matthews (1981) “inherent in the system we are describing.” The work is presented in four chapters. Chapter one gives a brief introduction to the term juxtaposition. Moreover the significance of the study will be discussed. Chapter two deals with nine grammarians’ definitions on apposition and three grammarians’ works on correlative constructions. Chapter three is devoted to a detailed discussion on juxtapositional constructions in Persian. This chapter begins with an overview of indeterminacy. This is followed by a discussion on paradigm case of apposition and its two roles. It will be also shown that the defined role determines concord. Next by applying Quirk’s Model on appositional constructions, different kinds of apposition are introduced and the semantic relationships between appositives will be discussed. Meanwhile, some discussions are devoted to apposition versus other relations, i.e. coordination, attribution, complementation, paratactic and peripheral elements. Finally, correlative constructions are discussed by applying Quirk’s Model to Persian as well as examining restrictions on correlatives. Chapter four is concerned with general discussion, conclusion, implications and suggestions for further researches. مقاله¬ها: باغینی¬پور، مجید. (1375). «بدل و انواع آن در زبان فارسي»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 22. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید. (1375). «هسته¬ی بدل ـ بدل » يا «بدل ـ هسته¬ی بدل» ، ارائه شده در گردهمایی داخلی گروه¬های آموزشی دانشگاه فرهنگیان کرمان. باغینی¬پور، مجید. (1381). «ساخت بدل و ترجمه آن»، فصلنامه¬ی مترجم, شماره¬ی 36. مشهد. باغینی¬پور، مجید.( 1382). «ميان افزود¬ها: بدل يا معترضه؟»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 36. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1383). «تأكيد، تكرار و ساخت¬هاي بدل»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 38. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1384). «بدل يا وصف؟»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 39. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1384). «ساخت¬هاي بدلي و لطيف سازي بافت»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 40. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1388). «بدل يا جمله¬واره¬ی قيدي جابجا شده؟ و چند نكته¬ی ديگر در باره بدل»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 44. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1389). « نقش ساخت¬های بدلی در نشانه¬آرایی ادبی»، مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 46. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1391). «شناخت، زبان و بدل: از نقشه¬ی شناختي تا توانشِ گزينشي» ،مجله¬ی زبان¬شناسی، شماره¬ی پیاپی 47. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. باغینی¬پور، مجید.( 1395). «شبه¬بدل¬ها: مَحمل عاطفه و احساس انسانی». (در دست بررسی). 3) پرویز البرزی دکتر پرویز البرزی ورکی با دکترای زبان¬شناسی همگانی از آلمان، عضو هیئت علمی گروه زبان آلمانی دانشگاه تهران¬اند. ایشان در دو مقاله به بررسی ساخت¬های بدلی در زبان فارسی و آلمانی پرداخته¬اند: در مقاله¬ی اول به طور مستقیم، و در مقاله¬ی دوم به طور غیر مستقیم. مقاله¬ها: البرزی، پرویز. (1378). بررسی مقایسه¬ای بدل در زبان¬های آلمانی و فارسی، پژوهش زبان¬های خارجی، شماره¬ی 7، ص ص 82-71. شکی نیست که بررسی مقوله¬ی بدل در دستورنامه‌های زبان فارسی مورد بی‌مهری قرار گرفته است. مقاله¬ی حاضر به بررسی مقایسه‌ای بدل در زبان¬های‌ آلمانی و فارسی می‌پردازد. اصولاً بدل با هسته¬ی خود هم¬مرجع است. همچنین‌ فرق است بین بدل پیوسته و بدل گسسته. بر پایه شواهد ارائه شده، کلیه¬ی ساخت‌های زبان فارسی که دارای بدل پیوسته هستند، در زبان آلمانی هم با بدل‌ پیوسته بیان می‌شوند؛ در حالی که بعضی از ساخت‌های زبان آلمانی که بدل‌ پیوسته دارند، در زبان فارسی الزاماً با مضاف‌الیه قابل¬بیان می‌باشند. در نتیجه، توزیع ساختار بدل پیوسته در زبان آلمانی پربسامدتر از توزیع مشابهی در زبان‌ فارسی است. مرور مقاله: نمای کلی مقاله¬ی «بررسی مقایسه¬ای بدل در زبان¬های آلمانی و فارسی» چنین است: مقدمه ؛ انواع بدل: 1. بدل پیوسته، 2. بدل گسسته ؛ سایر بدل¬ها. در مقدمه¬ی این مقاله (ص ص82-71 ) چنین آمده است: «بدل جزء عناصر وصفی است و یکی از نقش¬های اسم یا گروه اسمی را به عهده دارد. در دستور سنّتی زبان آلمانی، منظور از بدل توضیح اضافی یک اسم از طریق اسمی دیگر می¬باشد... بیش¬تر دستورنویسان جدیدتر زبان آلمانی، بدل را به صورت زیر تعریف نموده¬اند: بدل به کمک ابزار نحوی با هسته¬ی خود گره نمی¬خورد، ولی با آن از نظر حالت مطابقت می¬کند... هر گاه بدل یک گروه اسمی را وصف کند، بر خلاف سایر اسم¬های وصفی، باید در همان حالت گروه اسمی به کار رود. بنابراین یک بدل با گروه اسمی بعد یا قبل از خود از نظر حالت صرف می¬شود. بدل یک اسم وصفی در مفهوم عام است، یعنی یک گروه اسمی به صورت بدل هم به کار می¬رود.» ...«از نظر معناشناختی، بدل دارای نقش شناسایی بیش¬تر و ویژگی ارجاعی است. با به کارگیری بدل، گوینده می¬تواند هر وقت که بخواهد موضع¬گیری شخصی خود را با واژه¬ها یا عباراتی چون «یعنی»، «به بیان دقیق¬تر»، «همان»، «یا» و غیره بیان کند (انگل 1996: 806). البرزی سپس ( ص 164) انواع بدل را چنین شرح می دهد: «انواع بدل به شرح زیر می¬باشد: (الف) «بدل پیوسته» را بدل تک¬واژه هم گویند، زیرا در این نوع از بدل تنها یک اسم عام مطرح است که به یک اسم خاص وصل می¬شود؛ با این حال به نظر می¬رسد که در همه¬ی موارد نباید اسم خاص را «بدل پیوسته» و اسم عام را هسته تلقی نمود. « بدل پیوسته» با هسته¬ی خود یک واحد آهنگین را تشکیل می¬دهد...«بدل پیوسته» قابل گسترش نیست و نیز با حرف تعریف ( تعیین¬کننده) و صفت و غیره محدود نمی¬شود.... ساخت¬های گوناگون «بدل پیوسته» به شرح زیر تقسیم می¬شوند: 1) نام کوچک در نقش بدل و نام خانوادگی در نقش هسته....2) عناوین خطاب نقش بدل را دارند....3) عنوان در هر دو زبان نقش بدل را به عهده می¬گیرد...و4) عناوین خویشاوندی نقش بدل و اسامی خاص به صورت نام¬های کوچک نقش هسته را بر عهده می¬گیرند.... 5) عناوین شغلی یا مقام و شهرت اجتماعی در زبان آلمانی یا قبل از نام های خانوادگی، قبل از نام¬های کوچک و یا قبل از هر دو می¬آیند و نقش بدل را به عهده می¬گیرند.6) القاب در زبان آلمانی در نقش بدل ظاهر می¬شوند و بعد از نام شخص قرار می¬گیرند که نقش هسته را به عهده دارد.... 7) اسامی جا/ مکان و زمان، در این خصوص هسته یک مفهوم جغرافیایی یا زمانی می¬باشد که با یک اسم عام نشان داده می¬شود، و بدل یک اسم خاص جغرافیایی یا زمانی متناسب است. 8) همه و معادل آن all- در زبان آلمانی ممکن است نقش بدل را به عهده بگیرند. هر دو بعد از هسته می¬آیند. در این نوع بدل، ضمیر شخصی (اشاره¬ای) جمع در نقش هسته ظاهر می¬شود، مانند «ما همه» یا wir alle.... 9) هر گاه بدل با ضمایر بیاید در هر دو زبان بعد از آن ها قرار می¬گیرد، مانند wir Soldatren، wir Deutsche(n)و ich Idiot در زبان آلمانی، و یا «ما ایرانیان» و «من خودم» در زبان فارسی. (ب). «بدل گسسته» را بدل گروهی هم گویند، زیرا در این نوع از بدل غالباً یک گروه نحوی مطرح است. «بدل گسسته» را می¬توان گروه اسمی تابع دانست، این نوع از بدل به صورت سازه یک گروه اسمی برتر به کار می¬رود. «بدل گسسته» در هر دو زبان همیشه بعد از هسته قرار می¬گیرد، در زبان گفتاری با یک مکث یا یک گسستگی آهنگ، در زبان نوشتاری با ویرگول یا خط تیره از هسته¬ی گروه اسمی جدا می¬شود، ... مثل Hans ein begeisterter Schachspieler. » مقاله¬ی البرزی بخشی نیز به نام «سایر بدل¬ها» دارد: 1) عبارتی که با als شروع می¬شود؛ 2) عبارتی که با wie شروع می¬شود؛ 3) گروه وصفی مشتق از فعل.» البرزی، پرویز. (1379). بررسی مقایسه¬ای جملات موصولی در زبان¬های آلمانی و فارسی، پژوهش زبان¬های خارجی، شماره¬ی 9، ص ص 76-58. در مقاله¬ی حاضر بندهای موصولی در زبان های فارسی و آلمانی به صورت مقایسه¬ای مورد بررسی قرار می¬گیرد. بر اساس شواهد ارائه شده، هسته در بند موصولی زبان آلمانی در شکل ضمیر موصولی به کار می¬رود، در حالی که هسته در بند موصولی زبان فارسی به صورت ضمیر شخصی ظاهر می¬گردد و یا نقش هسته اصولاً در بند موصولی تکرار نمی¬شود. بعضی ویژگی¬های دیگر از این قرارند: در زبان فارسی، برخلاف زبان آلمانی، بند موصولی بدلی به پایان جمله¬ی مرکب انتقال نمی¬یابد. هرگاه هسته¬ی بند موصولی زبان آلمانی در حوزه¬ی پیشین ظاهر گردد، بند موصولی در حوزه¬ی میانین قرار نمی¬گیرد، در ضمن، پدیده¬ی «ربایش» برای توجیه بعضی از ساخت¬های زبان فارسی، که حاوی بند موصولی¬اند، مورد بحث و استدلال قرار می¬گیرد. نتیجه¬گیری مقاله: در بحث¬مان راجع به بررسی جملات موصولی نکات زیر تأکید شد: اولاً جمله¬ی موصولی در هر دو زبان بعد از هسته¬ی اسمی به کار می¬رود. دوماً لازم نیست که هسته¬ی اسمی و جمله¬ی موصولی حتماً به صورت سازه¬های مجاور به کار روند. سوماً تفاوت بین جملات موصولی تحدیدکننده و بدلی، از جمله انتقال جمله¬ی موصولی به پایان جمله¬ی مرکب، بسیار ضروری است. یک جمله¬ی موصولی بدلی نمی¬تواند در زبان فارسی به پایان جمله¬ی مرکب منتقل گردد. چهارماً برای محدودیت¬های ترتیب جملات موصولی در زبان آلمانی، حضور فعل تام جمله¬ی اصلی در جایگاه دوم نقش مهمی را به عهده می¬گیرد: هر گاه هسته¬ی اسمی یک جمله¬ی موصولی در حوزه¬ی پیشین قرار گیرد، جمله¬ی موصولی را نمی¬توان داخل حوزه¬ی میانین قرار داد. 4) ناصر محسنی¬نیا (به همراه آرزو پوریزدان¬پناه کرمانی) دکتر ناصر محسنی¬نیا عضو هیئت علمی دانشگاه بین¬المللی امام خمینی قزوین با مدرک دکترای زبان و ادبیات عربی و درجه دانشیاری¬اند. آرزو پوریزدان¬پناه کرمانی نیز دارای کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی¬اند. مقاله: محسنی¬نیا، ناصر، و آرزو پوريزدان¬پناه كرماني. (1389). «بدل و عطف بیان در فارسی و عربی از زاویه¬ی دستور تطبیقی»، مطالعات زبانی بلاغ ، شماره¬ی 1. سمنان: دانشگاه سمنان.  در اين گفتار، تلاش نويسندگان بر آن است تا ضمن بررسي مباحث نحوي مربوط به بدل و عطف بيان در نحو عربي، اين دو مقوله را در دستور زبان فارسي هم بررسي كرده و آن¬گاه از منظر دستور تطبيقي، به بيان جاي¬گاه اين مقوله¬ها در هر يك از دو دستور بپردازند. در اين راستا، وجوه همانند مباحث بدل و عطف بيان در عربي و فارسي، و وجوه ناهمانند بررسي مي¬شود. در بيان موارد فوق، حتي¬المقدور از نمونه¬هاي مورد قبول اهل فن استفاده مي¬شود؛ ولي در هر جا كه امكان ارائه¬ي اين نمونه¬ها نباشد، بر اساس معيارهاي هريك از دو دستور زبان فوق، معادل¬سازي مي¬شود. نمای کلی مقاله: مقدمه؛ بحث؛ 1) بحث بدل و عطف بیان در فارسی؛ 2) بدل در زبان عربی؛ 3) عطف بیان در عربی و معادل آن در دستور زبان فارسی؛ نتیجه¬گیری. نتیجه¬گیری مقاله: از مقایسه¬ی مبحث نحوی بدل و عطف بیان در عربی با مبحث بدل در فارسی نتایج ذیل حاصل می¬شود: 1- عطف بیان و بدل در عربی از توابع نحوی هستند و نقش¬های تبعی به حساب می¬آیند و مانند مبتدا و خبر و یا فاعل و مواردی مانند آن استقلال نحوی ندارند. 2- در زبان فارسی نیز بدل یک نقش وابسته و هم¬پایه به حساب می¬آید و از نقش¬های فرعی محسوب می¬شود. بدل و عطف بیان در عربی هر کدام تعریف خاص خود را دارند اگر چه هر دو تابع هستند. حتی در آن¬ جایی که عطف بیان و بدل کل از کل یکسان می¬شوند از حیث تعریف متفاوت هستند. مضاف بر آن عطف بیان و بدل در عربی از حیث اِعراب تابع متبوع خود هستند. 4- در دستور زبان فارسی عطف بیان عموماً مطرح نیست و مقولاتی از قبیل عطف بیان و بدل تا آن جا که در ساختمان فارسی معیار جای گیرند، جملگی ، بدل ترکیب می_شوند و بحثی از مقوله¬ی اِعراب هم وجود ندارد، اگرچه نشانه¬های جایگزینی از قبیل مکثِ میان بدل و بدل¬دار به جای نشانه¬های اِعرابی در عربی وجود دارد. 5- در دستور زبان عربی عمده¬ی تفاوت¬های عطف بیان با صفت و بدل مطرح است. 6- در دستور زبان فارسی عموماً از تفاوت¬های بدل با صفت و مضاف¬الیه سخن به میان می¬آید. 7- تعریف بدل و عطف بیان در عربی و تعریف بدل در فارسی، تقریباً یک سان است؛ اگر چه تعریفی که از بدل در فارسی می شود، بیش تر با تعریف عطف بیان در عربی مطابقت دارد تا با تعریف بدل. 8- در بدل فارسی قیدهایی از قبیل مقصود به حکم بودن بدل و یا مقصود به حکم نبودن عطف بیان مطرح نیستند؛ حال آن که این قیدها در تعریف بدل و عطف بیان در عربی نقش اساسی دارند. 9- بسیاری از مواردی که در عربی عطف بیان یا بدل ترکیب می شوند، در دستور زبان فارسی در مقولات نقش های دیگر همچون نهادف فاعل و یا مفعول نمایش داده می شوند. 10- در بدل فارسی مباحثی از قبیل بدل جزء از کل یا بدل اشتمال و یا بدل مباین جایگاهی ندارند. 11- در مقایسه¬ی عطف بیان و بدل در عربی با بدل در فارسی روشن شد که نحو فارسی در مقوله¬ی بدل بسیار سهل¬الوصول¬تر است و این در حالی است که از حیث معنایی و نقشی هم مشکل خاصی پیش نمی¬آید. 12- مباحث نحوی مربوط به بدل و عطف بیان در عربی بسیار گسترده¬تر از همین مباحث در دستور زبان فارسی است و این گستردگی کار را بر طالبان دستور عربی دشوار می¬کند؛ حال آن که در دستور فارسی این دشواری¬ها وجود ندارد. 5) بابك‌ فرزانه دکتر سید بابک فرزانه در حال حاضر مدیر گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است. علاوه بر این مدیریت بخش عربی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه¬ی ایران و نیز سردبیری مجله¬ی علمی پژوهشی صحیفه¬ی مبین را بر عهده دارد. (ویکی¬پدیا) فرزانه، بابک. مدخل بدل‌، دانشنامه جهان اسلام، جلد: 11 ،شماره مقاله:4642 و بدل، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ۱۳۸۱ ه ش. بَدَل‌، در لغت‌ به‌ معناي‌ جانشين‌، و در اصطلاح‌ يكى‌ از وابسته‌هاي‌ اسم‌ (توابع‌) در نحو عربى‌. بدل‌ اسمى‌ است‌ غالباً جامد كه‌ بدون‌ واسطة حرف‌ عطف‌ پس‌ از اسمى‌ ديگر به‌ منظور تقرير، تأكيد و توضيح‌ آن‌ مى‌آيد و مراد اصلى‌ گوينده‌ است‌، و همين‌ ويژگى‌ آن‌ را از ديگر توابع‌ (صفت‌، عطف‌ بيان‌، عطف‌ نسق‌، تأكيد) كه‌ در حقيقت‌ مكمل‌ و مفسر متبوعند، نه‌ مراد و مقصود اصلى‌، متمايز مى‌سازد؛ مانند جملة جائنى‌ زيدٌ اخوك‌ (سيبويه‌، 1/150؛ ابن‌ هشام‌، اوضح‌...، 3/399- 400؛ جرجانى‌، 19؛ صبان‌، 3/123؛ اهدل‌، 2/105؛ حسن‌، 3/664 - 665). بدل‌ تنها از لحاظ اعراب‌ بايد با مبدل‌ٌ منه‌ تطبيق‌ كند (ابن‌ يعيش‌، 2/68؛ كيشى‌، 385؛ اهدل‌، همانجا؛ حسن‌، 3/674 -676؛ نيز نك: ابن‌ جنى‌، 144- 145؛ ابن‌ عصفور، 244-247). با اينهمه‌، موضوع‌ تطابق‌ ميان‌ آن‌ دو، در انواع‌ گوناگون‌ بدل‌، هنوز جاي‌ گفت‌ و گو دارد. نحويان‌ كوفه‌ به‌ جاي‌ اصطلاح‌ بدل‌، ترجمه‌، تبيين‌ و تكرير را به‌ كار برده‌اند (سيوطى‌، 1/125؛ صبان‌، اهدل‌، همانجاها). بدل‌ مى‌تواند به‌ جاي‌ مبدل‌ٌ منه‌ (متبوع‌) بنشيند و حذف‌ مبدل‌ٌ منه‌ تغييري‌ در معناي‌ جمله‌ ايجاد نمى‌كند و از همين‌رو، دستورنويسان‌ گفته‌اند كه‌ مبدل‌ٌ منه‌ در حكم‌ اسقاط است‌، يعنى‌ مى‌توان‌ آن‌ را حذف‌ كرد (مبرد، 4/211؛ ابن‌جنى‌، 144؛ ابن‌ يعيش‌، 2/66؛ فقى‌، 242؛ قس‌: ابن‌ ابى‌ الربيع‌، 1/387- 389؛ اهدل‌، همانجا). بدل‌ بر 4 نوع‌ است‌: 1. بدل‌ كل‌ از كل‌ (يا بدل‌ مطابق‌) مانند «اِهْدِنَا الصَّراطَ الْمُسْتَقيم‌َ. صِراطَ الَّذين‌َ اَنْعَمْت‌َ عَلَيْهِم‌» (فاتحه‌/1/6، 7)؛ 2. بدل‌ بعض‌ از كل‌ كه‌ لازم‌ است‌ در آن‌ بدل‌ متصل‌ به‌ ضميري‌ باشد كه‌ به‌ مبدل‌ٌ منه‌ بازگردد. اين‌ ضمير گاه‌ آشكار است‌ مانند اكلت‌ُ الرغيف‌َ ثُلْثَه‌، و گاه‌ پنهان‌ چون‌: قبّله‌ اليدَ؛ 3. بدل‌ اشتمال‌ (يا انتقال‌، نك: اهدل‌، 2/107) كه‌ در آن‌ بدل‌ خصوصيتى‌ است‌ كه‌ مبدل‌ٌ منه‌ دارندة آن‌ است‌ و وجود ضمير آشكار يا پنهان‌ در آن‌ نيز ضروري‌ است‌، مانند اعجبنى‌ على‌ٌ علمُه‌؛ 4. بدل‌ مباين‌ [با مبدل‌ٌ منه‌] كه‌ خود بر 3 نوع‌ است‌: 1. بدل‌ غلط ؛ 2. بدل‌ نسيان‌ مانند مررت‌ بكلب‌ فرس‌؛ 3. بدل‌ِ اضراب‌ يا بَداء كه‌ برخلاف‌ دو نوع‌ ديگر، در اينجا مبدل‌ٌ منه‌ و بدل‌ هر دو موردنظر گوينده‌ است‌، مانند اكلت‌ُ خبزاً لحماً. اين‌ نوع‌ از بدل‌ را مى‌توان‌ با واسطة «بل‌« نيز به‌ كار برد: اكلت‌ُ خبزاً بل‌ لحماً. برخى‌ از نحويان‌ تفاوتى‌ ميان‌ بدل‌ غلط و نسيان‌ قائل‌ نيستند (ابن‌ عصفور، 242-244؛ ابن‌ هشام‌، همان‌، 3/401-404، شرح‌...، 567، 568 -570؛ ابن‌ عقيل‌، 2/249؛ اهدل‌، 2/106- 108؛ رايت‌، و بديهى‌ است‌ كه‌ كلام‌ فصيح‌ بايد عاري‌ از بدل‌ غلط يا نسيان‌ باشد (نك: ابن‌ جنى‌، 146؛ ابن‌ ابى‌ الربيع‌، 1/393-394؛ كيشى‌، 383؛ فتح‌الله‌، 139-140). برخى‌ بدل‌ كل‌ از بعض‌ را نيز به‌ انواع‌ ياد شده‌ افزوده‌اند (نك: اهدل‌، 2/108). بدل‌ در دستور زبان‌ عربى‌ محدود به‌ اسم‌ نيست‌، بلكه‌ فعل‌ و جمله‌ نيز به‌ عنوان‌ بدل‌ آورده‌ مى‌شود (نك: سيبويه‌، 3/87؛ ابن‌ هشام‌، اوضح‌، 3/407- 408؛ ابن‌ عقيل‌، 2/253؛ اهدل‌، 2/109؛ فقى‌، 248-252)، چون‌ «يُضاعَف‌ْ» كه‌ بدل‌ است‌ از «يَلْق‌َ» در آية شريفة «...وَ مَن‌ْ يَفْعَل‌ْ ذلِك‌َ يَلْق‌َ أَثاماً. يُضاعَف‌ْ لَه‌ُ الْعَذاب‌ُ ...» (فرقان‌/25/68، 69). گروهى‌ از نحويان‌ مانند سيبويه‌ عطف‌ بيان‌ و بدل‌ كل‌ از كل‌ (مطابق‌) را يكى‌ دانسته‌، و در كتابهاي‌ خود به‌ عطف‌ بيان‌ نپرداخته‌اند (ابن‌ برهان‌، 1/236؛ استرابادي‌، 2/379-380)، اما برخى‌ ديگر با آنكه‌ هريك‌ از آن‌ دو را به‌ طور مستقل‌ موردبررسى‌ قرار داده‌، تفاوتهايشان‌ را ذكر كرده‌، گاه‌ در تشخيص‌ و تمييز ميان‌ آن‌ دو دچار ترديد شده‌اند (ابن‌ يعيش‌، 2/71؛ ابن‌ هشام‌، مغنى‌...، 2/593 -597؛ فتح‌الله‌، 136-141). آنچه‌ در تعريف‌ و تقسيم‌ بدل‌ ذكر شد، مجموعة نظر نحويان‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ عنايت‌ خاص‌ آنها به‌ ظواهر اعراب‌، در اين‌ تقسيم‌بنديها از تكلف‌ به‌ دور نمانده‌اند؛ زيرا برخى‌ از قاعده‌هاي‌ پيشنهادي‌ ايشان‌، يا اصلاً در مقولة قواعد دستوري‌ نمى‌گنجد (مانند نوع‌ 4، كه‌ در آن‌ بدل‌، زاييدة اشتباه‌ يا تغيير عقيدة گوينده‌ است‌)، و يا معادل‌ ساختار نحوي‌ ديگري‌ است‌ و شامل‌ مفهوم‌ بدل‌ (جايگزين‌) نمى‌گردد (مانند نوع‌ 2 و 3 كه‌ با تركيب‌ مضاف‌ و مضاف‌ٌاليه‌ قابل‌ تطبيق‌ است‌: اكلت‌ُ ثلث‌ الرغيف‌؛ اعجبنى‌ علم‌ُ على‌). علاوه‌ بر اين‌، آنچه‌ در اين‌ باب‌ جايش‌ در بحثهاي‌ نحويان‌ خالى‌ است‌، آن‌ است‌ كه‌ مرز صفت‌ و بدل‌ را چگونه‌ بايد تعيين‌ كرد؟ مثلاً آيا در ارسطو المعلم‌ الاول‌، كلمات‌ «المعلم‌ الاول‌» بدل‌ِ ارسطويند يا صفت‌ او؟ مآخذ: ابن‌ ابى‌ الربيع‌، عبيدالله‌، البسيط فى‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجى‌، به‌ كوشش‌ عياد بن‌ عيدثبيتى‌، بيروت‌، 1407ق‌/1986م‌؛ ابن‌ برهان‌ عكبري‌، عبدالواحد، شرح‌ اللمع‌، به‌ كوشش‌ فائز فارس‌، كويت‌، 1404ق‌/1984م‌؛ ابن‌ جنى‌، عثمان‌، اللمع‌ فى‌ العربية، به‌ كوشش‌ حامد مؤمن‌، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ ابن‌ عصفور، على‌، المقرب‌، به‌ كوشش‌ احمد عبدالستار جواري‌ و عبدالله‌ جبوري‌، بغداد، 1391ق‌/1971م‌؛ ابن‌ عقيل‌، عبدالله‌، شرح‌ على‌ الفية ابن‌ مالك‌، به‌ كوشش‌ محمد محيى‌الدين‌ عبدالحميد، 1385ق‌/ 1965م‌؛ ابن‌ هشام‌، عبدالله‌، اوضح‌ المسالك‌، به‌ كوشش‌ محمد محيى‌الدين‌ عبدالحميد، بيروت‌، 1399ق‌/1979م‌؛ همو، شرح‌ شذور الذهب‌، به‌ كوشش‌ عبدالغنى‌ دقر، دمشق‌، 1404ق‌/1984م‌؛ همو، مغنى‌ اللبيب‌، به‌ كوشش‌ مازن‌ مبارك‌ و محمدعلى‌ حمدالله‌، قم‌، 1408ق‌؛ ابن‌ يعيش‌، يعيش‌، شرح‌ المفصل‌، بيروت‌، عالم‌ الكتب‌؛ استرابادي‌، محمدمهدي‌، شرح‌الرضى‌ على‌الكافية، به‌كوشش‌ يوسف‌ حسن‌ عمر،بنغازي‌،1398ق‌/ 1978م‌؛ اهدل‌، محمد، الكواكب‌ الدرية، بيروت‌، 1417ق‌/1996م‌؛ جرجانى‌، على‌، التعريفات‌، قاهره‌، 1306ق‌؛ حسن‌، عباس‌، النحو الوافى‌، قاهره‌، دارالمعارف‌؛ سيبويه‌، عمرو، الكتاب‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بيروت‌؛ 1403ق‌/1983م‌؛ سيوطى‌، همع‌ الهوامع‌، به‌ كوشش‌ محمد بدرالدين‌ نعسانى‌، قم‌، 1405ق‌؛ صبان‌، محمد، حاشية على‌ شرح‌ الاشمونى‌، قاهره‌، داراحياء الكتب‌ العربيه‌؛ فتح‌الله‌، رفعت‌، «البدل‌ و عطف‌ البيان‌»، مجلة مجمع‌ اللغة العربية، قاهره‌، 1388ق‌/1969م‌، شم 24؛ فقى‌، زكريا، نحو الزمخشري‌ بين‌ النظرية و التطبيق‌، بيروت‌، 1407ق‌/1986م‌؛ قرآن‌ كريم‌؛ كيشى‌، محمد، الارشاد الى‌ علم‌ الاعراب‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ على‌ حسينى‌ بركاتى‌ و محسن‌ سالم‌ عميري‌، مكه‌، 1410ق‌/1989م‌؛ مبرد، محمد، المقتضب‌، به‌ كوشش‌ محمد عبدالخالق‌ عضيمة، بيروت‌، 1382ق‌/1963م‌؛ نيز: Wright, W., A Grammar of the Arabic Language, Cambridge, 1955.

(منبع:http://lib.eshia.ir/23022/11/4642)

6) احمد رستمی¬زاده دکتر احمد رستمی¬زاده عضو هیئت علمی بازنشسته¬ی دانشگاه فرهنگیان کرمان است و سال¬هاست که در دانشگاه¬های مختلف استان کرمان (از جمله دانشگاه فرهنگیان کرمان، دانشگاه آزاد اسلامی کرمان و دانشگاه آزاد اسلامی بردسیر) به تدریس ادبیات فارسی و دستور زبان فارسی اشتغال دارد. پایان¬نامه¬ی دکتری: رستمي‌زاده، احمد.( 1392). تحليل ساختاري بدل و جايگاه نحوي آن در متون ادب و فارسي معاصر، پایان¬نامه¬ی دکتری زبان و ادبیات فارسی به راهنمايي دکتر محمدرضا صرفی. کرمان: دانشگاه شهيد باهنر. بدل از نقش¬های دستوری است که به صورت واژه، گروه¬واژه، جمله و گاه ترکیبی از گروه واژه و جمله، در متن ظاهر می¬شود و واژه، گروه¬واژه، و یا جمله¬ای را که اصطلاحاً "مُبدل منه" یا بدل¬دار، نامیده می¬شود از جهت لفظ و معنا، توضیح و بسط و گسترش می¬دهد. گاه، واژه¬ای مانند "یعنی" و یا همانند معنایی آن، رابط بین "مُبدل منه" و بدل یا سازه¬های بدلی می¬شود که "بدل¬نما" نام دارد. به مجموع مبدل¬منه یا هسته¬ی بدل و بدل¬نما و بدل یا سازه¬های بدلی، گروه بدل¬دار می¬گویند. بدل از طریق همسانی، مُبدل¬منه را توضیح می¬دهد. در متون کهن فارسی از نظم و نثر، بدل و سازه¬های بدلی، کاربرد لفظی و معنایی معتنابهی دارند، اما ظهور بدل در متون ادب فارسی معاصر، به ویژه رمان¬ها و داستان¬های سه چهار دهه اخیر، و کاربرد بدل و سازه¬های بدلی در پردازش متن و بسط و گسترش¬دادن چند وجهی کلام و توان¬بخشی به نویسنده در هر چه بهتر و شیواتر و زیباتر جلوه دادن سخن، به راستی شگرف و سترگ است. سازه¬های بدلی می¬توانند به همه¬ی نقش¬های دستوری از جمله نهاد، مسند و منادا، وابسته شوند. به تعبیر دیگر، همه¬ی نقش¬های دستوری و از جمله نقش نهادی، مسندی، و ندایی می¬توانند به جهت بسط کلام بدل بگیرند. بدل¬پذیری نقش¬ها از مسائل نو و مطرح¬ نشده¬ی دستور ساختاری است. بحث اصلی این مقاله نقش¬های دستوری و بدل¬پذیری و به¬ویژه، بدل¬پذیری نقش نهادی، مسندی و ندایی است. مقاله¬: (همراه با محمدرضا صرفی، عنایت الله شریفی¬پور، و محمدصادق بصیری) رستمي‌زاده، احمد، و محمدرضا صرفی، و عنایت¬الله شریفی¬پور، و محمدصادق بصیری . (1393). «بدل¬پذیری نهاد، مسند و منادا»، ادب و زبان، دوره¬ی 17، شماره¬ی 35. کرمان: دانشگاه شهید باهنر. بدل از نقش¬های دستوری است که به صورت واژه، گروه¬واژه، جمله و گاه ترکیبی از گروه واژه و جمله، در متن ظاهر می¬شود و واژه، گروه واژه  یا جمله¬ای را که اصطلاحاً "مُبدل منه" یا بدل¬دار، نامیده می¬شود، از جهت لفظ و معنا، توضیح و بسط و گسترش می¬دهد. گاه، واژه¬ای مانند "یعنی" یا همانند معنایی آن، رابط بین "مبدل منه" و بدل یا سازه¬های بدلی می¬شود که "بدل¬نما" نام دارد. به مجموع مُبدل¬منه یا هسته¬ی بدل و بدل¬نما و بدل یا سازه¬های بدلی، گروه بدل¬دار می¬گویند. بدل از طریق همسانی، مُبدل¬منه را توضیح می¬دهد. در متون کهن فارسی، از نظم و نثر، بدل و سازه¬های بدلی، کاربرد لفظی و معنایی معتنابهی دارند، اما ظهور بدل در متون ادب فارسی معاصر، به ویژه رمان¬ها و داستان¬های سه چهار دهه¬ی اخیر، و کاربرد بدل و سازه¬های بدلی در پردازش متن و بسط و گسترش دادن چند وجهی کلام و توان¬بخشی به نویسنده در هر چه بهتر و شیواتر و زیباتر جلوه دادن سخن، به راستی شگرف و سترگ است. سازه¬های بدلی می¬توانند به همه¬ی نقش¬های دستوری، از جمله نهاد ، مسند و منادا، وابسته شوند. به تعبیر دیگر، همه¬ی نقش¬های دستوری و از جمله  نقش نهادی، مسندی و ندایی می¬توانند به جهت بسط کلام، بدل بگیرند. بدل¬پذیری نقش¬ها از مسائل نو و مطرح نشده¬ی دستور ساختاری است. بحث اصلی این مقاله، نقش¬های دستوری و بدل¬پذیری و به¬ ویژه بدل¬پذیری نقش نهادی، مسندی و ندایی است. نمای کلی مقاله: 1. مقدمه؛ 1.1. بیان مسئله؛ 2.1.پیشینه¬ی تحقیق؛ 3.1. اهمیت و ضرورت؛ 2. بحث؛ 1.2. بدل¬پذیری نقش¬های نهادی، مسندی و ندایی؛ 2.2. بدل¬پذیری نهاد در جمله¬های ساده؛ 3.2. بدل¬پذیری نهاد در فراکردهای همپایه در جمله¬های مرکب؛ 4.2. تنازع؛ 1.4.2. تنازع دارای نقش¬های همانند؛ 2.4.2. تنازع دارای نقش¬های متفاوت و ناهمانند؛ 5.2. بدل¬پذیری مسند؛ 6.2. بدل¬پذیری منادا؛ 3. نتیجه¬گیری. نتیجه¬گیری: الف) بدل به عنوان یک نقش، در گروه¬های اسمی و بعضاً سایر گروه¬ها حضور می¬یابد و با وابستگی به سایر نقش¬ها سبب بسط و گسترش معنا و مفهوم جمله می¬شود. ب) بدل، هم در زبان ادبی کاربرد دارد و هم ارجاعی؛ اما وابستگی بدل به سایر نقش¬ها، بیش¬تر در حوزه¬ی زبان فراهنجاری و ادبی رخ می¬دهد. ج) ظهور بدل در رمان و داستان کوتاه در زیرمجموعه¬ی گروه¬های اسمی، سبب پردازشگری و معنابخشی بیش¬تر به متن است. د) بدل با پیوند به سایر نقش¬ها و زمینه¬سازی برای ارائه¬ی صور خیال، زبان روزمره را به زبان ادبی مبدل می¬کند. ه) بدل وابسته به منادا در لطیف¬سازی و عاطفی جلوه دادن متن نوعاً مؤثر است. و) تنازع نقش بدلی با سایر نقش¬ها از منظر دستورِ زبان شایان توجه است و انعطافِ نحوی بدل در رابطه با دو عامل، خود از فرایندهای برجسته¬ی نحوی نقش بدلی است. 7) مهرانگیز نوبهار (عضو هیئت علمی و مسئول بخش فارسی مجتمع¬های بین¬المللی تهران) نوبهار، مهرانگیز. (1383). «ویژگی¬های دستوری-زبان¬شناختی آثار منثور قرن¬های چهارم و پنجم»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران¬شناسی، ج2. تهران: بنیاد ایران¬شناسی، ص¬ص 315-342. در مقدمه¬ی این مقاله آمده است: «در این مقاله که مهم¬ترین ویژگی¬های دستور تاریخی و زبان¬شناختی را به خود اختصاص می¬دهد، کار ما صرفاً بر آثار منثور قرون چهارم و پنجم متمرکز شده است زیرا زبان شعر، زبان متفاوتی است که بنا بر ضرورت¬هایی مانند وزن، قافیه، هم¬وزنی، آرایه¬های ادبی، و ... اشتراکات دستوری شایان توجهی با متون منثور ندارد. از این رو، زبان نثر بهتر می¬تواند نمایانگر ویژگی¬های دستوری یک دوره از زبان معیار باشد. برای این منظور در حدود بیست اثر از متون نثر قرن¬های چهارم و پنجم، برگزیده و مطالعه شده است. در این بررسی به رغم تفاوت¬های موجود در لهجه¬ی گویندگان این دو قرن، به مشترکات زبانی فراوانی دست یافته، آن¬ها را با توجه به اختلاف¬هایی که با فارسی معیار امروز و نیز با هنجارهای زبانی رایج در آن دوره داشته¬اند، طبقه¬بندی و بررسی کرده¬ایم. آنچه مسلم است صاحب¬¬نظران و علاقمندان به مسائل زبان، از گذشته تا به امروز، کم و بیش در آثار خود به برخی از ویژگی¬های زبانی این دوره اشاره¬هایی کرده¬اند؛ از قبیل کوتاهی جمله¬ها، تکرار فعل¬ها، روان و طبیعی بودن زبان، اندک بودن واژه¬های عربی، برگردانی اصوات فارسی به عربی و .... البته ویژگی¬هایی که یاد شد در سبک¬شناسی و دستور نیز مطرح¬اند؛ ولی در اینجا ما را با آن¬ها کاری نیست زیرا اغلب در حوزه¬ی صرف عنوان شده¬اند نه در حوزه¬ی «ساخت». هر چند برخی از این ویژگی¬ها ساخت زبان و نحو کلام را نیز تا حدودی در بر می¬گیرند. وجوه اشتراکی که در این مقاله برشمرده می¬شود جدا از اشتراکات سبکی یاد شده است. به ویژه در بخش نحو زبان، ناگفته¬های بسیاری دارد که کوشیده¬ایم در این بررسی به گونه¬ای وسیع¬تر به آن بپردازیم: این عناصر پس از استخراج، ابتدا بر اساس واحدهای سه¬گانه¬ی زبان (Language Component) در سه بخش ساختار نحوی، واژگانی و آوایی طبقه بندی و آن¬گاه هر بخش به ترتیب بسامد آن¬ها، معرفی شده¬اند. (بخشی از) مقاله: جایگاه ویژه بدل¬ها و جمله¬های معترضه: در فارسی معیار امروز، اگر اسم دارای نقش¬نمای «را» و نیز وابسته¬ای به صورت بدل یا جمله¬ی معترضه باشد، نقش نمای «را» بعد از بدل یا جمله¬ی معترضه قرار می¬گیرد، مانند: سعدی استاد سخن را معروفیت جهانی است؛ یا سعدی رحمه ا... علیه را همه جهانیان می¬شناسند. نحوه¬ی کاربرد جمله¬های یاد شده در متن¬های قرون چهار و پنج به صورت دیگری است، یعنی علاوه بر کاربرد آن¬ها به روال فارسی امروز، به گونه¬ی دیگری نیز به کار می¬روند. به این صورت که نقش¬نمای «را» پیش از«بدل» یا جمله¬ی معترضه قرار می¬گیرد و گاهی نیز بدل و جمله¬ی معترضه به انتهای جمله، یعنی بعد از فعل منتقل می¬شود. مانند: هر چه کنید به فرمان او کنید که برادر شما را میشنگ بکشند.(ترجمه¬ی تفسیر طبری)(برادر شما:مُبدل¬منه؛ میشنگ: بدل) نگاه کرد به گوشه¬ی خانه، مر پدر خویش را بدید یعقوب.(پدر خویش: مُبدل¬منه؛ یعقوب: بدل) مالک بندی بر پای یوسف نهاد علیه¬السلام. ( علیه¬السلام: جمله¬ی معترضه)... 8) سمانه چمن آرائیان ( با همکاری محمود هاشمیان) عنوان مقاله¬ی سمانه چمن¬آرا و محمود هاشمیان «بدل¬نماهای انگلیسی و فارسی در گفتمانِ مکتوب: مطالعه¬ی موردی فراگیرانِ ایرانیِ زبانِ انگلیسی در مقام زبان بیگانه» ( نگارش یافته به زبان انگلیسی) است که در سال 2016 در نشریه¬ی مدرنِ زبان¬شناسی کاربردی در اینترنت انتشار یافته است. مشخصات و چکیده¬ی این مقاله به قرار زیر است: Chamanaraeian, Samaneh & Mahmood Hashemian.(Winter) (2016). »English and Persian Apposition Markers in Written Discourse: A Case of Iranian EFL learners« , in THE MODERN JOURNAL OF APPLIED LINGUISTICS (MJAL), ISSN 0974-874. English and Persian Apposition Markers in Written Discourse: A Case of Iranian EFL Learners Samaneh Chamanaraeian M.A. Student in Islamic Azad University (Isfahan Branch) and (Corresponding author): Dr. Mahmood Hashemian Despite the abundance of research on what apposition markers are and what they do, much fewer studies have concentrated on investigating apposition markers in nonnative speaker discourse. Although apposition is very important in creating textual cohesion and reader-friendly prose and reducing pragmatic ambiguity, it has received little attention by scholars. As such, this 2-part study examined the form of apposition markers. The first part of the study aimed at cross-linguistic comparison of apposition markers in a corpus of 40 Persian and English electrical engineering articles. Results showed significant differences between the two languages in this regard. Results provide evidence that English scientific prose elaborates more frequently than Persian. These findings conform the relative redundancy of Persian science texts and relative indirectness and implicitness of English ones. The second part of the study, which aimed at investigating the effect of Iranian EFL students’ level of proficiency on the use of English apposition markers, analyzed 40 expository paragraphs written by 20 M.A. students majoring in TEFL and 20 B.A. students of English translation at Islamic Azad University, (Isfahan Branch). Chi-square analyses revealed no significant differences between the 2 groups in the frequency of appositive markers, and both groups used apposition markers appropriately. Results hold several implications for EFL students, teachers, materials developers, researchers, and translators. 9) سولماز محمودی ایشان دانش آموخته¬ی دکتری زبان¬شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران¬اند. دو مقاله دیگر ایشان عبارتند از : محمودی، سولماز. (1393). «هسته نمای «ی» در بندهای موصولی» (برگرفته از رساله¬ی دکتری ایشان)، ویژه نامه نامه فرهنگستان (دستور)، شماره 10، ص ص 161-147. محمودی، سولماز. (1394). « بررسی نحوی بندهای موصولی در زبان فارسی: فرآیند حرکت بند» (برگرفته از رساله¬ی دکتری ایشان)، جستارهای زبانی، دوره ششم، شماره 3 (پیاپی 24)، ص ص 269-241. 10) ساخت نحوی بدل و بند موصولی توضیحی در زبان فارسی سولماز محمودی . 1392. «ساخت نحوی بدل و بند موصولی توضیحی در زبان فارسی»، زبان و زبان¬شناسی، دوره نهم؛ پاییز و زمستان ،1392 شماره 18. تهران: انجمن زبان¬شناسی ایران. تفاوت رفتار نحوی¬ای که بندهای موصولی و بدل فارسی براساس خوانش معناییِ خود در هر جمله نشان می¬دهند، توجیه نحوی دارد. به بیانی دیگر، این تفاوت ناشی از محل استقرار فرافکنِ متمم¬نما و گروه حرف تعریف در میان سایر فرافکن¬های نقشی جمله است. در این پژوهش بند موصولی، به صورت افزوده، و بدل¬ها، به صورت افزودگی یا همپایگی، ترسیم می¬شوند. در حالی که با ترسیم افزودگی به جای افزوده، نمودارهای بند موصولی و بدل یکی می¬شوند. بنابراین اگر به پیروی از زبان¬شناسانی همچون هگمن، که افزوده را به صورت افزودگی در نظر می¬گیرند، این حد افراط را قبول کنیم، تمایز آن ساخت¬ها مشخص نمی¬شود. بدل¬ها خود نوعی ساخت موازی در نظریه¬ی عمومی زبان تلقی می¬شوند. ملاک تشخیص این ساخت¬ها، ملاک¬های ساختاری و معناشناختی است. نمودار درختی و ویژگی معنایی آن¬ها حاکی از تمایز این ساخت¬ها با ساخت¬های موصولی و متممی است. در این پژوهش سعی می¬شود پس از ارائه¬ی توصیفی جامع از ساخت¬های موازی، به خصوص بدل در زبان فارسی، کارآییِ رویکرد نحوی در این زمینه بررسی شود و تحلیلی جامع از این ساخت¬ها همراه با توصیف مقولات مورد نظر، برمبنای ویژگی¬های دستوری، به دست داده شود. نمای کلی مقاله: 1) مقدمه 2) پیشینه¬ی تحقیق 3) چارچوب نظری 4) عبارت معترضه 4-1) انواع عبارت معترضه¬ی مرتبط 4-1-1) عبارت معترضه¬ی ناموازی 4-1-2) عبارت معترضه¬ی موازی/ هم عرض 4-1-2-1) انواع بدل 5) تفاوت نقشیِ بدل و بند موصولی توضیحی 6) تفاوت نحویِ بدل و بند موصولی توضیحی 7) بازنمایی نحویِ بدل 8) بازنمایی نحویِ بند موصولی توضیحی 9) نتیجه¬گیری منابع نتیجه¬گیری: در این پژوهش، بند موصولیِ توضیحی، عنصر دستوریِ جمله¬ی میزبان در نظر گرفته می¬شود. بند موصولیِ توضیحی، از نظر نحوی، به جمله¬ی میزبانش مرتبط می¬شود و با مرجع تشکیل سازه می¬دهد. بدون فرضِ سازه¬ای بودن، بسیاری از فرایندهای نحوی، همچون مبتداسازی و اِسنادسازی، امکان¬پذیر نخواهند بود. این یکپارچگی، ساخت موصولیِ توضیحی را از دیگر عبارات معترضه متمایز می¬کند. جمله¬ی معترضه، در سطح نمود نحوی آزاد است و به عنوان توصیف¬گر، فقط در سطح نمود مفهومی تعبیر می¬شود. چندین پدیده¬ی نحوی تأییدکننده¬ی این روی¬کرد است. به عنوان مثال، عبارت معترضه نمی¬تواند مورد سؤال واقع شود و یا تحت سیطره¬ی سورها قرار بگیرد. تحلیل داده¬های زبان فارسی حاکی از آن است که روی¬کرد همپایگیِ پیش¬نهادی دووریز برای بازنماییِ عباراتِ معترضه، از جمله بدل، کارآمد است و رویکرد افزودگی برای بندهای موصولیِ توضیحی از عهده¬ی تبیین تفاوت¬های رفتاری میان آن دو بر می¬آید. 11) حسن آزموده، و محمد عموزاده محمد عموزاده : دکتری,زبانشناسی کاربردی,آدلاید,استرالیا,۱۳۷۴-۱۳۷۷ حسن آزموده: دانشجوی دکتری زبان¬شناسی، دانشگاه اصفهان آزموده، حسن ، و محمد عموزاده . (1395). «فرایند عضوگیری و بندهای موصولی در زبان فارسی»؛ جستارهای زبانی (مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده ، انتشار آنلاین از تاریخ 9 شهریور 1395) این پژوهش پدیده¬ی جایگزینی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی را در سطح کلام در زبان فارسی مورد بررسی قرار می‌دهد. بسیاری از پژوهشگران مانند گیون (2001) معتقدند که گونه¬ی غیرتحدیدی اسامی شناخته شده مانند اسم خاص، ضمایر اشاره و ضمایر شخصی را به عنوان هسته¬ی اسمی انتخاب می¬کند و لذا کاربرد این گروه‌های اسمی همراه گونه¬ی تحدیدی منجر به ساختی غیردستوری می‌شود. همچنین این پژوهش¬گران بیان می‌کنند که کاربرد گونه¬ی تحدیدی به طور معمول همراه با گروه‌های اسمی ناشناخته می‌باشد. اما بر خلاف این نظرات، شواهد زبان فارسی مواردی را نشان می‌دهد که در آن‌ها از یک سو کاربرد گونه¬ی تحدیدی همراه با گروه‌های اسمی معرفه و شناخته شده و از سوی دیگر کاربرد گونه¬ی غیرتحدیدی همراه با گروه‌های اسمی ناشناخته و نکره ممکن است. این نوشتار با بهره‌گیری از روی¬کرد دستور کلام جایگزینی گونه‌‌های تحدیدی و غیرتحدیدی را پیامد عضوگیری بند موصولی در سطوح مختلف دستور کلام‌ می‌داند که رفتارهای متفاوت آوایی، نحوی و معنایی آن‌ها را توضیح می¬دهد. نمای کلی مقاله: 1.مقدمه 2. پیشینه¬ی مطالعات 3. چارچوب نظری 4. توصیف و تحلیل نمونه¬هایی از زبان فارسی معاصر 5. نتیجه¬گیری 6. پی¬نوشت 7. منابع نتیجه¬گیری: در این پژوهش کاربردهای کلامی گونه¬های موصولی بر اساس دستور کلام مورد بررسی قرار گرفت. همانطوری که بحث گردید دستور کلام شامل دو حوزه¬ی معترضه و جمله می¬باشد که وقوع بند موصولی در هر یک از این سطوح دستوری موجب می¬شود که به لحاظ آوایی، معنایی و نحوی رفتارهای متفاوتی را از خود در سطح کلام بروز دهند. گونه¬ی تحدیدی که متعلق به دستور جمله است به طور پیش¬فرض مسئول ارائه¬ی اطلاعاتی است که مرجع یک اسم ناشناخته را مشخص می¬کند لذا حضور آن در ساختار جمله الزامی است اما بند غیرتحدیدی که به سطح دستور معترضه تعلق دارد به طور پیش¬فرض مسئول ارائه¬ی اطلاعات توضیحی یا عاطفی برای هسته¬ی اسمی¬ای است که برای شرکت¬کنندگان در یک عمل ارتباطی شناخته شده باشد. اشاره شد که با توجه به این شرایط، گیون (2001) و بسیاری دیگر از پژوهش¬گران معتقدند کاربرد بند تحدیدی به همراه اسامی خاص، ضمایر شخص و ضمایر اشاره¬ای و همچنین کاربرد بند غیرتحدیدی به همراه اسامی نکره و ناشناخته غیردستوری است. در صورتی که در این مطالعه بیان شد که بر خلاف اکثر پژوهشگران، در زبان فارسی نمونه¬هایی وجود دارد که نشان می¬دهند از یک سو کاربرد اسامی خاص، ضمایر شخص و ضمایر اشاره¬ای همراه با بندهای تحدیدی و همچنین از سوی دیگر کاربرد بند غیرتحدیدی همراه با اسامی ناشناخته و نکره در زبان فارسی ممکن است. در توضیح این موارد استدلال شد که کاربردهای متنوع بند موصولی حاصل عضوگیری آن در سطوح مختلف دستور کلام می¬باشد. به تعبیر دیگر، عضوگیری به عنوان یک فرایند آنی میان دستور جمله و دستور معترضه مسئول کاربردهای متنوع یا جایگزینی بندهای موصولی می¬باشد که گوینده برای برآورده ساختن اهداف ارتباطی خود از آن بهره می¬گیرد. همچنین با توجه به نمونه¬های متعدد نشان داده شد که بر خلاف نظر هاینه و دیگران (2013) که معتقد به یکسویه بودن فرایند عضوگیری هستند، بندهای موصولی در فارسی نشان از دوسویه بودن این فرایند دارد. در پایان نیز پیامدهای توصیفی این نوشتار در توضیح و توصیف برخی دیگر از جنبه¬های ساخت زبان فارسی مطرح شد. 12) کاوه بهرامی استادیار زبان و ادبیات آلمانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران بهرامی، کاوه. (1395). «بررسی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی در زبان‌های فارسی و آلمانی»، جستارهای زبانی، دوره 7، شماره 2 (پیاپی 30)، صفحه 19-32. مقاله پیش¬رو به بررسی تفاوت¬های موجود میان بندهای موصولی تحدیدی و توضیحی در زبان¬های فارسی و آلمانی از دیدگاه رده¬شناسی می¬پردازد. هدف از این پژوهش، نشان¬دادن ابزارهای متفاوتی است که در زبان¬های فارسی و آلمانی برای تمایز میان این دو گونه از بند موصولی به کار گرفته می¬شود. همچنین این پرسش مطرح است که در هر یک از این زبان¬ها، چه گروه¬های اسمی می¬توانند در جایگاه اسم هسته بند موصولی قرار گیرند؟ آیا نوع بند موصولی تحدیدی و توضیحی در انتخاب اسم هسته تعیین¬کننده است؟ نتایج این پژوهش نشان می¬دهد، زبان فارسی همانند زبان انگلیسی، بمبا و عبری از ابزارها و نشانه¬های صوری برای تمایز میان این دو نوع از بند موصولی استفاده می¬کند. این در حالی است که در زبان آلمانی، ابزارها و فاکتورهای معناشناختی و کاربردشناختی در تعیین نوع بند موصولی دخیل هستند. این تحقیق همچنین نشان می¬دهد که در هر دو زبان، برای انتخاب گروه اسمی¬ای که بتواند در جایگاه اسم هسته بند موصولی قرار گیرد، با محدودیت¬هایی روبرو هستیم. از جمله نشان داده می¬شود که اسم شخص در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی نمی¬تواند در جایگاه اسم هسته بند موصولی تحدیدی قرار گیرد.

<مجید باغینی‌پور>