یادداشت: طلا و تریاک (دربارۀ واژۀ «تل/ طل» در فارسی کرمانی)

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۲۲ آبان ۱۴۰۰

طلا و تریاک (دربارۀ واژۀ «تل/ طل» در فارسی کرمانی)

منوچهر فروزنده فرد

دوست عزیزی آهنگی به نام «چارقد» با صدای آقای نوید جمشیدی به گویش کرمانی برایم فرستادند که بیتی در آن ترجیع‌وار تکرار می‌شود:

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

یعنی:

ای ننه، ای ننه‌بابا (= مادربزرگ [پدری])، مفرش (= کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم تل بگذارید.

در وهلۀ نخست دقیقاً متوجهِ معنی و ریشۀ واژۀ تل نشدیم. در توضیحاتی که در اینترنت در ترجمۀ این شعر آمده معادل «تریاک» را برای تل آورده‌اند، اما شباهتی بین دو لغت تل و تریاک به نظرمان نرسید (واژۀ تلخ اگر می‌خواست به معنی «تریاک» به کار رود به احتمال زیاد یک پسوند اسم‌ساز و می‌گرفت و به‌صورت تلخو درمی‌آمد و بنابراین این گزینه را کنار گذاشتیم). پس از اندک تأملی معما ظاهراً حل شد: به نظر می‌رسد که واژۀ موردبحث برگرفته از واژۀ عربی طلی (تلفظ: taly) به معنی «اندودن» باشد (نک. دهخدا، ۱۳۷۷، ذیل «طلی») و تل/ طل یعنی «ضماد». از آنجا که تریاک را برای سردرد و برخی دردهای موضعی دیگر ضماد می‌کرده‌اند، تل/ طل معنی «تریاک» هم به خود گرفته‌است. گفتنی است که طلی همان ریشه‌ای است که واژۀ طلا هم از آن گرفته شده‌است. چنان‌که می‌دانیم واژه‌ای که در عربی برای «زر» به کار می‌رود کلمۀ ذهب است و ترکیب طلا بذهب به معنی «زراندود». جزء دوم این ترکیب به مرور زمان حذف شده و طلا به معنی «زراندود» و سپس به معنی «زر» به کار رفته‌است (برای نمونه نک. نجفی، ۱۳۹۰: ۲۵۹ـ۲۶۰). پس اگر حدس ما درست باشد تل/ طل کرمانی (که بهتر است با طا و به‌صورت طل نوشته شود) به معنی «تریاک» با واژۀ طلا از یک ریشه است!

در ادامه متن کامل آهنگ «چارقد» را همراه با ترجمۀ تحت‌اللفظی آن می‌آورم (خوانندگان گرامی می‌توانند این آهنگ را از اینجا بارگیری کنند). آنچه در وبگاه‌ها به‌عنوان متن و ترجمۀ این آهنگ آمده خالی از اشکال نیست. شاعر نیز دچار خطاهایی شده که در پانوشت به یک مورد آن اشاره خواهد شد. شرح تک‌تک واژه‌ها مجالی فراخ‌تر می‌طلبد:

بِل بِرَم رنجم مَده حالم خرابه

خود دلم ای‌طو مَکُن کارت عذابه

ای‌سین‌اوسین رفتنات کِرده مریضم

چارچِلِنگم نا نداره وَربِخیزم

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

دیدنت پَسین خود یه یارو وِلَردی*

چارقدی وَشِت خریدم سر نکِردی

وَر قدِش وَرمی‌جِکیدی وَرپریده

خو بگو عورْتینه وَرچی مَل نمی‌ده

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

وَرمی‌خِزم صُب‌پَس‌صَبا می‌رَم زیارت

عباسعلی اَ رو زمین کاش وَربِدارت

شاید که روبه‌را بشه حالم دُواسَر

چارقدی نو بِسْتونم وَر یار دیگر

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

آی نَنا آی نَن‌بابا مَفشو رِ بیارِن

وَر دوای حال زارم تَل بذارِن

ترجمه:

بگذار بروم. رنجم نده. حالم خراب است.

با دلم این‌طور نکن. کارت عذاب است.

این‌طرف‌آن‌طرف رفتن‌هایت کرده مریضم.

دست‌وپاهایم نا ندارد [که] برخیزم.

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

دیده‌اندت بعدازظهر با یک یاروی (مرد) ولگردی (؟)/ با یک یارویی بیرون (؟)*.

چارقدی [را که] برایت خریده‌ام سر نکردی.

از سروکولش بالا می‌رفتی، [ای] ورپریده!

خب، بگو دختر برای چه [مرا] محل نمی‌گذارد!

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

برمی‌خیزم فردا‌پس‌فردا می‌روم زیارت.

عباسعلی (امام‌زاده‌ای مشهور در کرمان) از روی زمین کاش برداردت!

شاید که روبه‌راه بشود حالم دوباره.

چارقدی نو بستانم برای یار دیگر.

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

ای ننه، ای ننه‌بابا، مفرش (کیسۀ داروهای گیاهی) را بیاورید.

برای دوای حال زارم ضماد (تریاک؟) بگذارید.

  • پی‌نوشت: واژۀ ولرد در توضیحات وبگاه‌ها به معنی «ولگرد» آمده ولی چنین کاربردی در گویش کرمانی وجود ندارد. در این گویش ولرد فقط به معنی «بیرون» است. ریشۀ کلمه هم مشخص است: و («به(سوی)») + لرد («دشت، بیابان») [بشکردی: lärd-e käfä «بیابان، شوره‌زار»، لارستانی: lardi «بیابان» (حسن‌دوست، ۱۳۸۹: ۱/ ۲۳)؛ سنج. گورانی: hard(a) «بیابان» (همانجا)؛ برای گونه‌های دیگر، نک. آذرلی، ۱۳۸۷: ۳۳۹] = ولرد «به‌(سوی) دشت/ بیابان»، «بیرون (از خانه)». در فارسی کرمانی «ولگرد» را ولو می‌گویند. با این توضیحات یا شاعر اشتباهاً ولرد را به معنی «ولگرد» به کار برده یا ولرد را به معنی درست «بیرون» به کار برده اما اشتباهاً به این قید نشانۀ نکرۀ «ی» اضافه کرده و شارحان (!) را به اشتباه انداخته‌است.

  • منابع:

ـ آذرلی، غلامرضا، ۱۳۸۷، فرهنگ واژگان گویش‌های ایران، تهران، هزار کرمان.

ـ حسن‌دوست، محمد، ۱۳۸۹، فرهنگ تطبیقی ـ موضوعی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نو، ۲ج، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

ـ دهخدا، علی‌اکبر، ۱۳۷۷، لغت‌نامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.

ـ نجفی، ابوالحسن، ۱۳۹۰، غلط ننویسیم: فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی، چ۱۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.


دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی


دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی