بدل: بدلپژوهی در ایران
در ایران پیش از کتاب باغینیپور (۱۳۹۵) دربارۀ بدل کتاب مستقلی نوشته نشدهاست ولی بخشی از کتاب، یا مقالاتی در این باره وجود دارد. تمام کتابهای دستور حداکثر یک یا دو صفحه دربارۀ بدل مطلب دارند ولی بیشک دستورنویسان به این ساخت دستوری اعتنای چندانی نداشتهاند. البته در این میان، خسرو فرشیدورد، با اختصاص دادن فصلی از کتاب خود به ساخت بدل، استثناء است.
محتویات
۱. خسرو فرشیدورد
فصل سوم کتاب گفتارهایی دربارۀ دستور زبان فارسی ایشان «بدل و گروه اسمی بدلی در زبان فارسی» نام دارد. این نوشته صفحات ۲۲۷ تا ۲۴۸ کتاب را به خود اختصاص داده است. از نظر فرشیدورد «گروه اسمی بدلی یکی از اقسام گروههای اسمی چندهستهای است که از بدل و بدلدار (مُبدل مِنه) به وجود میآید، مانند «پسر او، فرهاد» و «فردا، چهارشنبه»» و «بدل گروه اسمی یا اسمی است غیرمکرر و توأم با درنگی خاص که با اسم یا گروه اسمی دیگری به نام بدلدار دارای یک مرجع و یک نقش واحد دستوری است و حذف آن خللی به ساختمان جمله وارد نمیسازد». از نظر ایشان «بدل دارای دو درنگ است، یکی پیشین که پس از بدل و پیش از بدلدار است، دیگر پسین که بعد از بدلدار و در آخر گروه است». دربارۀ ترتیب «هستۀ بدل ـ بدل» يا «بدل ـ هستۀ بدل» و ترجمۀ ساخت بدل متأسفانه نوشتۀ ایشان چندان باثبات نمینماید. فرشیدورد از لحاظ معنوی سه نقش برای بدل قائل است: ۱. توصیف، ۲. تأکید، ۳.رفع ابهام: «بدل یا بدلدار از لحاظ معنوی غالباً بر شغل، لقب، کنیه، مقام، اسم خاص یا یکی دیگر از خصوصیات اسم دلالت میکند و برای توصیف یا تأکید یا رفع ابهام میآید» و «بدل معمولاً بدون واسطۀ حروف و ادوات به بدلدار مربوط میشود و بعد از آن نیز میآید». ایشان این نوع بدل را «بدل لفظی» مینامد و مینویسد «بدل معنوی با تعریفی که دربارۀ بدل کردیم سازگاری ندارد؛ بنابراین بدل واقعی نیست، بلکه تنها از لحاظ معنوی بدل به شمار میرود». گروه بدلی لفظی از نظر ویژگیهای اجزا و عناصر بهوجودآورندۀ آن به این انواع تقسیم میشود:
۱. گروه بدلی ضمیری: در این نوع گروه بدلدار ضمیر یا گروه ضمیری است و بدل اسم یا گروه اسمی است، مانند: ما دانشجویان، شما آزادمردان، اینجانب فریدون بهرامی، حضرت مستطاب عالی، سرور مخلص.
۲. بدلدار لقب یا عنوان یا کنیۀ کسی است و بدل اسم خاص و نام اوست، مانند: شمسالدین محمد حافظ شیرازی، شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی، خسرو انوشیروان، ابو علی حسن.
۳. بدلدار اسم عام یا گروه اسمی عام و بدل اسم خاص یا گروه اسمی خاص است، مانند: برادر من هوشنگ، ارادتمند خسرو، دوست عزیزم فریدون.
۴. عکس گروههای پیش است، یعنی بدلدار اسم خاص یا گروه اسمی خاص است و بدل اسم عام یا گروه اسمی عام است که متضمن عنوان یا لقب یا خصوصیت دیگر بدلدار است. مانند: هوشنگ برادر من.
۵. بدل و بدلدار هر دو معنی عام دارند و هیچ یک اسم خاص نیستند و بدل ممکن است با «آن» و «این» و «همان» بیاید مانند: برادر من آن مرد مهربان.
۶. بدلدار گروه اسمی عددی است و بدل نیز گروهی است که برای رفع ابهام از آن میآید، مانند: آن دو نفر، هوشنگ و فریدون به بازار رفتند.
۷. بدلدار گروه اسمی عام یا اسم عام جمع است و بدل گروه اسمی همپایگی است، مانند: برادران من، هوشنگ و فریدون باینجا آمدند.
۸. عکس حالت پیش مانند: هوشنگ و فریدون برادران من به اینجا آمدند.
۹. بدلدار یا خود کلمۀ اشاری است و یا واژهای است که با صفات اشاری این و همین میآید و بدل کلمه یا جملهای است که برای رفع ابهام ذکر میشود، مانند این مصراع: عبادت بجز خدمت خلق نیست.
۱۰. بدل بعضی دیگر از کلمات و گروهها نیز گاهی جمله و گاهی کلمه و گروه است. این کلمات و گروهها عبارتند از: مثال، نمونه، خبر، اخبار و مانند آنها. - آغاز اخبار... اینک خلاصه اخبار... اینک اخبار امروز...
- حافظ ثریا را بعقد تشبیه کرده است. مثال: غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
۱۱. بدل صفت یا صفت جای موصوف است و آن موصوف همان بدلدار یا بدل بدلدار است، مانند: «سیر حکمت در اروپا، تألیف فروغی»، یعنی «کتاب تألیفشده بوسیلۀ فروغی».
۱۲. بدلدار اسم است و بدل گروهی است اسمی که از کلماتی مانند: آن، آنچه، آنکس، آنکه، آنجا، چیزی، کسی، مردی، جائی، روزی، وقتی به اضافۀ جملهوارۀ توضیحی به وجود آمده است. مانند: «به اصفهان، آن جا که آن همه زیباست رفتم.»
فرشیدورد سپس به بررسی گروههای گسستۀ بدلی میپردازد: «گروههای گسستۀ بدلی اقسامی دارند از این قرار: ۱. بدلدار معدود است و بدل گروهی است که برای رفع ابهام از آن به کار میرود، مانند: «کلمه بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف». ۲. بدلدار از عناصر و گروههای مبهم است، مانند «این قبیل» و «از این قرار» و غیره و بدل از عناصری است که بعد از فعل و به صورت گسسته میآید مانند: اقسام کلمه در عربی از این قرار است: اسم و فعل و حرف.» فرشیدورد در ادامه به تعریف بدل معنوی میپردازد: «بعضی از سخنان و جملهها، برخی از ویژگیهای بدل را دارند ولی فاقد پارهای دیگر از خصوصیات آن هستند و ما آنها را بدل معنوی یا ملحقات بدل مینامیم و آنچه بدل معنوی دارد، بدلدار معنوی میگوییم. گاهی بدل معنوی جملهای است و آن یا جملۀ عادی است یا جملهواره.» در ادامه ایشان در هشت بخش، اقسام بدل معنوی را توضیح میدهند. بخش پایانی نوشتۀ ایشان، نظر دستورنویسان و زبانشناسان دربارۀ بدل نام دارد که نظرات واگنر (Wagner)، پنشن (Pinchon) و نسفیلد (Nesfield) را به اختصار بیان میکنند و سپس به بررسی بدل در نحو زبان عربی میپردازند. در ادامه ایشان به نقل از زبانشناسی به نام نلسن (Nelson) اهمیت درنگ (Juncture) ساختهای بدلی را ذکر میکنند.
۲. مجید باغینیپور
عنوان پایاننامۀ کارشناسی ارشد مجید باغینیپور، که به راهنمایی سید علی میرعمادی و به زبان انگلیسی نگاشته شده است، Juxtaposition in Persian (همتانشینی/ همتاگذاری در زبان فارسی) است و در آذرماه ۱۳۷۱ در دانشگاه علامه طباطبایی ارائه و از آن دفاع شده است. بخشی از این پایاننامه به بررسی ساختهای بدلی اختصاص دارد.
مقالهها:
- باغینیپور، مجید (۱۳۷۵). «بدل و انواع آن در زبان فارسی»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۲۲.
- باغینیپور، مجید (۱۳۷۵). «"هستۀ بدل ـ بدل" يا "بدل ـ هستۀ بدل"»، ارائهشده در گردهمایی داخلی گروههای آموزشی دانشگاه فرهنگیان کرمان.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۱). «ساخت بدل و ترجمۀ آن»، فصلنامۀ مترجم, ش ۳۶.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۲). «ميان افزودها: بدل يا معترضه؟»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۳۶.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۳). «تأكيد، تكرار و ساختهای بدل»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۳۸.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۴). «بدل يا وصف؟»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۳۹.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۴). «ساختهای بدلی و لطيفسازی بافت»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۴۰.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۸). «بدل يا جملهوارۀ قيدی جابهجاشده؟ و چند نكتۀ ديگر دربارۀ بدل»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۴۴.
- باغینیپور، مجید (۱۳۸۹). «نقش ساختهای بدلی در نشانهآرایی ادبی»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۴۶.
- باغینیپور، مجید (۱۳۹۱). «شناخت، زبان و بدل: از نقشۀ شناختی تا توانشِ گزينشی»، مجلۀ زبانشناسی، ش پیاپی ۴۷.
همۀ مقالات یادشده بهاضافۀ دو فصل با عنوانهای «شبهبدلها: مَحمل عاطفه و احساس انسانی" و "مروری بر برخی آثار نوشتهشده دربارۀ ساخت بدل" در کتاب زیر تجدیدچاپ شدهاست که نخستین کتاب مستقل به زبان فارسی در زمینۀ ساخت بدل به شمار میآید:
- باغینیپور، مجید (۱۳۹۵). بررسی زبانشناختی ساخت بدل. کرمان: خدمات فرهنگی.
۳. پرویز البرزی
ایشان در دو مقاله به بررسی ساختهای بدلی در زبان فارسی و آلمانی پرداختهاند؛ در مقالۀ اول بهطور مستقیم و در مقالۀ دوم بهطور غیرمستقیم:
- البرزی، پرویز (۱۳۷۸). بررسی "مقایسهای بدل در زبانهای آلمانی و فارسی"، پژوهش زبانهای خارجی، ش۷، ص۷۱-۸۲. شکی نیست که بررسی مقولهی بدل در دستورنامههای زبان فارسی مورد بیمهری قرار گرفته است. مقالهی حاضر به بررسی مقایسهای بدل در زبانهای آلمانی و فارسی میپردازد. اصولاً بدل با هستهی خود هممرجع است. همچنین فرق است بین بدل پیوسته و بدل گسسته. بر پایهی شواهد ارائهشده، کلیهی ساختهای زبان فارسی که دارای بدل پیوسته هستند، در زبان آلمانی هم با بدل پیوسته بیان میشوند؛ در حالی که بعضی از ساختهای زبان آلمانی که بدل پیوسته دارند، در زبان فارسی الزاماً با مضافالیه قابل بیاناند. در نتیجه، توزیع ساختار بدل پیوسته در زبان آلمانی پربسامدتر از توزیع مشابهی در زبان فارسی است.
مرور مقاله: نمای کلی مقالهی «بررسی مقایسهای بدل در زبانهای آلمانی و فارسی» چنین است: مقدمه؛ انواع بدل: ۱. بدل پیوسته، ۲. بدل گسسته؛ سایر بدل¬ها. در مقدمهی این مقاله چنین آمده است: «بدل جزء عناصر وصفی است و یکی از نقشهای اسم یا گروه اسمی را به عهده دارد. در دستور سنّتی زبان آلمانی، منظور از بدل توضیح اضافی یک اسم از طریق اسمی دیگر میباشد... بیشتر دستورنویسان جدیدتر زبان آلمانی، بدل را به صورت زیر تعریف نمودهاند: بدل به کمک ابزار نحوی با هستهی خود گره نمیخورد، ولی با آن از نظر حالت مطابقت میکند... هر گاه بدل یک گروه اسمی را وصف کند، بر خلاف سایر اسمهای وصفی، باید در همان حالت گروه اسمی به کار رود. بنابراین یک بدل با گروه اسمی بعد یا قبل از خود از نظر حالت صرف میشود. بدل یک اسم وصفی در مفهوم عام است، یعنی یک گروه اسمی به صورت بدل هم به کار میرود.» ...«از نظر معناشناختی، بدل دارای نقش شناسایی بیشتر و ویژگی ارجاعی است. با بهکارگیری بدل، گوینده میتواند هر وقت که بخواهد موضعگیری شخصی خود را با واژهها یا عباراتی چون «یعنی»، «به بیان دقیقتر»، «همان»، «یا» و غیره بیان کند. البرزی سپس انواع بدل را چنین شرح میدهد: «(الف) «بدل پیوسته» را بدل تکواژه هم گویند، زیرا در این نوع از بدل تنها یک اسم عام مطرح است که به یک اسم خاص وصل میشود؛ با این حال به نظر میرسد که در همهی موارد نباید اسم خاص را «بدل پیوسته» و اسم عام را هسته تلقی نمود. « بدل پیوسته» با هستهی خود یک واحد آهنگین را تشکیل میدهد...«بدل پیوسته» قابل گسترش نیست و نیز با حرف تعریف (تعیینکننده) و صفت و غیره محدود نمیشود... ساختهای گوناگون «بدل پیوسته» به شرح زیر تقسیم میشوند: ۱. نام کوچک در نقش بدل و نام خانوادگی در نقش هسته... ۲. عناوین خطاب نقش بدل را دارند... ۳. عنوان در هر دو زبان نقش بدل را به عهده میگیرد... ۴. عناوین خویشاوندی نقش بدل و اسامی خاص بهصورت نامهای کوچک نقش هسته را بر عهده میگیرند.... ۵. عناوین شغلی یا مقام و شهرت اجتماعی در زبان آلمانی یا قبل از نامهای خانوادگی، قبل از نامهای کوچک و یا قبل از هر دو میآیند و نقش بدل را به عهده میگیرند. ۶. القاب در زبان آلمانی در نقش بدل ظاهر میشوند و بعد از نام شخص قرار میگیرند که نقش هسته را به عهده دارد... ۷. اسامی جا/ مکان و زمان، در این خصوص هسته یک مفهوم جغرافیایی یا زمانی میباشد که با یک اسم عام نشان داده میشود، و بدل یک اسم خاص جغرافیایی یا زمانی متناسب است. ۸. همه و معادل آن all- در زبان آلمانی ممکن است نقش بدل را به عهده بگیرند. هر دو بعد از هسته میآیند. در این نوع بدل، ضمیر شخصی (اشارهای) جمع در نقش هسته ظاهر میشود، مانند «ما همه» یا wir alle. ۹. هر گاه بدل با ضمایر بیاید در هر دو زبان بعد از آنها قرار میگیرد، مانند wir Soldatren، wir Deutsche(n)و ich Idiot در زبان آلمانی، و یا «ما ایرانیان» و «من خودم» در زبان فارسی.
(ب) «بدل گسسته» را بدل گروهی هم گویند، زیرا در این نوع از بدل غالباً یک گروه نحوی مطرح است. «بدل گسسته» را میتوان گروه اسمی تابع دانست. این نوع از بدل به صورت سازه یک گروه اسمی برتر به کار میرود. «بدل گسسته» در هر دو زبان همیشه بعد از هسته قرار میگیرد، در زبان گفتاری با یک مکث یا یک گسستگی آهنگ، در زبان نوشتاری با ویرگول یا خط تیره از هستهی گروه اسمی جدا میشود، ... مثل Hans ein begeisterter Schachspieler. »
مقالهی البرزی بخشی نیز به نام «سایر بدلها» دارد: ۱. عبارتی که با als شروع میشود؛ ۲. عبارتی که با wie شروع میشود؛ ۳. گروه وصفی مشتق از فعل.
- البرزی، پرویز (1379). بررسی مقایسه¬ای جملات موصولی در زبان¬های آلمانی و فارسی، پژوهش زبان¬های خارجی، شماره¬ی 9، ص ص 76-58.
در مقاله¬ی حاضر بندهای موصولی در زبان های فارسی و آلمانی به صورت مقایسه¬ای مورد بررسی قرار می¬گیرد. بر اساس شواهد ارائه شده، هسته در بند موصولی زبان آلمانی در شکل ضمیر موصولی به کار می¬رود، در حالی که هسته در بند موصولی زبان فارسی به صورت ضمیر شخصی ظاهر می¬گردد و یا نقش هسته اصولاً در بند موصولی تکرار نمی¬شود. بعضی ویژگی¬های دیگر از این قرارند: در زبان فارسی، برخلاف زبان آلمانی، بند موصولی بدلی به پایان جمله¬ی مرکب انتقال نمی¬یابد. هرگاه هسته¬ی بند موصولی زبان آلمانی در حوزه¬ی پیشین ظاهر گردد، بند موصولی در حوزه¬ی میانین قرار نمی¬گیرد، در ضمن، پدیده¬ی «ربایش» برای توجیه بعضی از ساخت¬های زبان فارسی، که حاوی بند موصولی¬اند، مورد بحث و استدلال قرار می¬گیرد.
نتیجه¬گیری مقاله:
در بحث¬مان راجع به بررسی جملات موصولی نکات زیر تأکید شد: اولاً جمله¬ی موصولی در هر دو زبان بعد از هسته¬ی اسمی به کار می¬رود. دوماً لازم نیست که هسته¬ی اسمی و جمله¬ی موصولی حتماً به صورت سازه¬های مجاور به کار روند. سوماً تفاوت بین جملات موصولی تحدیدکننده و بدلی، از جمله انتقال جمله¬ی موصولی به پایان جمله¬ی مرکب، بسیار ضروری است. یک جمله¬ی موصولی بدلی نمی¬تواند در زبان فارسی به پایان جمله¬ی مرکب منتقل گردد. چهارماً برای محدودیت¬های ترتیب جملات موصولی در زبان آلمانی، حضور فعل تام جمله¬ی اصلی در جایگاه دوم نقش مهمی را به عهده می¬گیرد: هر گاه هسته¬ی اسمی یک جمله¬ی موصولی در حوزه¬ی پیشین قرار گیرد، جمله¬ی موصولی را نمی¬توان داخل حوزه¬ی میانین قرار داد.
۴. ناصر محسنینیا و آرزو پوریزدانپناه کرمانی
دکتر ناصر محسنی¬نیا عضو هیئت علمی دانشگاه بین¬المللی امام خمینی قزوین با مدرک دکترای زبان و ادبیات عربی و درجه دانشیاری¬اند. آرزو پوریزدان¬پناه کرمانی نیز دارای کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی¬اند. مقاله: محسنی¬نیا، ناصر، و آرزو پوريزدان¬پناه كرماني. (1389). «بدل و عطف بیان در فارسی و عربی از زاویه¬ی دستور تطبیقی»، مطالعات زبانی بلاغ ، شماره¬ی 1. سمنان: دانشگاه سمنان. در اين گفتار، تلاش نويسندگان بر آن است تا ضمن بررسي مباحث نحوي مربوط به بدل و عطف بيان در نحو عربي، اين دو مقوله را در دستور زبان فارسي هم بررسي كرده و آن¬گاه از منظر دستور تطبيقي، به بيان جاي¬گاه اين مقوله¬ها در هر يك از دو دستور بپردازند. در اين راستا، وجوه همانند مباحث بدل و عطف بيان در عربي و فارسي، و وجوه ناهمانند بررسي مي¬شود. در بيان موارد فوق، حتي¬المقدور از نمونه¬هاي مورد قبول اهل فن استفاده مي¬شود؛ ولي در هر جا كه امكان ارائه¬ي اين نمونه¬ها نباشد، بر اساس معيارهاي هريك از دو دستور زبان فوق، معادل¬سازي مي¬شود. نمای کلی مقاله: مقدمه؛ بحث؛ 1) بحث بدل و عطف بیان در فارسی؛ 2) بدل در زبان عربی؛ 3) عطف بیان در عربی و معادل آن در دستور زبان فارسی؛ نتیجه¬گیری. نتیجه¬گیری مقاله: از مقایسه¬ی مبحث نحوی بدل و عطف بیان در عربی با مبحث بدل در فارسی نتایج ذیل حاصل می¬شود: 1- عطف بیان و بدل در عربی از توابع نحوی هستند و نقش¬های تبعی به حساب می¬آیند و مانند مبتدا و خبر و یا فاعل و مواردی مانند آن استقلال نحوی ندارند. 2- در زبان فارسی نیز بدل یک نقش وابسته و هم¬پایه به حساب می¬آید و از نقش¬های فرعی محسوب می¬شود. بدل و عطف بیان در عربی هر کدام تعریف خاص خود را دارند اگر چه هر دو تابع هستند. حتی در آن¬ جایی که عطف بیان و بدل کل از کل یکسان می¬شوند از حیث تعریف متفاوت هستند. مضاف بر آن عطف بیان و بدل در عربی از حیث اِعراب تابع متبوع خود هستند. 4- در دستور زبان فارسی عطف بیان عموماً مطرح نیست و مقولاتی از قبیل عطف بیان و بدل تا آن جا که در ساختمان فارسی معیار جای گیرند، جملگی ، بدل ترکیب می_شوند و بحثی از مقوله¬ی اِعراب هم وجود ندارد، اگرچه نشانه¬های جایگزینی از قبیل مکثِ میان بدل و بدل¬دار به جای نشانه¬های اِعرابی در عربی وجود دارد. 5- در دستور زبان عربی عمده¬ی تفاوت¬های عطف بیان با صفت و بدل مطرح است. 6- در دستور زبان فارسی عموماً از تفاوت¬های بدل با صفت و مضاف¬الیه سخن به میان می¬آید. 7- تعریف بدل و عطف بیان در عربی و تعریف بدل در فارسی، تقریباً یک سان است؛ اگر چه تعریفی که از بدل در فارسی می شود، بیش تر با تعریف عطف بیان در عربی مطابقت دارد تا با تعریف بدل. 8- در بدل فارسی قیدهایی از قبیل مقصود به حکم بودن بدل و یا مقصود به حکم نبودن عطف بیان مطرح نیستند؛ حال آن که این قیدها در تعریف بدل و عطف بیان در عربی نقش اساسی دارند. 9- بسیاری از مواردی که در عربی عطف بیان یا بدل ترکیب می شوند، در دستور زبان فارسی در مقولات نقش های دیگر همچون نهادف فاعل و یا مفعول نمایش داده می شوند. 10- در بدل فارسی مباحثی از قبیل بدل جزء از کل یا بدل اشتمال و یا بدل مباین جایگاهی ندارند. 11- در مقایسه¬ی عطف بیان و بدل در عربی با بدل در فارسی روشن شد که نحو فارسی در مقوله¬ی بدل بسیار سهل¬الوصول¬تر است و این در حالی است که از حیث معنایی و نقشی هم مشکل خاصی پیش نمی¬آید. 12- مباحث نحوی مربوط به بدل و عطف بیان در عربی بسیار گسترده¬تر از همین مباحث در دستور زبان فارسی است و این گستردگی کار را بر طالبان دستور عربی دشوار می¬کند؛ حال آن که در دستور فارسی این دشواری¬ها وجود ندارد.
۵. بابک فرزانه
دکتر سید بابک فرزانه در حال حاضر مدیر گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است. علاوه بر این مدیریت بخش عربی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه¬ی ایران و نیز سردبیری مجله¬ی علمی پژوهشی صحیفه¬ی مبین را بر عهده دارد. (ویکی¬پدیا) فرزانه، بابک. مدخل بدل، دانشنامه جهان اسلام، جلد: 11 ،شماره مقاله:4642 و بدل، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ۱۳۸۱ ه ش. بَدَل، در لغت به معناي جانشين، و در اصطلاح يكى از وابستههاي اسم (توابع) در نحو عربى. بدل اسمى است غالباً جامد كه بدون واسطة حرف عطف پس از اسمى ديگر به منظور تقرير، تأكيد و توضيح آن مىآيد و مراد اصلى گوينده است، و همين ويژگى آن را از ديگر توابع (صفت، عطف بيان، عطف نسق، تأكيد) كه در حقيقت مكمل و مفسر متبوعند، نه مراد و مقصود اصلى، متمايز مىسازد؛ مانند جملة جائنى زيدٌ اخوك (سيبويه، 1/150؛ ابن هشام، اوضح...، 3/399- 400؛ جرجانى، 19؛ صبان، 3/123؛ اهدل، 2/105؛ حسن، 3/664 - 665). بدل تنها از لحاظ اعراب بايد با مبدلٌ منه تطبيق كند (ابن يعيش، 2/68؛ كيشى، 385؛ اهدل، همانجا؛ حسن، 3/674 -676؛ نيز نك: ابن جنى، 144- 145؛ ابن عصفور، 244-247). با اينهمه، موضوع تطابق ميان آن دو، در انواع گوناگون بدل، هنوز جاي گفت و گو دارد. نحويان كوفه به جاي اصطلاح بدل، ترجمه، تبيين و تكرير را به كار بردهاند (سيوطى، 1/125؛ صبان، اهدل، همانجاها). بدل مىتواند به جاي مبدلٌ منه (متبوع) بنشيند و حذف مبدلٌ منه تغييري در معناي جمله ايجاد نمىكند و از همينرو، دستورنويسان گفتهاند كه مبدلٌ منه در حكم اسقاط است، يعنى مىتوان آن را حذف كرد (مبرد، 4/211؛ ابنجنى، 144؛ ابن يعيش، 2/66؛ فقى، 242؛ قس: ابن ابى الربيع، 1/387- 389؛ اهدل، همانجا). بدل بر 4 نوع است: 1. بدل كل از كل (يا بدل مطابق) مانند «اِهْدِنَا الصَّراطَ الْمُسْتَقيمَ. صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» (فاتحه/1/6، 7)؛ 2. بدل بعض از كل كه لازم است در آن بدل متصل به ضميري باشد كه به مبدلٌ منه بازگردد. اين ضمير گاه آشكار است مانند اكلتُ الرغيفَ ثُلْثَه، و گاه پنهان چون: قبّله اليدَ؛ 3. بدل اشتمال (يا انتقال، نك: اهدل، 2/107) كه در آن بدل خصوصيتى است كه مبدلٌ منه دارندة آن است و وجود ضمير آشكار يا پنهان در آن نيز ضروري است، مانند اعجبنى علىٌ علمُه؛ 4. بدل مباين [با مبدلٌ منه] كه خود بر 3 نوع است: 1. بدل غلط ؛ 2. بدل نسيان مانند مررت بكلب فرس؛ 3. بدلِ اضراب يا بَداء كه برخلاف دو نوع ديگر، در اينجا مبدلٌ منه و بدل هر دو موردنظر گوينده است، مانند اكلتُ خبزاً لحماً. اين نوع از بدل را مىتوان با واسطة «بل« نيز به كار برد: اكلتُ خبزاً بل لحماً. برخى از نحويان تفاوتى ميان بدل غلط و نسيان قائل نيستند (ابن عصفور، 242-244؛ ابن هشام، همان، 3/401-404، شرح...، 567، 568 -570؛ ابن عقيل، 2/249؛ اهدل، 2/106- 108؛ رايت، و بديهى است كه كلام فصيح بايد عاري از بدل غلط يا نسيان باشد (نك: ابن جنى، 146؛ ابن ابى الربيع، 1/393-394؛ كيشى، 383؛ فتحالله، 139-140). برخى بدل كل از بعض را نيز به انواع ياد شده افزودهاند (نك: اهدل، 2/108). بدل در دستور زبان عربى محدود به اسم نيست، بلكه فعل و جمله نيز به عنوان بدل آورده مىشود (نك: سيبويه، 3/87؛ ابن هشام، اوضح، 3/407- 408؛ ابن عقيل، 2/253؛ اهدل، 2/109؛ فقى، 248-252)، چون «يُضاعَفْ» كه بدل است از «يَلْقَ» در آية شريفة «...وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً. يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ ...» (فرقان/25/68، 69). گروهى از نحويان مانند سيبويه عطف بيان و بدل كل از كل (مطابق) را يكى دانسته، و در كتابهاي خود به عطف بيان نپرداختهاند (ابن برهان، 1/236؛ استرابادي، 2/379-380)، اما برخى ديگر با آنكه هريك از آن دو را به طور مستقل موردبررسى قرار داده، تفاوتهايشان را ذكر كرده، گاه در تشخيص و تمييز ميان آن دو دچار ترديد شدهاند (ابن يعيش، 2/71؛ ابن هشام، مغنى...، 2/593 -597؛ فتحالله، 136-141). آنچه در تعريف و تقسيم بدل ذكر شد، مجموعة نظر نحويان است كه با توجه به عنايت خاص آنها به ظواهر اعراب، در اين تقسيمبنديها از تكلف به دور نماندهاند؛ زيرا برخى از قاعدههاي پيشنهادي ايشان، يا اصلاً در مقولة قواعد دستوري نمىگنجد (مانند نوع 4، كه در آن بدل، زاييدة اشتباه يا تغيير عقيدة گوينده است)، و يا معادل ساختار نحوي ديگري است و شامل مفهوم بدل (جايگزين) نمىگردد (مانند نوع 2 و 3 كه با تركيب مضاف و مضافٌاليه قابل تطبيق است: اكلتُ ثلث الرغيف؛ اعجبنى علمُ على). علاوه بر اين، آنچه در اين باب جايش در بحثهاي نحويان خالى است، آن است كه مرز صفت و بدل را چگونه بايد تعيين كرد؟ مثلاً آيا در ارسطو المعلم الاول، كلمات «المعلم الاول» بدلِ ارسطويند يا صفت او؟ مآخذ: ابن ابى الربيع، عبيدالله، البسيط فى شرح جمل الزجاجى، به كوشش عياد بن عيدثبيتى، بيروت، 1407ق/1986م؛ ابن برهان عكبري، عبدالواحد، شرح اللمع، به كوشش فائز فارس، كويت، 1404ق/1984م؛ ابن جنى، عثمان، اللمع فى العربية، به كوشش حامد مؤمن، بيروت، 1405ق/1985م؛ ابن عصفور، على، المقرب، به كوشش احمد عبدالستار جواري و عبدالله جبوري، بغداد، 1391ق/1971م؛ ابن عقيل، عبدالله، شرح على الفية ابن مالك، به كوشش محمد محيىالدين عبدالحميد، 1385ق/ 1965م؛ ابن هشام، عبدالله، اوضح المسالك، به كوشش محمد محيىالدين عبدالحميد، بيروت، 1399ق/1979م؛ همو، شرح شذور الذهب، به كوشش عبدالغنى دقر، دمشق، 1404ق/1984م؛ همو، مغنى اللبيب، به كوشش مازن مبارك و محمدعلى حمدالله، قم، 1408ق؛ ابن يعيش، يعيش، شرح المفصل، بيروت، عالم الكتب؛ استرابادي، محمدمهدي، شرحالرضى علىالكافية، بهكوشش يوسف حسن عمر،بنغازي،1398ق/ 1978م؛ اهدل، محمد، الكواكب الدرية، بيروت، 1417ق/1996م؛ جرجانى، على، التعريفات، قاهره، 1306ق؛ حسن، عباس، النحو الوافى، قاهره، دارالمعارف؛ سيبويه، عمرو، الكتاب، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بيروت؛ 1403ق/1983م؛ سيوطى، همع الهوامع، به كوشش محمد بدرالدين نعسانى، قم، 1405ق؛ صبان، محمد، حاشية على شرح الاشمونى، قاهره، داراحياء الكتب العربيه؛ فتحالله، رفعت، «البدل و عطف البيان»، مجلة مجمع اللغة العربية، قاهره، 1388ق/1969م، شم 24؛ فقى، زكريا، نحو الزمخشري بين النظرية و التطبيق، بيروت، 1407ق/1986م؛ قرآن كريم؛ كيشى، محمد، الارشاد الى علم الاعراب، به كوشش عبدالله على حسينى بركاتى و محسن سالم عميري، مكه، 1410ق/1989م؛ مبرد، محمد، المقتضب، به كوشش محمد عبدالخالق عضيمة، بيروت، 1382ق/1963م؛ نيز: Wright, W., A Grammar of the Arabic Language, Cambridge, 1955.
(منبع:http://lib.eshia.ir/23022/11/4642)
۶. احمد رستمیزاده
دکتر احمد رستمی¬زاده عضو هیئت علمی بازنشسته¬ی دانشگاه فرهنگیان کرمان است و سال¬هاست که در دانشگاه¬های مختلف استان کرمان (از جمله دانشگاه فرهنگیان کرمان، دانشگاه آزاد اسلامی کرمان و دانشگاه آزاد اسلامی بردسیر) به تدریس ادبیات فارسی و دستور زبان فارسی اشتغال دارد. پایان¬نامه¬ی دکتری: رستميزاده، احمد.( 1392). تحليل ساختاري بدل و جايگاه نحوي آن در متون ادب و فارسي معاصر، پایان¬نامه¬ی دکتری زبان و ادبیات فارسی به راهنمايي دکتر محمدرضا صرفی. کرمان: دانشگاه شهيد باهنر. بدل از نقش¬های دستوری است که به صورت واژه، گروه¬واژه، جمله و گاه ترکیبی از گروه واژه و جمله، در متن ظاهر می¬شود و واژه، گروه¬واژه، و یا جمله¬ای را که اصطلاحاً "مُبدل منه" یا بدل¬دار، نامیده می¬شود از جهت لفظ و معنا، توضیح و بسط و گسترش می¬دهد. گاه، واژه¬ای مانند "یعنی" و یا همانند معنایی آن، رابط بین "مُبدل منه" و بدل یا سازه¬های بدلی می¬شود که "بدل¬نما" نام دارد. به مجموع مبدل¬منه یا هسته¬ی بدل و بدل¬نما و بدل یا سازه¬های بدلی، گروه بدل¬دار می¬گویند. بدل از طریق همسانی، مُبدل¬منه را توضیح می¬دهد. در متون کهن فارسی از نظم و نثر، بدل و سازه¬های بدلی، کاربرد لفظی و معنایی معتنابهی دارند، اما ظهور بدل در متون ادب فارسی معاصر، به ویژه رمان¬ها و داستان¬های سه چهار دهه اخیر، و کاربرد بدل و سازه¬های بدلی در پردازش متن و بسط و گسترش¬دادن چند وجهی کلام و توان¬بخشی به نویسنده در هر چه بهتر و شیواتر و زیباتر جلوه دادن سخن، به راستی شگرف و سترگ است. سازه¬های بدلی می¬توانند به همه¬ی نقش¬های دستوری از جمله نهاد، مسند و منادا، وابسته شوند. به تعبیر دیگر، همه¬ی نقش¬های دستوری و از جمله نقش نهادی، مسندی، و ندایی می¬توانند به جهت بسط کلام بدل بگیرند. بدل¬پذیری نقش¬ها از مسائل نو و مطرح¬ نشده¬ی دستور ساختاری است. بحث اصلی این مقاله نقش¬های دستوری و بدل¬پذیری و به¬ویژه، بدل¬پذیری نقش نهادی، مسندی و ندایی است. مقاله¬: (همراه با محمدرضا صرفی، عنایت الله شریفی¬پور، و محمدصادق بصیری) رستميزاده، احمد، و محمدرضا صرفی، و عنایت¬الله شریفی¬پور، و محمدصادق بصیری . (1393). «بدل¬پذیری نهاد، مسند و منادا»، ادب و زبان، دوره¬ی 17، شماره¬ی 35. کرمان: دانشگاه شهید باهنر. بدل از نقش¬های دستوری است که به صورت واژه، گروه¬واژه، جمله و گاه ترکیبی از گروه واژه و جمله، در متن ظاهر می¬شود و واژه، گروه واژه یا جمله¬ای را که اصطلاحاً "مُبدل منه" یا بدل¬دار، نامیده می¬شود، از جهت لفظ و معنا، توضیح و بسط و گسترش می¬دهد. گاه، واژه¬ای مانند "یعنی" یا همانند معنایی آن، رابط بین "مبدل منه" و بدل یا سازه¬های بدلی می¬شود که "بدل¬نما" نام دارد. به مجموع مُبدل¬منه یا هسته¬ی بدل و بدل¬نما و بدل یا سازه¬های بدلی، گروه بدل¬دار می¬گویند. بدل از طریق همسانی، مُبدل¬منه را توضیح می¬دهد. در متون کهن فارسی، از نظم و نثر، بدل و سازه¬های بدلی، کاربرد لفظی و معنایی معتنابهی دارند، اما ظهور بدل در متون ادب فارسی معاصر، به ویژه رمان¬ها و داستان¬های سه چهار دهه¬ی اخیر، و کاربرد بدل و سازه¬های بدلی در پردازش متن و بسط و گسترش دادن چند وجهی کلام و توان¬بخشی به نویسنده در هر چه بهتر و شیواتر و زیباتر جلوه دادن سخن، به راستی شگرف و سترگ است. سازه¬های بدلی می¬توانند به همه¬ی نقش¬های دستوری، از جمله نهاد ، مسند و منادا، وابسته شوند. به تعبیر دیگر، همه¬ی نقش¬های دستوری و از جمله نقش نهادی، مسندی و ندایی می¬توانند به جهت بسط کلام، بدل بگیرند. بدل¬پذیری نقش¬ها از مسائل نو و مطرح نشده¬ی دستور ساختاری است. بحث اصلی این مقاله، نقش¬های دستوری و بدل¬پذیری و به¬ ویژه بدل¬پذیری نقش نهادی، مسندی و ندایی است. نمای کلی مقاله: 1. مقدمه؛ 1.1. بیان مسئله؛ 2.1.پیشینه¬ی تحقیق؛ 3.1. اهمیت و ضرورت؛ 2. بحث؛ 1.2. بدل¬پذیری نقش¬های نهادی، مسندی و ندایی؛ 2.2. بدل¬پذیری نهاد در جمله¬های ساده؛ 3.2. بدل¬پذیری نهاد در فراکردهای همپایه در جمله¬های مرکب؛ 4.2. تنازع؛ 1.4.2. تنازع دارای نقش¬های همانند؛ 2.4.2. تنازع دارای نقش¬های متفاوت و ناهمانند؛ 5.2. بدل¬پذیری مسند؛ 6.2. بدل¬پذیری منادا؛ 3. نتیجه¬گیری. نتیجه¬گیری: الف) بدل به عنوان یک نقش، در گروه¬های اسمی و بعضاً سایر گروه¬ها حضور می¬یابد و با وابستگی به سایر نقش¬ها سبب بسط و گسترش معنا و مفهوم جمله می¬شود. ب) بدل، هم در زبان ادبی کاربرد دارد و هم ارجاعی؛ اما وابستگی بدل به سایر نقش¬ها، بیش¬تر در حوزه¬ی زبان فراهنجاری و ادبی رخ می¬دهد. ج) ظهور بدل در رمان و داستان کوتاه در زیرمجموعه¬ی گروه¬های اسمی، سبب پردازشگری و معنابخشی بیش¬تر به متن است. د) بدل با پیوند به سایر نقش¬ها و زمینه¬سازی برای ارائه¬ی صور خیال، زبان روزمره را به زبان ادبی مبدل می¬کند. ه) بدل وابسته به منادا در لطیف¬سازی و عاطفی جلوه دادن متن نوعاً مؤثر است. و) تنازع نقش بدلی با سایر نقش¬ها از منظر دستورِ زبان شایان توجه است و انعطافِ نحوی بدل در رابطه با دو عامل، خود از فرایندهای برجسته¬ی نحوی نقش بدلی است.
۷. مهرانگیز نوبهار
(عضو هیئت علمی و مسئول بخش فارسی مجتمع¬های بین¬المللی تهران)
نوبهار، مهرانگیز. (1383). «ویژگی¬های دستوری-زبان¬شناختی آثار منثور قرن¬های چهارم و پنجم»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران¬شناسی، ج2. تهران: بنیاد ایران¬شناسی، ص¬ص 315-342. در مقدمه¬ی این مقاله آمده است: «در این مقاله که مهم¬ترین ویژگی¬های دستور تاریخی و زبان¬شناختی را به خود اختصاص می¬دهد، کار ما صرفاً بر آثار منثور قرون چهارم و پنجم متمرکز شده است زیرا زبان شعر، زبان متفاوتی است که بنا بر ضرورت¬هایی مانند وزن، قافیه، هم¬وزنی، آرایه¬های ادبی، و ... اشتراکات دستوری شایان توجهی با متون منثور ندارد. از این رو، زبان نثر بهتر می¬تواند نمایانگر ویژگی¬های دستوری یک دوره از زبان معیار باشد. برای این منظور در حدود بیست اثر از متون نثر قرن¬های چهارم و پنجم، برگزیده و مطالعه شده است. در این بررسی به رغم تفاوت¬های موجود در لهجه¬ی گویندگان این دو قرن، به مشترکات زبانی فراوانی دست یافته، آن¬ها را با توجه به اختلاف¬هایی که با فارسی معیار امروز و نیز با هنجارهای زبانی رایج در آن دوره داشته¬اند، طبقه¬بندی و بررسی کرده¬ایم. آنچه مسلم است صاحب¬¬نظران و علاقمندان به مسائل زبان، از گذشته تا به امروز، کم و بیش در آثار خود به برخی از ویژگی¬های زبانی این دوره اشاره¬هایی کرده¬اند؛ از قبیل کوتاهی جمله¬ها، تکرار فعل¬ها، روان و طبیعی بودن زبان، اندک بودن واژه¬های عربی، برگردانی اصوات فارسی به عربی و .... البته ویژگی¬هایی که یاد شد در سبک¬شناسی و دستور نیز مطرح¬اند؛ ولی در اینجا ما را با آن¬ها کاری نیست زیرا اغلب در حوزه¬ی صرف عنوان شده¬اند نه در حوزه¬ی «ساخت». هر چند برخی از این ویژگی¬ها ساخت زبان و نحو کلام را نیز تا حدودی در بر می¬گیرند. وجوه اشتراکی که در این مقاله برشمرده می¬شود جدا از اشتراکات سبکی یاد شده است. به ویژه در بخش نحو زبان، ناگفته¬های بسیاری دارد که کوشیده¬ایم در این بررسی به گونه¬ای وسیع¬تر به آن بپردازیم: این عناصر پس از استخراج، ابتدا بر اساس واحدهای سه¬گانه¬ی زبان (Language Component) در سه بخش ساختار نحوی، واژگانی و آوایی طبقه بندی و آن¬گاه هر بخش به ترتیب بسامد آن¬ها، معرفی شده¬اند. (بخشی از) مقاله: جایگاه ویژه بدل¬ها و جمله¬های معترضه: در فارسی معیار امروز، اگر اسم دارای نقش¬نمای «را» و نیز وابسته¬ای به صورت بدل یا جمله¬ی معترضه باشد، نقش نمای «را» بعد از بدل یا جمله¬ی معترضه قرار می¬گیرد، مانند: سعدی استاد سخن را معروفیت جهانی است؛ یا سعدی رحمه ا... علیه را همه جهانیان می¬شناسند. نحوه¬ی کاربرد جمله¬های یاد شده در متن¬های قرون چهار و پنج به صورت دیگری است، یعنی علاوه بر کاربرد آن¬ها به روال فارسی امروز، به گونه¬ی دیگری نیز به کار می¬روند. به این صورت که نقش¬نمای «را» پیش از«بدل» یا جمله¬ی معترضه قرار می¬گیرد و گاهی نیز بدل و جمله¬ی معترضه به انتهای جمله، یعنی بعد از فعل منتقل می¬شود. مانند: هر چه کنید به فرمان او کنید که برادر شما را میشنگ بکشند.(ترجمه¬ی تفسیر طبری)(برادر شما:مُبدل¬منه؛ میشنگ: بدل) نگاه کرد به گوشه¬ی خانه، مر پدر خویش را بدید یعقوب.(پدر خویش: مُبدل¬منه؛ یعقوب: بدل) مالک بندی بر پای یوسف نهاد علیه¬السلام. ( علیه¬السلام: جمله¬ی معترضه)...
۸.سمانه چمنآرائیان و محمود هاشمیان
عنوان مقاله سمانه چمنآرائیان و محمود هاشمیان «بدلنماهای انگلیسی و فارسی در گفتمانِ مکتوب: مطالعهی موردی فراگیرانِ ایرانیِ زبانِ انگلیسی در مقام زبان بیگانه» (نوشتهشده به زبان انگلیسی) است که در سال ۲۰۱۶ در نشریهی مدرنِ زبانشناسی کاربردی انتشار یافته است. مشخصات این مقاله به قرار زیر است:
Chamanaraeian, Samaneh & Mahmood Hashemian.(Winter) (2016). »English and Persian Apposition Markers in Written Discourse: A Case of Iranian EFL learners« , in THE MODERN JOURNAL OF APPLIED LINGUISTICS (MJAL), ISSN 0974-874.
۹. سولماز محمودی
- محمودی، سولماز (۱۳۹۲). «ساخت نحوی بدل و بند موصولی توضیحی در زبان فارسی». زبان و زبانشناسی، دوره نهم، ش۱۸.
تفاوت رفتار نحویای که بندهای موصولی و بدل فارسی براساس خوانش معناییِ خود در هر جمله نشان میدهند، توجیه نحوی دارد. به بیانی دیگر، این تفاوت ناشی از محل استقرار فرافکنِ متممنما و گروه حرف تعریف در میان سایر فرافکنهای نقشی جمله است. در این پژوهش بند موصولی، به صورت افزوده، و بدلها، به صورت افزودگی یا همپایگی، ترسیم میشوند. درحالیکه با ترسیم افزودگی بهجای افزوده، نمودارهای بند موصولی و بدل یکی میشوند. بنابراین اگر به پیروی از زبانشناسانی همچون هگمن، که افزوده را به صورت افزودگی در نظر میگیرند، این حد افراط را قبول کنیم، تمایز آن ساختها مشخص نمیشود. بدلها خود نوعی ساخت موازی در نظریه عمومی زبان تلقی میشوند. ملاک تشخیص این ساختها، ملاکهای ساختاری و معناشناختی است. نمودار درختی و ویژگی معنایی آنها حاکی از تمایز این ساختها با ساختهای موصولی و متممی است. در این پژوهش سعی میشود پس از ارائه توصیفی جامع از ساختهای موازی، بهخصوص بدل در زبان فارسی، کارآییِ رویکرد نحوی در این زمینه بررسی شود و تحلیلی جامع از این ساختها همراه با توصیف مقولات مورد نظر، برمبنای ویژگیهای دستوری، به دست داده شود.
دو مقالۀ دیگر ایشان عبارتند از :
- محمودی، سولماز (۱۳۹۳). «هستهنمای «ی» در بندهای موصولی»، دستور (ویژهنامۀ نامۀ فرهنگستان)، ش۱۰، ص۱۴۷-۱۶۱.
- محمودی، سولماز (۱۳۹۴). «بررسی نحوی بندهای موصولی در زبان فارسی: فرآیند حرکت بند»، جستارهای زبانی، دوره ششم، ش۳ (پیاپی ۲۴)، ص۲۴۱-۲۶۹.
۱۰. حسن آزموده و محمد عموزاده
آزموده، حسن و محمد عموزاده (۱۳۹۵). «فرایند عضوگیری و بندهای موصولی در زبان فارسی»، جستارهای زبانی
این پژوهش پدیدهی جایگزینی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی را در سطح کلام در زبان فارسی مورد بررسی قرار میدهد. بسیاری از پژوهشگران مانند گیون معتقدند که گونۀ غیرتحدیدی اسامی شناختهشده مانند اسم خاص، ضمایر اشاره و ضمایر شخصی را به عنوان هستۀ اسمی انتخاب میکند و لذا کاربرد این گروههای اسمی همراه گونۀ تحدیدی منجر به ساختی غیردستوری میشود. همچنین این پژوهشگران بیان میکنند که کاربرد گونۀ تحدیدی به طور معمول همراه با گروههای اسمی ناشناخته است. اما بر خلاف این نظرات، شواهد زبان فارسی مواردی را نشان میدهد که در آنها از یک سو کاربرد گونۀ تحدیدی همراه با گروههای اسمی معرفه و شناخته شده و از سوی دیگر کاربرد گونۀ غیرتحدیدی همراه با گروههای اسمی ناشناخته و نکره ممکن است. این نوشتار با بهرهگیری از رویکرد دستور کلام جایگزینی گونههای تحدیدی و غیرتحدیدی را پیامد عضوگیری بند موصولی در سطوح مختلف دستور کلام میداند که رفتارهای متفاوت آوایی، نحوی و معنایی آنها را توضیح میدهد.
۱۱. کاوه بهرامی
- بهرامی، کاوه (۱۳۹۵). «بررسی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی در زبانهای فارسی و آلمانی». جستارهای زبانی، دورۀ ۷، ش۲ (پیاپی ۳۰)، ص۱۹-۳۲.
این مقاله به بررسی تفاوتهای موجود میان بندهای موصولی تحدیدی و توضیحی در زبانهای فارسی و آلمانی از دیدگاه ردهشناسی میپردازد. هدف از این پژوهش، نشان دادن ابزارهای متفاوتی است که در زبانهای فارسی و آلمانی برای تمایز میان این دو گونه از بند موصولی به کار گرفته میشود. همچنین این پرسش مطرح است که در هر یک از این زبانها، چه گروههای اسمیای میتوانند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی قرار گیرند. آیا نوع بند موصولی تحدیدی و توضیحی در انتخاب اسم هسته تعیینکننده است؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که زبان فارسی همانند زبان انگلیسی، بمبا و عبری از ابزارها و نشانههای صوری برای تمایز میان این دو نوع از بند موصولی استفاده میکند. این در حالی است که در زبان آلمانی، ابزارها و عوامل معناشناختی و کاربردشناختی در تعیین نوع بند موصولی دخیل هستند. این تحقیق همچنین نشان میدهد که در هر دو زبان، برای انتخاب گروه اسمیای که بتواند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی قرار گیرد، با محدودیتهایی روبهرو هستیم. از جمله نشان داده میشود که اسم شخص در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی نمیتواند در جایگاه اسم هستۀ بند موصولی تحدیدی قرار گیرد.