یادداشت: یاد مجتبی عبداللهنژاد در سالگرد رفتنش: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «۱۵ آذر ۱۳۹۹ ===یاد مجتبی عبداللهنژاد در سالگرد رفتنش=== پرونده:Abdollahnezhad.jpg|قا...» ایجاد کرد) |
جز |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
۱۵ آذر ۱۳۹۹ | ۱۵ آذر ۱۳۹۹ | ||
+ | [[پرونده:Abdollahnezhad.jpg|قاب|چپ|مجتبی عبداللهنژاد]] | ||
===یاد مجتبی عبداللهنژاد در سالگرد رفتنش=== | ===یاد مجتبی عبداللهنژاد در سالگرد رفتنش=== | ||
− | + | <pre style="color: blue">سایه اقتصادینیا | |
+ | </pre> | ||
با رفتن مجتبی عبداللهنژاد، ایران یکی از عاشقان صدیق و زبان فارسی یکی از کوشندگان خدومش را از دست داد: عاشقی بیریا و روندهای بیادعا، که چه در خلوت و چه در جَلوت، جز برای ایران نگفت و ننوشت. برای ایران، این نام جادویی، که عطر حروف سحرآمیزش عبداللهنژاد را مست و سرمست میکرد، چون گردش رنگ و رایحۀ شراب در تُنگ بلور عتیق. | با رفتن مجتبی عبداللهنژاد، ایران یکی از عاشقان صدیق و زبان فارسی یکی از کوشندگان خدومش را از دست داد: عاشقی بیریا و روندهای بیادعا، که چه در خلوت و چه در جَلوت، جز برای ایران نگفت و ننوشت. برای ایران، این نام جادویی، که عطر حروف سحرآمیزش عبداللهنژاد را مست و سرمست میکرد، چون گردش رنگ و رایحۀ شراب در تُنگ بلور عتیق. | ||
سطر ۲۳: | سطر ۲۵: | ||
گل سرخی بر آن مزار گذاشت. | گل سرخی بر آن مزار گذاشت. | ||
− | + | ---- | |
− | |||
− | |||
− | |||
[[پارسیشناسی: سایه اقتصادینیا|دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در ''پارسیشناسی'']] | [[پارسیشناسی: سایه اقتصادینیا|دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در ''پارسیشناسی'']] | ||
---- | ---- | ||
[[پارسیشناسی: یادداشتهای همکاران|دیگر یادداشتهای همکاران ''پارسیشناسی'']] | [[پارسیشناسی: یادداشتهای همکاران|دیگر یادداشتهای همکاران ''پارسیشناسی'']] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۴
۱۵ آذر ۱۳۹۹
یاد مجتبی عبداللهنژاد در سالگرد رفتنش
سایه اقتصادینیا
با رفتن مجتبی عبداللهنژاد، ایران یکی از عاشقان صدیق و زبان فارسی یکی از کوشندگان خدومش را از دست داد: عاشقی بیریا و روندهای بیادعا، که چه در خلوت و چه در جَلوت، جز برای ایران نگفت و ننوشت. برای ایران، این نام جادویی، که عطر حروف سحرآمیزش عبداللهنژاد را مست و سرمست میکرد، چون گردش رنگ و رایحۀ شراب در تُنگ بلور عتیق.
ایرانِ عبداللهنژاد یگانه بود و متنوع. هم سبز شمال داشت و هم زرد کویر. هم شکوه جم داشت و هم اشک فقر و جبر. نه چندان بزرگ بود که در دل و دیده نگنجد، نه چندان کوچک که خوار و حقیرش گیرند. نه چندان اساطیری که هیبتش آهوبرگان را برماند، نه صیدی چنان لاغر که شیران از او چشم برگیرند. آنچه نقطۀ آغاز دوستی ما و پیوند فکری عمیقی میانمان شد هم در اصل همین بود: همانندیِ ما در درک مفهومی به نام ایران، و پروراندن و دوستداری این مفهوم از راه غرق شدن و غوطه خوردن در یکی از تابانترین جلوههای آن، یعنی زبان فارسی. ایران ما را با هم دوست کرد. زبان فارسی قلمها و جانهایمان را به هم پیوند داد، و همین است که بعد از رفتن او، سرگردانم که من و ایران چنین دوستی را دیگر کجا بازخواهیم یافت.
امیدوارم ما، دوستان همقلم و همکارش، در آبیاری زمینی که او سر و سرمایهاش را وقف آن کرد، چون خودش کوشا و شکیبا باشیم.
رفت آن یار و داغ صد افسوس
بر دل داغدار یار گذاشت
ما سپسماندگانِ قافلهایم
او به منزل رسید و بار گذاشت
او به پایان راه خویش رسید
همرهان را در انتظار گذاشت
اشک خونین من از این ره دور
گل سرخی بر آن مزار گذاشت.
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی