یادداشت: گرتهبرداری یا گردهبرداری؟ (بخش نخست)
۵ بهمن ۱۴۰۰
گرتهبرداری یا گردهبرداری؟ (بخش نخست)
منوچهر فروزنده فرد
اصطلاح گرتهبرداری gart-e-bar-dâr-i را نخستین بار زندهیاد ابوالحسن نجفی در مقالۀ «آیا زبان فارسی در خطر است؟» در برابر واژۀ calque انگلیسی و فرانسوی۱ پیشنهاد کرد (نک. نجفی، ۱۳۶۱: ۷) و سپس در کتاب مشهور خود، غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، نیز به کار برد (نک. همو، ۱۳۶۶: ده). پس از انتشار غلط ننویسیم، برخی فضلا صورت گرتهبرداری را نادرست دانستند و بهجای آن صورت گردهبرداری gard-e-bar-dâr-i را پیشنهاد کردند.
◾️ بهاءالدین خرمشاهی در نقد خود بر غلط ننویسیم نوشت:
گرتهبرداری: در این کتاب بارها این کلمه یا اصطلاح به کار رفتهاست (از جمله صفحات ۱۰ [کذا؛ صحیح: ده]، ۷، ۳۱، ۴۱، ۴۶، ۵۴، ۱۱۹ و هشتده مورد دیگر). در تعریف و مفهوم و مصداق این اصطلاح بحثی یا مشکلی نیست. بحثی اگر هست در این است که چرا بهصورت گردهبرداری ضبط نکردهاند. چنانکه ضبط لغتنامه، برهان قاطع و فرهنگ معین چنین است. با این توضیح که برهان قاطع فقط گرده را آوردهاست [...]. لغتنامه [...] دو بیت را [برای گرده برداشتن] به ترتیب از سعید اشرف و ملا طغرا از آنندراج نقل کردهاست [...]. اگر کاربرد گرتهبرداری بهجای گردهبرداری جایز باشد، در این صورت مثل این است که کاربرد گرت را که تلفظ بعضی از مردم است، بهجای گرد تجویز کنیم. هرچند در تاریخ زبان فارسی تبدیل دال و ت به یکدیگر بسیار صورت گرفتهاست (خرمشاهی، ۱۳۶۷: ۳۰).
◾️ زندهیاد محمدرضا باطنی نیز در بخش نخست نقد خود بر غلط ننویسیم چنین اظهار نظر کرد:
در اینجا با خود اصطلاح یا لفظ گرتهبرداری کار دارم. آقای بهاءالدین خرمشاهی در نقد و معرفی کتاب غلط ننویسیم [...] نشان دادهاند که گرته برداشتن (که استاد نجفی اصطلاح گرتهبرداری را از روی آن ساختهاند) در هیچیک از کتابهای مرجع لغت فارسی به این صورت ضبط نشدهاست بلکه بهصورت گرده برداشتن آمدهاست. آقای خرمشاهی چنین اضافه میکنند: «اگر کاربرد گرتهبرداری بهجای گردهبرداری جایز باشد، در این صورت مثل این است که کاربرد گرت را که تلفظ بعضی از مردم است، بهجای گرد تجویز کنیم ...» ولی من میخواهم مسئله را طور دیگری مطرح کنم. قضیه از دو حال خارج نیست: یا استاد نجفی نمیدانستهاند که گرته برداشتن جایی ضبط نشدهاست و ایشان درواقع دارند گرته را بهجای گرده به کار میبرند که در این صورت باید گفت «بیگدار به آب زدهاند» که بدون مراجعه به مأخذی این اصطلاح را ساخته و به گردش انداختهاند. چنین لغزشی ممکن است بر من بخشوده باشد ولی بر مؤلف کتاب غلط ننویسیم بخشودنی نیست. شما تصور کنید اگر دیگری مرتکب چنین اشتباهی شده بود استاد چه به روز او میآوردند و به احتمال بسیار قوی امروز یکی از مدخلهای کتاب غلط ننویسیم را همین مسئله تشکیل میداد و اسم آن شخص «برای همیشه» لابهلای فیشهای استاد باقی میماند. شق دوم این است که استاد به ضبط قدیمی لغت واقف بودهاند ولی آگاهانه ترجیح دادهاند که گرته را که صورت «عامیانهتری» است بهجای گرده به کار برند. در این صورت باید از ایشان پرسید چطور است که شما به خودتان اجازه میدهید که گرتهی عامیانه و «بیاصلونسب» را بهجای گردهی عالمانه و «پدرومادردار» به کار ببرید ولی اجازه نمیدهید که مردم بهجای صورت[های] درست ولی ثقیلِ اشک، رشک، خشک، لشکر و مانند آن بگویند و بنویسند اشگ، رشگ، خشگ، لشگر و مانند آن؟ (باطنی، ۱۳۶۷: ۲۸-۲۹).
◾️ همچنین علیاشرف صادقی در گفتوگو با چند تن از زبانشناسان با صورت گرتهبرداری مخالفت کرد:
گردهبرداری است! گرده! من با گرته، با تلفظ عامیانهای که آقای نجفی متداول کرده و همه میگویند، مخالف هستم. میگویم گرده، که از گرد میآید. سابقاً گرد میپاشیدند و چیزی را گرده یا کپی میکردند. به هر حال گردهبرداری است (صادقی، ۱۳۸۲: ۳۴).
با توجه به این انتقادات بود که فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز صورت گردهبرداری را پذیرفت (نک. طباطبایی، ۱۳۸۷: ۱۸۸).
اما در سال ۱۳۹۰ بهاءالدین خرمشاهی در مقدمۀ کتاب ترجمهکاوی نظر خود را دربارۀ گرتهبرداری تغییر داد و چنین نوشت:
گرتهبرداری که اکنون جزو اصطلاحات جاافتادۀ زبانشناسی و ترجمهپژوهی و فرهنگنگاری است، همان گردهبرداری است و فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم آن را به شکل اخیر تصویب کردهاست. من هم بحث و احتجاج میکردم که همین تلفظ و املا (گردهبرداری) رسمیتر و دستورمندتر است و به آن رأی دادم. اما پس از آن به صورت اول (گرتهبرداری) که گزینۀ دلخواه دوست دانشورم استاد ابوالحسن نجفی هم هست [...] گرایش پیدا کردم، زیرا هرچند عامیانه مینماید (مانند تلفظ گرت بهجای گرد که عامۀ مردم ادا میکنند) اما تشخّص بیشتری دارد (خرمشاهی، ۱۳۹۰: بیستوشش ـ بیستوهفت).
◾️◾️◾️
بحث لغوی درباب گرده/ گرته و گرته برداشتن/ گرده برداشتن و همچنین بررسی دیدگاههای موافقان و مخالفان صورتهای گرتهبرداری/گردهبرداری مجالی فراختر میطلبد اما نگارنده قصد دارد در اینجا به نکتهای که ظاهراً تاکنون مغفول ماندهاست۲ اشاره کند.
اگر کسی از ما بپرسد که در فارسی معیار امروز صورت دیگر درست است یا دگر۳، تلفظ کَردن صحیح است یا کِردن۴ و عدد ۱۰۰ را صد باید نوشت یا سد۵، چه پاسخی میدهیم؟ قطعاً دیگر، کَردن و صد را انتخاب خواهیم کرد. اما اگر باز هم بپرسد دگرگونی صحیح است یا دیگرگونی، کِردار باید گفت یا کَردار۶ و مترادف قرن را سده باید نوشت یا صده۷، چه پاسخی میدهیم؟ این بار قطعاً دگرگونی، کِردار و سده را برمیگزینیم. از اینجا یک نتیجۀ مهم به دست میآید: صورت معیار تکواژها ممکن است در واژههای غیربسیط به دلایل آوایی، تاریخی و جز آن (مثلاً به قیاس صورتهای زبانی دیگر) بهصورتی غیرمعیار به کار رود. بنابراین همانگونه که تجویز دگرگونی و کِردار و سده در فارسی معیار به معنی تجویز دگر و کِردن و سد در فارسی معیار نیست، تجویز گرتهبرداری در فارسی معیار هم نباید به معنی تجویز گرت در فارسی معیار تلقی شود. این نکتهای است که متأسفانه منتقدان نجفی به آن عنایت نداشتهاند.
غرض نگارنده از بیان نکتۀ بالا لزوماً درست دانستن صورت گرتهبرداری نیست، بلکه تذکر دادن نکتهای روششناختی در مطالعات مربوط به درست و غلط در زبان است. انشاءالله در آینده به بحث لغوی مفصلتری درباب گرتهبرداری/گردهبرداری خواهد پرداخت.
- پینوشتها
۱. واژۀ calque «گرتهبرداری/ گردهبرداری» را چنین تعریف کردهاند: «واژه یا اصطلاحی که ازطریق ترجمۀ واژه یا اصطلاح معادل خود در زبانی دیگر ساخته شدهاست؛ برای نمونه، واژۀ فرانسوی gratte-ciel «آسمانخراش» (تحتاللفظی: «خراش ـ آسمان») گرتهبرداری/ گردهبرداری از واژۀ انگلیسی skyscraper «آسمانخراش» [تحتاللفظی: «آسمانخراشنده»] است. گرتهبرداری/ گردهبرداری (calque) را ترجمۀ قرضی (loan translation) نیز میگویند.» (متیوز، ۲۰۱۱: ۴۷). گفتنی است واژۀ فارسی آسمانخراش نیز گرتهبرداری/ گردهبرداری از واژۀ انگلیسی skyscraper است.
٢. عنایت (۱۳۶۷) در پاسخ باطنی به نکات ارزشمندی اشاره کرده، اما به نکتۀ موردنظر ما عنایت نداشتهاست.
۳. صورت دگر نه تنها در شعر، که در نثر قدیم هم به کار رفتهاست: «و اگر دگر باز این آواز شنوی بر جای بایست» (تفسیر ابوالفتوح رازی؛ نک. دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل دگر).
۴. صورت فارسی میانۀ این فعل را مکنزی kardan و نیبرگ/نوبرگ kartan ضبط کردهاست (نک. MacKenzie, 1986 [1971]: 50; Nyberg, 1974: 114)، درحالیکه برخی پژوهشگران مانند اشه (مثلاً نک. اشه، ۱۳۹۰) آن را kirdan واجنگاری میکنند. در فارسی باستان هم چنین اختلافی دیده میشود و برای نمونه واژهای را که کِنت kartam میخواند اشمیت بهصورت kr̥tam واجنگاری میکند (نک. Kent, 1953: 179; Schmitt, 1991: 58, 59, 63, 65, etc). در متون فارسی نیز ظاهراً قراینی برای کاربرد هر یک از این دو صورت داریم. مثلاً در بیت زیر از منوچهری به قرینۀ قافیۀ درونی باید kerd خواند و برعکس در بیت سعدی با توجه به قافیه صورت kard درست مینماید:
فضل و کرم کِرد توست، جود و سخا وِرد توست
دولت شاگرد توست، گوهر و عقل اوستاد
(منوچهری، ۱۳۹۰: ۱۷)
وگر خود من آنم که اینم سزاست
ببخش و مگیر ای جوانمرد من
تو معذور داری به انعام خویش
اگر زلتی آمد از کَرد من
(سعدی، ۱۳۸۵: ۶۹۴)
بد نیست به این نکته نیز توجه کنیم که در شیرازی زمان سعدی ـ مانند شیرازی و کرمانی امروز ـ کردن به کسر کاف تلفظ میشدهاست، چنانکه در ابیات شیرازی مثلثات وی آمدهاست:
کِه بِپسَندِت که مو خُو ز غصه نکشِم
که گِردِم کِرد و نَخرِم یا نبخشِم
(نک. صادقی، ۱۳۹۱: ۲۶ـ۲۷).
واجنگاری و ترجمۀ بیت:
ke be-psand-et ke mo: xo z γossa na-kš-em
ke gerd=em kerd=o na-xr-em yā na-baxš-em
که (= چه کسی) بپسندد که من خود [را] ز غصه نکُشم
که گِرد کردم و نخورم یا نبخشم؟
دربارۀ تلفظ کَرد/ کِرد و مشتقات آنها همچنین نک. خالقی مطلق، ۱۳۹۸: ۱۸۴ـ۱۸۵؛ عیدگاه طرقبهای، ۱۳۹۹: ۵۳، ۴۲۱ـ۴۲۲.
۵. در متون و نسخ خطی قدیم گاه املای سد دیده میشود (مثلاً نک. خالقی مطلق، ۱۳۹۰: ۱۵۱، ۱۸۱، ۳۳۵؛ هرن، ۱۳۹۴: ۲۷۸، یادداشت مترجم). در نوشتار برخی معاصران نیز این املا رایج است یا پیشنهاد شدهاست (مثلاً نک. بهمنیار، ۱۳۳۷: ۱۷۱؛ مصفا، بیتا: ۴۱؛ جنیدی، ۱۳۸۷: ۶۴؛ خالقی مطلق، ۱۳۹۸: سراسر کتاب). همچنین برخی مصححان متون کهن از این املا بهره بردهاند (مثلاً نک. سعدی، ۱۳۸۵؛ فردوسی، ۱۳۸۷؛ همو، ۱۳۹۴).
۶. فرهنگ بزرگ سخن (انوری، ۱۳۸۱) و فرهنگ معاصر فارسی (صدری افشار و همکاران، ۱۳۸۱) تلفظ واژههای کارکرد و عملکرد را هم به فتح کاف و هم به کسر آن ضبط کردهاند. واژۀ دیرکرد را فرهنگ معاصر فارسی هم به فتح و هم به کسر ضبط کرده اما فرهنگ بزرگ سخن فقط به فتح آوردهاست. از میان هفده گویشوری که تلفظ آنها اساس کار فرهنگ آوایی فارسی (دیهیم، ۱۳۸۷) قرار گرفتهاست واژۀ کارکرد را ۱۲ تن (یعنی ۷۰/۵۸ درصد) kâr-kard و ۵ تن دیگر (یعنی ۲۹/۴۱ درصد) kâr-kerd تلفظ کردهاند. همچنین عملکرد را ۱۵ نفر (۸۸/۲۳ درصد) بهصورت Ɂamal-kard و ۲ نفر (۱۱/۷۶ درصد) بهصورت Ɂamal-kerd ادا کردهاند. واژۀ دیرکرد نیز مطابق تلفظ ۱۲ نفر (۷۰/۵۸ درصد) به فتح، یعنی dir-kard، و مطبق تلفظ ۵ نفر (۲۹/۴۱ درصد) دیگر به کسر، یعنی dir-kerd، ضبط شدهاست. براساس نظرسنجی نگارنده در کانال تلگرامی پارسیشناسی ۷۱ درصد از شرکتکنندگان واژۀ کارکرد را به فتح و ۲۹ درصد دیگر به کسر تلفظ میکنند (نک. https://t.me/parsishenasi/290). واژۀ عملکرد را نیز ۹۲ درصد به فتح و ۸ درصد به کسر تلفظ میکنند (نک. https://t.me/parsishenasi/291). همچنین تلفظ واژۀ دیرکرد مطابق نظر ۷۶ درصد از شرکتکنندگان به فتح و مطابق نظر ۲۴ درصد دیگر به کسر است (نک. https://t.me/parsishenasi/292. گفتنی است تعداد شرکتکنندگان در نظرسنجی مربوط به این سه واژه ۱۰۰ نفر بود و در واقع نظرسنجی پس از رسیدن به حد نصاب ۱۰۰ نفر بسته شد).
۷. در نوشتههای زندهیاد محمد محیط طباطبایی (مثلاً نک. محیط طباطبایی، ۱۳۶۷: ۱۳، ۱۵، ۱۶ و ...) و علی حصوری (مثلاً نک. حصوری، ۱۳۹۰: ۱۷، ۱۸، ۲۲ و ...) این واژه با املای صده دیده میشود. گفتنی است جشن ایرانی سده ممکن است به لحاظ اشتقاق با عدد ۱۰۰ ارتباطی نداشته باشد (مثلاً نک. بهار، ۱۳۸۷: ۱۹۶؛ برومند سعید، ۱۳۸۳: ۳۷۸-۳۸۶؛ بااینهمه سنج. فرهوشی، ۱۳۸۳: ۴۰-۴۱؛ آموزگار، ۱۳۸۶: ۳۹۹-۴۰۰) و بنابراین در اینجا به آن نمیپردازیم.
- منابع
ـ آموزگار، ژاله، ۱۳۸۶، زبان، فرهنگ، اسطوره، تهران، معین.
ـ اشه، رهام، ۱۳۹۰، هرمزد با هرویسپ آگاهی: یک متن ناشناخته به پارسیگ، چ۲، تهران، اساطیر.
ـ انوری، حسن [سرپرست]، ۱۳۸۱، فرهنگ بزرگ سخن، ۸ج، تهران، سخن.
ـ باطنی، محمدرضا، ۱۳۶۷، «اجازه بدهید غلط بنویسیم»، آدینه، ش۲۴، ص۲۶-۲۹.
ـ برومند سعید، جواد، ۱۳۸۳، ریشهشناسی و اشتقاق در زبان فارسی، کرمان، دانشگاه شهید باهنر.
ـ بهار، مهرداد، ۱۳۸۷، از اسطوره تا تاریخ، چ۶، تهران، چشمه.
ـ بهمنیار، احمد، ۱۳۳۷، «املای فارسی (پیشنهاد به مقام فرهنگستان)»، لغتنامه، تألیف علیاکبر دهخدا، زیر نظر محمد معین، ج۱ (مقدمه به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران، سازمان لغتنامه، ص۱۴۸-۱۷۷.
ـ پارسیشناسی (کانال تلگرامی به نشانی https://t.me/parsishenasi).
ـ جنیدی، فریدون، ۱۳۸۷، پیشگفتاری بر ویرایش شاهنامۀ فردوسی، تهران، بلخ.
ـ حصوری، علی، ۱۳۹۰، حافظ از نگاهی دیگر، چ۲، تهران، چشمه.
ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۹۰، شاهنامه از دستنویس تا متن، تهران، میراث مکتوب.
ـ خالقی مطلق، جلال، ۱۳۹۸، واجشناسی شاهنامه، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و سخن.
ـ خرمشاهی، بهاءالدین، ۱۳۶۷، «فرهنگ دشواریها»، کیهان فرهنگی، س۵، ش۲، ص۲۹-۳۴.
ـ خرمشاهی، بهاءالدین، ۱۳۹۰، ترجمهکاوی، تهران، ناهید.
ـ دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران و روزنه.
ـ دیهیم، گیتی، ۱۳۸۷، فرهنگ آوایی فارسی، چ۲، تهران، فرهنگ معاصر.
ـ سعدی، مصلح بن عبدالله، ۱۳۸۵، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، به کوشش مظاهر مصفا، با همکاری و ویرایش اکرم سلطانی، تهران، روزنه.
ـ صادقی، علیاشرف، ۱۳۸۲، «گفتوگو با دکتر علیاشرف صادقی»، جشننامۀ دکتر علیاشرف صادقی، به همت امید طبیبزاده، تهران، هرمس، ص۳-۱۴۰.
ـ صادقی، علیاشرف، ۱۳۹۱، «ابیات شیرازی سعدی در مثلثات»، زبانها و گویشهای ایرانی، ش۱، ص۵ـ۳۷.
ـ صدری افشار، غلامحسین و نسرین حکمی و نسترن حکمی، ۱۳۸۱، فرهنگ معاصر فارسی، چ۳، تهران، فرهنگ معاصر.
ـ طباطبایی، علاءالدین، ۱۳۸۷، «گردهبرداری در واژهسازی»، نامۀ فرهنگستان، س۱۰، ش۳، ص۱۸۸-۱۹۶.
ـ عنایت، زهرا، ۱۳۶۷، «زبانشناسی، بهانهای برای غلط نوشتن»، کیهان فرهنگی، س۵، ش۶، ص۳۸-۴۱.
ـ عیدگاه طرقبهای، وحید، ۱۳۹۹، تلفظ در شعر کهن فارسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و سخن.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، ۱۳۸۷، شاهنامۀ فردوسی، ویرایش فریدون جنیدی، ۵ج، تهران، بلخ.
ـ فردوسی، ابوالقاسم، ۱۳۹۴، شاهنامه، پیرایش جلال خالقی مطلق، ۴ج، تهران، سخن.
ـ فرهوشی، بهرام، ۱۳۸۳، جهان فروری، چ۲، تهران، دانشگاه تهران.
ـ محیط طباطبایی، محمد، ۱۳۶۷، آنچه دربارۀ حافظ باید دانست، تهران، بعثت.
ـ مصفا، مظاهر، بیتا، راهی از بنبست: دربارۀ خط فارسی، تهران، اتحاد.
ـ منوچهری، احمد بن قوص، ۱۳۹۰، دیوان منوچهری دامغانی، به کوشش سید محمد دبیرسیاقی، چ۷، تهران، زوار.
ـ نجفی، ابوالحسن، ۱۳۶۱، «آیا زبان فارسی در خطر است؟»، نشر دانش، س۳، ش۲، ص۴-۱۵.
ـ نجفی، ابوالحسن، ۱۳۶۶، غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
ـ هرن، پاول، ۱۳۹۴، فرهنگ ریشهشناسی فارسی، همراه با نقد هاینریش هوبشمان، ترجمه همراه با گواههای فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، اصفهان، مهرافروز.
.Kent, R. G., 1953, Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, Connecticut -
.MacKenzie, D. N., 1986 [1971], A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, Oxford University Press -
.Matthews, P. H., 2011, Oxford Concise Dictionary of Linguistics, 2nd ed., Oxford, Oxford University Press -
.Nyberg, H. S., 1974, A Manual of Pahlavi, Vol. II, Wiesbaden, Otto Harassowitz -
.Schmitt, R., 1991, The Bisitun Inscriptions of Darius the Great, London, School of Oriental and African Studies -
این یادداشت پیشتر بهعنوان بخشی از مقالهای با این مشخصات منتشر شدهاست: ـ فروزنده فرد، منوچهر، ۱۴۰۰، «زبانپژوهی (۲)»، فصلنامۀ قلم (کرمانشاه)، ش۱۸، ص۲۱-۳۲.