پسوند: پسوندهای زبان فارسی
محتویات
- ۱ پسوندها و پسوندوارههای اشتقاقی
- ۱.۱ -آباد
- ۱.۲ -آسا
- ۱.۳ -آگین
- ۱.۴ -ا
- ۱.۵ -ا
- ۱.۶ -ا
- ۱.۷ -ا
- ۱.۸ -ا
- ۱.۹ -ا
- ۱.۱۰ -ا
- ۱.۱۱ -اً
- ۱.۱۲ -ار
- ۱.۱۳ -ات
- ۱.۱۴ -اک
- ۱.۱۵ -ال
- ۱.۱۶ -الاصل
- ۱.۱۷ -ان
- ۱.۱۸ -ان
- ۱.۱۹ -انه
- ۱.۲۰ -انی
- ۱.۲۱ -بار
- ۱.۲۲ -بار
- ۱.۲۳ -باران
- ۱.۲۴ -باره
- ۱.۲۵ -باز
- ۱.۲۶ -بازی
- ۱.۲۷ -باشی
- ۱.۲۸ -بان
- ۱.۲۹ -بُد
- ۱.۳۰ -بُر
- ۱.۳۱ -بندی
- ۱.۳۲ -پاره
- ۱.۳۳ -پذیر
- ۱.۳۴ -پرست
- ۱.۳۵ -تبار
- ۱.۳۶ -جات
- ۱.۳۷ -جماعت
- ۱.۳۸ -چه
- ۱.۳۹ -چی
- ۱.۴۰ -خانه
- ۱.۴۱ -خواه
- ۱.۴۲ -خیز
- ۱.۴۳ -دار
- ۱.۴۴ -دان
- ۱.۴۵ -دان(٢)
- ۱.۴۶ -دانی
- ۱.۴۷ -درد
- ۱.۴۸ -دوست
- ۱.۴۹ -دیس
- ۱.۵۰ -زار
- ۱.۵۱ -سار
- ۱.۵۲ -ساز
- ۱.۵۳ -سا
- ۱.۵۴ -سان
- ۱.۵۵ -ـِستان
- ۱.۵۶ سرا
- ۱.۵۷ سنج
- ۱.۵۸ -سیر
- ۱.۵۹ -ـِش
- ۱.۶۰ -شَن
- ۱.۶۱ شکن
- ۱.۶۲ شناس
- ۱.۶۳ صفت
- ۱.۶۴ طلب
- ۱.۶۵ -فام
- ۱.۶۶ -قلو
- ۱.۶۷ -ـَک
- ۱.۶۸ -ـَکی
- ۱.۶۹ -کار
- ۱.۷۰ -کاری
- ۱.۷۱ -کده
- ۱.۷۲ -گار
- ۱.۷۳ -گان
- ۱.۷۴ -گانه
- ۱.۷۵ -گاه
- ۱.۷۶ -گر
- ۱.۷۷ گرا
- ۱.۷۸ -گرایی
- ۱.۷۹ -گری
- ۱.۸۰ -گون
- ۱.۸۱ -گی
- ۱.۸۲ -گین
- ۱.۸۳ -لاخ
- ۱.۸۴ -ـُم
- ۱.۸۵ -مآب
- ۱.۸۶ -مان
- ۱.۸۷ مدار
- ۱.۸۸ -مند
- ۱.۸۹ -ـَن
- ۱.۹۰ -نا
- ۱.۹۱ -نامچه
- ۱.۹۲ نامه
- ۱.۹۳ -ـَند
- ۱.۹۴ -ـَنده
- ۱.۹۵ -ناک
- ۱.۹۶ نشین
- ۱.۹۷ نما
- ۱.۹۸ -و
- ۱.۹۹ -وار
- ۱.۱۰۰ -واره
- ۱.۱۰۱ -ـُور
- ۱.۱۰۲ -وَر
- ۱.۱۰۳ -وش
- ۱.۱۰۴ -وند
- ۱.۱۰۵ -ـَوی
- ۱.۱۰۶ -ـه
- ۱.۱۰۷ -ی (مصدری)
- ۱.۱۰۸ -ی (نسبت)
- ۱.۱۰۹ یار
- ۱.۱۱۰ -یت
- ۱.۱۱۱ -ین
- ۱.۱۱۲ -ینه
- ۱.۱۱۳ -یه
پسوندها و پسوندوارههای اشتقاقی
-آباد
âbâd- (پسوندواره) با اسم یا صفت میآید و اسم مکان میسازد: خرمآباد، عشقآباد، نجفآباد.
-آسا
âsâ- (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: برقآسا، جنونآسا، غولآسا، معجزهآسا.
-آگین
âgin- (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) آغشته به ...: دودآگین، زهرآگین، عطرآگین.
-ا
â- (پسوند)
- با بن حال میآید و صفت فاعلی میسازد: پویا، دانا، رسا، زیبا، فریبا.
- با بن حال میآید و صفت لیاقت میسازد: پذیرا، خوانا.
-ا
â- [عربی: -اً] (پسوند) با اسم، صفت یا قید میآید و قید میسازد: ابدا، حقا، اصلا، مطلقا.
-ا
â- (پسوند) با صفت میآید و اسم حالت میسازد: پهنا، خنکا، درازا، راستا، گرما.
-ا
â- (پسوند) (با برخی مصدرهای حرکتی میآید و قید زمان میسازد) هنگامِ ...: آمدنا، برگشتنا، رفتنا.
-ا
â- (پسوند) با برخی اسمهای دخترانه یا پسرانه میآید و اسم دخترانه میسازد: بارانا، سهیلا، کیانا.
-ا
â- [گونۀ دیگرِ ـ ها (نشانۀ جمع)] (پسوند) [غيررسمی] (فقط به واژههایی که واج پایانی آنها صامت (همخوان) است میپیوندد): پولا (= پولها)، کتابا (= کتابها)، لیوانا (= لیوانها).
-ا
â- (واژهبست) نشانۀ ندا که به پایان اسم میپیوندد و آن را منادا میکند: پروردگارا، خدایا.
-اً
an- (پسوندواره) با اسم، صفت یا قید میآید و قید میسازد: اتّفاقاً، عملاً، معمولاً، واقعاً.
-ار
âr- (پسوند)
- با بن گذشته میآید و اسم مصدر میسازد: دیدار، رفتار، کردار، کشتار.
- با بن گذشته میآید و صفت فاعلی میسازد: خریدار، خواستار، نمودار.
- با بن گذشته میآید و صفت مفعولی میسازد: گرفتار، مردار.
- با بن حال میآید و صفت فاعلی میسازد [ظاهراً به دلیل شباهت بن حالِ پرستیدن (پرست) به بن گذشته، فارسیزبانان آن را بن گذشته پنداشتهاند]: پرستار.
-ات
ât- [عربی] (پسوند)
- (در آن گروه از واژههای عربی که به ـ ـَّة (-at) پایان میپذیرد، هنگام جمع بستن، a تبدیل به ā میشود) نشانۀ جمع، بهویژه در واژههای مؤنث عربی: ادبیات (جمعِ ادبیَّة)، دفعات (جمعِ دفعَة)، زوجات (جمعِ زوجَة)، عملیات (جمعِ عملیَّة).
- (با اسم معنیِ فارسی میآید و آن را جمع میسازد) ...ها: آزمایشات، پیشنهادات، سفارشات، فرمایشات، گزارشات.
- (با جمع مکسر عربی میآید و اسم مجموعه میسازد) انواعِ ...هایی که با یکدیگر شباهت یا رابطه دارند و یک مجموعه را تشکیل میدهند: امورات، حبوبات، رسومات، وجوهات.
- (با اسم مکان میآید و اسم یک مجموعه را میسازد) مجموعهای از چند ... که نزدیک به هم قرار دارند: باغات، دهات.
- (با اسم مکان میآید و اسم مجموعهای از مناطق را به مرکزیت یک شهر یا سرزمین مهمتر میسازد) منطقۀ ... و ناحیههای کوچکترِ اطراف آن: اصطهبانات، شمیرانات، لواسانات.
-اک
âk- (پسوند) با بن حال میآید و اسم میسازد: پوشاک، خوراک.
-ال
-الاصل
-ان
ân- (پسوند)
- (با بن حال میآید و صفت یا قید میسازد) دارای حالتِ ...: آویزان، درخشان، سوزان، لرزان، هراسان.
- (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) میآید و قید میسازد) در حینِ ...: اشکریزان، شادیکنان، نفسزنان.
- (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) میآید و اسم میسازد) آیین، جشن یا مراسمی که در آن عملِ ... انجام میشود: آشتیکنان، شیرینیخوران، عقدکنان، حنابندان.
- (با اسم مرکّب (اسم + بن حال) میآید و اسم میسازد) زمانی که در آن عمل یا وضعیتِ ... با شدت یا تعداد زیاد اتفاق میافتد: خرماپزان، راهبندان، یخبندان.
- (با قید زمان میآید و قید زمان میسازد) هنگامِ ...: بهاران، سحرگاهان.
- با صفت میآید و صفت میسازد: آبادان، جاویدان، شادان، مستان.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) منسوب به ...: آبلهمرغان، بابکان، جانان.
- با اسم، بهویژه اسم قوم، میآید و اسم مکان میسازد: باختران، توران، چناران، سپاهان، گیلان.
-ان
ân- [در واژههایی که به e- پایان میپذیرند، هنگام جمع بستن با نشانۀ جمعِ ân-، در پایانِ واژه واج g ظاهر میشود، مانند فرشتگان: ferešteg-ân] (پسوند)
- [رسمی] نشانۀ جمع برای جانداران: آقایان، بانوان، درختان، گیاهان.
- [رسمی] نشانۀ جمع برای صفتهای جانشین اسم: خوبان، نیکان.
- [رسمی] نشانۀ جمع برای نام قومها، مذهبها و مانند آنها: ترکان، مسلمانان.
- [رسمی] نشانۀ جمع برای اسم زمان: روزگاران.
- [رسمی] نشانۀ جمع برای برخی چیزهای بیجان: ستارگان.
- [رسمی] نشانۀ جمع برای برخی اعضای بدن: انگشتان، چشمان، دستان.
- (با اسم میآید و اسم جمع میسازد) گروهی از حیوانات یا جانورانِ ...: پستانداران.
- با اسم میآید و اسم جمع برای گروهی از سربازان میسازد: گردان، گروهان.
-انه
âne- (پسوند)
- (با اسم / صفت میآید و صفت میسازد) شبیهِ ...ان یا منسوب به ...ان: داوطلبانه، دخترانه، دلیرانه، سرسختانه، مهربانانه.
- (با اسم / صفت میآید و قید میسازد) با رفتاری مانندِ ...ان: پسرانه، دوستانه، شاهانه، عاشقانه، محترمانه.
- (با اسم زمان میآید و صفت / قید میسازد) در هر ...: روزانه، سالانه، ماهانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) سازندۀ وعدۀ غذاییای که در ... خورده میشود: صبحانه، عصرانه.
-انی
-âni [عربی: ـ انیّ] (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) منسوب به ...: جسمانی، طولانی، عصبانی، عقلانی، نورانی.
-بار
-bâr (پسوند) (با اسم مکان میآید و اسم مکان میسازد) ساحلِ ...: جویبار، رودبار.
-بار
(پسوندواره) (با اسم میآید و صفت میسازد) همراه با ...: اسفبار، اندوهبار، حقارتبار، سرزنشبار.
-باران
(پسوندواره) (با اسم میآید و اسممصدر میسازد) ریزش پیاپیِ ...: تیرباران، سنگباران، گلباران، گلولهباران، موشکباران.
-باره
-bâre (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) بسیار علاقهمند به ...: زنباره، شکمباره.
-باز
-بازی
(پسوندواره)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) بازی با ...: آببازی، برفبازی، تاببازی، کاغذبازی، شطرنجبازی.
- (با اسم / صفت میآید و اسم میسازد) کاری که معمولاً ...ها انجام میدهند: ایرانیبازی، تنبلبازی، شلوغبازی، لوسبازی، قرتیبازی.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) وقتگذارانی با ...: پسربازی، خانمبازی، دختربازی، رفیقبازی، نامزدبازی.
-باشی
-bâši [ترکی] (پسوند)
- [طنز] (با اسم / صفت میآید و اسم میسازد) کسی که شغل او ...ـی است: آشپزباشی، نقاشباشی.
- (با اسم / صفت میآید و اسم میسازد) در گذشته، کسی که شغل او سرپرستی ...ها بودهاست: آبدارباشی، باغبانباشی، معمارباشی.
-بان
-bân (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) محافظ یا نگهبانِ ...: باغبان، جنگلبان، دروازهبان، زندانبان.
- (با بن حال یا گذشته میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) انجامدهندۀ عملِ ...: پاسبان، دیدبان.
- (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) کسی که کار یا شغل او ... کردن است: نگهبان.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارایِ ...: مهربان.
- با اسم میآید و اسم ابزار میسازد: بادبان، سایهبان.
- با اسم میآید و درجۀ نظامی میسازد: دریابان، گروهبان.
-بُد
-بُر
bor- [بن حالِ بریدن] (پسوندواره)
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) ازبینبرندۀ یا قطعکنندۀ ...: تببر، میانبر، نفسبر.
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) بُرندۀ ...: آهنبر، شیشهبر.
-بندی
-پاره
pâre- (پسوندواره) (با اسم میآید و اسم میسازد) قطعۀ ... یا تکۀ ...: آتشپاره، آهنپاره، تختهپاره.
-پذیر
pazir- [بن حالِ پذیرفتن] (پسوندواره) (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای قابلیت پذیرفتنِ ...: آسیبپذیر، انعطافپذیر، تربیتپذیر، زوالپذیر، مسئولیتپذیر.
-پرست
parast- [بن حالِ پرستیدن] (پسوندواره)
- (با اسم میآید و صفت فاعلی میسازد) پرستندۀ ...: بتپرست، خداپرست، شیطانپرست.
- (با اسم میآید و صفت فاعلی میسازد) دارای علاقۀ افراطی به ...: پولپرست، دنیاپرست، نژادپرست، وطنپرست.
-تبار
tabâr- (پسوندواره) (با صفت میآید و صفت میسازد) دارای نژاد یا ملیتِ ...، روسیتبار، ژاپنیتبار.
-جات
jât- (پسوند) (با اسمهایی میآید که واج پایانی آنها مصوت است و اسم مجموعه میسازد) مجموعهای از چند ... یا انواعِ ...ها: ترشیجات، سبزیجات، طلاجات، کارخانجات، میوهجات.
-جماعت
جماعت jamâ’at (پسوندواره) [غيررسمی] (با اسم میآید و اسم جمع میسازد) گروهِ ...ها: ایرانیجماعت، دخترجماعت، رانندهجماعت، معلمجماعت نظامیجماعت.
-چه
-če (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) ... کوچک: بازارچه، باغچه، درختچه، دریاچه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) شبیه یا مانندِ ...: پاچه، تربچه، ماهیچه، میخچه.
-چی
či- [ترکی] (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) کسی که شغل او مرتبط با ... است: آبدارچی، تأسیساتچی، تلفنچی، درشکهچی، قهوهچی.
- (با اسم مکان میآید و اسم / صفت میسازد) کسی که در ... کار میکند: پستچی، شهرداریچی، کافهچی، مسافرخانهچی، معدنچی.
- (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) کسی که ... میکند: تماشاچی، کودتاچی، هوچی.
-خانه
xâne (پسوندواره)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جایی که ...ها در آن اقامت دارند: سربازخانه، مریضخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جایی که در آن عملِ ... انجام میشود: چاپخانه، تصفیهخانه، کارخانه، نمازخانه، تماشاخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) ساختمانِ ...: سفارتخانه، وزارتخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جای انبار کردن یا نگهداریِ ...: اسلحهخانه، گلخانه، بتخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جای فروختنِ ...: چایخانه، داروخانه، قهوهخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جایی که ... در آن کار میکند: سقاخانه، عکاسخانه، سلاخخانه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) اتاق یا ساختمان ...ی که کاربری خاصی دارد: تاریکخانه، سردخانه.
-خواه
xâh- [بن حالِ خواستن] (پسوندواره) (با اسم یا صفت میآید و صفت میسازد) خواهندۀ ...: آزادیخواه، خیرخواه، دادخواه، مشروطهخواه.
-خیز
xiz [بن حالِ خاستن] (پسوندواره)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) بیدارشونده در ...: سحرخیز.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) خزنده بر روی ...: سینهخیز.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: نفتخیز.
-دار
dâr- (پسوندواره)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارندۀ ...: پولدار، خالدار، غصهدار، لعابدار.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) ادارهکنندۀ ...: انباردار، خانهدار، شهردار، کتابدار.
-دان
-dân (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) عضوی از بدن که ... در آن جای دارد: تخمدان، چشمدان، سنگدان، شیردان.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) جای نگهداری یا ظرفِ ...: زبالهدان، شمعدان، گلدان، نمکدان.
-دان(٢)
-دانی
-dâni (پسوند) (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) جای نگهداریِ ...: آشغالدونی، خوکدونی، زبالهدانی، مرغدونی.
-درد
-دوست
dust (پسوندواره) (با اسم میآید و صفت میسازد) علاقهمند به ...: خانوادهدوست، زندوست، شوهردوست، کشوردوست، مهماندوست.
-دیس
-dis (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیه یا مانندِ ...: تندیس، طاقدیس.
-زار
-zâr (پسوند) (با اسم گیاه یا پدیدۀ طبیعی میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن ... فراوان است: شنزار، گُلزار، لالهزار، نمکزار، نیزار.
-سار
-ساز
(پسوندواره)
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) سازندۀ ...: خونساز، فیلمساز، قالبساز، کابینتساز، مجسمهساز.
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) تعمیرکنندۀ ...: دوچرخهساز، ساعتساز، عینکساز، قفلساز، موتورساز.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) ساختهشده با ...: دستساز.
- (با قید زمان میآید و صفت مفعولی میسازد) ...ساختهشده: تازهساز.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) جعلکنندۀ ...: پروندهساز، سندساز.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) فراهمکنندۀ ...: چارهساز، زمینهساز.
-سا
-سان
sân- (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: دیوسان، کشسان، لعلسان.
-ـِستان
-estân (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن ...های بسیاری وجود دارد: باغستان، قبرستان، کوهستان.
- (با اسم قوم میآید و اسم مکان میسازد) سرزمین، کشور، یا منطقهای که در آن ...ها زندگی میکنند: افغانستان، بلغارستان، کردستان، هندوستان.
- (با اسم روییدنیها میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن تعداد زیادی ... میروید: تاکستان، گلستان، نارنجستان، نیستان.
- (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) جای نگهداری و مراقبت از ...ها: بیمارستان، کودکستان.
- (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن به ... میپردازند: فرهنگستان، نگارستان، هنرستان.
- (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) محلِ ... کردن: تیمارستان.
سرا
sarâ (پسوندواره)
- (با اسم بهکار میرود و اسم میسازد) جای پرداختن به ...: دادسرا، دانشسرا، فرهنگسرا، هنرسرا.
- (با اسم بهکار میرود و اسم میسازد) جای اقامت یا سکونتِ ...: حرمسرا، کاروانسرا، مهمانسرا.
- (با اسم بهکار میرود و اسم میسازد) جای فروشِ ...: جگرسرا، دیزیسرا، شیرینیسرا، کبابسرا.
- [اديبانه] (با اسم بهکار میرود و اسم میسازد) جایی که در آن ... وجود دارد: ماتمسرا، محنتسرا، وحشتسرا.
سنج
sanj [بن حالِ سنجیدن] (پسوندواره) (با اسم میآید و اسم میسازد) ... سنجنده: تبسنج، دماسنج، زمانسنج، نکتهسنج.
-سیر
sir- (پسوند)
- (با صفتهای «گرم» و «سرد» میآید و اسم میسازد) جایی با آبوهوای ...: سردسیر، گرمسیر.
- (با صفتهای «گرم» و «سرد» میآید و صفت میسازد) با آبوهوای ...: سردسیر، گرمسیر.
-ـِش
eš- (پسوند)
- با بن حال میآید و اسم مصدر میسازد: آموزش، بینش، ریزش، لرزش، نگرش.
- با بن حال میآید و اسم میسازد: پوشش، خورش.
- با صفت میآید و اسم میسازد: پیدایش، نرمش.
-شَن
شکن
šekan (پسوندواره) شکنندۀ ...: استخوانشکن، بتشکن، سنتشکن، قانونشکن، قندشکن.
شناس
šenâs [بن حالِ شناختن] (پسوندواره) (به اسم اضافه میشود و اسم یا صفت میسازد) شناسندۀ ...: ایرانشناس، جامعهشناس، حافظشناس، روانشناس، زنشناس.
صفت
sefat [عربی: صفة] (پسوندواره) (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ویژگیهای ...: حیوانصفت، دیوصفت، شیطانصفت، گربهصفت، گرگصفت.
طلب
talab [عربی] (پسوندواره) (با اسم میآید و صفت میسازد) خواستار و جویندۀ ...: تنوعطلب، سلطنتطلب، شهرتطلب، فرصتطلب.
-فام
fâm- (پسوند) (با اسم یا صفت میآید و صفت میسازد) به رنگِ ...: آبیفام، زرینفام، سرخفام، نقرهفام.
-قلو
-ـَک
ak- (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) ...ِ کوچک، حقیر، و مانند آنها: مرغک، تیرک، گروهک، تخمک، پسرک، دخترک، جوانک، مردک، زنک.
- با اسم میآید و اسم میسازد: طفلک، جوانک، حیوانک.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: آدمک، پستانک، چنگک، قوزک، عروسک.
- با دو اسم میآید و اسم میسازد: نیلبک.
- (با صفت میآید و اسم میسازد) به رنگِ ...: برفک، زردک، سرخک، سفیدک.
- با دو صفت میآید و قید میسازد: خوشخوشک، نرمنرمک، کمکمک، نمنمک.
- با صفت فاعلی میآید و اسم میسازد: دلخوشکنک، گولزنک.
- (با صفت میآید و اسم میسازد) با طعمِ ...: ترشک، تلخک، قندک.
- با اسم میآید و اسم میسازد: کرمک، شپشک.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) انجام حرکتی با ...: انگلک، پشتک، جفتک، چشمک، سرک.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) ساخته شده با ...: جگرک، سنگک.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) وسیلهای که تواناییِ ... را بیشتر میکند: سمعک، عینک.
- با بن حال میآید و اسم میسازد: غلتک، پوشک، سگک، مترسک.
- با مصدر میآید و اسم میسازد: سرشکستنک.
- با دو بن حال میآید و اسم میسازد: روروک، سرسرک.
- با دو اسم میآید و اسم میسازد: بادبادک.
- با اسم / صفت میآید و اسم / صفت میسازد: آبدزدک.
- (با اسم میآید و اسم یا صفت میسازد) منسوب به: دستک، گیلک.
-ـَکی
aki- (پسوند)
- [غيررسمی] (با قید یا صفت میآید و قید یا صفت میسازد) با حالتِ ... یا بهصورتِ ...: دروغکی، قایمکی، کجکی، مفتکی، یواشکی.
- [غيررسمی] (با مصدر میآید و قید میسازد) با حالتِ ...: ایستادنکی، خوابیدنکی، نشستنکی.
- [غيررسمی] (با دو اسم یا دو صفت مکرر میآید و قید میسازد) با حالتِ ...: راستراستکی، زورزورکی، هولهولکی.
- [غيررسمی] (با اسم میآید و قید میسازد) با حالتِ ...: دروغکی، زورکی، شانسکی.
- [غيررسمی] (با اسم مکان یا اسم مکان مکرر میآید و قید میسازد) با حالتِ ...: پسکی، پیشکی، زیرزیرکی، عقبکی.
- [غيررسمی] (با اسم میآید و صفت میسازد) منسوب به ...: آبکی، پولکی (= پولدوست)، خرکی، پفکی.
- [غيررسمی] با اسم میآید و اسم میسازد: پولکی (= نوعی آبنبات).
- [غيررسمی] با اسم میآید و اسم محبتآمیز میسازد: حیوونکی، طفلکی.
-کار
-کاری
-کده
kade- (پسوند) (همراه با اسم میآید و اسم مکان میسازد) محلِ ...: آتشکده، دانشکده، دهکده.
-گار
gâr- (پسوند)
- (با بن گذشته یا حال میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) انجامدهندۀ عملِ ...: آفریدگار، آموزگار، پرهیزگار، خواستگار.
- با اسم میآید و اسم میسازد: روزگار، یادگار.
- با بن گذشته میآید و صفت لیاقت میسازد: ماندگار.
-گان
gân- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) منسوب به ...: خدایگان، رایگان (منسوب به راه)، شایگان (منسوب به شاه).
- (با اسم میآید و اسم میسازد) مجموعهای از چند ...: رمزگان، فهرستگان، ناوگان، نوشتگان، واژگان (مجموعهای از چند واژ).
- با عدد اصلی میآید و اسم میسازد: یکان / یگان (یک + گان)، دهگان، صدگان.
- با اسم یا صفت میآید و اسم / صفت میسازد: بازارگان / بازرگان، گروگان.
- با اسم میآید و اسم مکان میسازد: آذرآبادگان، جنوبگان، سمنگان، شمالگان، هرمزگان.
- با نام ماه خورشیدی میآید و نام جشن میسازد: بهمنگان، مهرگان.
-گانه
gâne- (پسوند)
- با عدد میآید و صفت میسازد: یگانه (یک + گانه)، دوگانه.
- با صفت میآید و قید میسازد: جداگانه.
-گاه
gâh- (پسوند)
- (با اسم مصدر میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن ... انجام میشود: آرایشگاه، تعمیرگاه، کشتارگاه.
- (با اسم میآید و اسم مکان میسازد) جایی که در آن ... وجود دارد: آتشگاه، خرمنگاه، لشکرگاه، لنگرگاه.
- با اسم مکان میآید و اسم مکان میسازد: بندرگاه، جایگاه، قبلهگاه، منزلگاه، میدانگاه.
- (با اسم یا صفت میآید و اسم عضو بدن میسازد) جای ...: آبگاه، تهیگاه، شرمگاه، گلوگاه، گیجگاه.
- با بن حال میآید و اسم مکان میسازد: ایستگاه، خوابگاه، فروشگاه، گذرگاه، گریزگاه.
- با بن گذشته میآید و اسم مکان میسازد: خاستگاه، دیدگاه، زادگاه، زیستگاه.
- با اسم / قید زمان میآید و اسم / قید زمان میسازد: سحرگاه، شامگاه، صبحگاه، عصرگاه.
-گر
gar- (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) کسی که شغل او ساختنِ ... یا کار کردن با ... است: آهنگر، زرگر، سفالگر، شیشهگر، کوزهگر.
- (با اسم مصدر میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) ...کننده: اخلالگر، بازیگر، پرخاشگر، شناگر، غارتگر.
- (با صفت میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) ...کننده: روشنگر، نمایانگر، ویرانگر.
- (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) دارندۀ ...: توانگر، حیلهگر.
- (با بن گذشته میآید و اسم / صفت میسازد) کسی که شغل او ...ـَن است: رفتگر.
گرا
ga(/e)râ [بن حالِ گراییدن] (پسوندواره) (با اسم میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) دارای تمایل یا گرایش به ...: اخلاقگرا، چپگرا، واقعیتگرا، همجنسگرا.
-گرایی
-گری
gari- (پسوند)
- (با اسم یا اسم / صفت میآید و اسم شغل میسازد) عملِ ... یا عملِ ...گر: آرایشگری، روسپیگری، زرگری، منشیگری، نظامیگری.
- (با اسم / صفت میآید و اسم مصدر میسازد) رفتار، منش یا عملِ ...: لوطیگری، موذیگری، ناشیگری، وحشیگری، یاغیگری.
- (با اسم / صفت میآید و اسم مصدر میسازد) روش، مذهب یا مکتبِ ...: بهاییگری، صوفیگری، مادّیگری.
-گون
gun- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا به رنگِ ...: آتشگون، سرخگون، گندمگون، گلگون، نیلگون.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای وضع یا حالتِ ...: دیگرگون، واژگون.
- (با اسم میآید و اسم مصدر میسازد) مانندِ ...: نیشگون.
- (با حرف اضافه میآید و صفت میسازد) شبیهِ ...: همگون.
-گی
gi- (پسوند) با اسم یا صفت میآید و اسم میسازد: بیتجربگی، خانگی، درماندگی، زندگی.
-گین
gin- (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای حالت روحیِ ...: اندوهگین، خشمگین، شرمگین، غمگین.
-لاخ
-ـُم
om- (پسوند)
- با عدد اصلی میآید و اسم، صفت یا قید میسازد: دوم، هزارم.
- با واژۀ «چند» يا «هيچ» میآید و صفت میسازد: چندم، هيچم.
-مآب
ma’âb- (پسوند) (با اسم / صفت میآید و صفت میسازد) دارای گرایش به ...ها: انگلیسیمآب، جاهلمآب، عربیمآب، فرنگیمآب.
-مان
mân- (پسوند)
- با بن حال میآید و اسم یا اسم مصدر میسازد: ریسمان، زایمان، سازمان.
- با بن گذشته میآید و اسم میسازد: ساختمان.
- با صفت میآید و صفت میسازد: شادمان.
- با اسم میآید و اسم میسازد: آسمان.
مدار
madâr (پسوندواره) (با اسم بهکار میرود و اسم / صفت میسازد) دارای علاقه، توجه و گرایش به ...: ایرانمدار، سیاستمدار.
-مند
mand- (پسوند) (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) دارای ...: ثروتمند، علاقهمند، کارمند، هنرمند، هوشمند.
-ـَن
an- (پسوند) (با بن گذشته میآید و مصدر میسازد): خوردن.
-نا
nâ- (پسوند) با صفت میآید و اسم میسازد: تنگنا.
-نامچه
نامه
nâme (پسوندواره)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) نوشتۀ دربردارندۀ ...: کتابنامه، لغتنامه، شجرهنامه، فیلمنامه، نمایشنامه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) نوشتۀ با موضوعِ ...: تقاضانامه، رضایتنامه، سفرنامه، عهدنامه، وصیّتنامه.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) نشریهای که در هر ... چاپ میشود، روزنامه، فصلنامه، هفتهنامه.
-ـَند
and- (پسوند)
- با بن حال ساده یا مرکّب میآید و اسم مصدر میسازد: روند، فرایند، گزند.
- با بن حال ساده یا مرکّب میآید و صفت میسازد: برآیند، خوشایند، مانند.
-ـَنده
ande- (پسوند) (با بن حال میآید و اسم / صفت فاعلی میسازد) انجامدهندة عملِ ...: خواننده، شنونده، فرستنده، نویسنده، یابنده.
-ناک
nâk- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: اندوهناک، ترسناک، خشمناک، دردناک، وحشتناک.
- (با بن حال میآید و صفت میسازد) منسوب به ...: اندیشناک، تابناک.
نشین
nešin (پسوندواره)
- ساکنِ ...: آپارتماننشین، روستانشین، شهرنشین، غارنشین، ویلانشین.
- نشسته یا قرارگرفته بر / در ...: تهنشین، ویلچرنشین.
نما
namâ (پسوندواره)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا دارای شباهت به ...: روحانینما / زننما / طبیعینما / کاسبنما.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) نشاندهندۀ یا نمایشدهندۀ ...: بدننما، تننما، راستنما، قطبنما، نخنما.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) نشاندادهشده با ...: انگشتنما.
-و
u- (پسوند)
- [غيررسمی] (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: ریشو، سبیلو، شپشو، کرمو.
- [غيررسمی] (با جزء غیرفعلیِ فعلِ مرکّب یا بن حال میآید و صفت میسازد) انجامدهندۀ همیشگیِ عملِ ...: اخمو، ترسو، غرغرو، نقنقو.
-وار
vâr- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت یا قید میسازد) شبیه یا مانندِ ...: پروانهوار، دیوانهوار، راهبهوار، طوطیوار، کولیوار.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: امیدوار، سزاوار، سوگوار، عیالوار.
-واره
vâre- (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم می سازد) شبیهِ یا مانندِ ...: جشنواره، سنگواره، گهواره، ماهواره.
- (با اسم میآید و اسم ابزار میسازد) مناسبِ ... يا مربوط به ...: گوشواره.
-ـُور
ur- (پسوند) (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: رنجور، شرور، کیفور، مزدور، نمور.
-وَر
var- (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم / صفت میسازد) دارای ...: بارور، جانور، دانشور، هنرور.
- با اسم میآید و صفت میسازد: شناور، غوطهور.
-وش
vaš- (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: پریوش، مهوش، هیولاوش.
-وند
vand- (پسوند) (با اسم میآید و اسم میسازد) منسوب به ...: پسوند، پيشوند، پيوند، خداوند، شهروند.
-ـَوی
-ـه
e- (پسوند)
- (با اسم میآید و اسم میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: دهانه، دندانه، ریشه، زبانه، گردنه.
- با اسم یا حرف اضافه میآید و اسم میسازد: میانه، کناره، زیره، رویه، سویه.
- (با گروه اسمی میآید و صفت میسازد) دارای ...: همهکاره، بیکاره، هیچکاره، اینکاره.
- با گروه اسمی میآید و قید میسازد: هر روزه، پنج ساعته، همه ساله، هرباره.
- با اسم میآید و صفت میسازد: بهاره، پاییزه، زمستانه، تابستانه.
- با صفت میآید و اسم میسازد: زرده، سبزه، شوره، پوکه، جوانه.
- با عدد اصلی میآید و اسم میسازد: هفته، دهه، دوازدهه، چلّه، سده.
- با بن حال میآید و اسم میسازد: آویزه، گیره، ماله، تابه، رنده.
- با بن گذشته میآید و صفت یا قید میسازد: گذشته، پوشیده، سنجیده، زنگزده، آبداده.
- (با صفت میآید و صفت میسازد) که ... است: بدکاره، بیکاره.
- (با صفت شمارشی و اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: دوسره، سهروزه، دوسویه، دوچرخه، چهارپایه.
- با اسم میآید و اسم میسازد: ترقه، غرغره، فرفره.
- با اسم جمع میآید و اسم میسازد: شاگردانه.
- (در واژههایی که با e یا â پایان میپذیرد، پس از e یا â، واج h ظاهر میشود) با اسم یا صفت میآید و اسم میسازد: آقاهه، پسره، دختره، خوشگله.
- جای ...: سردابه، گرمابه.
- با بن حال میآید و اسم میسازد: آموزه، انگیزه، گستره.
- (در واژههایی که با e پایان میپذیرد، پس از e و پیش از i، واج g ظاهر میشود) با اسم یا صفت میآید و اسم یا صفت میسازد: آشیانه، شادمانه.
-ی (مصدری)
i- (پسوند)
- با صفت میآید و اسم میسازد: زیبایی، شادی، عروسی.
- (در واژههایی که با e پایان میپذیرد، پس از e و پیش از i، واج g ظاهر میشود) با صفت میآید و اسم میسازد: آلودگی، شیرینی، راحتی، پارگی، سوختگی.
- (با صفت میآید و اسم میسازد) شغلِ ... یا جایی که ... در آن کار میکند: بقالی، کتابفروشی، عکاسی، مکانیکی، شهرداری.
- با بن حال مرکّب یا عبارت فعلی میآید و اسم مرکّب میسازد: سربازگیری، خودکشی، اسمنویسی، دستبوسی.
- اسکناسِ یا چکِ ...تومانی، دلاری، و مانند آنها: پنجاهی، دویستی.
- (با صفت میآید و اسم میسازد) وسیلهای که موجبِ ... بودن، شدن، یا کردن است: راحتی، صافی.
- با صفت مفعولی میآید و اسم میسازد: بریدگی، سوختگی.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) که با ... کار میکند: روغنی، زغالی، کوکی، موتوری، نفتی.
- هدیهای که به هنگام ... ردوبدل میشود: عیدی.
- (با اسم میآید و اسم میسازد) ...ـی که ترحمانگیز، قابل دلسوزی، مهربان و مانند آنهاست: حیوونی، طفلی.
-ی (نسبت)
i- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای شغل مرتبط با زمینۀ ...: افتصادی، هنری، سیاسی، تجاری.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) معتاد یا دارای تمایل شدید به ... یا انجام ...، تریاکی، الکلی، سیگاری، تعارفی، مقرراتی، افادهای.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای ...: عینکی، زخمی، عصایی، سمّی.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) تهیهشده یا ساختهشده از ... یا از جنسِ ...: گیاهی، حیوانی، معدنی، میکروبی، شیمیایی، دامی، لبنی، سنگی، شیشهای، پشمی، مسی.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) مناسب برای ...: پیراهنی، دامنی، ورزشی، باری، آموزشی.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) غذایی که به هنگام ... خورده میشود یا برای ... است: نذری، افطاری، سحری.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) شبیهِ یا مانندِ ...: کتابی، آخوندی، افسری، ژیگولی.
- (با اسم میآید و صفت یا قید میسازد) از طریقِ یا بهوسیلۀ ...: تلفنی، هوایی، زمینی، پستی، ماهوارهای.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) پیرویکننده از ... یا علاقهمند به ...: زردشتی، مسیحی، یهودی، بودایی، حزباللّهی.
- (با اسم میآيد و صفت میسازد) منسوب به ...: نوحی، ابراهیمی، محمّدی، کریمی.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) به رنگِ ...: طلایی، نقرهای، لیمویی.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) آغشته یا آلوده به ...: آردی، جوهری، خونی، رنگی.
- (با نام قوم یا سرزمین میآید و صفت میسازد) از مردمِ ...: ایرانی، بلوچی، کردی.
- کسی که در ... کار میکند: ارتشی، دانشگاهی، بسیجی، سازمانآبی.
- (با اسم میآید و قید میسازد) به اندازۀ یک ...: متری، کیلویی، سطلی، مشتی، ساعتی.
- (با اسم میآید و قید میسازد) به هنگامِ ...: تابستانی، جمعهای، صبحی.
- (با بن حال مرکّب میآید و صفت میسازد) مناسبِ برای عملِ ...: چایخوری، غذاخوری، میوهخوری.
یار
yâr (پسوندواره) (با اسم / صفت میآید و اسم / صفت میسازد) کسی که سِمَت او پایینتر از ... است: استادیار، پزشکیار، دادیار.
-یت
iy(y)at- [عربی: ـ ـیّة] (پسوند) (با صفت، بهویژه صفت عربی، میآید و اسم مصدر میسازد) وضع یا حالتِ ... بودن: ایرانیت، حاکمیت، حساسیت، عصبانیت، محدودیت.
-ین
in- (پسوند)
- با اسم میآید و صفت میسازد: اولین، دومین، صدمین، آخرین، چندمین.
- با صفت میآید و صفت میسازد: راستین، دروغین.
- (با اسم یا قید میآید و صفت میسازد) منسوب به: آخرین، امروزین، پیشین، دیرین.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) دارای یا دچارِ ...: غمین، ننگین.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) ساختهشده از ... یا از جنس ...: آهنین، پشمین، چوبین، زرین، سیمین.
- با اسم میآید و صفت میسازد: سنگین، شیرین، نمکین.
-ینه
ine- (پسوند)
- (با اسم میآید و صفت میسازد) منسوب به: دیرینه.
- با اسم میآید و اسم میسازد: گنجینه.
- (با اسم میآید و صفت میسازد) از جنسِ ... یا ساختهشده از آن: پشمینه، زرینه.
-یه
- منابع
- سامعی، حسین (١٣٩٣). الگوهای ساخت واژه در زبان فارسی. با همکاری ملیحه تفسیری. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٠الف). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (١)». نشر دانش، س١١، ش٤ (پیاپی ٦٤)، ص١٢-١٨.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٠ب). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٢)». نشر دانش، س١١، ش٥ (پیاپی ٦٥)، ص٦-١٢.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٠پ). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٣)». نشر دانش، س١٢، ش١ (پیاپی ٦٧)، ص٢٨-٣٣.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧١الف). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٤)». نشر دانش، س١٢، ش٣ (پیاپی ٦٩)، ص٢١-٢٥.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧١ب). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٥)». نشر دانش، س١٢، ش٤ (پیاپی ٧٠)، ص٣٩-٤٥.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧١پ). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٦)». نشر دانش، س١٢، ش٥ (پیاپی ٧١)، ص١٥-١٩.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧١ت). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٧)». نشر دانش، س١٢، ش٦ (پیاپی ٧٢)، ص١٩-٢٣.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧١ث). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٨)». نشر دانش، س١٣، ش٢ (پیاپی ٧٤)، ص٢٢-٢٩.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٢الف). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (٩)». نشر دانش، س١٣، ش٣ (پیاپی ٧٥)، ص٩-١٥.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٢ب). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (١٠)». نشر دانش، س١٣، ش٤ (پیاپی ٧٦)، ص١٥-٢٣.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٢پ). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (١١)». نشر دانش، س١٣، ش٥ (پیاپی ٧٧)، ص٢١-٢٥.
- صادقی، علیاشرف (١٣٧٢ت). «شیوهها و امکانات واژهسازی در زبان فارسی معاصر (١٢)». نشر دانش، س١٤، ش١-٢ (پیاپی ٧٩-٨٠)، ص١٢-١٥.
- طباطبایی، علاءالدین (١٣٩٥). فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی. تهران: فرهنگ معاصر.
- کشانی، خسرو (١٣٧١). اشتقاق پسوندی در زبان فارسی امروز. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- کلباسی، ایران (١٣٧١). ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فرهاد قربانزاده