یادداشت: زهر چشم (گرفتن)

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۱۱ تیر ۱۴۰۱

زهر چشم (گرفتن)

منوچهر فروزنده فرد

زهر چشم در فارسی به معنی «رفتار خشنِ همراه با خشم برای ترساندن دیگران» (نک. انوری، ۱۳۸۱: ذیل زهر) و زهر چشم گرفتن (از کسی) به معنی «با رفتار خشونت‌آمیز او را ترساندن یا وادار به اطاعت کردن» (همان‌جا) به کار می‌رود. ترکیب زهر چشم از حدود قرن دهم در متون فارسی شاهد دارد (نک. سامانۀ جستجوی دادگان). برخی معتقدند زهر چشم تحریفی از *ضرب چشم است (نک. قائم‌مقامی، ۱۳۹۴: ۴۸)، اما گویا این نظر بر اساسی نیست؛ زیرا ظاهراً شاهدی برای *ضرب چشم نداریم و از طرفی می‌دانیم که زهر در فارسی به معنی «خشم» نیز به کار رفته‌است، مانند این بیت سعدی که در فرهنگ بزرگ سخن (نک. انوری، ۱۳۸۱: ذیل واژه) نیز به همین معنی ضبط شده‌است:

رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد

زهرم از غالیه آید که بر [/در] اندام تو ساید

(نک. سعدی، ۱۳۸۵: ۹؛ همو، ۱۳۸۹: ۵۱۱؛ نیز نک. دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل واژه).

در شعر شاه داعی به شیرازی قدیم نیز زهر به معنی «خشم» آمده‌است:

وَ زهرِ آنکه رهِش نی نَه آستانِ حبیب

رقیب وا مُه شَه پرخاش و گفت‌وگو کِردِست

(واجد شیرازی، ۱۳۵۳: ۴۸).

va zahr=e ʔān ke rah=eš ni na ʔāstān=e habib

raqib vā mo=š=a parxāš=o goft-o-gu kerd-est

یعنی:

به زهرِ (= از خشمِ) آنکه رهش نی اندر آستانِ حبیب (= راهی به آستان دوست ندارد)

رقیب با ما پرخاش و گفت‌وگو (= جرّوبحث) کرده‌است.

واژۀ زهر / zahr به معنی «دلخوری، قهر» در گویش جاسک (نک. آذرلی، ۱۳۸۷: ذیل واژه) نیز از همین‌جا و واژۀ بلوچی زَهْرَن / zahran به معنی «خشمگین» (نک. حسن‌دوست، ۱۳۹۳: ذیل زهر) نیز مؤیّد همین معناست.

با توجّه به این شواهد به نظر می‌رسد زهر چشم در واقع زهر یا خشمی است که به‌وسیلۀ چشم گرفته می‌شود و بنابراین ظاهراً ارتباطی به *ضرب چشم ندارد.

ضمناً باید به کاربرد زهر چشم با همکرد گرفتن نیز توجّه کرد که از این نظر با خشم گرفتن شباهت بیشتری دارد تا مثلاً با ضرب شست نشان دادن (گویا قائم‌مقامی به قیاس ضرب شست، *ضرب چشم را فرض کرده و زهر چشم را از آن پنداشته‌است).

علاوه بر این، باید توجّه داشت که زهر چشم به‌صورت چشم‌زهره نیز به کار رفته‌است (نک. نجفی، ۱۳۸۷: ذیل واژه؛ انوری، ۱۳۸۱: ذیل واژه) که بعید است از *چشم‌ضربه باشد و این نیز اشتقاق زهر چشم از *ضرب چشم را ظاهراً با تردید روبه‌رو می‌کند. در پایان بد نیست به صورت زهره‌چشم (نک. نجفی، ۱۳۸۷: ذیل زهره‌چشم گرفتن؛ انوری، ۱۳۸۱: ذیل واژه) نیز اشاره شود که می‌توان با توجّه به صورت چشم‌زهره آن را از *زهرۀ‌ چشم پنداشت که نشانۀ اضافۀ آن حذف شده‌است (سنج. *غرّۀ چشم > چشم‌غرّه؛ برای شواهد غرّه به معنی «غرّش» نک. انوری، ۱۳۸۱: ذیل واژه) و یا آن را از مقولۀ عوض شدن جای تکیه و ـ به قول امروزیان ـ هکسره (در این باره نک. صادقی، ۱۳۶۸؛ بازچاپ: همو، ۱۳۸۰) دانست (یعنی زهرِ چشم > زهره‌چشم).


  • منابع

ـ آذرلی، غلامرضا، ۱۳۸۷، فرهنگ واژگان گویش‌های ایران، تهران، هَزار کرمان.

ـ انوری، حسن [سرپرست]، ۱۳۸۱، فرهنگ بزرگ سخن، ۸ج، تهران، سخن.

ـ حسن‌دوست، محمّد، ۱۳۹۳، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ۵ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ دهخدا، علی‌اکبر [بنیان‌گذار]، ۱۳۷۷، لغت‌نامه، زیر نظر محمّد معین و جعفر شهیدی، ۱۴ج، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.

ـ سامانۀ جستجوی دادگان، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، زیر نظر علی‌اشرف صادقی، به نشانی https://dadegan.apll.ir.

ـ سعدی، مصلح بن عبداللّٰه، ۱۳۸۵، غزل‌های سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، به اهتمام پرویز اتابکی، تهران، سخن.

ـ سعدی، مصلح بن عبداللّٰه، ۱۳۸۹، کلّیّات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، [ویراستۀ بهاءالدّین خرّمشاهی،] چ۱۵، تهران، امیرکبیر.

ـ صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۶۸، «عوض شدن جای تکیه در بعضی از کلمات فارسی»، مجلّۀ زبان‌شناسی، س۶، ش۱ (پیاپی: ۱۱)، ص٢۳ـ٢۸.

ـ صادقی، علی‌اشرف، ۱۳۸۰، «عوض شدن جای تکیه در بعضی از کلمات فارسی»، مسائل تاریخی زبان فارسی (مجموعۀ مقالات)، تهران، سخن، ص۶۷ـ۷۵.

ـ قائم‌مقامی، احمدرضا، ۱۳۹۴، «ریشه‌شناسی و زبان فارسی (مقدّمات)»، فرهنگ‌نویسی، ش۹، ص۳۷ـ۶۴.

ـ نجفی، ابوالحسن، ۱۳۸۷، فرهنگ فارسی عامیانه، چ٢، تهران، نیلوفر.

ـ واجد [شیرازی]، محمّدجعفر، ۱۳۵۳، نوید دیدار (در شرح کتاب ”کان ملاحت“ و مثنوی ”سه گفتار“ به زبان محلّی شیرازی)، شیراز، ادارۀ کلّ فرهنگ و هنر فارس.  

این یادداشت پیش‌تر به‌عنوان بخشی از یادداشتی با مشخّصات زیر منتشر شده‌است:
ـ فروزنده فرد، منوچهر، ۱۴۰۱، «زبان‌پژوهی (۴)»، فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش۲۰، ص۱۰ـ۲۶. بارگیری

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی