واژه‌شناسی: آقا/ آغا

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ریشه‌شناسی

آقا

واژۀ آقا از واژۀ مغولی aqa که در اصل به معنی «برادر بزرگ‌تر» بوده‌ گرفته شده‌است (نک. صادقی، ۱۳۹۲: ذیل «آقا»). برخی ـ مانند دهخدا (۱۳۷۷: ذیل «آقا») و عمید (۱۳۵۹: ذیل «آقا») ـ این واژه را ترکی دانسته‌اند که درست نیست (نک. موسوی، ۱۳۶۹؛ دربارۀ خلط زبان‌های ترکی و مغولی در ریشه‌شناسی همچنین نک. رضائی، ۱۳۹۸)۱. البته این واژه در ترکی هم به کار می‌رود و از طریق آن وارد زبان‌های اروپایی نیز شده‌است (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل «آقا»).

در فارسی این واژه را به صورت‌های مخفف آ و آق نیز به کار می‌برند و به صورت‌های آقایان (گفتاری: آقایونآقاها، آقاوات (به شیوۀ عربی)، آقایان‌ها (جمع‌الجمع) جمع می‌بندند (نک. صادقی، همان‌جا)۲. از دیگر مشتقات و واژه‌های هم‌ریشۀ آقا در فارسی می‌توان به این موارد اشاره کرد (واژه‌هایی که اجزای شناخته‌شده دارند در اینجا نیامده‌اند): آقا(و)اینی، آقاخوند، آقاسی (نک. همان‌جا). واژۀ اکه/ آکه در فارسی افغانستان به معنی «برادر بزرگ، عمو، لفظی احترام‌آمیز که پیش از نام کسان می‌آورند» (نک. انوشه و خدابنده‌لو، ۱۳۹۱: ذیل «اکه») نیز از همین ریشه است۳.

واژۀ کاکا که در فارسی امروز ـ به‌ویژه در ضرب‌المثل «حساب حساب است، کاکا برادر» ـ رایج است ممکن است به لحاظ ریشه‌شناختی به آقا مرتبط باشد. حسن‌دوست (۱۳۹۳: ۴/ ۲۱۰۵) این کلمه را گنگ‌واژه دانسته‌ و البته دو نکتۀ دیگر نیز دربارۀ آن مطرح کرده‌است:

ـ کاکا ممکن است با واژۀ کاک به معنی «مرد» که ظاهراً ریشۀ هندی دارد مرتبط باشد (نک. همان: ۲۱۰۴ـ۲۱۰۶؛ نیز نک. دهخدا، ۱۳۷۷، ذیل «کاکا»).

ـ صورت خراسانی گاگا و برخی صورت‌های گویشی دیگر ظاهراً نتیجۀ درهم‌آمیزی کاکا و واژۀ ترکی ege به معنی «برادر بزرگ‌تر» است که از واژۀ مغولی āqā (=آقا) به همین معنی گرفته شده‌است (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ۴/ ۲۱۰۶).

البته افزون بر این دو نکته باید احتمال ارتباط ریشه‌شناختی مستقیم کاکا و آقا را نیز در نظر گرفت (برای نمونه نک. واوین و مک‌کرو، ۲۰۱۱).

آغا

واژۀ آغا از واژۀ مغولی aġa به معنی «شاه‌دخت، شاهزاده‌خانم، عنوانی برای بانوان متشخص» گرفته شده‌است (نک. صادقی، ۱۳۹۲: ذیل «آغا»؛ نیز نک. انوشه و خدابنده‌لو، ۱۳۹۱: ذیل «آغا»؛ حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل «آقا»). برخی ـ مانند دهخدا (۱۳۷۷: ذیل «آغا») و عمید (۱۳۵۹: ذیل «آغا») ـ این واژه را ترکی دانسته‌اند که درست نیست (نک. موسوی، ۱۳۶۹). واژۀ آغه که در فارسی افغانستان به معنی «خانم بزرگ، زن امیر و ارباب» به کار می‌رود (نک. انوشه و خدابنده‌لو، ۱۳۹۱: ذیل «آغه») نیز از همین ریشه است. آغا همچنین عنوانی برای غلامان و خادمان مذکری که فاقد توانایی جنسی بوده و معمولاً در حرمسراها خدمت می‌کرده‌اند نیز بوده‌است (نک. صادقی، همان‌جا؛ انوری، ۱۳۸۱: ذیل «آغا»). در فارسی آغا را به آغایان و آغاها جمع بسته‌اند. برخی مشتقات این واژه در فارسی عبارتند از: آغاباجی، آغاباشی، آغاچه (نک. صادقی، ذیل واژه‌ها).

رسم‌الخط

با توجه بدانچه در بالا گفته شد، آقا و آغا به لحاظ معنا و ریشه‌شناسی دو واژۀ مستقل‌اند، ولی در فارسی از آنجا که «ق» و «غ» گونه‌های یک واج هستند، هم واژۀ آقا به‌صورت آغا نوشته شده‌است و هم واژۀ آغا به‌صورت آقا (برای شواهد نک. صادقی، ذیل «آقا» و «آغا» و مشتقات یادشده در بالا)! البته در فارسی فصیح باید مطابق معنا و ریشه‌شناسی ـ چنان‌که در بالا شرح داده شد ـ املای آقا/آغا را انتخاب کرد. در دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی آمده‌است:

کلمۀ آقا امروزه با حرف «ق» نوشته می‌شود، ولی این کلمه در قدیم گاهی لقب زنان بوده و با حرف «غ» به‌صورت آغا نوشته می‌شده‌است، مانند شادملک‌آغا، گلین‌آغا، و گاهی نیز با همین کتابت در مورد مردان به کار می‌رفته‌است، مانند آغامحمّدخان و آغاپاشا. در این موارد خاص، در خطّ فارسی امروز نیز همان ضبط قدیم رعایت می‌شود (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۴: ۴۵).

آغامحمدخان یا آقامحمدخان؟

چنان‌که دیدیم در دستور خط فارسی (نک. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۴) ـ و به پیروی از آن در فرهنگ املایی خط فارسی (نک. صادقی و زندی مقدم، ۱۳۹۴) ـ صراحتاً صورت آغامحمدخان توصیه شده‌است، اما برخی منابع، مانند فرهنگ فارسی اعلام (صدری افشار و همکاران، ۱۳۸۹)، املای آقامحمدخان را اصل قرار داده و صورت آغامحمدخان را به آن ارجاع داده‌اند.

هاشم‌زادۀ محمدیه دربارۀ املای این نام خاص می‌نویسد:

برخی آقای آقامحمدخان را به شکل آغا می‌نویسند و با این کار شاید می‌خواهند بگویند که او بدین جهت به این لقب خوانده شده که توسط علیقلی ملقب به عادلشاه، برادرزاده و جانشین نادرشاه افشار، به‌اصطلاح خواجه گردیده‌است. بعضی هم املای آقا را با همان «ق» می‌نویسند. به نظر می‌رسد که با توجه به واقعیات تاریخی، دستۀ دوم در کار خود واقع‌بینانه‌تر عمل می‌کنند. یعنی اینکه کلمۀ آقا در اول نام آقامحمدخان حداقل معنی تحقیرآمیزی ندارد، چون اگر چنین معنی‌ای داشت، در دورۀ قاجار و حتی در دورۀ خود او شعرایی مثل حاجی سلیمان صباحی و فتحعلی کاشی، متخلص به صبا، او را به این لقب نمی‌خواندند. دو بیت زیر که اولی از صباحی و دیگری از صبا است و هر یک در قصایدی از این دو شاعر هم‌عصر او آمده‌اند، حاکی از این مطلب است:

ـ خدیو کی‌مکین جم‌نگین آقامحمدخان

که باشد چون جم و کی چاکری او را و مولایی [صباحی بیدگلی، ۱۳۶۵: ۱۵۳]

ـ خسرو جمشیدفر آقامحمدخان که او

حارث دین عرب شد، وارث ملک عجم [صبای کاشانی، نیازمند منبع]

در ذکر دلیل آقا خوانده شدن او، مطلبی در کتاب تاریخ ایران، چاپ دانشگاه کمبریج، آمده‌ که قابل توجه است. طبق آنچه در آن مأخذ آمده، آقامحمدخان در هنگام پنهانی زیستن پدرش در میان ترکمانان دشت قره قوم در ۷ محرم ۱۱۵۵/۱۴ مارس ۱۷۴۲ در خانۀ شخصی به نام سید مفید در استرآباد از مادری قویونلو (قوانلو) به دنیا آمد و به‌عنوان فرزند آن سید بزرگ شد. براساس این سخن می‌توان گفت که دلیل آمدن لقب آقا در آغاز نام سرسلسلۀ قاجار همین بوده‌است [نک. هامبلی، ۲۰۰۷: ۱۰۹]. پیداست این به معنی نپذیرفتن حادثه‌ای که برای وی در حدود شش‌سالگی به دستور عادلشاه، از جانشینان نادر در مشهد، اتفاق افتاد نیست (هاشم‌زادۀ محمدیه، ۱۳۹۶، با ویرایش اندک و افزودن ارجاعات).

دربارۀ این دیدگاه باید به دو نکته توجه کرد:

نخست) اینکه شاعران در مدح وی از لقب آقا استفاده کرده‌اند لزوماً نمی‌تواند ثابت کند که لقب اصلی وی آقا بوده‌است، بلکه ممکن است

ـ ناشی از بی‌اطلاعی شاعران باشد؛

ـ حسن تعبیری از سوی شاعران باشد و بازی‌ای لفظی که در آن قصد داشته‌اند لقب تحقیرآمیز آغا را به لقبی محترمانه تغییر دهند؛

ـ در نگارش آقا و آغا از سوی شاعر و یا کاتبان سهوی پیش آمده باشد یا اساساً کتابت این دو واژه در آن زمان تابع قانون خاصی نبوده باشد (چنان‌که پیش‌تر اشاره کردیم). البته در این صورت لقب آغا تحقیرآمیز نخواهد بود و احتمالاً کاربردی خنثی بوده‌است.

دوم) آنچه هامبلی در تاریخ ایران کمبریج مطرح کرده صرفاً حدس و گمان است. در مقابل وی برخی از پژوهشگران صراحتاً لقب آغا را در نام آغامحمدخان به معنی «خواجه» و «اخته» (به انگلیسی: eunuch) دانسته‌اند (مثلاً نک. پری، ۱۹۸۵: ۶۰۳). حتی اگر پیشنهاد هامبلی به لحاظ تاریخی واقعیت داشته باشد دلیلی ندارد که ما امروزه بر اساس پرورش یافتن آغامحمدخان در خانۀ سید مفید به او مقام سیادت بدهیم! از طرفی همان‌قدر که سیادت او غیرواقعی است، اخته بودنش امری مسلّم است و به هر حال می‌توان او را به معنای لغوی آغا نامید.

از این رو به نظر می‌رسد فعلاً دلیل قاطعی برای عدول از توصیۀ فرهنگستان در دست نداریم. البته بهتر است احتیاطاً املای رایج آقامحمدخان را هم ـ که در آن آقا صرفاً لقبی احترام‌آمیز است و نه دال بر سیادت ـ نادرست ندانیم، اما جهت یکدستی نوشته‌ها ـ حداقل در نوشته‌های رسمی ـ بهتر است این نام خاص را به‌صورت آغامحمدخان بنویسیم.

نمایۀ املایی واژه‌های مرتبط با آقا و آغا

در زیر املای معیار واژه‌های مرتبط با آقا و آغا به ترتیب الفبا آورده می‌شود (واژه‌ها برگرفته از دهخدا، ۱۳۷۷؛ انوری، ۱۳۸۱؛ صادقی، ۱۳۹۲؛ صادقی و زندی مقدم،۱۳۹۴؛ صدری افشار و همکاران، ۱۳۸۱؛ صدری افشار و همکاران، ۱۳۸۹):

آغا («لقب احترام‌آمیز زنان؛ لقب غلامان حرمسرا»)

آغاباجی <فرهنگ املایی خط فارسی صورت آقاباجی را هم درست دانسته‌است. به نظر می‌رسد برای یکدستی بهتر است از نوشتن این واژه به‌صورت آقاباجی پرهیز کنیم.>

آغاباشی

آغاپاشا

آغاچه

آغامحمدخان <برای توضیحات بیشتر نک. بالا>

آغاننه <در فرهنگ معاصر فارسی به‌صورت آقاننه آمده ولی طبق قاعده باید آغاننه نوشته شود.>

آغه <فارسی افغانستان>

آقا («لقب احترام‌آمیز مردان»)

آقااینی

آقابابا

آقابالاخان

آقابالاسر

آقابالاسری

آقابزرگ

آقابله

آقابله‌چی

آقابلی‌چی

آقاپرست

آقاپرستی

آقاپسر

آقاجان

آقاخان

آقاخوند

آقاداداش

آقادایی/ آقادائی

آقازادگی

آقازاده

آقازنجیرباف

آقاسی

آقاسی‌باشی

آقاعمو

آقاکوچک

آقاگردک

آقامنش

آقامنشانه

آقامنشی

آقاموشه

آقامیرزا

آقامیرک

آقاوات

آقاواینی

آقایی/ آقائی

املای آقا و آغا در گونه‌های غیررسمی و گویش‌ها

در فارسی گفتاری معمولاً فقط واژۀ آقا به کار می‌رود و آغا جز در برخی اسامی خاص کاربرد ندارد. افزون بر آن آقا به‌صورت مخفف آق نیز در فارسی گفتاری کاربرد دارد که باید آن را به همین صورت نوشت و نه به‌صورت آغ.

بر خلاف فارسی معیار ـ به نظر نگارنده ـ در هنگام نگارش به گویش‌هایی که بین «ق» و «غ» به لحاظ آوایی فرق می‌گذارند (یعنی «ق» q را انسدادی و «غ» γ را سایشی تلفظ می‌کنند) می‌توانیم ـ و حتی بهتر است ـ آقا/آغا و مشتقات آن‌ها را براساس نحوۀ تلفظ ثبت کنیم و نه لزوماً براساس ریشه‌شناسی و معنا. مثلاً جملۀ آقا، این قورباغه چقدر غذا می‌خورد! را در فارسی کرمانی بهتر است چنین بنویسیم: آغا، ای قورباغه‌او چقَه غذا می‌خوره! (واج‌نویسی این جمله بدین صورت است: Ɂâγâ Ɂi qurbâγe=Ɂ-u čǝ-qa: γǝzâ mi-xor-e).


  • پی‌نوشت‌ها

۱. آنچه در ویکی‌پدیای انگلیسی و فارسی دربارۀ این لغت آمده و آن را از ترکی باستان دانسته ظاهراً اساسی ندارد و ممکن است ترکی باستان نیز این واژه را از مغولی گرفته شده باشد (نک. واوین و مک‌کرو، ۲۰۱۱: ۱۱۰) [نگارنده از سرکار خانم رویا سیفی بابت معرفی مقالۀ یادشده سپاسگزار است].

۲. گفتنی است صورت «آقاوات» در فارسی امروز منسوخ شده و صورت «آقایان‌ها» هم اگر احیاناً امروزه به کار رود غیرفصیح است. ضمناً عمید (۱۳۵۹: ذیل «آقا») دو صورت جمع «آقاآن» و «آقاوان» را نیز برای این واژه آورده که ظاهراً در متون شاهد ندارند.

۳. واژۀ آق‌سقال (گونه‌های دیگر در فرهنگ‌های فارسی: آغ‌سقل، آق‌سقل، آق‌ثقال، آق‌صقال؛ همچنین در فارسی افغانستان: آبسقال، ابسقال، اسقال، اپسقال، اق‌سقال) به معنی «فرد بزرگ و ریش‌سفید ده یا قبیله»، «ریش‌سفید، رئیس قوم و قبیله، بزرگ‌تر محله، بزرگ روستا» (نک. صادقی، ۱۳۹۲: ذیل «آق‌سقال»؛ انوشه و خدابنده‌لو، ۱۳۹۱: ذیل «آق‌سقال») را نیز ممکن است برخی فارسی‌زبانان با آقا مرتبط بدانند ولی به لحاظ ریشه‌شناختی ارتباطی به آن ندارد، بلکه از دو جزء ترکی آق به معنی «سیاه» و سقل به معنی «ریش» ساخته شده‌است (نک. صادقی، همان‌جا).


  • منابع

ـ انوری، حسن (سرپرست)، ۱۳۸۱، فرهنگ بزرگ سخن، ۸ج، تهران، سخن.

ـ انوشه، حسن و غلامرضا خدابنده‌لو، ۱۳۹۱، فارسی ناشنیده: فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات فارسی و فارسی‌شدۀ کاربردی در افغانستان، تهران، قطره.

ـ پری ← Perry

ـ حسن‌دوست، محمد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ دهخدا، علی‌اکبر، ۱۳۷۷، لغت‌نامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.

ـ رضائی، مهدی، ۱۳۹۸، «ارتباط زبان‌های ترکی و مغولی و خطا در تشخیص واژه‌های دخیل ترکی و مغولی در زبان فارسی»، زبان‌پژوهی، س۱۱، ش۳۰، ص۷ـ۱۸.

ـ صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۹۲، فرهنگ جامع زبان فارسی، ج۱ (آ)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ صادقی، علی‌اشرف و زهرا زندی مقدم، ۱۳۹۴، فرهنگ املایی خط فارسی، چ۷، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ صباحی بیدگلی، سلیمان، ۱۳۶۵، دیوان صباحی بیدگلی، به کوشش احمد کرمی، تهران، ما.

ـ صدری افشار، غلامحسین و نسرین حکمی و نسترن حکمی، ۱۳۸۱، فرهنگ معاصر فارسی، چ۳، تهران، فرهنگ معاصر.

ـ صدری افشار، غلامحسین و نسرین حکمی و نسترن حکمی، ۱۳۸۹، فرهنگ فارسی اعلام، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر.

ـ عمید، حسن، ۱۳۵۹، فرهنگ فارسی عمید، ۲ج، چ۲، تهران، امیرکبیر.

ـ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۴، دستور خط فارسی، چ۱۳، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ موسوی، مصطفی، ۱۳۶۹، «آقا ـ آغا مغولی است، نه ترکی»، آینده، س۱۶، ش۵ـ۸، ص۳۹۴ـ۴۰۰.

ـ واوین و مک‌کرو ← Vovin and McCraw

ـ ویکی‌پدیای انگلیسی ← Wikipedia

ـ ویکی‌پدیای فارسی، «آقا(عنوان)».

ـ هاشم‌زادۀ محمدیه، ۱۳۹۶، «آغامحمدخان یا آقامحمدخان؟»، وبگاه مورخان.

ـ هامبلی ← Hambly

Hambly, G. R. G., 2007, "Āghā Muḥammad Khān and the establishment of the Qājār dynasty", The Cambridge History of Iran, Vol. VII, P. Avery, G. Hambly and Ch. Melville (eds.), 3rd printing, Cambridge, Cambridge University Press, pp. 104-143

Perry, J. R., 1985, "Āğā Moḥammad Khan Qāǰār", Encyclopaedia Iranica, Vol. I, E. Yarshater (ed.), London, Routledge & Kegan Paul, pp. 602-605

Vovin, A. and D. McCraw, 2011, "Old Turkic kinship terms in Early Middle Chinese", Belleten, 2011-1, pp. 105-116

."Wikipedia, "Agha (title)

منوچهر فروزنده فرد

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی