یادداشت: زوغ، زۆخ، زووخ

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

‏۲۴ تیر ۱۴۰۰

زوغ، زۆخ، زووخ

محسن احمدوندی

همچنان‌که حفاظت و حراست از زبان فارسی به‌عنوان زبان ملّی بر هر ایرانی واجب است، حفاظت و حراست از دیگر زبان‌های ایرانی نیز از سوی گویشوران این زبان‌ها و متولیان امر لازم و ضروری است. ما باید به این نکته توجه کنیم که دیگر زبان‌های ایرانی رقیب و دشمن زبان فارسی نیستند، بلکه یار و یاور زبان فارسی‌اند و می‌توان با مطالعهٔ علمی و دقیق این زبان‌ها به درک درست‌تری از تحوّلات تاریخی زبان فارسی دست یافت و در فهم دشواری‌های متون کهن فارسی و تعیین برابرنهاد برای برخی واژگان بیگانه از آنها مدد گرفت.

پیش از این در یادداشت‌های مختلفی به این مسئله پرداخته‌ام که دانستن دیگر زبان‌های ایرانی به فهم ما از متون کهن فارسی کمک شایانی می‌کند؛ زیرا بسیاری از لغات و اصطلاحاتی که روزگاری در زبان فارسی به‌ کار رفته‌اند و بعدها متروک شده‌اند، هنوز در برخی از زبان‌های ایرانی زنده‌اند و با همان معنایی که در فارسی کهن به کار رفته‌اند به حیات خود ادامه می‌دهند. در اینجا برای تأیید سخنم مثالی دیگر از پیوند زبان فارسی و کُردی می‌آورم.

واژۀ زوغ در متون کهن فارسی تا آنجا که من جُسته‌ام تنها یک‌بار و آن هم در بیتی از بوشکور بلخی از شاعران سدهٔ چهارم هجری قمری به کار رفته‌است:

دلی کو پر از زوغ هجران بود

وَرا وصل معشوقه درمان بود

(مدبری، ۱۳۷۰: ۱۰۰)

بیت یادشده را اسدی طوسی به شاهد کلمهٔ زوغ در لغت فرس ثبت کرده‌ و از این طریق به دست ما رسانده‌است. او در ذیل این واژه می‌نویسد:

زوغ: زرداب بود، بوشکور گوید:

دلی که پر از زوغ هجران بود

وَرا وصل معشوقه درمان بود

(اسدی، ۱۳۱۹: ۲۴۰)

اسدی معنای زوغ را «زرداب» دانسته‌است اما این کلمه در شعر بوشکور مجازاً به معنی درد و رنج و غم به کار رفته‌است. تا آنجا که نگارنده فرهنگ‌ها و متون کهن فارسی را جُسته، جز در همین یک بیت، در جای دیگری این واژه با این معنا به کار نرفته‌است؛ اما جالب است بدانید که همین واژه با اندکی تغییر در تلفظ، امروزه در زبان کُردی و به همان معنا که در شعر بوشکور به کار رفته به کار می‌رود. در فرهنگ کُردی به فارسی گروس ذیل این واژه چنین آمده‌است:

زوغ / زۆخ: ۱. چرک و خون باهم، زنجاب. ۲. استفراغ تلخ و زردرنگ صفراوی (سهرابی و سریش‌آبادی، ۱۳۹۰: ۲۶۲).

چنان‌که می‌بینید واج پایانی این واژه هم با «غ» و هم با «خ» ضبط شده‌است، اما تا آنجا که نگارنده جست‌وجو کرده است، در بین کُردزبانان اغلب با «خ» تلفظ می‌شود. هرچند مخرج دو واج «غ» و «خ» در زبان فارسی و کُردی به هم نزدیک‌ و تبدیل این دو به یکدیگر در هر دو زبان شایع است و ممکن است در بعضی مناطق کُردنشین با «غ» هم تلفظ شود که نگارنده نشنیده باشد؛ اما در تلفظ «و» در این کلمه بین گویش‌های کُردی اختلاف هست، در گویش کُردی جنوبی (کلهری) این مصوت آمیخته‌ای از «و» و «ی» است و آن را به‌صورت «و» که به سمت «ی» عدول می‌کند تلفظ می‌کنند: زۆخ؛ اما در گویش کُردی مرکزی (سورانی) که این مصوت را ندارد، مصوت «و» در این کلمه را به صورت ضمهٔ کشیده و معادل «واو مجهول» در زبان فارسی تلفظ می‌کنند: زووخ. در زبان کُردی زۆخ یا زووخ به معنی «استفراغ تلخ و زردرنگ صفراوی» و مجازاً به معنی «درد و رنج و غم و غصه» در ترکیب‌هایی از این دست به کار می‌رود (همهٔ مثال‌ها از گویش کُردی جنوبی است):

- زۆخ خواردن (زوغ خوردن): درد و رنج کشیدن و غم و غصه خوردن.

- زۆخ داین وه که‌سی (زوغ دادن به کسی): تحمیل درد و رنج و غم و غصه بر کسی.

- زۆخم زه‌رد بی (زوغم زرد شد): بسیار درد و رنج کشیدم و غم و غصه خوردم.

- زۆخ هه‌لاوردن (زوغ بالا آوردن): کنایه از متحمل شدن درد و رنج و غم و غصۀ بسیار.


  • منابع:

- اسدی، علی‌بن احمد (۱۳۱۹). لغت فرس. به تصحیح و اهتمام عباس اقبال. تهران: مجلس.

- سهرابی، رضا و جعفر سریش‌آبادی (۱۳۹۰). فرهنگ گروس. سنندج: دانشگاه کردستان.

- مدبری، محمود (۱۳۷۰). شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان در قرن‌های ۳، ۴، ۵ هجری قمری. تهران: پانوس.

یادداشت بالا پیش‌تر در فصلنامهٔ قلم، ش۱۵، ص۳۲-۳۴ منتشر شده‌است.

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی