یادداشت: گشاد: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز |
||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
[[پرونده:Goshad.PNG|قاب|چپ|بیت موردبحث در نسخۀ خلخالی، مکتوب به سال ۸۲۷ ه.ق.]] | [[پرونده:Goshad.PNG|قاب|چپ|بیت موردبحث در نسخۀ خلخالی، مکتوب به سال ۸۲۷ ه.ق.]] | ||
− | مزداپور (۱۳۸۷: ۱۵۴) معتقد است واژۀ «گشاد» در بیت زیر از حافظ باید بهصورت «گَشاد» خواندهشود که در زبان پارتی [= پهلوی اشکانی] به معنی «شادی کردن، شاد بودن؛ شادی، خوشی» بودهاست: | + | مزداپور (۱۳۸۷: ۱۵۴) معتقد است واژۀ «گشاد» در بیت زیر از [[حافظ]] باید بهصورت «گَشاد» خواندهشود که در زبان پارتی [= پهلوی اشکانی] به معنی «شادی کردن، شاد بودن؛ شادی، خوشی» بودهاست: |
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من/ که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود | بگشا بند قبا تا بگشاید دل من/ که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود |
نسخهٔ ۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۸
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
گَشاد؟!
استفاده از زبانهای باستانی و زبانها و گویشهای ایرانی در توجیه واژههای مبهم متون فارسی نو بیسابقه نیست (مثلاً نک. پورمختار و فروزنده فرد، ١٣٩٦؛ فروزنده فرد، ١٣٩٩)، اما در اینجا میخواهیم به نمونهای شاذ و افراطی از این دست بپردازیم.
مزداپور (۱۳۸۷: ۱۵۴) معتقد است واژۀ «گشاد» در بیت زیر از حافظ باید بهصورت «گَشاد» خواندهشود که در زبان پارتی [= پهلوی اشکانی] به معنی «شادی کردن، شاد بودن؛ شادی، خوشی» بودهاست:
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من/ که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
وی هیچ شاهدی از «گَشاد» در متون فارسی یا زبانها و گویشهای ایرانی نو به دست نداده و صرفاً نوشتهاست: «این واژه میتواند در روزگار حافظ در زبان فارسی آن حدود [کذا]، رایج بوده و به شعر وی راه یافته باشد» (همانجا).
به نظر نگارنده، پیشنهاد مزداپور هیچ وجهی ندارد و «گشاد» در این بیت حافظ قطعاً همان «گُشاد» به معنی «گشایش» است. کسی که با سبک و زبان خواجه مأنوس باشد هرگز «گَشاد» را بهجای «گُشاد» نمینشاند؛ زیرا «گُشاد» اولاً با «بگُشا» و «بگشاید» نوعی تکرار پدید میآورد و ثانیاً با «بند» نوعی تضاد ضمنی ایجاد میکند. وانگهی چه لزومی داشت که حافظ «گَشاد» مهجور بیشاهد را به معنی «شادی» در شعرش به کار ببرد وقتی که بهراحتی میتوانست جزء «شاد(ی)» موجود در «گُشاد(ی)» را به طریق ایهام جزء اراده کند؟
ممکن است برخی خوانندگان گرامی بپندارند که «گَشاد» را دستکم در حد ایهام تبادر میتوان در این بیت در نظر گرفت. اما باید گفت برای ایهام تبادر نیز حداقل باید ثابت شود که در زمان حافظ چنین کلمهای بدین لفظ و معنی وجود داشتهاست ولی چنانکه دیدیم هیچ شاهدی بر وجود این واژه در آن زمان نداریم و پیشنهاددهنده نیز هیچ شاهدی عرضه نکردهاست.
- منابع:
- پورمختار، محسن و منوچهر فروزنده فرد (١٣٩٦). «همچو گلبرگ طری بودِ وجود تو لطیف: پیشنهاد خوانشی نو برای بیتی از حافظ بر پایۀ شواهد گویشی». شعرپژوهی (بوستان ادب)، س٩، ش٤ (پیاپی ٣٤)، ص٣٩-٥٦. بارگیری
- فروزنده فرد، منوچهر (١٣٩٩). «کجا بودنی بود و شد کار بود (تأملی در خوانش و معنای بیتی از گشتاسپنامۀ دقیقی)». فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش١٤، ص١٢-١٨. بارگیری
- مزداپور، کتایون (۱۳۸۷). «تبارنامۀ یک واژۀ تاجیکی و زن نمکین». جشننامۀ دکتر بدرالزمان قریب. به کوشش زهره زرشناس و ویدا نداف. تهران: طهوری. ص ۱۴۹-۱۵۷.
منوچهر فروزنده فرد
این یادداشت پیشتر در فصلنامۀ قلم چاپ شدهاست. نک. فروزنده فرد، منوچهر (١٣٩٧). «سلسلۀ پریشان (٢): ده نکته دربارۀ حافظ». فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش٨، ص١-١٠. بارگیری
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی