فارسی کرمانی: واژه‌نامه

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

واژه‌نامۀ مختصر فارسی کرمانی

آ

آب‌پاش ʔâb-pâš آبسه

آجیر کردن ʔâjir kerd-an <آجیر گونه‌ای از آژیر فارسی به معنی «زیرک، هوشیار؛ آماده»> بیدار کردن

آدرشکو ʔâderešk-u لرز

آدریمون ʔâdereymun مسکین

آدور ʔâdur <شاید از ādur «آذر، آتش» فارسی میانه که مجازاً به علاقۀ مجاورت به این معنی درآمده‌است.> خار

آدوربندʔâdur-band آلاچیقی از خار

آریک ʔârik <گونه‌های دیگر در فارسی: آروک، آروگ، اروک، اَروج؛ نیز سنج. آرُک به معنی «دندان آسیا»> لثه

آستینو ʔâstin-u آستینچه، آستینک، پوشش آستین‌مانندی برای بیرون آوردن نان از تنور

آسمون‌لحاف ʔâsemun-lehâf آسمان‌جل

آفک ʔâfk تاول

آفوک ʔâfuk هیچ

آگیرا ʔâgirâ شاخه‌های کوچک و نازک برای روشن کردن آتش

الف

ابرام‌خانی ʔebrâm-xân-i <ظاهراً منسوب به ابراهیم‌خان ظهیرالدوله، حاکم کرمان> شُله‌زرد

اسپریچو ʔesperiču پرستو

اق ʔaq اَه

اماچو ʔomâč-u <اُماج کلمه‌ای ترکی است که در فارسی نیز به معنی «نوعی آش» به کار رفته + پسوند ـو> نوعی آش، شولی <در کرمان و یزد>

اوگرمو ʔow-garm-u <«او» گونه‌ای از آب است.> اشکنه

  این صفحه تکمیل خواهد شد.
مجید باغینی‌پور - منوچهر فروزنده فرد