یادداشت: صهیب و راهزنان
۱۹ مهر ۱۴۰۰
صهیب و راهزنان
منوچهر فروزنده فرد
چنان زند ره اسلام غمزۀ ساقی
که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند
معنای بیت مشخص است (برای تحلیل عالمانۀ آن، نک. حمیدیان، ۱۳۹۲: ۳/ ۲۳۷۴-۲۳۷۶)، اما نکتهای که میخواهم بدان اشاره کنم ارتباط «زند ره» و «صهیب» است. به این بخش از یواقیت العلوم توجه فرمایید:
رسول – صلی الله علیه و سلم – چون به هجرت به مدینه آمد، او [= صهیب بن سنان الرومی] نیز از پس روی به مدینه نهاد تا فضیلت هجرت بیابد. گروهی از مشرکان از قفاء او بیامدند و وی را در راه دریافتند. او از شتر به زیر آمد و کمان بهزه کرد و هر تیر که در جعبه داشت پیش خویشتن فروریخت. گفت: ای قوم، شما دانید که من تیر از شما همه بهتر اندازم. به خدا که نگذارم که یکی از شما پیش من آید تا آنگاه که هر تیر که دارم همه بیندازم. آنگه به شمشیر با شما جنگ کنم تا جان دارم. ایشان گفتند: اکنون ما را بگو تا مال تو در مکه کجا نهادهاست تا تو را رها کنیم و بازگردیم. و با ایشان بر این سخن عهد کرد و بگفت که مالش کجاست و کسی را از آنِ خویش با ایشان فرستاد. آنگه سوی مدینه آمد. چون پیغامبر – صلی الله علیه و سلم – او را بدید گفت: «ربح البیع یا بایحیی: سودمند گشت بیع تو یا بایحیی». کنیت او بویحیی بود. خدای – تعالی - این آیت فرستاد: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله [بقره/ ۲۰۷]» (یواقیت العلوم و دراری النجوم، ۱۳۴۵: ۹۲-۹۳).
میتوان حدس زد که حافظ این داستان را در تفاسیر و منابعی از این دست دیده و به ماجرای «صهیب» با «راهزنان» آگاهانه اشاره کردهاست.
- منابع
- حمیدیان، سعید، ۱۳۹۲، شرح شوق، ۵ ج، چ۲، تهران، قطره.
- یواقیت العلوم و دراری النجوم، ۱۳۴۵، به تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
این یادداشت پیشتر بهعنوان بخشی از مقالهای با این مشخصات منتشر شدهاست: فروزنده فرد، منوچهر، ١٣٩٧، «سلسلۀ پریشان (٢): ده نکته دربارۀ حافظ»، فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش٨، ص١-١٠. بارگیری
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی