یادداشت: بازار نشر، «موقوفات/سخن»، و «اثر والمارت»: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز |
||
(۴ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
</pre> | </pre> | ||
دربارهٔ تأثیر مخرّب فروشگاههای بزرگ بر کسبوکارهای کوچک، زنجیرهٔ اقتصاد و اشتغال، و استقلال و فردیّت افراد (از کارمندان آن فروشگاهها تا مشتریانش) تحقیقات فراوانی انجام و چاپ شدهاست (نک. «برای مطالعه»). نقدی را که متوجّه این شرکتهای عظیم است میتوان چنین خلاصه کرد: | دربارهٔ تأثیر مخرّب فروشگاههای بزرگ بر کسبوکارهای کوچک، زنجیرهٔ اقتصاد و اشتغال، و استقلال و فردیّت افراد (از کارمندان آن فروشگاهها تا مشتریانش) تحقیقات فراوانی انجام و چاپ شدهاست (نک. «برای مطالعه»). نقدی را که متوجّه این شرکتهای عظیم است میتوان چنین خلاصه کرد: | ||
− | |||
− | |||
− | نوشتهٔ پیشین | + | فروشگاه بزرگ بازار را از دست فروشندگان محلّی درمیآورد (چون غالباً ارزانتر میفروشد) و کارکنان ماهر را نیز از همه جا میرباید و جذب میکند (چون حقوق بیشتری میدهد). این ظاهراً هم به نفع خریداران است و هم کارکنان، ولی به مرور اقتصاد منطقه وابسته به آن فروشگاه بزرگ میشود. همه نیازمندش هستند؛ در نتیجه همه مطیع و خوشامدگویش میشوند. زنجیرهٔ کسبوکارهای خرد از هم میگسلد. روابط فردی و شناخت دوطرفهٔ فروشنده و خریدار نابود میشود. تنوّع محصولات و خدمات، و در نتیجه تفاوت سلایق، از بین میرود. به مرور زمان، هم تولیدکنندگان انتخابی جز فروشگاه بزرگ نخواهندداشت (که یعنی گاه ناچارند به سازش برقصند و چیزی و طوری تولید کنند که او دستور میدهد) و هم خریداران (که گاه موجب میشود حتّی از وجود محصولات بهتر یا ارزانتر بیخبر باشند). فروشگاه بزرگ بهتدریج اقتصاد را و جامعه را قبضه میکند. مطالعات نشان داده که بهرغم آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد، فروشگاه بزرگ و تکقطبی شدن هر بازاری، جز ضررهای فرهنگی ضررهای اقتصادی هم دارد: مجموع کارکنان این فروشگاهها کمتر از مجموع کسانیست که از کار بیکار میکنند، مالیاتی که میپردازند کمتر از مجموع مالیات کسبوکارهاییست که به تعطیلی میکشند، و تأثیرشان در رشد اقتصادی هم کمتر از اثریست که آن تولیدیها و عرضهکنندگان کوچک با هم دارند. فروشگاه بزرگ درواقع فقط برای صاحبانش منشأ سود است. |
+ | |||
+ | ولی جامعه غالباً از این حقیقت بیخبر است و از این بنگاههای اقتصادی روبهرشد ممنون است؛ مثلاً خانمی از تخفیف «ویژه»ی ۳۳درصدیِ کارد آشپزخانه در فروشگاه خوشحال است، ولی خبر ندارد درآمد همسرش ۵ سال است کاهش مییابد، چون فروشگاه بزرگ عرصه را بر مرغفروشی او تنگ کرده. این بلعندگان بازارها گاه میتوانند با تهدید به تعطیلیِ یک شعبه، مردم هراسان را علیه مقامات بشورانند یا امتیازات مالیاتی و اقتصادی بگیرند. اگر تصمیم به کاهش حقوق و تعدیل نیرو و افزایش قیمت بگیرند بدیل و مفرّی باقی نمانده که بتوان در آنجا کار یا از آنجا خرید کرد. صدای منتقدان عموماً به رسایی ستایشگران نیست و البتّه که ستایش این «افراد موفّق» برعکس نکوهش ایشان ممکن است پاداش هم داشتهباشد (یا اصلاً معلول پاداش باشد). | ||
+ | |||
+ | [[یادداشت: «و بعد از ما هم امید است...»|نوشتهٔ پیشین نگارنده دربارهٔ قیمتگذاری کتب انتشارات «موقوفات»]] واکنشهای گوناگون برانگیخت و محتوا و نحوهٔ بیان این واکنشها باعث شد نتیجه بگیرم آنچه دارد در بازار نشر آثار ایرانشناسی و ادبیات رخ میدهد به اثر والمارت شباهتهای اساسی دارد. یافتن تمام وجوه شباهت را به خوانندگان میسپارم و خود تنها به یکی اشاره میکنم. | ||
+ | |||
یک نکتهٔ جالب این بود که ناقدان موقوفات/سخن اغلب خصوصی پیام دادند و مدافعان در ملأ عام. مدافعان یا سعی کردند با اشاره به کیفیت چاپ، این قیمتگذاریها را توجیه کنند (که توجیه دقیقی نیست. در این مورد بعدتر خواهمنوشت) یا به «افزایش فعّالیّت و عناوین جدید» اشاره کردند که من خود آن را مثبت خواندهبودم. امّا... | یک نکتهٔ جالب این بود که ناقدان موقوفات/سخن اغلب خصوصی پیام دادند و مدافعان در ملأ عام. مدافعان یا سعی کردند با اشاره به کیفیت چاپ، این قیمتگذاریها را توجیه کنند (که توجیه دقیقی نیست. در این مورد بعدتر خواهمنوشت) یا به «افزایش فعّالیّت و عناوین جدید» اشاره کردند که من خود آن را مثبت خواندهبودم. امّا... | ||
− | امّا این افزایش (که مجوّز گرانفروشی نیست) روی دیگری هم دارد: در همین سه روز چند ناشر با من تماس گرفتند و خبر دادند که مؤلّفان و مصحّحانی آثارشان را (گاه پیش از چاپ و گاه حتی پس از یک نوبت چاپ) از ایشان گرفته و به موقوفات/سخن سپردهاند(۱). ناشری این خبر را دربارهٔ ناشر دیگری داد، و خود گفت وقتی سودش از سخن بیش از | + | |
+ | امّا این افزایش (که مجوّز گرانفروشی نیست) روی دیگری هم دارد: در همین سه روز چند ناشر با من تماس گرفتند و خبر دادند که مؤلّفان و مصحّحانی آثارشان را (گاه پیش از چاپ و گاه حتی پس از یک نوبت چاپ) از ایشان گرفته و به موقوفات/سخن سپردهاند(۱). ناشری این خبر را دربارهٔ ناشر دیگری داد، و خود گفت وقتی سودش از سخن بیش از کتابهای خودش است «چه فرقی داره؟»! او نمیبیند پشتوانهٔ مالی موقوفات، در کنار قیمتها و حاشیهٔ سود بالا، این امکان را به این ناشر میدهد که نگران فروش نباشد، اثر را با تیراژ بیشتر چاپ کند و حقّ تألیف بیشتری هم بپردازد، ولی ناشران فرهنگی کوچک و کمپشتوانه هستند که متعاقب این سیاست به مرور از بین میروند. اگر قیمتگذاری موقوفات/سخن بیست سال پیش چنین بود، میشد از ایشان کتاب نخرید. چند رقیب/همکار معتبر توانمند در بازار بودند. | ||
+ | |||
از مؤلّفان میپرسم: چند سال بعد اگر موقوفات/سخن بخواهد حقّ تألیف را نصف کند و ناشر دیگری نباشد که توان چاپ کتابهایتان را داشتهباشد چه خواهیدکرد؟ آیا ممکن است روزی هراس از «تبعات» احتمالی (حتی هراسی موهوم) باعث شود از نقد و بیارزش خواندن کتابی از این ناشر(ان) یا مخالفت با تصمیمات آنان سر باز بزنیم؟ | از مؤلّفان میپرسم: چند سال بعد اگر موقوفات/سخن بخواهد حقّ تألیف را نصف کند و ناشر دیگری نباشد که توان چاپ کتابهایتان را داشتهباشد چه خواهیدکرد؟ آیا ممکن است روزی هراس از «تبعات» احتمالی (حتی هراسی موهوم) باعث شود از نقد و بیارزش خواندن کتابی از این ناشر(ان) یا مخالفت با تصمیمات آنان سر باز بزنیم؟ | ||
گرت باور بود ور نه «سخن» این بود و ما گفتیم | گرت باور بود ور نه «سخن» این بود و ما گفتیم | ||
− | در | + | در بخش «برای مطالعه» چند منبع برای مطالعه دربارهٔ تأثیر والمارت بر اقتصاد خواهدآمد. |
+ | |||
+ | ---- | ||
+ | پینوشت: | ||
+ | |||
+ | ۱- مشابه آنچه پیشتر در «سخن تنها» هم رخ دادهاست. | ||
− | برای مطالعه | + | برای مطالعه |
− | دربارهٔ تأثیر فروشگاههای بزرگ، رجوع کنید به (جز کتابی که نخستین منبع است، هر سه مقالهٔ بعدی در | + | دربارهٔ تأثیر فروشگاههای بزرگ، رجوع کنید به (جز کتابی که نخستین منبع است، هر سه مقالهٔ بعدی در جستوجوی گوگل بهسادگی پیدا میشود): |
C. Fishman (2006); The Wal-Mart Effect, Penguin Books | C. Fishman (2006); The Wal-Mart Effect, Penguin Books | ||
سطر ۲۸: | سطر ۳۸: | ||
C. C. Ficano (2014); Business Churn and the retail giant: establishment birth and death from Wal-Mart's entry | C. C. Ficano (2014); Business Churn and the retail giant: establishment birth and death from Wal-Mart's entry | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
---- | ---- | ||
[[پارسیشناسی: علی شاپوران|دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در ''پارسیشناسی'']] | [[پارسیشناسی: علی شاپوران|دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در ''پارسیشناسی'']] | ||
سطر ۳۸: | سطر ۴۳: | ||
[https://t.me/fanneadab کانال تلگرامی نویسنده] | [https://t.me/fanneadab کانال تلگرامی نویسنده] | ||
---- | ---- | ||
− | + | صفحههای مرتبط | |
+ | |||
+ | [[یادداشت: «و بعد از ما هم امید است...»]] | ||
− | + | [[یادداشت: باغ فردوس به پاداش عمل بستانند]] | |
---- | ---- | ||
[[پارسیشناسی: یادداشتهای همکاران|دیگر یادداشتهای همکاران ''پارسیشناسی'']] | [[پارسیشناسی: یادداشتهای همکاران|دیگر یادداشتهای همکاران ''پارسیشناسی'']] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۵
۱۸ تیر ۱۴۰۰
بازار نشر، «موقوفات/سخن»، و «اثر والمارت»
علی شاپوران
دربارهٔ تأثیر مخرّب فروشگاههای بزرگ بر کسبوکارهای کوچک، زنجیرهٔ اقتصاد و اشتغال، و استقلال و فردیّت افراد (از کارمندان آن فروشگاهها تا مشتریانش) تحقیقات فراوانی انجام و چاپ شدهاست (نک. «برای مطالعه»). نقدی را که متوجّه این شرکتهای عظیم است میتوان چنین خلاصه کرد:
فروشگاه بزرگ بازار را از دست فروشندگان محلّی درمیآورد (چون غالباً ارزانتر میفروشد) و کارکنان ماهر را نیز از همه جا میرباید و جذب میکند (چون حقوق بیشتری میدهد). این ظاهراً هم به نفع خریداران است و هم کارکنان، ولی به مرور اقتصاد منطقه وابسته به آن فروشگاه بزرگ میشود. همه نیازمندش هستند؛ در نتیجه همه مطیع و خوشامدگویش میشوند. زنجیرهٔ کسبوکارهای خرد از هم میگسلد. روابط فردی و شناخت دوطرفهٔ فروشنده و خریدار نابود میشود. تنوّع محصولات و خدمات، و در نتیجه تفاوت سلایق، از بین میرود. به مرور زمان، هم تولیدکنندگان انتخابی جز فروشگاه بزرگ نخواهندداشت (که یعنی گاه ناچارند به سازش برقصند و چیزی و طوری تولید کنند که او دستور میدهد) و هم خریداران (که گاه موجب میشود حتّی از وجود محصولات بهتر یا ارزانتر بیخبر باشند). فروشگاه بزرگ بهتدریج اقتصاد را و جامعه را قبضه میکند. مطالعات نشان داده که بهرغم آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد، فروشگاه بزرگ و تکقطبی شدن هر بازاری، جز ضررهای فرهنگی ضررهای اقتصادی هم دارد: مجموع کارکنان این فروشگاهها کمتر از مجموع کسانیست که از کار بیکار میکنند، مالیاتی که میپردازند کمتر از مجموع مالیات کسبوکارهاییست که به تعطیلی میکشند، و تأثیرشان در رشد اقتصادی هم کمتر از اثریست که آن تولیدیها و عرضهکنندگان کوچک با هم دارند. فروشگاه بزرگ درواقع فقط برای صاحبانش منشأ سود است.
ولی جامعه غالباً از این حقیقت بیخبر است و از این بنگاههای اقتصادی روبهرشد ممنون است؛ مثلاً خانمی از تخفیف «ویژه»ی ۳۳درصدیِ کارد آشپزخانه در فروشگاه خوشحال است، ولی خبر ندارد درآمد همسرش ۵ سال است کاهش مییابد، چون فروشگاه بزرگ عرصه را بر مرغفروشی او تنگ کرده. این بلعندگان بازارها گاه میتوانند با تهدید به تعطیلیِ یک شعبه، مردم هراسان را علیه مقامات بشورانند یا امتیازات مالیاتی و اقتصادی بگیرند. اگر تصمیم به کاهش حقوق و تعدیل نیرو و افزایش قیمت بگیرند بدیل و مفرّی باقی نمانده که بتوان در آنجا کار یا از آنجا خرید کرد. صدای منتقدان عموماً به رسایی ستایشگران نیست و البتّه که ستایش این «افراد موفّق» برعکس نکوهش ایشان ممکن است پاداش هم داشتهباشد (یا اصلاً معلول پاداش باشد).
نوشتهٔ پیشین نگارنده دربارهٔ قیمتگذاری کتب انتشارات «موقوفات» واکنشهای گوناگون برانگیخت و محتوا و نحوهٔ بیان این واکنشها باعث شد نتیجه بگیرم آنچه دارد در بازار نشر آثار ایرانشناسی و ادبیات رخ میدهد به اثر والمارت شباهتهای اساسی دارد. یافتن تمام وجوه شباهت را به خوانندگان میسپارم و خود تنها به یکی اشاره میکنم.
یک نکتهٔ جالب این بود که ناقدان موقوفات/سخن اغلب خصوصی پیام دادند و مدافعان در ملأ عام. مدافعان یا سعی کردند با اشاره به کیفیت چاپ، این قیمتگذاریها را توجیه کنند (که توجیه دقیقی نیست. در این مورد بعدتر خواهمنوشت) یا به «افزایش فعّالیّت و عناوین جدید» اشاره کردند که من خود آن را مثبت خواندهبودم. امّا...
امّا این افزایش (که مجوّز گرانفروشی نیست) روی دیگری هم دارد: در همین سه روز چند ناشر با من تماس گرفتند و خبر دادند که مؤلّفان و مصحّحانی آثارشان را (گاه پیش از چاپ و گاه حتی پس از یک نوبت چاپ) از ایشان گرفته و به موقوفات/سخن سپردهاند(۱). ناشری این خبر را دربارهٔ ناشر دیگری داد، و خود گفت وقتی سودش از سخن بیش از کتابهای خودش است «چه فرقی داره؟»! او نمیبیند پشتوانهٔ مالی موقوفات، در کنار قیمتها و حاشیهٔ سود بالا، این امکان را به این ناشر میدهد که نگران فروش نباشد، اثر را با تیراژ بیشتر چاپ کند و حقّ تألیف بیشتری هم بپردازد، ولی ناشران فرهنگی کوچک و کمپشتوانه هستند که متعاقب این سیاست به مرور از بین میروند. اگر قیمتگذاری موقوفات/سخن بیست سال پیش چنین بود، میشد از ایشان کتاب نخرید. چند رقیب/همکار معتبر توانمند در بازار بودند.
از مؤلّفان میپرسم: چند سال بعد اگر موقوفات/سخن بخواهد حقّ تألیف را نصف کند و ناشر دیگری نباشد که توان چاپ کتابهایتان را داشتهباشد چه خواهیدکرد؟ آیا ممکن است روزی هراس از «تبعات» احتمالی (حتی هراسی موهوم) باعث شود از نقد و بیارزش خواندن کتابی از این ناشر(ان) یا مخالفت با تصمیمات آنان سر باز بزنیم؟
گرت باور بود ور نه «سخن» این بود و ما گفتیم
در بخش «برای مطالعه» چند منبع برای مطالعه دربارهٔ تأثیر والمارت بر اقتصاد خواهدآمد.
پینوشت:
۱- مشابه آنچه پیشتر در «سخن تنها» هم رخ دادهاست.
برای مطالعه
دربارهٔ تأثیر فروشگاههای بزرگ، رجوع کنید به (جز کتابی که نخستین منبع است، هر سه مقالهٔ بعدی در جستوجوی گوگل بهسادگی پیدا میشود):
C. Fishman (2006); The Wal-Mart Effect, Penguin Books
D. Neumark & S. Ciccarela (2007); The effects of Wal-Mart on local labor markets
P. Jia (2008); What happens when Wal-Mart comes to town: An empirical analysis of the discount retailing industry
C. C. Ficano (2014); Business Churn and the retail giant: establishment birth and death from Wal-Mart's entry
دربارۀ نویسنده و فهرست نوشتههای دیگر وی در پارسیشناسی
صفحههای مرتبط
یادداشت: «و بعد از ما هم امید است...»
یادداشت: باغ فردوس به پاداش عمل بستانند