فارسی کرمانی: واژهنامه: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
===آ=== | ===آ=== | ||
− | آبپاش ʔâb-pâš آبسه | + | '''آبپاش''' ʔâb-pâš آبسه |
− | آجیر کردن ʔâjir kerd-an <«آجیر» گونهای از ''آژیر '' فارسی به معنی «زیرک، هوشیار؛ آماده» است.> بیدار کردن | + | '''آجیر کردن''' ʔâjir kerd-an <«آجیر» گونهای از ''آژیر '' فارسی به معنی «زیرک، هوشیار؛ آماده» است.> بیدار کردن |
− | آدرشکو ʔâderešk-u لرز | + | '''آدرشکو''' ʔâderešk-u لرز |
− | آدریمون ʔâdereymun مسکین | + | '''آدریمون''' ʔâdereymun مسکین |
− | آدور ʔâdur <شاید از ādur «آذر، آتش» فارسی میانه که مجازاً به علاقۀ مجاورت به این معنی درآمدهاست.> خار | + | '''آدور''' ʔâdur <شاید از ādur «آذر، آتش» فارسی میانه که مجازاً به علاقۀ مجاورت به این معنی درآمدهاست.> خار |
− | آدوربند ʔâdur-band آلاچیقی از خار | + | '''آدوربند''' ʔâdur-band آلاچیقی از خار |
− | آریک ʔârik <گونههای دیگر در فارسی: ''آروک''، ''آروگ''، ''اروک''، ''اَروج''؛ نیز سنج. ''آرُک'' به معنی «دندان آسیا»> لثه | + | '''آریک''' ʔârik <گونههای دیگر در فارسی: ''آروک''، ''آروگ''، ''اروک''، ''اَروج''؛ نیز سنج. ''آرُک'' به معنی «دندان آسیا»> لثه |
− | آستینو ʔâstin-u آستینچه، آستینک، پوشش آستینمانندی برای بیرون آوردن نان از تنور | + | '''آستینو''' ʔâstin-u آستینچه، آستینک، پوشش آستینمانندی برای بیرون آوردن نان از تنور |
− | آسمونلحاف ʔâsemun-lehâf آسمانجل | + | '''آسمونلحاف''' ʔâsemun-lehâf آسمانجل |
− | آفک ʔâfk تاول | + | '''آفک''' ʔâfk تاول |
− | آفوک ʔâfuk هیچ | + | '''آفوک''' ʔâfuk هیچ |
− | آگیرا ʔâgirâ شاخههای کوچک و نازک برای روشن کردن آتش | + | '''آگیرا''' ʔâgirâ شاخههای کوچک و نازک برای روشن کردن آتش |
===الف=== | ===الف=== | ||
− | ابرامخانی ʔebrâm-xân-i <ظاهراً منسوب به ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم کرمان> شُلهزرد | + | '''ابرامخانی''' ʔebrâm-xân-i <ظاهراً منسوب به ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم کرمان> شُلهزرد |
− | اسپریچو ʔesperiču پرستو | + | '''اسپریچو''' ʔesperiču پرستو |
− | اق ʔaq اَه | + | '''اق''' ʔaq اَه |
− | اماچو ʔomâč-u <''اُماج'' کلمهای ترکی است که در فارسی نیز به معنی «نوعی آش» به کار رفتهاست. + پسوند ـو> نوعی آش، شولی <در کرمان و یزد> | + | '''اماچو''' ʔomâč-u <''اُماج'' کلمهای ترکی است که در فارسی نیز به معنی «نوعی آش» به کار رفتهاست. + پسوند ـو> نوعی آش، شولی <در کرمان و یزد> |
− | اوگرمو ʔow-garm-u <«او» گونهای از ''آب'' است.> اشکنه | + | '''اوگرمو''' ʔow-garm-u <«او» گونهای از ''آب'' است.> اشکنه |
===ب=== | ===ب=== | ||
− | بادو bâd-u <''باد'' به معنی «تکبر، غرور» که در فارسی نیز به کار میرود + پسوند ـو> متکبر | + | '''بادو''' bâd-u <''باد'' به معنی «تکبر، غرور» که در فارسی نیز به کار میرود + پسوند ـو> متکبر |
− | باشو bâšu پدربزرگ | + | '''باشو''' bâšu پدربزرگ |
− | بلیت boleyt ساده، ابله | + | '''بلیت''' boleyt ساده، ابله |
− | بود bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از | + | '''بود''' bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از ''بودن'' به معنی «به پایان رسیدن» که در متون قدیم شاهد دارد> کامل؛ همه، کل |
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۳۸
واژهنامۀ مختصر فارسی کرمانی
آ
آبپاش ʔâb-pâš آبسه
آجیر کردن ʔâjir kerd-an <«آجیر» گونهای از آژیر فارسی به معنی «زیرک، هوشیار؛ آماده» است.> بیدار کردن
آدرشکو ʔâderešk-u لرز
آدریمون ʔâdereymun مسکین
آدور ʔâdur <شاید از ādur «آذر، آتش» فارسی میانه که مجازاً به علاقۀ مجاورت به این معنی درآمدهاست.> خار
آدوربند ʔâdur-band آلاچیقی از خار
آریک ʔârik <گونههای دیگر در فارسی: آروک، آروگ، اروک، اَروج؛ نیز سنج. آرُک به معنی «دندان آسیا»> لثه
آستینو ʔâstin-u آستینچه، آستینک، پوشش آستینمانندی برای بیرون آوردن نان از تنور
آسمونلحاف ʔâsemun-lehâf آسمانجل
آفک ʔâfk تاول
آفوک ʔâfuk هیچ
آگیرا ʔâgirâ شاخههای کوچک و نازک برای روشن کردن آتش
الف
ابرامخانی ʔebrâm-xân-i <ظاهراً منسوب به ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم کرمان> شُلهزرد
اسپریچو ʔesperiču پرستو
اق ʔaq اَه
اماچو ʔomâč-u <اُماج کلمهای ترکی است که در فارسی نیز به معنی «نوعی آش» به کار رفتهاست. + پسوند ـو> نوعی آش، شولی <در کرمان و یزد>
اوگرمو ʔow-garm-u <«او» گونهای از آب است.> اشکنه
ب
بادو bâd-u <باد به معنی «تکبر، غرور» که در فارسی نیز به کار میرود + پسوند ـو> متکبر
باشو bâšu پدربزرگ
بلیت boleyt ساده، ابله
بود bud <ظاهراً صفت فاعلی گذشتۀ مرخم از بودن به معنی «به پایان رسیدن» که در متون قدیم شاهد دارد> کامل؛ همه، کل
این صفحه تکمیل خواهد شد.
مجید باغینیپور - منوچهر فروزنده فرد
دربارۀ مجید باغینیپور و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی
دربارۀ منوچهر فروزنده فرد و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی