یادداشت: پوش

از پارسی‌شناسی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

۲ بهمن ۱۴۰۰

پوش

منوچهر فروزنده فرد

در مثنوی سه گفتار شاه داعی شیرازی که به زبان قدیم شیراز (شِرَزی) سروده شده بخشی با عنوان «اَنَه مذمتِ وی‌باکی» (= اندر مذمت بی‌باکی/ مباحی‌گری) وجود دارد که شاعر درباب کسی که خود را مکلف نمی‌داند و پایبند حلال و حرام نیست می‌گوید (نک. داعی شیرازی، ۸۷۲ق: ۷۲، با امروزین‌سازی رسم‌الخط):

اَز سَرِ رَغبَت اَنَه بَنگ و شَراب

وی‌خُه هِن و غَرقِن و مَست و خَراب

نیستِش اَز دینِ خُدَی خُه خَبَر

چِش شَنَه حُسنی هِن و چی دِز وَ سَر

هَم‌نَفَسِ پوش و صُراحی هِن اُی

مُلحِد و وی‌باک و مُباحی هِن اُی

Ɂaz sar=e raγbat Ɂana bang=o: šarāb

vi-xo h-en=o: γarq=en=o mast=o: xarāb

nist=eš az din=e xoda=y xo: xabar

češ š=ana hosn=i h-en=o či de=z va sar

ham-nafas=e: puš=o sorāhi h-en oy

molhed=o vi-bāk=o mobāhi h-en oy

یعنی:

از سر رغبت اندر [کار] بنگ و شراب

بی‌خود است و غرق است و مست و خراب

نیستش از دین خدای خود خبر

چشمش اندر حسنی است و چیز[ی] دیگر به سر[ش]

هم‌نفس پوش و صراحی است او

ملحد و بی‌باک و مباحی است او

سخن ما بر سر واژۀ پوش در بیت آخر است. ادیب‌طوسی (۱۳۴۴: ۱۵۷) دربارۀ این واژه می‌نویسد: «ممکن است مقصود از پوش ”خیمه و خرگاه“ باشد که مجازاً از آن ”بزم عیش“ اراده شده و یا به معنی ”پوشیدنی و تجمل“». واجد شیرازی (۱۳۵۳: سه گفتار، ۱۲) نیز می‌نویسد: «پوش به معنی ”پوشاک و پوشیدنی“ آمده، چنان‌که گفته‌است: چو که پُرن سینشُن از عقل و هوش/ فکرشُنی نیستن از خَورد و پوش۱ (بیت ۶۱۵)». نگارنده نیز در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خود از آنجا که بنا را بر ترجمۀ تحت‌اللفظی/ واژه‌به‌واژه گذاشته این واژه را صرفاً به پوش ترجمه کرده‌است (نک. فروزنده فرد، ۱۳۹۷: ۱۵۲). اما معنی دقیق پوش در این بیت چیست؟ یکی از معانی این واژه در لغت‌نامه چنین آمده‌است (نک. دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل پوش):

پوش دربندی. شیافی است متخلخل و سبک که از کوفتۀ برگ درختی کنند و این درخت برگش به برگ حنا ماند و تخمش مدور و از شاهدانه کوچک‌تر و مایل به زردی باشد و از دربند و ارمنیه آرند و طبیعت آن سرد است در دوم و خشک در آخر درجۀ اول و آن رادع و ملین بود و طلاء آن جهت اورام حاد و تحلیل و منع ازدیاد آن و اوجاع حارّه و نقرس و رمد و صداع نافع است. و رازی گوید: چون آن را با آب عنب‌الثعلب سوده و بر نقرس طلا کنند منفعتی عظیم دارد و بدلش شیاف مامیثا و حضض و عنب‌الثعلب و بزرالهندباست و آن را بوش و بوش دربندی با باء موحده نیز نامند.

چنان‌که از این تعریف برمی‌آید، پوش گیاهی مانند شاهدانه بوده‌‌است. با توجه به این نکته و نیز با توجه به اینکه در دو بیت قبل از بیت موردنظر سخن از «بنگ» و «شراب» است و در بیت موردنظر نیز «پوش» و «صراحی» در کنار هم آمده‌اند، آیا ممکن است همان‌گونه که «شراب» و «صراحی» با یکدیگر مرتبطند «پوش» نیز با «بنگ» ارتباطی داشته باشد و مثلاً از پوش نیز ـ چنان‌که از شاهدانه ـ بنگ به دست می‌آمده‌است یا از آن همچون ابزاری برای کشیدن بنگ استفاده می‌شده‌است؟۲ به هر روی طرح این احتمال شاید برای پژوهشگران خالی از فایده نباشد.


  • پی‌نوشت‌ها

۱. واج‌نگاری و ترجمۀ بیت:

ču ke por=en sina=šon az Ɂaql=o huš

fekr=ešon=i nist-en az xard=o puš

چون که پُر است سینه‌شان از عقل و هوش

فکری‌شان نیست از خورد و پوش (یعنی به فکر خوردن و پوشیدن نیستند).

۲. این نکته را استاد ارجمندم جناب آقای عباس حضرتی یادآوری فرمودند. از ایشان بسیار سپاسگزارم.


  • منابع

ـ ادیب‌طوسی، محمدامین، ۱۳۴۴، «”سه گفتار“ به لهجۀ شیرازی قرن نهم»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، س۱۷، ش۲ (پیاپی ۷۴)، ص۱۴۹ـ۱۸۲.

ـ داعی شیرازی، نظام‌الدین محمود، ۸۷۲ق، کان ملاحت و سه گفتار، نسخۀ خطی محفوظ در کتابخانۀ کاخ گلستان به شمارۀ ۲/۳۵۱ (”کان ملاحت“) و ۳/۳۵۱ (”سه گفتار“) با تاریخ کتابت شوال ۸۷۲ ق، بدون نام کاتب، ص۳۸ـ۸۱.

ـ دهخدا، علی‌اکبر، ۱۳۷۷، لغت‌نامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.

ـ فروزنده فرد، منوچهر، ۱۳۹۷، توصیف زبان‌شناختی گویش قدیم شیراز با تکیه بر کتاب‌های ”کان ملاحت“ و ”سه گفتار“ شاه داعی شیرازی، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد به راهنمایی محمد مطلبی و مشاورۀ محمود مدبری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، چاپ‌نشده.

ـ واجد شیرازی، محمدجعفر، ۱۳۵۳، نوید دیدار (در شرح کتاب ”کان ملاحت“ و مثنوی ”سه گفتار“ به زبان محلی شیرازی)، شیراز، ادارۀ کل فرهنگ و هنر فارس.

این یادداشت پیش‌تر به‌عنوان بخشی از مقاله‌ای با این مشخصات منتشر شده‌است:
ـ فروزنده فرد، منوچهر، ۱۴۰۰، «زبان‌پژوهی (۲)»، فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش۱۸، ص۲۱-۳۲.

دربارۀ نویسنده و فهرست نوشته‌های دیگر وی در پارسی‌شناسی

دیگر یادداشت‌های همکاران پارسی‌شناسی