بدل: بدل‌پژوهی در ایران

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

در ایران جز کتاب باغینی‌پور (۱۳۹۵) دربارۀ بدل کتاب مستقلی نوشته نشده‌، ولی مقالات و بخش‌هایی از برخی کتاب‌ها به این موضوع اختصاص یافته‌است. همۀ کتاب‌های دستور حداکثر یک یا دو صفحه دربارۀ بدل مطلب دارند ولی بی‌شک دستورنویسان به این ساخت دستوری اعتنای شایسته‌ای نداشته‌اند. البته در این میان، فرشیدورد (۱۳۷۵)، با اختصاص دادن فصلی از کتاب خود به ساخت بدل، استثناست. در ادامه به مهم‌ترین پژوهشگرانی که به موضوع بدل در زبان فارسی پرداخته‌اند اشاره و چکیده‌ای از نظریات آنها نقل می‌شود.

خسرو فرشیدورد

- فرشیدورد، خسرو (۱۳۷۵). گفتارهایی دربارۀ دستور زبان فارسی. تهران: امیرکبیر.

فصل سوم این کتاب «بدل و گروه اسمی بدلی در زبان فارسی» نام دارد. این نوشته صفحات ۲۲۷ تا ۲۴۸ کتاب را در بر می‌گیرد. از نظر فرشیدورد «گروه اسمی بدلی یکی از اقسام گروه‌های اسمی چندهسته‌ای است که از بدل و بدل‌دار (مُبدلٌ مِنه) به وجود می‌آید، مانند "پسر او، فرهاد" و "فردا، چهارشنبه"» و «بدل گروه اسمی یا اسمی است غیرمکرر و توأم با درنگی خاص که با اسم یا گروه اسمی دیگری به نام بدل‌دار دارای یک مرجع و یک نقش واحد دستوری است و حذف آن خللی به ساختمان جمله وارد نمی‌سازد». از نظر ایشان «بدل دارای دو درنگ است، یکی پیشین که پس از بدل و پیش از بدل‌دار است، دیگر پسین که بعد از بدل‌دار و در آخر گروه است». دربارۀ ترتیب «هستۀ بدل ـ بدل» يا «بدل ـ هستۀ بدل» و ترجمۀ ساخت بدل متأسفانه نوشتۀ ایشان چندان باثبات نمی‌نماید.

فرشیدورد از لحاظ معنوی سه نقش برای بدل قائل است: ۱. توصیف، ۲. تأکید، ۳.رفع ابهام: «بدل یا بدل‌دار از لحاظ معنوی غالباً بر شغل، لقب، کنیه، مقام، اسم خاص یا یکی دیگر از خصوصیات اسم دلالت می‌کند و برای توصیف یا تأکید یا رفع ابهام می‌آید» و «بدل معمولاً بدون واسطۀ حروف و ادوات به بدل‌دار مربوط می‌شود و بعد از آن نیز می‌آید». ایشان این نوع بدل را «بدل لفظی» می‌نامد و می‌نویسد «بدل معنوی با تعریفی که دربارۀ بدل کردیم سازگاری ندارد؛ بنابراین بدل واقعی نیست، بلکه تنها از لحاظ معنوی بدل به شمار می‌رود».

گروه بدلی لفظی از نظر ویژگی‌های اجزا و عناصر به‌وجودآورندۀ آن به این انواع تقسیم می‌شود:

۱. گروه بدلی ضمیری: در این نوع گروه بدل‌دار ضمیر یا گروه ضمیری است و بدل اسم یا گروه اسمی است، مانند: ما دانشجویان، شما آزادمردان، این‌جانب فریدون بهرامی، حضرت مستطاب عالی، سرور مخلص.

۲. بدل‌دار لقب یا عنوان یا کنیۀ کسی است و بدل اسم خاص و نام اوست، مانند: شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی، خسرو انوشیروان، ابوعلی حسن.

۳. بدل‌دار اسم عام یا گروه اسمی عام و بدل اسم خاص یا گروه اسمی خاص است، مانند: برادر من هوشنگ، ارادتمند خسرو، دوست عزیزم فریدون.

۴. عکس گروه‌های پیش است، یعنی بدل‌دار اسم خاص یا گروه اسمی خاص است و بدل اسم عام یا گروه اسمی عام است که متضمن عنوان یا لقب یا خصوصیت دیگر بدل‌دار است، مانند: هوشنگ برادر من.

۵. بدل و بدل‌دار هر دو معنی عام دارند و هیچ یک اسم خاص نیستند و بدل ممکن است با "آن/این" و "همان/ همین" بیاید، مانند: برادر من آن مرد مهربان.

۶. بدل‌دار گروه اسمی عددی است و بدل نیز گروهی است که برای رفع ابهام از آن می‌آید، مانند: آن دو نفر، هوشنگ و فریدون، به بازار رفتند.

۷. بدل‌دار گروه اسمی عام یا اسم عام جمع است و بدل گروه اسمی همپایگی است، مانند: برادران من، هوشنگ و فریدون، به اینجا آمدند.

۸. عکس حالت پیش، مانند: هوشنگ و فریدون، برادران من، به اینجا آمدند.

۹. بدل‌دار یا خود کلمۀ اشاری است و یا واژه‌ای است که با صفات اشاری "این/ آن" و "همین/ همان" می‌آید و بدل کلمه یا جمله‌ای است که برای رفع ابهام ذکر می‌شود، مانند: این مصراع: عبادت بجز خدمت خلق نیست.

۱۰. بدل بعضی دیگر از کلمات و گروه‌ها نیز گاهی جمله و گاهی کلمه و گروه است. این کلمات و گروه‌ها عبارتند از: مثال، نمونه، خبر، اخبار و مانند آن‌ها. مانند:

- آغاز اخبار... اینک خلاصۀ اخبار... اینک اخبار امروز...

- حافظ ثریا را به عِقد (= گردن‌بند) تشبیه کرده‌است. مثال: غزل گفتیّ و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان، حافظ / که بر نظم تو افشانَد فلک عِقدِ ثریا را

۱۱. بدل صفت یا صفت جای موصوف است و آن موصوف همان بدل‌دار یا بدل بدل‌دار است، مانند: «سیر حکمت در اروپا، تألیف فروغی»، یعنی کتاب تألیف‌شده به‌وسیلۀ فروغی.

۱۲. بدل‌دار اسم است و بدل گروهی است اسمی که از کلماتی مانند "آن، آنچه، آن‌کس، آن‌که، آنجا، چیزی، کسی، مردی، جایی، روزی، وقتی" به‌اضافۀ جمله‌وارۀ توضیحی به وجود آمده است، مانند: به اصفهان، آنجا که آن‌همه زیباست، رفتم.

فرشیدورد سپس به بررسی گروه‌های گسستۀ بدلی می‌پردازد: «گروه‌های گسستۀ بدلی اقسامی دارند از این قرار: ۱. بدل‌دار معدود است و بدل گروهی است که برای رفع ابهام از آن به کار می‌رود، مانند: کلمه بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف. ۲. بدل‌دار از عناصر و گروه‌های مبهم است، مانند "ازاین قبیل" و "از این قرار" و غیره و بدل از عناصری است که بعد از فعل و به‌صورت گسسته می‌آید، مانند: اقسام کلمه در عربی از این قرار است: اسم و فعل و حرف.» فرشیدورد در ادامه به تعریف بدل معنوی می‌پردازد: «بعضی از سخنان و جمله‌ها، برخی از ویژگی‌های بدل را دارند ولی فاقد پاره‌ای دیگر از خصوصیات آن هستند و ما آنها را بدل معنوی یا ملحقات بدل می‌نامیم و آنچه بدل معنوی دارد، بدل‌دار معنوی می‌گوییم. گاهی بدل معنوی جمله‌ای است و آن یا جملۀ عادی است یا جمله‌واره.» در ادامه ایشان در هشت بخش، اقسام بدل معنوی را توضیح می‌دهند. بخش پایانی نوشتۀ ایشان، «نظر دستورنویسان و زبان‌شناسان دربارۀ بدل» نام دارد که دیدگاه‌های واگنر (Wagner)، پنشن (Pinchon) و نسفیلد (Nesfield) را به‌اختصار بیان می‌کنند و سپس به بررسی بدل در نحو زبان عربی می‌پردازند. در ادامه ایشان به نقل از زبان‌شناسی به نام نلسن (Nelson) اهمیت درنگ (Juncture) ساخت‌های بدلی را ذکر می‌کنند.

مجید باغینی‌پور

عنوان پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد مجید باغینی‌پور، که به راهنمایی سید علی میرعمادی و به زبان انگلیسی نگاشته شده است، «همتانشینی/ همتاگذاری در زبان فارسی» است و در آذرماه ۱۳۷۱ در دانشگاه علامه طباطبایی از آن دفاع شده‌است:

Baghinipour, Majid (1992)."Juxtaposition in Persian", M.A. Dissertation in Linguistics, Supervised by Seyyed Ali Miremadi. Tehran: Allameh Tabataba’i University.

بخشی از این پایان‌نامه به بررسی ساخت‌های بدلی اختصاص دارد.

مقاله‌ها:

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۷۳ {تاریخ انتشار: ۱۳۷۶}). «مختصری پیرامون بدل و انواع آن در فارسی»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۱۱، ش۲ (پیاپی ۲۲)، ص۱۱-۳۰. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۷۵). «"هستۀ بدل ـ بدل" يا "بدل ـ هستۀ بدل"»، ارائه‌شده در گردهمایی داخلی گروه‌های آموزشی دانشگاه فرهنگیان کرمان. بارگیری متن ویراسته.

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۱). «ساخت بدل و ترجمۀ آن»، فصلنامۀ مترجم، ش۳۶، ص۷۹-۸۶. بارگیری متن ویراسته.

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۲). «ميان‌افزودها: بدل يا معترضه؟»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۱۸، ش۲ (پیاپی ۳۶)، ص۳۴-۵۸. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۳). «تأكيد، تكرار و ساخت‌های بدلی»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۱۹، ش۲ (پیاپی ۳۸)، ص۶۸-۷۶. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۴). «بدل يا وصف؟»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۲۰، ش۱ (پیاپی ۳۹)، ص۹۹-۱۱۱. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۴). «ساخت‌های بدلی و لطيف‌سازی بافت»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۲۰، ش۲ (پیاپی ۴۰)، ص۱۰۷-۱۱۴. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۵). «شناخت، زبان و بدل: از نقشۀ شناختی تا توانشِ گزينشی»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۲۱، ش۱-۲ (پیاپی ۴۱-۴۲)، ص۷۵-۸۴. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۸). «بدل يا جمله‌وارۀ قيدی جابه‌جاشده؟ و چند نكتۀ ديگر دربارۀ بدل»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۲۳، ش۱ (پیاپی ۴۴)، ص۵۱-۶۴. بارگیری متن ویراسته

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۸۹). «نقش ساخت‌های بدلی در نشانه‌آرایی ادبی»، مجلۀ زبان‌شناسی، س۲۴، ش۱ (پیاپی ۴۶)، ص۱۳-۳۹. بارگیری متن ویراسته

همۀ مقالات یادشده به‌اضافۀ دو فصل با عنوان‌های «شبه‌بدل‌ها: محمل عاطفه و احساس انسانی» (بارگیری) و «مروری بر برخی آثار نوشته‌شده دربارۀ ساخت بدل» (بارگیری) در کتاب زیر تجدیدچاپ شده‌است که نخستین کتاب مستقل به زبان فارسی در زمینۀ ساخت بدل به شمار می‌آید:

- باغینی‌پور، مجید (۱۳۹۵). بررسی زبان‌شناختی ساخت بدل. کرمان: خدمات فرهنگی. بارگیری با رعایت حق نشر

پرویز البرزی

ایشان در دو مقاله به بررسی ساخت‌های بدلی در زبان فارسی و آلمانی پرداخته‌اند؛ در مقالۀ اول به‌طور مستقیم و در مقالۀ دوم به‌طور غیرمستقیم:

- البرزی، پرویز (۱۳۷۸). «بررسی مقایسه‌ای بدل در زبان‌های آلمانی و فارسی»، پژوهش زبان‌های خارجی، ش۷، ص۷۱-۸۲.

این مقاله به بررسی مقایسه‌ای بدل در زبان‌های‌ آلمانی و فارسی می‌پردازد. نویسنده معتقد است اصولاً بدل با هستۀ خود هم‌مرجع است و بین بدل پیوسته و بدل گسسته تفاوت وجود دارد. بر پایۀ شواهد ارائه‌شده، کلیۀ ساخت‌های زبان فارسی که دارای بدل پیوسته هستند، در زبان آلمانی هم با بدل‌ پیوسته بیان می‌شوند؛ درحالی‌که بعضی از ساخت‌های زبان آلمانی که بدل‌ پیوسته دارند، در زبان فارسی الزاماً با مضاف‌الیه قابل بیان‌اند. در نتیجه، توزیع ساختار بدل پیوسته در زبان آلمانی پربسامدتر از توزیع مشابهی در زبان‌ فارسی است.

نمای کلی مقالۀ «بررسی مقایسه‌ای بدل در زبان‌های آلمانی و فارسی» چنین است: مقدمه؛ انواع بدل: ۱. بدل پیوسته، ۲. بدل گسسته؛ سایر بدل‌ها. در مقدمۀ این مقاله چنین آمده است (با اندکی ویرایش): «بدل جزء عناصر وصفی است و یکی از نقش‌های اسم یا گروه اسمی را به عهده دارد. در دستور سنّتی زبان آلمانی، منظور از بدل توضیح اضافی یک اسم از طریق اسمی دیگر است... بیشتر دستورنویسان جدیدتر زبان آلمانی، بدل را به‌صورت زیر تعریف نموده‌اند: بدل به کمک ابزار نحوی با هستۀ خود گره نمی‌خورد، ولی با آن از نظر حالت مطابقت می‌کند... هر گاه بدل یک گروه اسمی را وصف کند، بر خلاف سایر اسم‌های وصفی، باید در همان حالت گروه اسمی به کار رود. بنابراین یک بدل با گروه اسمی بعد یا قبل از خود از نظر حالت صرف می‌شود. بدل یک اسم وصفی در مفهوم عام است، یعنی یک گروه اسمی به‌صورت بدل هم به کار می‌رود.» نویسنده سپس می‌افزاید: «از نظر معناشناختی، بدل دارای نقش شناسایی بیشتر و ویژگی ارجاعی است. با به‌کارگیری بدل، گوینده می‌تواند هر وقت که بخواهد موضع‌گیری شخصی خود را با واژه‌ها یا عباراتی چون "یعنی"، "به بیان دقیق‌تر"، "همان"، "یا" و غیره بیان کند». البرزی سپس انواع بدل را چنین شرح می‌دهد: «(الف) «بدل پیوسته» را «بدل تک‌واژه» هم گویند، زیرا در این نوع از بدل تنها یک اسم عام مطرح است که به یک اسم خاص وصل می‌شود؛ با این حال به نظر می‌رسد که در همۀ موارد نباید اسم خاص را «بدل پیوسته» و اسم عام را هسته تلقی نمود. « بدل پیوسته» با هستۀ خود یک واحد آهنگین را تشکیل می‌دهد...«بدل پیوسته» قابل گسترش نیست و نیز با حرف تعریف (تعیین‌کننده) و صفت و غیره محدود نمی‌شود... ساخت‌های گوناگون «بدل پیوسته» به شرح زیر تقسیم می‌شوند: ۱. نام کوچک در نقش بدل و نام خانوادگی در نقش هسته... ۲. عناوین خطاب نقش بدل را دارند... ۳. عنوان در هر دو زبان نقش بدل را به عهده می‌گیرد... ۴. عناوین خویشاوندی نقش بدل و اسامی خاص به‌صورت نام‌های کوچک نقش هسته را بر عهده می‌گیرند.... ۵. عناوین شغلی یا مقام و شهرت اجتماعی در زبان آلمانی یا قبل از نام‌های خانوادگی، قبل از نام‌های کوچک و یا قبل از هر دو می‌آیند و نقش بدل را به عهده می‌گیرند. ۶. القاب در زبان آلمانی در نقش بدل ظاهر می‌شوند و بعد از نام شخص قرار می‌گیرند که نقش هسته را به عهده دارد... ۷. اسامی جا/ مکان و زمان، در این خصوص هسته یک مفهوم جغرافیایی یا زمانی است که با یک اسم عام نشان داده می‌شود، و بدل یک اسم خاص جغرافیایی یا زمانی متناسب است. ۸. همه و معادل آن -all در زبان آلمانی ممکن است نقش بدل را به عهده بگیرند. هر دو بعد از هسته می‌آیند. در این نوع بدل، ضمیر شخصی (اشاره‌ای) جمع در نقش هسته ظاهر می‌شود، مانند "ما همه" یا wir alle. ۹. هر گاه بدل با ضمایر بیاید در هر دو زبان بعد از آنها قرار می‌گیرد، مانند wir Soldatren، wir Deutschen و ich Idiot در زبان آلمانی، و یا "ما ایرانیان" و "من خودم" در زبان فارسی.

(ب) «بدل گسسته» را «بدل گروهی» هم گویند، زیرا در این نوع از بدل غالباً یک گروه نحوی مطرح است. «بدل گسسته» را می‌توان گروه اسمی تابع دانست. این نوع از بدل به‌صورت سازه یک گروه اسمی برتر به کار می‌رود. «بدل گسسته» در هر دو زبان همیشه بعد از هسته قرار می‌گیرد، در زبان گفتاری با یک مکث یا یک گسستگی آهنگ، در زبان نوشتاری با ویرگول یا خط تیره از هستۀ گروه اسمی جدا می‌شود، ... مثل Hans ein begeisterter Schachspieler. »

مقالۀ البرزی بخشی نیز به نام «سایر بدل‌ها» دارد: ۱. عبارتی که با als شروع می‌شود؛ ۲. عبارتی که با wie شروع می‌شود؛ ۳. گروه وصفی مشتق از فعل.

- البرزی، پرویز (۱۳۷۹). «بررسی مقایسه‌ای جملات موصولی در زبان‌های آلمانی و فارسی»، پژوهش زبان‌های خارجی، ش۹، ص۵۸-۷۶.

در این مقاله بندهای موصولی در زبان‌های فارسی و آلمانی به صورت مقایسه‌ای بررسی می‌شود. بر اساس شواهد ارائه‌شده، هسته در بند موصولی زبان آلمانی در شکل ضمیر موصولی به کار می‌رود، درحالی‌که هسته در بند موصولی زبان فارسی به‌صورت ضمیر شخصی ظاهر می‌گردد و یا نقش هسته اصولاً در بند موصولی تکرار نمی‌شود. بعضی ویژگی‌های دیگر از این قرارند: در زبان فارسی، برخلاف زبان آلمانی، بند موصولی بدلی به پایان جملۀ مرکب انتقال نمی‌یابد. هرگاه هستۀ بند موصولی زبان آلمانی در حوزۀ پیشین ظاهر گردد، بند موصولی در حوزۀ میانین قرار نمی‌گیرد، در ضمن، پدیدۀ «ربایش» برای توجیه بعضی از ساخت‌های زبان فارسی، که حاوی بند موصولی‌اند، مورد بحث و استدلال قرار می‌گیرد.

در نتیجه‌گیری مقاله نیز به این نکات اشاره می‌شود: اولاً جملۀ موصولی در هر دو زبان بعد از هستۀ اسمی به کار می‌رود. دوم اینکه لازم نیست هستۀ اسمی و جمله‌ی موصولی حتماً به‌صورت سازه‌های مجاور به کار روند. سوم اینکه تفاوت بین جملات موصولی تحدیدکننده و بدلی، از جمله انتقال جملۀ موصولی به پایان جملۀ مرکب، بسیار ضروری است. یک جملۀ موصولی بدلی نمی‌تواند در زبان فارسی به پایان جملۀ مرکب منتقل گردد. چهارم اینکه برای محدودیت‌های ترتیب جملات موصولی در زبان آلمانی، حضور فعل تام جملۀ اصلی در جایگاه دوم نقش مهمی را به عهده می‌گیرد: هر گاه هستۀ اسمی یک جملۀ موصولی در حوزۀ پیشین قرار گیرد، جملۀ موصولی را نمی‌توان داخل حوزۀ میانین قرار داد.

ناصر محسنی‌نیا و آرزو پوریزدان‌پناه کرمانی

محسنی‌نیا، ناصر و آرزو پوريزدان‌پناه كرمانی (۱۳۸۹). «بدل و عطف بیان در فارسی و عربی از زاویۀ دستور تطبیقی»، مطالعات زبانی بلاغی، ش۱، ص۹۷-۱۱۴.

در اين مقاله تلاش نويسندگان بر آن است تا ضمن بررسی مباحث نحوی مربوط به بدل و عطف بيان در نحو عربی، اين دو مقوله را در دستور زبان فارسی هم بررسی كرده و آن‌گاه از منظر دستور تطبيقی به بيان جایگاه اين مقوله‌ها در هر يک از دو دستور بپردازند. در اين راستا، وجوه همانند و ناهمانند مباحث بدل و عطف بيان در عربی و فارسی بررسی شده‌است. در بيان موارد فوق، حتی‌المقدور از نمونه‌های مورد قبول اهل فن استفاده شده، ولی در هر جا كه امكان ارائۀ اين نمونه‌ها نبوده، بر اساس معيارهای هريک از دو دستور زبان فوق، معادل‌سازی شده‌است.

نتیجه‌گیری مقاله: از مقایسۀ مبحث نحوی بدل و عطف بیان در عربی با مبحث بدل در فارسی نتایج ذیل حاصل می‌شود: ۱. عطف بیان و بدل در عربی از توابع نحوی هستند و نقش‌های تبعی به حساب می‌آیند و مانند مبتدا و خبر و یا فاعل و مواردی مانند آن استقلال نحوی ندارند. ۲. در زبان فارسی نیز بدل یک نقش وابسته و همپایه به حساب می‌آید و از نقش‌های فرعی محسوب می‌شود. ۳. بدل و عطف بیان در عربی هر کدام تعریف خاص خود را دارند اگر چه هر دو تابع هستند. حتی در آنجایی که عطف بیان و بدل کل از کل یکسان می‌شوند از حیث تعریف متفاوت هستند. مضاف بر آن عطف بیان و بدل در عربی از حیث اِعراب تابع متبوع خود هستند. ۴. در دستور زبان فارسی عطف بیان عموماً مطرح نیست و مقولاتی از قبیل عطف بیان و بدل تا آنجا که در ساختمان فارسی معیار جای گیرند، جملگی، بدل ترکیب می‌شوند و بحثی از مقولۀ اِعراب هم وجود ندارد، اگرچه نشانه‌های جایگزینی از قبیل مکثِ میان بدل و بدل‌دار به‌جای نشانه‌های اِعرابی در عربی وجود دارد. ۵. در دستور زبان عربی عمدۀ تفاوت‌های عطف بیان با صفت و بدل مطرح است. ۶. در دستور زبان فارسی عموماً از تفاوت‌های بدل با صفت و مضاف‌الیه سخن به میان می‌آید. ۷. تعریف بدل و عطف بیان در عربی و تعریف بدل در فارسی تقریباً یکسان است، اگرچه تعریفی که از بدل در فارسی می‌شود بیشتر با تعریف عطف بیان در عربی مطابقت دارد تا با تعریف بدل. ۸. در بدل فارسی قیدهایی از قبیل مقصود به حکم بودن بدل و یا مقصود به حکم نبودن عطف بیان مطرح نیستند، حال‌آنکه این قیدها در تعریف بدل و عطف بیان در عربی نقش اساسی دارند. ۹. بسیاری از مواردی که در عربی عطف بیان یا بدل ترکیب می‌شوند، در دستور زبان فارسی در مقولات نقش‌های دیگر همچون نهاد، فاعل و یا مفعول نمایش داده می‌شوند. ۱۰. در بدل فارسی مباحثی از قبیل بدل جزء از کل یا بدل اشتمال و یا بدل مباین جایگاهی ندارد. ۱۱. نحو فارسی در مقولۀ بدل بسیار سهل‌الوصول‌تر است و این در حالی است که از حیث معنایی و نقشی هم مشکل خاصی پیش نمی‌آید. ۱۲. مباحث نحوی مربوط به بدل و عطف بیان در عربی بسیار گسترده‌تر از همین مباحث در دستور زبان فارسی است و این گستردگی کار را بر طالبان دستور عربی دشوار می‌کند. در دستور فارسی این دشواری‌ها وجود ندارد.

بابک فرزانه

- فرزانه، بابک (۱۳۸۱).«بدل»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج۱۱، ص۵۶۹- ۵۷۰.

خلاصۀ مقاله (با حذف ارجاعات): بَدَل:‌ در لغت‌ به‌ معنای جانشين‌ و در اصطلاح‌ يكى‌ از وابسته‌های اسم‌ (توابع‌) در نحو عربى‌. بدل‌ اسمى‌ است‌ غالباً جامد كه‌ بدون‌ واسطۀ حرف‌ عطف‌ پس‌ از اسمى‌ ديگر به‌ منظور تقرير، تأكيد و توضيح‌ آن‌ مى‌آيد و مراد اصلى‌ گوينده‌ است‌، و همين‌ ويژگى‌ آن‌ را از ديگر توابع‌ (صفت‌، عطف‌ بيان‌، عطف‌ نسق‌، تأكيد) كه‌ در حقيقت‌ مكمل‌ و مفسر متبوعند، نه‌ مراد و مقصود اصلى‌، متمايز مى‌سازد؛ مانند جملۀ «جائنى‌ زيدٌ اخوك‌». بدل‌ تنها از لحاظ اِعراب‌ بايد با مبدل‌ٌ منه‌ تطبيق‌ كند. بااين‌همه‌، موضوع‌ تطابق‌ ميان‌ آن‌ دو، در انواع‌ گوناگون‌ بدل‌، هنوز جای گفت‌‌وگو دارد.

نحويان‌ كوفه‌ به‌‌جای اصطلاح‌ بدل‌، "ترجمه"‌، "تبيين"‌ و "تكرير" را به‌ كار برده‌اند. بدل‌ مى‌تواند به‌‌جای مبدل‌ٌ منه‌ (متبوع‌) بنشيند و حذف‌ مبدل‌ٌ منه‌ تغييری در معنای‌ جمله‌ ايجاد نمى‌كند و از همين‌رو، دستورنويسان‌ گفته‌اند كه‌ مبدل‌ٌ منه‌ در حكم‌ اسقاط است‌، يعنى‌ مى‌توان‌ آن‌ را حذف‌ كرد.

بدل‌ بر چهار نوع‌ است‌: ۱. بدل‌ كل‌ از كل‌ (يا بدل‌ مطابق‌)، مانند «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم‌َ. صِراطَ الَّذين‌َ اَنْعَمْت‌َ عَلَيْهِم‌»؛ ۲. بدل‌ بعض‌ از كل‌ كه‌ لازم‌ است‌ در آن‌ بدل‌ متصل‌ به‌ ضميری باشد كه‌ به‌ مبدل‌ٌ منه‌ بازگردد. اين‌ ضمير گاه‌ آشكار است،‌ مانند «اكلت‌ُ الرغيف‌َ ثُلْثَه‌»، و گاه‌ پنهان،‌ «چون‌ قبّله‌ اليدَ»؛ ۳. بدل‌ اشتمال‌ (يا انتقال‌) كه‌ در آن‌ بدل‌ خصوصيتى‌ است‌ كه‌ مبدل‌ٌ منه‌ دارندۀ آن‌ است‌ و وجود ضمير آشكار يا پنهان‌ در آن‌ نيز ضروری است‌، مانند «اعجبنى‌ على‌ٌ علمُه‌»؛ ۴. بدل‌ مباين‌ [با مبدل‌ٌ منه‌] كه‌ خود بر سه نوع‌ است‌: ۱. بدل‌ غلط؛ ۲. بدل‌ نسيان،‌ مانند «مررت‌ بكلب‌ فرس‌»؛ ۳. بدل‌ِ اضراب‌ يا بَداء كه‌، برخلاف‌ دو نوع‌ ديگر، در اينجا مبدل‌ٌ منه‌ و بدل‌ هر دو موردنظر گوينده‌ است‌، مانند «اكلت‌ُ خبزاً لحماً». اين‌ نوع‌ از بدل‌ را مى‌توان‌ با واسطۀ «بل‌» نيز به‌ كار برد: «اكلت‌ُ خبزاً بل‌ لحماً». برخى‌ از نحويان‌ تفاوتى‌ ميان‌ بدل‌ غلط و نسيان‌ قائل‌ نيستند و بديهى‌ است‌ كه‌ كلام‌ فصيح‌ بايد عاری از بدل‌ غلط يا نسيان‌ باشد. برخى‌ بدل‌ كل‌ از بعض‌ را نيز به‌ انواع‌ يادشده‌ افزوده‌اند.

بدل‌ در دستور زبان‌ عربى‌ محدود به‌ اسم‌ نيست‌، بلكه‌ فعل‌ و جمله‌ نيز به‌عنوان‌ بدل‌ آورده‌ مى‌شود، چون‌ «يُضاعَف‌ْ» كه‌ بدل‌ است‌ از «يَلْق‌َ» در آيۀ شريفۀ «...وَ مَن‌ْ يَفْعَل‌ْ ذلِك‌َ يَلْق‌َ أَثاماً. يُضاعَف‌ْ لَه‌ُ الْعَذاب‌ُ ...».

گروهى‌ از نحويان‌ مانند سيبويه‌ عطف‌ بيان‌ و بدل‌ كل‌ از كل‌ (مطابق‌) را يكى‌ دانسته‌ و در كتاب‌های خود به‌ عطف‌ بيان‌ نپرداخته‌اند، اما برخى‌ ديگر باآنكه‌ هريك‌ از آن‌ دو را به‌طور مستقل‌ موردبررسى‌ قرار داده‌‌ تفاوت‌هايشان‌ را ذكر كرده‌اند‌، گاه‌ در تشخيص‌ و تمييز ميان‌ آن‌ دو دچار ترديد شده‌اند. آنچه‌ در تعريف‌ و تقسيم‌ بدل‌ ذكر شد، مجموعۀ نظر نحويان‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ عنايت‌ خاص‌ آنها به‌ ظواهر اعراب‌، در اين‌ تقسيم‌بندی‌ها از تكلف‌ به‌ دور نمانده‌اند؛ زيرا برخى‌ از قاعده‌های پيشنهادی ايشان‌، يا اصلاً در مقولۀ قواعد دستوری نمى‌گنجد (مانند نوع‌ ۴، كه‌ در آن‌ بدل‌، زاييدۀ اشتباه‌ يا تغيير عقيدۀ گوينده‌ است‌)، و يا معادل‌ ساختار نحوی ديگری است‌ و شامل‌ مفهوم‌ بدل‌ (جايگزين‌) نمى‌گردد (مانند نوع‌ ۲ و ۳ كه‌ با تركيب‌ مضاف‌ و مضاف‌ٌاليه‌ قابل‌ تطبيق‌ است‌: «اكلت‌ُ ثلث‌ الرغيف»‌؛ «اعجبنى‌ علم‌ُ على‌»). علاوه‌ بر اين‌، آنچه‌ در اين‌ باب‌ جايش‌ در بحث‌های نحويان‌ خالى‌ است‌، آن‌ است‌ كه‌ مرز صفت‌ و بدل‌ را چگونه‌ بايد تعيين‌ كرد؟ مثلاً آيا در «ارسطو المعلم‌ الاول‌»، كلمات‌ «المعلم‌ الاول‌» بدل‌ِ «ارسطو»يند يا صفت‌ او؟

احمد رستمی‌زاده (و همکاران)

- رستمی‌زاده، احمد (۱۳۹۲). تحليل ساختاری بدل و جايگاه نحوی آن در متون ادب و فارسی معاصر، پایان‌نامۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی به راهنمایی محمدرضا صرفی. دانشگاه شهيد باهنر کرمان.

چکیدۀ مقاله: بدل از نقش‌های دستوری است که به‌صورت واژه، گروه‌واژه، جمله و گاه ترکیبی از گروه‌واژه و جمله در متن ظاهر می‌شود و واژه، گروه‌واژه، و یا جمله‌ای را که اصطلاحاً «مُبدل منه» یا «بدل‌دار» نامیده می‌شود از جهت لفظ و معنا، توضیح و بسط و گسترش می‌دهد. گاه واژه‌ای مانند "یعنی" و یا همانند معنایی آن، رابط بین مُبدل‌منه و بدل یا سازه‌های بدلی می‌شود که «بدل‌نما» نام دارد. به مجموع مبدل‌ٌ منه (یا هستۀ بدل) و بدل‌نما و بدل یا سازه‌های بدلی، «گروه بدل‌دار» می‌گویند. بدل از طریق همسانی، مُبدلٌ ‌منه را توضیح می‌دهد. در متون کهن فارسی از نظم و نثر، بدل و سازه‌های بدلی، کاربرد لفظی و معنایی معتنابهی دارند، اما ظهور بدل در متون ادب فارسی معاصر، به‌ویژه رمان‌ها و داستان‌های سه چهار دهۀ اخیر، و کاربرد بدل و سازه‌های بدلی در پردازش متن و بسط و گسترش دادن چندوجهی کلام و توان‌بخشی به نویسنده در هر چه بهتر و شیواتر و زیباتر جلوه دادن سخن، به‌راستی شگرف و سترگ است. سازه‌های بدلی می‌توانند به همۀ نقش‌های دستوری از جمله نهاد، مسند و منادا وابسته شوند. به تعبیر دیگر، همۀ نقش‌های دستوری و از جمله نقش نهادی، مسندی و ندایی می‌توانند به جهت بسط کلام بدل بگیرند. بدل‌پذیری نقش‌ها از مسائل نو و مطرح‌نشدۀ دستور ساختاری است. بحث اصلی این مقاله نقش‌های دستوری و بدل‌پذیری و به‌ویژه بدل‌پذیری نقش نهادی، مسندی و ندایی است.

- رستمی‌زاده، احمد و محمدرضا صرفی و عنایت‌الله شریف‌پور و محمدصادق بصیری (۱۳۹۳). «بدل‌پذیری نهاد، مسند و منادا». ادب و زبان، دورۀ ۱۷، ش۳۵، ص۱۷۵-۱۹۲.

نتیجه‌گیری مقاله:

الف) بدل به‌عنوان یک نقش، در گروه‌های اسمی و بعضاً سایر گروه‌ها حضور می‌یابد و با وابستگی به سایر نقش‌ها سبب بسط و گسترش معنا و مفهوم جمله می‌شود. ب) بدل هم در زبان ادبی کاربرد دارد و هم در زبان ارجاعی؛ اما وابستگی بدل به سایر نقش‌ها، بیشتر در حوزۀ زبان فراهنجاری و ادبی رخ می‌دهد. ج) ظهور بدل در رمان و داستان کوتاه در زیرمجموعۀ گروه‌های اسمی سبب پردازشگری و معنابخشی بیشتر به متن است. د) بدل با پیوند به سایر نقش‌ها و زمینه‌سازی برای ارائۀ صور خیال، زبان روزمره را به زبان ادبی مبدل می‌کند. ه) بدل وابسته به منادا در لطیف‌سازی و عاطفی جلوه دادن متن نوعاً مؤثر است. و) تنازع نقش بدلی با سایر نقش‌ها از منظر دستور زبان شایان توجه است و انعطاف نحوی بدل در رابطه با دو عامل، خود از فرایندهای برجستۀ نحوی نقش بدلی است.

مهرانگیز نوبهار

- نوبهار، مهرانگیز (۱۳۸۳). «ویژگی‌های دستوری-زبان‌شناختی آثار منثور قرن‌های چهارم و پنجم»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی، ج۲. تهران: بنیاد ایران‌شناسی، ص۳۱۵-۳۴۲.

در مقدمۀ این مقاله آمده است: «در این مقاله که مهم‌ترین ویژگی‌های دستور تاریخی و زبان‌شناختی را به خود اختصاص می‌دهد، کار ما صرفاً بر آثار منثور قرون چهارم و پنجم متمرکز شده است زیرا زبان شعر، زبان متفاوتی است که بنا بر ضرورت‌هایی مانند وزن، قافیه، هم‌وزنی، آرایه‌های ادبی و ... اشتراکات دستوری شایان توجهی با متون منثور ندارد. از این رو، زبان نثر بهتر می‌تواند نمایانگر ویژگی‌های دستوری یک دوره از زبان معیار باشد. برای این منظور در حدود بیست اثر از متون نثر قرن‌های چهارم و پنجم، برگزیده و مطالعه شده است. در این بررسی به رغم تفاوت‌های موجود در لهجۀ گویندگان این دو قرن، به مشترکات زبانی فراوانی دست یافته، آنها را با توجه به اختلاف‌هایی که با فارسی معیار امروز و نیز با هنجارهای زبانی رایج در آن دوره داشته‌اند، طبقه‌بندی و بررسی کرده‌ایم. آنچه مسلم است صاحب‌نظران و علاقه‌مندان به مسائل زبان، از گذشته تا به امروز، کم و بیش در آثار خود به برخی از ویژگی‌های زبانی این دوره اشاره‌هایی کرده‌اند؛ از قبیل کوتاهی جمله‌ها، تکرار فعل‌ها، روان و طبیعی بودن زبان، اندک بودن واژه‌های عربی، برگردانی اصوات فارسی به عربی و .... . البته ویژگی‌هایی که یاد شد در سبک‌شناسی و دستور نیز مطرح‌اند؛ ولی در اینجا ما را با آنها کاری نیست زیرا اغلب در حوزۀ صرف عنوان شده‌اند نه در حوزۀ «ساخت». هرچند برخی از این ویژگی‌ها ساخت زبان و نحو کلام را نیز تا حدودی در بر می‌گیرند. وجوه اشتراکی که در این مقاله برشمرده می‌شود جدا از اشتراکات سبکی یاد شده است. به‌ویژه در بخش نحو زبان، ناگفته‌های بسیاری دارد که کوشیده‌ایم در این بررسی به گونه‌ای وسیع‌تر به آن بپردازیم. این عناصر پس از استخراج، ابتدا بر اساس واحدهای سه‌گانۀ زبان (Language Component) در سه بخش ساختار نحوی، واژگانی و آوایی طبقه بندی و آن‌گاه هر بخش به ترتیب بسامد آنها، معرفی شده‌اند.

بخشی از مقاله:

جایگاه ویژۀ بدل‌ها و جمله‌های معترضه: در فارسی معیار امروز، اگر اسم دارای نقش‌نمای «را» و نیز وابسته‌ای به صورت بدل یا جملۀ معترضه باشد، نقش‌نمای «را» بعد از بدل یا جملۀ معترضه قرار می‌گیرد، مانند: سعدی، استاد سخن، را معروفیت جهانی است؛ یا سعدی - رحمه الله علیه - را همۀ جهانیان می‌شناسند. نحوۀ کاربرد جمله‌های یادشده در متن‌های قرون چهار و پنج به صورت دیگری است، یعنی علاوه بر کاربرد آنها به روال فارسی امروز، به گونۀ دیگری نیز به کار می‌روند. به این صورت که نقش‌نمای «را» پیش از «بدل» یا جملۀ معترضه قرار می‌گیرد و گاهی نیز بدل و جملۀ معترضه به انتهای جمله، یعنی بعد از فعل منتقل می‌شود. مانند:

- هر چه کنید به فرمان او کنید که برادر شما را میشنگ بکشند. (ترجمۀ تفسیر طبری)(برادر شما: مُبدل‌ٌ منه؛ میشنگ: بدل)

- نگاه کرد به گوشۀ خانه، مر پدر خویش را بدید یعقوب. (پدر خویش: مُبدلٌ ‌منه؛ یعقوب: بدل)

- مالک بندی بر پای یوسف نهاد علیه السلام. (علیه السلام: جملۀ معترضه)

سمانه چمن‌آرائیان و محمود هاشمیان

عنوان مقالۀ سمانه چمن‌آرائیان و محمود هاشمیان «بدل‌نماهای انگلیسی و فارسی در گفتمان مکتوب: مطالعۀ موردی فراگیران ایرانیِ زبان انگلیسی در مقام زبان بیگانه» است که در سال ۲۰۱۶ به زبان انگلیسی در نشریۀ مدرن زبان‌شناسی کاربردی انتشار یافته است. مشخصات این مقاله به قرار زیر است:

Chamanaraeian, Samaneh & Mahmood Hashemian (2016). "English and Persian Apposition Markers in Written Discourse: A Case of Iranian EFL learners" , THE MODERN JOURNAL OF APPLIED LINGUISTICS (MJAL), ISSN 0974-874.

سولماز محمودی

- محمودی، سولماز (۱۳۹۲). «ساخت نحوی بدل و بند موصولی توضیحی در زبان فارسی». زبان و زبان‌شناسی، دورۀ ۹، ش۱۸، ص۱۲۹-۱۵۷.

چکیدۀ مقاله: تفاوت رفتار نحوی‌ای که بندهای موصولی و بدل فارسی براساس خوانش معنایی خود در هر جمله نشان می‌دهند، توجیه نحوی دارد. به بیانی دیگر، این تفاوت ناشی از محل استقرار فرافکن متمم‌نما و گروه حرف تعریف در میان سایر فرافکن‌های نقشی جمله است. در این پژوهش بند موصولی، به‌صورت افزوده، و بدل‌ها، به‌صورت افزودگی یا همپایگی، ترسیم می‌شوند. درحالی‌که با ترسیم افزودگی به‌جای افزوده، نمودارهای بند موصولی و بدل یکی می‌شوند. بنابراین اگر به پیروی از زبان‌شناسانی همچون هگمن، که افزوده را به‌صورت افزودگی در نظر می‌گیرند، این حد افراط را قبول کنیم، تمایز آن ساخت‌ها مشخص نمی‌شود. بدل‌ها خود نوعی ساخت موازی در نظریۀ عمومی زبان تلقی می‌شوند. ملاک تشخیص این ساخت‌ها ملاک‌های ساختاری و معناشناختی است. نمودار درختی و ویژگی معنایی آنها حاکی از تمایز این ساخت‌ها با ساخت‌های موصولی و متممی است. در این پژوهش سعی می‌شود پس از ارائۀ توصیفی جامع از ساخت‌های موازی، به‌خصوص بدل در زبان فارسی، کارآیی رویکرد نحوی در این زمینه بررسی شود و تحلیلی جامع از این ساخت‌ها همراه با توصیف مقولات مورد نظر، برمبنای ویژگی‌های دستوری، به دست داده شود.

دو مقالۀ دیگر ایشان عبارتند از :

- محمودی، سولماز (۱۳۹۳). «هسته‌نمای «ی» در بندهای موصولی». دستور (ویژه‌نامۀ نامۀ فرهنگستان)، ش۱۰، ص۱۴۷-۱۶۱.

- محمودی، سولماز (۱۳۹۴). «بررسی نحوی بندهای موصولی در زبان فارسی: فرآیند حرکت بند». جستارهای زبانی، دورۀ ۶، ش۳ (پیاپی ۲۴)، ص۲۴۱-۲۶۹.

حسن آزموده و محمد عموزاده

- آزموده، حسن و محمد عموزاده (۱۳۹۶). «فرایند عضوگیری و بندهای موصولی در زبان فارسی». جستارهای زبانی، دورۀ ۸، ش۴ (پیاپی ۳۹)، ص۲۳۹-۲۶۳.

این پژوهش پدیدۀ جایگزینی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی را در سطح کلام در زبان فارسی بررسی می‌کند. بسیاری از پژوهشگران مانند گیون معتقدند که گونۀ غیرتحدیدی اسامی شناخته‌شده مانند اسم خاص، ضمایر اشاره و ضمایر شخصی را به‌عنوان هستۀ اسمی انتخاب می‌کند و لذا کاربرد این گروه‌های اسمی همراه گونۀ تحدیدی منجر به ساختی غیردستوری می‌شود. همچنین این پژوهشگران بیان می‌کنند که کاربرد گونۀ تحدیدی به طور معمول همراه با گروه‌های اسمی ناشناخته است. اما بر خلاف این نظرات، شواهد زبان فارسی مواردی را نشان می‌دهد که در آنها از یک سو کاربرد گونۀ تحدیدی همراه با گروه‌های اسمی معرفه و شناخته شده و از سوی دیگر کاربرد گونۀ غیرتحدیدی همراه با گروه‌های اسمی ناشناخته و نکره ممکن است. این نوشتار با بهره‌گیری از رویکرد دستور کلام جایگزینی گونه‌‌های تحدیدی و غیرتحدیدی را پیامد عضوگیری بند موصولی در سطوح مختلف دستور کلام‌ می‌داند که رفتارهای متفاوت آوایی، نحوی و معنایی آنها را توضیح می‌دهد.

کاوه بهرامی

- بهرامی، کاوه (۱۳۹۵). «بررسی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی در زبان‌های فارسی و آلمانی». جستارهای زبانی، دورۀ ۷، ش۲ (پیاپی ۳۰)، ص۱۹-۳۲.

این مقاله به بررسی تفاوت‌های موجود میان بندهای موصولی تحدیدی و توضیحی در زبان‌های فارسی و آلمانی از دیدگاه رده‌شناسی می‌پردازد. هدف از این پژوهش، نشان دادن ابزارهای متفاوتی است که در زبان‌های فارسی و آلمانی برای تمایز میان این دو گونه از بند موصولی به کار گرفته می‌شود. همچنین این پرسش مطرح است که در هر یک از این زبان‌ها، چه گروه‌های اسمی‌ای می‌توانند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی قرار گیرند. آیا نوع بند موصولی تحدیدی و توضیحی در انتخاب اسم هسته تعیین‌کننده است؟ نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که زبان فارسی همانند زبان انگلیسی، بمبا و عبری از ابزارها و نشانه‌های صوری برای تمایز میان این دو نوع از بند موصولی استفاده می‌کند. این در حالی است که در زبان آلمانی، ابزارها و عوامل معناشناختی و کاربردشناختی در تعیین نوع بند موصولی دخیل هستند. این تحقیق همچنین نشان می‌دهد که در هر دو زبان، برای انتخاب گروه اسمی‌ای که بتواند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی قرار گیرد، با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستیم. از جمله نشان داده می‌شود که اسم شخص در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی نمی‌تواند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی تحدیدی قرار گیرد.

مجید باغینی‌پور

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

صفحۀ مرتبط در پارسی‌شناسی:

بدل